🌸🍃🌸🍃
#انتخاب_وزیر
پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند...
چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند.
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید»...
پادشاه بیرون رفت و در را بست...
سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند.
نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود!
آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد،باز شد و بیرون رفت!!!
و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته!
وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم».
آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟»
مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین
سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟
نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت؛
هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است».
پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد».
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#فقط_یک_دینار
شخصي میخواست مقداري پول به اویس قرني ببخشد ولي او از پذیرفتن ان ممانعت كرد و گفت : من
به این پول نیازي ندارم , زیرا هم اكنون یك دینار دارم.
شخص با تعجب پرسید:
ولي این یك دینارهیچ چیزي نیست تا چه مدت خواهي توانست با همین یك دینار زندگي كني ؟
اویس پاسخ داد : ایا میتواني ضمانت كني كه من بیشتر از زماني كه براي خرج كردن این یك
دینار نیاز است , زنده بمانم ؟ اگر بتواني چنین ضمانتي بكني , هدیه تو را قبول میكنم.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
انعکاس زندگي
پدر و پسري داشتند در کوه قدم ميزدند که ناگهان پاي پسر به سنگي گير کرد.
به زمين افتاد و داد کشيد: آآي ي ي ي.
صدايي از دوردست آمد: آآي ي ي ي.
پسرک با کنجکاوي فرياد زد: کي هستي؟
پاسخ شنيد: کي هستي؟
پسرک خشمگين شد و فرياد زد: ترسو.
باز پاسخ شنيد: ترسو.
پسرک با تعجب از پدرش پرسيد: چه خبر است؟
پدر لبخندي زد و گفت: پسرم خوب توجه کن و بعد با صداي بلند فرياد زد: تو يک قهرمان هستي.
صدا پاسخ داد: تو يک قهرمان هستي.
پسرک باز بيشتر تعجب کرد.
پدرش توضيح داد: مردم ميگويند که اين انعکاس کوه است، ولي اين در حقيقت انعکاس زندگي است.
هر چيزي که بگويي يا انجام دهي، زندگي عيناً به تو جواب ميدهد؛ اگر عشق را بخواهي، عشق بيشتري در قلب به وجود ميآيد و اگر به دنبال موفقيت باشي، آن را حتماً به دست خواهي آورد.
هر چيزي را که بخواهي، زندگي همان را به تو خواهد داد
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدّين جبل عاملی (رضوان الله تعالی عليه) در شرح حال بعضی از صحابه و بزرگان، نقل می كند كه بعضی از اصحاب و بزرگان علم و دين و سير و سلوكْ برنامه ها را در منزل تقسيم می كردند. يعنی اعضای خانواده در شبانه روز اين خانه را روشن نگاه می داشتند. هنگام شب چنين نبود كه همهی اعضای خانواده بعد از خوردن غذا تا صبح بخوابند؛ بلكه نگهبانی می دادند. مثلا ً مقداری از شب را يكی مشغول عبادت و درس و بحث و تلاوت و دعا بود و ديگری می خوابيد، سپس ديگری بر می خاست و به #عبادت می پرداخت و اولی می خوابيد. به دنبال آن سومی بر می خاست و به عبادت می پرداخت. به گونه ای كه جز #نام_حق در اين خانه چيز ديگری برده نشود.گاهی از يك خانواده، شخصيتی چون #شيخ_انصاری؛ يا انسان كاملی چون #بحرالعلوم تربيت می شود، كه محصول زحمات چندين سالهی گذشتگان و نياكان آنان است. خدای سبحان به رايگانْ فردی #ممتاز را به خانواده ای مرحمت نمی كند. آنان سعی می كردند كه خانه را هميشه روشن نگهدارند و چيزی كه خلاف رضای حق است در آن خانه انجام نشود، تا كم كم آن خانه بتواند #مركز نورانيت باشد و سرانجام شهری را روشن كند.
