هدایت شده از خانواده بهشتی
#آی_پارا
#پارت_هفتادودو
و نگاهم افتاد به نگاه وحشت زده ی آی پارا.همونطور که نگران زل زده بودم به چشمهای ترسیده ی آی پارا ، زبون لال شدم رو به کار انداختم و گفتم : خوبی؟ سردردت بهتره ؟ مشکوک نگام کرد و بلند شد نشست و کمند قشنگش ریخت دورش و گفت : اینجا چه خبره ؟ تو اتاق من چیکار می کنید ؟ واقعا صدام می لرزید و موقعیت بدی بود .گفتم : اکرم گفت حالت بده. نگران شدم و اومدم ببینم چطوری؟ خواب بودی وگرنه در زدم . بیشتر دلم شور زد اومدم تو . وقتی دیدم حالت خوبه . خواستم برم که خوردم به میز و بیدار شدی. خشمگین نگام کرد و با عصبانیت گفت : می گفتین اکرم بیاد خوب. می بینی وضعیتم رو . من یه تار موم رو گذاشتم بیرون تا حالا ؟ من لباس ناجور پوشیدم تا حالا ؟ چیکار کردم که فکر کردین می تونین وقتی خوابم بیان تو اتاقم . اینجا درسته خونه ی خودتونه و همه جاش مال شماست ، اما اینجا رو به من دادین. شما تحت هیچ شرایطی حق نداشتین اینطوری دزدکی وارد اتاقم بشین . این گیس ها به جهنم اگه لباس درست و حسابی تنم نبود چی ؟ کارتون اصلا درست نبود و نمی بخشمتون .این کار بی ادبیه خان زاده . اکرم بود . صفورا بود . چه لزومی داشت خودتون بیان ؟ واه واه چه دوریم برداشته بود . بازم واسه حرص دادن من گفت خان زاده .خوشم نیومد از برخورد تندش . شدم تایماز تلخ زبون. اصلا حواسم نبود که چی بلغور می کنم . بلند شد تا لچکش رو از رو صندلی برداره که جلوش ایستادم و گفتم : فکرکردی کی هستی خانوم خانوما؟ درسته کارم همچین صورت خوشی نداشت اما نگرانت شدم اومدم . خیالات برت نداره خبریه . من و تو چه صنمی باهم داریم که دزدکی بیام سروقتت . قبل از اینا خیلی فرصت داشتم خیلی کارا بکنم . دیدی که بهت میلی ندارم پس بی خودی تهمت ناروا بهم نزن. ظاهرا نگرانیم هم بی مورد بوده چون تو از منم سالمتری و ماشالله زبونت هم خوب کار می کنه . عذاب وجدان داشتم شاید به خاطر این چند روزه که ازم پرستاری کردی مریض شدی واسه همین اومدم . حالام می رم . موقع رفتن هم زیر لب گفتم : تحفه. فکر کرده کیه؟ حالم هیچ خوب نبود . خراب کرده بودم . تایماز قبل از بیدار شدن آی پارا کجا و این تایمازی که الان بودم کجا . اون حق داشت عصبانی بشه . اصلا واسه همین لج و لجبازی ها و این خوی وحشیش عاشقش شدم . حالا با اون مزخرفاتی که واسه کم نیاوردن به هم بافتم ، همه ی رشته هام پنبه شدن . محاله به این زودی ها دلش باهام صاف بشه. دوباره غرورش رو که براش از نون شبم واجبتره له کردم . منتظر عواقبش باش تایماز خان . اینم عوض تشکرم از اون همه زحمتش . بی فکر عمل کردم . زدم هر چی ساخته بودیم شکستم . سر شام بی صدا نشسته بود و آروم غذاشو می خورد . چون ناهار درست و حسابی نخورده بودیم ، گفتم شام رو زدتر بدن . می دونستم اونم گشنشه . زیر چشمی می پاییدمش. بی صدا و سر به زیر غذا می خورد . باید ازش معذرت می خواستم . جای تشکر زدم خرد و خاکشیرش کردم . تا خواستم دهن باز کنم ، با گفتن . ممنون من سیر شدم از سر میز بلند شد . منم نتونستم حرفی بزنم . تمام طول شب کابوس دیدم و حتی نتونستم یه لحظه چشم رو هم بزارم . خواب می دیدم . یکی اومده و آی پارا رو با خودش برده . به چشمم آسلان بود و به به چشمم یاشار. تا صبح به جای خواب جنگ اعصاب داشتم . تصمیم داشتم وت صبحانه و قبل از اینکه امین بیاد به گه خوردن خوردم اعتراف کنم و از دلش دربیارم . با این اعصابی که براش ساخته بودم مگه می تونست حواس جمع درس بخونه ؟ سر میز صبحانه دیر تر از من اومد و زیر لب سلام کرد و نشست . یا میز رو نگاه می کرد یا نگاهش کشیده می شد به طرف پنجره و زل می زد به حیاط. منتظر شدم تا اکرم میز رو جمع کنه . می خواست بلند شه که گفتم: لطفا بشین.میخوام باهات حرف بزنم . نگاه دلخوری به من کرد و گفت : چیزی رو جا انداختین ؟ توهینی مونده نکرده باشین ؟ گفتم : بشین آی پارا من از دیشب داغونم . می خوام ... می خوام بگم پرید وسط حرفم و گفت : ولی من از دیروز عصر اونقدر حالم خوبه !!! جاتون خالی با آرامش هم خوابیدم شب رو!!! می خواست بگه وضعش از من بهتر نبوده . گفتم : من معذرت می خوام . پوزخندی زد و گفت : شما عادت دارین هر کاری بکنین و هر حرفی بزنید بعد بگین ببخشید ؟ دیروز که من کسی محسوب نمی شدم .حتی آدم هم نبودم که به خاطر اعتراضم برای ورودتون به اتاقم تو شرایطی که بیدار نبودم ، ازم عذر بخوایین .هر چی از دهنتون دراومد بهم گفتین .حالا چی رو میخوایین درست کنید ؟ حق داشت هر چی که می گفت : حق بود . گفتم : من نفهمیدم چی گفتم آی پارا . تو من رو متهم کردی و این عصبیم کرد.اشک تو چشماش لرزید و غلطید رو گونش و گفت : من باید تاوان عصبی بودن شما رو بدم؟ اصلا تقصیر من دیروز چی بود ؟ جز اینکه بعداز دو هفته بی خوابی و خستگی خواستم استراحت کنم؟ دیگه حرفاش و گریه هاش خارج از توانم بود.
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh