eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️ ✅خوردن گردو ✍️امام علی (ع) : خوردن گردو در زمستان، کلیه ‏ها را گرم مى‏ کند و سرما را دفع مى ‏کند. 📚کافی ج۲ ص۳۴۰ ⁣✅ 5 خاصیت گردو 1⃣ ⁣⁣ ⁣رفع سیاهی دور چشم 2⃣ ⁣⁣⁣ ⁣⁣⁣تقویت و افزایش رشد مو 3⃣ ⁣⁣⁣ ⁣درمان شوره سر 4⃣ ⁣⁣⁣ ⁣تقویت حافظه و تمرکز 5⃣ ⁣⁣⁣⁣ ⁣تقویت سیستم ایمنی بدن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برایت یک بغل دلخوشی 💖دلی خشنود از مردم 🌸برایت سفره ای ساده 💖حلال و پاک وآماده 🌸برایت شور پاییزی 💖که برگ غم فرو ریزی 🌸برایت یک بغل احساس 💖دو بیتی های عطر یاس 🌸برایت هرچه خوبی بود دعا کردم 💖دعایم کن 🌷چهارشنبه تون گلبارون وپرازموفقیت🌷
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ❗️ آه جانکاه زاهد هنگام مرگ ✍زاهد وارسته ای در بصره سکونت داشت در بستر مرگ قرار گرفت، خویشانش بر بالین او نشسته و گریه می کردند. زاهد به پدرش رو کرد و گفت: چرا گریه می کنی؟ پدر گفت: چگونه گریه نکنم، وقتی فرزندی از دنیا برود، پشت پدر می شکند. زاهد به مادرش گفت: چرا گریه می کنی؟ مادر گفت: چگونه نگریم که امیدوار بودم در ایام پیری عصای دستم باشی و به من خدمت کنی، و در هنگام بیماری و مرگم در بالینم باشی. زاهد به همسرش گفت: چرا گریه می کنی؟ همسر گفت: چگونه گریه نکنم که با مرگ تو، فرزندانم یتیم و بی سرپرست می شوند. زاهد، فریاد زد آه! آه! شما هرکدام برای خود گریه می کنید، هیچ کس برای من نمی گرید، که بعد از مرگ بر من چه خواهد رسد و حالم چه خواهد شد؟ آیا دو سوالات فرشته نکیر و منکر را می دهم یا درمانده می شوم؟ هیچکس برای من نمی گرید که مرا تنها در لحد گور می گذارند، و از اعمال من می پرسند، این را گفت و آهی کشید و جان سپرد. 📚 منهاج الشارعین - منهج ۱۳، ص۵۹۳ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ‌‌🌼🍃 🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آواز خوانی احسان خواجه امیری در حضور پدر 💝👇 عالیه💝👇 کلیپ احساسی 😍 ‍ ‍ 💕‌این آهنگ رو تقـدیم ڪن به ڪسی ڪه دوسـش(پدر) داری💕 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ "بر اساس داستان واقعی سی و سه : نغمه اسماعیل ❤️این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم … دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم … هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ … 🦋 اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت … عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود … توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون … پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد … ❤️دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم … علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود… بعد از کلی این پا و اون پا کردن … بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد … مثل لبو سرخ شده بود … 🦋. – هانیه … چند شب پیش توی مهمونی تون … مادر علی آقا گفت … این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه … جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم … به زحمت خودم رو کنترل کردم … . – به کسی هم گفتی؟ … یهو از جا پرید … ❤️. – نه به خدا … پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم … دوباره نشست … نفس عمیق و سنگینی کشید … – تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم.. . ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○ "بر اساس داستان واقعی سی و چهار : دو اتفاق مبارک ❤️با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم … . – اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه میاید … هر کاری بتونم می کنم … گل از گلش شکفت … لبخند محجوبانه ای زد و دوباره سرخ شد … توی اولین فرصت که مادر علی خونه مون بود … 🦋موضوع رو غیر مستقیم وسط کشیدم و شروع کردم از کمالات خواهر کوچولوم تعریف کردن … البته انصافا بین ما چند تا خواهر … از همه آرام تر، لطیف تر و با محبت تر بود … ❤️حرکاتش مثل حرکت پر توی نسیم بود … خیلی صبور و با ملاحظه بود … حقیقتا تک بود … خواستگار پر و پا قرص هم خیلی داشت… اسماعیل، نغمه رو دیده بود … 🦋مادرشون تلفنی موضوع رو باهاش مطرح کرد و نظرش رو پرسید … تنها حرف اسماعیل، جبهه بود … از زمین گیر شدنش می ترسید … این بار، پدرم اصلا سخت نگرفت … ❤️اسماعیل که برگشت … تاریخ عقد رو مشخص کردن … و کمی بعد از اون، سه قلوهای من به دنیا اومدن … سه قلو پسر … احمد، سجاد، مرتضی … و این بار هم علی نبود . ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