"خانه ای كه در آن #قرآن خوانده می شود و دين در آن خانه حاكم است، برای فرشتگان، مانند ستاره های آسمان برای اهل زمين نورافشانی می كند." [١]»
[١]الکافی ج٢ ص۶١۰
➖➖➖➖➖
منبع: حکمت عبادات ، آیه الله جوادی آملی، ص ١٩٢.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست؛ با این حال برای حل کردن سخت است،
چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد!
نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت. همه این را میدانند،
ولی کمتر کسی به آن عمل می کند!
انسان، نرم و لطیف زاده میشود
و به هنگام مرگ، خشک و سخت میشود.
گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون میآورند، نرم و انعطاف پذیرند و به هنگام مرگ، خشک و شکننده؛ پس هر که سخت و خشک است، مرگش نزدیک شده و هرکه نرم و انعطافپذیر، سرشار از زندگی است.
آرام زندگی کن! هرگز با طبیعت یا همنوعان خود ستیزه مکن و گزند را با مهربانی تلافی کن.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
﷽
به اولین روز سال 🌷
اولین روز فصل 🌷
و اولین روز ماه خوش آمدید 🌷
امیدوارم همیشه،
اولین باشی در زندگیت 🌷
اولین در محبت 🌷
اولین در مهربانی 🌷
اولین در بخشش 🌷
اولین در گفتن سلام 🌷
سلام عیدتون مبارک
اولین صبح بهاریتون بخیر
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#آداب_معاشرت
خویشتن را میان خود و دیگران میزان قرار ده؛
آن چه را برای خود میخواهی ،برای دیگران بخواه و آنچه را برای خود خوش نمی داری،برای دیگران نیز خوی مدار.
به کسی ستم نکن، چنانکه دوست نداری به تو ستم شود و به دیگران نیکی کن همانگونه که دوست داری به تو نیکی شود.
#نهج_البلاغه_نامه31بند28
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#داستان_پندآموز
فقيرى وارسته و آزاده در گوشه اى نشسته بود. پادشاهى از كنار او گذشت. آن فقير، در برابر شاه برنخاست و به او اعتنا نكرد. پادشاه به خاطر غرور و شوكت سلطنت، از آن شخص رنجيده خاطر شد و گفت: اين گروه خرقه پوشان همچون جانوران بى معرفتند كه از آدميت بى بهره مى باشند. وزير نزديك فقير آمد و گفت: اى جوانمرد! سلطان روى زمين از كنار تو گذر كرد، چرا به او احترام نكردى و شرط ادب را در برابرش بجا نياوردى؟ درویش تنها گفت: به شاه بگو از كسى توقع خدمت و احترام داشته باش که از تو توقع نعمت دارد. وانگهى شاهان براى نگهبانى ملت هستند، ولى ملت براى اطاعت از شاهان نيستند.
پادشه پاسبان درويش است
گرچه رامِش به فر دولت اوست (1)
گوسپند از براى چوپان نيست
بلكه چوپان براى خدمت اوست
يكى امروز كامران بينى
ديگرى را دل از مجاهده ريش (2)
روزكى چند باش تا بخورد
خاک مغزِ سرِ خيال انديش
فرق شاهى و بندگى برخاست
چون قضاى نوشته آمد پيش (3)
گر كسى خاك مرده باز كند
ننمايد توانگر و درويش
سخن آن درویش مورد پسند شاه قرار گرفت، به او گفت: حاجتى از من بخواه تا برآورده كنم. در پاسخ گفت: حاجتم اين است كه بار ديگر مرا زحمت ندهى. شاه گفت: مرا نصيحت كن. گفت:
درياب كنون كه نعمتت هست به دست
كين دولت و ملک مى رود دست به دست
(1) رامش: آرامش و آسایش
(2) مجاهده: رنج و مشقت
(3) فرا رسیدن مرگ
#گلستان
#سعدی
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#اصطلاح_کلاهش_پس_معرکه_است
در زمان گذشته که مردم تفریح و سرگرمی چندانی نداشتند، افرادی به عنوان معرکهگیر بودند که در سر معابر اصلی شهر ها بساط خود را پهن کرده و با کارهای مثل شعبدهبازی، قصه گویی، عملیات پهلوانی و مسئله گویی موجب شادی و سرگرمی مردم کوچه و خیابان می شدند.
رسم این بود که، بین معرکه گیر و مردم به اندازه یک الی دو متر فاصله بود و تماشاچیان به طور دایره وار به دور این محوطه می نشستند و کسی وارد این فضا نمی شد و تنها معرکه گیر و دستیارش در این محدوده به اجرای برنامه خود می پرداختند.
گاهی که جمعیت زیاد می شد، معرکهگیر از افراد ردیف اول می خواست بنشینند تا مردمی، که در صفوف عقب تر قرار دارند، راحت تر صحنه معرکه را ببیند. بعضی اوقات فردی که در جلوی معرکه قرار داشت، کاری انجام می داد که موجب اختلال نظم و حواس پرتی معرکه گیر می شد، در نتیجه کسی کلاه شخص مزاحم را بر می داشت و به خارج از دایره یا به اصطلاح "پس معرکه "پرتاب می کرد، شخص مزاحم برای گرفتن کلاهش از جا بر می خواست و به پشت معرکه می رفت در نتیجه جایش توسط افراد دیگر اشغال می شد و شخص نمی توانست به موقعیت قبلی خود باز گردد.
اصطلاح "کلاهش پس معرکه است "به این معنی است که کسی در کاری که دیگران هم شرکت دارند، هر چقدر سعی و تلاش کند نتواند به موفقیت و کامیابی برسد.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#داستان_پندآموز
روزی یک کشتی پراز عسل در ساحل لنگر انداخت وعسلها درون بشکه بود...
پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود و به بازرگان گفت:
از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی. تاجر نپذیرفت وپیرزن رفت...
سپس تاجر به معاونش سپرد که آدرس آن خانم را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد
آن مرد تعجب کرد وگفت
ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی والان یک بشکه کامل به او میدهی؟
تاجر جواب داد :
ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند و من در حد و اندازه خودم میبخشم...
پروردگارا......
کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمقند، خودت به اندازه ی سخاوتت بر من و دوستانم عطا
کن که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم....
آرزوهايتان را به دستان خدا بسپاريد!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
بزرگترین تراژدی زندگی اینه که خیلی
زود پیر میشیم و خیلی دیر عاقل!!!
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور !!!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.
هر قلبى دردى دارد، فقط نحوه ابراز آن فرق دارد.
بعضى ها آن را در چشمانشان پنهان ميكنند، و بعضى ها در لبخندشان!!!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
در تشییع جنازه یکی از آشنایان ثروتمند برای رضای خدا و تنبیه نفس مدد الهی حاضر شدم. خاطری مَلکی مدام مرا یاد مرگ و نداشتن عمل صالح و کثرت گناهان انداخته است و حالت معنوی و صلوات عجیبی از رحمت الهی دارم. به ناگاه در آخر دفن کسی بلند ندا میدهد: «دوستان! برای نهار تالار.... منتظرتان هستیم.»
هوای نفس و شیطان با یادآوری غذاهای لوکس که رسم میزبان ثروتمند است مرا دوباره به دنیا مشغول میکند و با تداعی لذتی از دنیا، دوباره لذت اندیشه به مرگ را از من میگیرد. آری شیطان به راستی چنین قصد دارد حال و هوای معنوی ما را در همه جا با ذکر دنیا از ما سَلب کند.
در بحار الأنوار از امام باقر علیه السَّلام آمده است: دعوت به تشییع جنازه را بپذیر که مرگ و آخرت را به یاد تو میاندازد، و حضور در ولیمه را اگر همزمان با تشییع جنازه به آن دعوت شده بودی نپذیر که ذکر دنیا و غفلت در آخرت، در آن است.
به راستی که بدعتها چنین بدست شیطان ما را از حقیقت فهم زندگیمان غافل میسازد؛ و برای همین است که طبق حدیث نبوی (ص) در پنج امر اطعام جایز و نیک است:
۱) خرید خانه ۲) سفر حج ۳) عروسی ۴) تولد فرزند ۵) ختنه فرزند ذکور
اگر دقت داشته باشیم در فوت و مرگ، اطعام جز سنتهای نبوی (ص) نیست؛ چون باعث میشود هوای نفسمان ما را از بهرهوری از برکات معنوی تشییع جنازه محروم کند.
از سوی دیگر در پنج مورد ذکر شدۀ اطعام، انسان میتواند هر زمان آمادگی داشت به آن اقدام کند؛ ولی مرگ بیخبر میآید و چه بسا در فقر انسان، انسان را گرفتار سازد.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#فقط_یک_دینار
شخصي میخواست مقداري پول به اویس قرني ببخشد ولي او از پذیرفتن ان ممانعت كرد و گفت : من
به این پول نیازي ندارم , زیرا هم اكنون یك دینار دارم.
شخص با تعجب پرسید:
ولي این یك دینارهیچ چیزي نیست تا چه مدت خواهي توانست با همین یك دینار زندگي كني ؟
اویس پاسخ داد : ایا میتواني ضمانت كني كه من بیشتر از زماني كه براي خرج كردن این یك
دینار نیاز است , زنده بمانم ؟ اگر بتواني چنین ضمانتي بكني , هدیه تو را قبول میكنم.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
#هر_شب_یک_داستان_کوتاه
☯️ در ماه رمضان چند جوان پیرمردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
به او گفتند: ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟ پیرمرد گفت: چرا روزهام، اما آب و غذا میخورم. جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟
🔹پیرمرد گفت: بله، دروغ نمیگویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و... ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
🔸بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم!
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
راز پادشاه
پادشاهي با وزير و سرداران و نزديکانش به شکار ميرفت.
همينکه آنها به ميان دشت رسيدند پادشاه به يکي از همراهانش به نام جاهد گفت: جاهد حاضري با من مسابقه اسبسواري بدهي؟
جاهد پذيرفت و لحظهاي بعد اسبهايشان را چهارنعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند.
در اين هنگام پادشاه به جاهد گفت: هدف من اسبسواري نبود، ميخواستم رازي را با تو در ميان بگذارم، فقط يادت باشد که نبايد اين راز را باکسي در ميان بگذاري.
جاهد گفت: به من اطمينان داشته باش اي پادشاه.
پادشاه گفت: من حس ميکنم برادرم ميخواهد مرا نابود کند و بهجاي من بنشيند. از تو ميخواهم شبانهروز مواظب او باشي و کوچکترين حرکتش را به من خبر بدهي.
جاهد گفت: اطاعت ميکنم سرور من.
دو سه ماه گذشت و سرانجام يک روز جاهد همهچيز را براي برادر پادشاه گفت و از او خواست مواظب خودش باشد.
برادر پادشاه از جاهد تشکر کرد و پس از مدتي پادشاه مرد و برادرش بهجاي او نشست. جاهد بسيار خوشحال شد و يقين کرد که پادشاه جديد مقام مهمي به او ميدهد؛ اما پادشاه جديد در همان نخستين روز حکومت، جاهد را خواست و دستور کشتن او را داد.
جاهد وحشتزده گفت: اي پادشاه، من که گناهي ندارم، من به تو خدمت بزرگي کردم و راز مهمي را برايت گفتم.
پادشاه جديد گفت: تو گناه بزرگي کردهاي و آن فاش کردن راز برادرم است، من به کسي که يک راز را فاش کند، نميتوانم اطمينان کنم و يقين دارم تو روزي رازهاي مرا هم فاش ميکني.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
یک بار در کودکی
به دلیل اینکه کفش نداشتم
نتوانستم با دوستانم
فوتبال بازی کنم
و بخاطر فقر سخت گریه کردم.
اما روزی مردی را دیدم که پا ندارد
فهمیدم که چقدر
ثروتمند هستم
#زیدان
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
تو "با شرافتي" اگر …
"آبروي ديگران" را مانند
"آبروي خودت" محترم بداني.
تو "آزادي" اگر …
"خودت" را کنترل کني، "نه ديگران را"
تو "مهرباني" اگر …
وقتي ديگران مرتکب
اشتباهي ميشوند، "آنها را ببخشي".
تو "ثروتمندي" اگر …
بيش از آنچه نياز داري
نداشته باشي.
و "دوست داشتني هستي" اگر …
"دردهايت" تو را از ديدن
"دردهاي ديگران کور نکرده باشد"
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌿ܓ🌼
صبح با طراوت را
با سلام و درود تازهای
به شما عزیزانم آغاز میکنم ...
و برایتان از خدا،
روزی سرشار ازنعمت،
و فراوانی خواستارم،
و امیدوارم
هر کجا مینگرید،
خیر باشد و نیکی و مهر ...
صبحتون بخیر🌿ܓ🌸
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
أمر إبليس بالسجود لآدم فقال: يا ربِّ وعزّتِک إن أعفيتَني من السجود لآدَم لأعبُدَنّک عباده ما عبدَک أحدٌ قطّ مثلها. قال الله جلّ جلاله: إنّي أحبُّ أن أُطاعَ مِن حيثُ أريد
شيطان مأمور گشت که به آدم سجده کند. او گفت: پروردگارا، به عزتت سوگند اگر مرا از سجده به آدم معاف کني تو را بهگونهاي عبادت ميکنم که هرگز کسي بدانسان تو را عبادت نکرده است. خداوند فرمود: من دوست دارم آنچنان که خود ميخواهم عبادت شوم».
مجلسي، بحار الانوار، ج 2، باب 32، ص 262، ح 5
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
انعکاس زندگي
پدر و پسري داشتند در کوه قدم ميزدند که ناگهان پاي پسر به سنگي گير کرد.
به زمين افتاد و داد کشيد: آآي ي ي ي.
صدايي از دوردست آمد: آآي ي ي ي.
پسرک با کنجکاوي فرياد زد: کي هستي؟
پاسخ شنيد: کي هستي؟
پسرک خشمگين شد و فرياد زد: ترسو.
باز پاسخ شنيد: ترسو.
پسرک با تعجب از پدرش پرسيد: چه خبر است؟
پدر لبخندي زد و گفت: پسرم خوب توجه کن و بعد با صداي بلند فرياد زد: تو يک قهرمان هستي.
صدا پاسخ داد: تو يک قهرمان هستي.
پسرک باز بيشتر تعجب کرد.
پدرش توضيح داد: مردم ميگويند که اين انعکاس کوه است، ولي اين در حقيقت انعکاس زندگي است.
هر چيزي که بگويي يا انجام دهي، زندگي عيناً به تو جواب ميدهد؛ اگر عشق را بخواهي، عشق بيشتري در قلب به وجود ميآيد و اگر به دنبال موفقيت باشي، آن را حتماً به دست خواهي آورد.
هر چيزي را که بخواهي، زندگي همان را به تو خواهد داد
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
در تشییع جنازه یکی از آشنایان ثروتمند برای رضای خدا و تنبیه نفس مدد الهی حاضر شدم. خاطری مَلکی مدام مرا یاد مرگ و نداشتن عمل صالح و کثرت گناهان انداخته است و حالت معنوی و صلوات عجیبی از رحمت الهی دارم. به ناگاه در آخر دفن کسی بلند ندا میدهد: «دوستان! برای نهار تالار.... منتظرتان هستیم.»
هوای نفس و شیطان با یادآوری غذاهای لوکس که رسم میزبان ثروتمند است مرا دوباره به دنیا مشغول میکند و با تداعی لذتی از دنیا، دوباره لذت اندیشه به مرگ را از من میگیرد. آری شیطان به راستی چنین قصد دارد حال و هوای معنوی ما را در همه جا با ذکر دنیا از ما سَلب کند.
در بحار الأنوار از امام باقر علیه السَّلام آمده است: دعوت به تشییع جنازه را بپذیر که مرگ و آخرت را به یاد تو میاندازد، و حضور در ولیمه را اگر همزمان با تشییع جنازه به آن دعوت شده بودی نپذیر که ذکر دنیا و غفلت در آخرت، در آن است.
به راستی که بدعتها چنین بدست شیطان ما را از حقیقت فهم زندگیمان غافل میسازد؛ و برای همین است که طبق حدیث نبوی (ص) در پنج امر اطعام جایز و نیک است:
۱) خرید خانه ۲) سفر حج ۳) عروسی ۴) تولد فرزند ۵) ختنه فرزند ذکور
اگر دقت داشته باشیم در فوت و مرگ، اطعام جز سنتهای نبوی (ص) نیست؛ چون باعث میشود هوای نفسمان ما را از بهرهوری از برکات معنوی تشییع جنازه محروم کند.
از سوی دیگر در پنج مورد ذکر شدۀ اطعام، انسان میتواند هر زمان آمادگی داشت به آن اقدام کند؛ ولی مرگ بیخبر میآید و چه بسا در فقر انسان، انسان را گرفتار سازد.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#رحمت_و_شفقت_پروردگار
نبی مکرم اسلام (ص)٬ در مسجد فرمودند: «در شب معراج بر سر در بهشت دیدم که نوشتهاند: امتی گناه میکند و اوست خدایی که میبخشد. ای مردم! به اعمال و عبادات خود مغرور نشوید٬ که هیچکس به بهشت وارد نخواهد شد٬ مگر بهواسطه ✨رحمت خدا✨.»
فردی سوال کرد: «یا رسول الله! آیا شما هم بهخاطر نبوت و اعمال خیرتان وارد بهشت نخواهید شد؟»
حضرت چشمهای مبارکشان پر از اشک شد و دست مبارک بر سر نهادند و فرمودند: «به خدا قسم اگر محمد (ص) نیز مورد رحمت او نباشد، هرگز رویِ بهشت را نخواهد دید. تمام ثروتهای عالم را با این وحی٬ عوض نمیکنم که فرمود: بگو (ای محمد) ای بندگان من! که روح خود را به گناه آلوده کردهاید، از رحم و شفقت من ناامید نشوید.» (آیه 53 الزمر)
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#داستان_پندآموز
در کتاب زادالعارفین آمده است: شیخ حسن بصری برای عبادت به صحرا رفت، برای استراحت نزد چوپانی نشست و از او قدری شیر خواست.
اندکی بعد، گله چوپان خواست از کوه پایین رود که چوپان ندایی داد و بلافاصله گله به جای خود برگشت.
شیخ چون این صحنه را دید، حالش دگرگون شد و رنگ رخسارش پرید و صیحه ای زد و غش کرد.
چون به هوش آمد، چوپان علت را پرسید. شیخ گفت: گوسفندان تو عقل ندارند اما می دانند که تو خیر آنها را می خواهی با شنیدن صدای تو ، سریع اطاعت کردند و از بیراهه برگشتند. من که انسانم و عاقل ولی حرف و امر خالق خود را که به نفع من فرموده است ، گوش نمی دهم.
کاش به اندازه این گوسفندان ، من از خدای خود می ترسیدم و امر و نهی او را گوش می دادم.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
در اصول کافی از امام صادق علیه السَّلام آمده است نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند:
وقتی مردی عَجمی از امت من قرآن را عَجمی (غیر عربی و بدون تجوید) می خواند، فرشتگان آن را به صورت عربی صحیح بالا می برند.
در توضیح حدیث آن که کسانی که موفق به کسب آموختن تجوید و صوت و لحن عربی قرآن نشدهاند از این بابت اندوهگین نشوند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
#تلنگر
خانم آموزگاری در کلاس درس یک دبستان از دانش آموزی پرسید:
جانداران به چند گروه تقسیم میشوند؟
دانش آموز:به چهار گروه خانم معلم ...
معلم: به نظرم اشتباه میکنی ولی بشمار ببینم.
دانش آموز: گیاهان، جانوارن، انسانها و بچه ها
معلم : مگه بچه ها انسان نیستن؟
دانش آموز: حق با شماست خانم معلم پس میشن سه گروه...
معلم: خیلی خوب دوباره بشمار ببینم.
دانش آموز: جانوارن، گیاهان و بچه ها..
معلم: پس انسانها چی شدن؟
دانش آموز : خانم معلم، انسانهایی که قلبشون پر از عشق و محبت بود
در گروه بچه ها موندن، بقیه هم رفتن در گروه جانوران قرار گرفتن...
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