🔸امام موسی کاظم علیه السلام : 🔹 وَاللّه‏ِ ما اُعطِىَ مُومِنُ قَطَّ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، 🔸اِلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ 🔹حُسنِ خُلقِهِ وَالکفِّ عَنِ اغتیاب المُؤمِنینَ 🔸به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند 🔹مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى 🔸او به خدا و خوش اخلاقى اش 🔹وخوداری از مؤمنان. 📚بحارالأنوار، ج 6، ص 28، ح29 ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإِنسانِ نَفسَهُ. برترين خرد ، شناخت آدمى از خويش است . 📚 بحارالأنوار : ج ۷۸ ص ۳۵۲ ح ۹ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸 من أطاعَ هَواهُ أعطى عَدُوَّهُ مُناهُ. 🔹 آن كه از هوسش پيروى كند ، آرزوى دشمنش را برآورد. 📚 اعلام الدین، ص۹۰۳ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰 🔅 (علیه‌السلام) : 🔸 مَن جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ و رَأيَهُ فَاجمَع لَهُ طاعَتَكَ . 🔹 هر كه تمامت دوستى خود را براى تو فراهم آورْد ، تو نيز تمامت طاعت خود را برايش فرآهم آور . 📚 تحف العقول، ص483
✨رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً ✨وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً ✨وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۲۰۱﴾ ✨پروردگارا در اين دنيا به ما نيكى ✨و در آخرت نيز نيكى عطا كن ✨و ما را از عذاب آتش ✨دور نگه دار (۲۰۱) 📚سوره مبارکه البقرة ✍بخشی از آیه ۲۰۱
داستان کوتاه..... مردی ! نزد فقیهی رفت وگفت ای عابد سوالی دارم، عابد گفت بگو گفت:نمازخودم را شکستم عابد گفت دلیلش چه بود؟ مردگفت:هنگام اقامه نماز دیدم دزدی کفش هایم را ربود و فرار کرد برآن شدم که نماز بشکنم و کفشم را ازدزد بگیرم و حال میخواهم بدانم که کارم درست است یا نادرست؟ عابد گفت:کفش تو چند درهم قیمت داشت؟ مردگفت: ۵درهم عابد گفت:اى مرد کار بجا و پسندیده ای کرده ای زیرا نمازی که تومیخواندی ۲ درهم هم نمیارزید.! ✨❣✨❣ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست... باعث مرگـــــــ گل سرخ مبادا بشوی!!! 💁 ➣ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
داستان کوتاه..... مردی ! نزد فقیهی رفت وگفت ای عابد سوالی دارم، عابد گفت بگو گفت:نمازخودم را شکستم عابد گفت دلیلش چه بود؟ مردگفت:هنگام اقامه نماز دیدم دزدی کفش هایم را ربود و فرار کرد برآن شدم که نماز بشکنم و کفشم را ازدزد بگیرم و حال میخواهم بدانم که کارم درست است یا نادرست؟ عابد گفت:کفش تو چند درهم قیمت داشت؟ مردگفت: ۵درهم عابد گفت:اى مرد کار بجا و پسندیده ای کرده ای زیرا نمازی که تومیخواندی ۲ درهم هم نمیارزید.! ✨❣✨❣ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
فخرتاج با تعجب پرسید : خدای زمینی؟ لبخند کجی نشست رو لبم و گفتم : تایماز رو می گم . من که می دونم اگه الان کنارم بود نمی ذاشت برم بیرون . من که می دونم چقدر متعصبه ! | چقدر غيوره ! من ازش دور نشدم که خودسر باشم . دور شدم تا داشته باشمش . نمی تونم بهش خیانت کنم . فخر تاج با عشق نگام کرد و گفت : هر روز که می گذره بیشتر به این نتیجه می رسم که تو بهترین انتخاب تایمازی . با یه لبخند از تعریف شیرینش تشکر کردم . دست و دلم به درس خوندن نمی رفت . فکرم پر کشید به چهار سال پیش . به همون روزی که با حال خراب و دلی شکسته از خونه ی شوهرم فرار کردم . چقدر دلم برای صدای بم و چشمای مشکی گیراش تنگ شده بود . چه شبها که با یاد نفس گرمش پشت گوشم به خواب رفتم و چه روزا که با تصور صورت خندون و شیطونش بیدار شدم. به چه سختی خودم رو تا گاراژ رسوندم . می ترسیدم متوجه نبودنم بشن و بخوان دنبالم بیان . په بليط واسه تبریز خریدم و منتظر شدم تا اتوبوس راه بیفته . گرسنه بودم و دلم ضعف می رفت . اما حالم بد بود . می دونستم تا یه لقمه بذارم تو دهنم ، همه رو برمیگردونم . خدا خدا می کردم اتوبوس زود پر بشه ، تا راه بیفتیم . می ترسیدم پیدام کن. بلاخره با هر جون کندنی بود بعد چهار روز رسیدیم تبریز. فقط خدا می دونه تو اون ماشین ، چیا به سرم اومد . چهار روز بود ، به لقمه نون از گلوم پایین نرفته بود .همش با تکونای ناجور ماشین حالم بد می شد. اما مگه می تونستم کاری بکنم . زرد و زار از ماشین پیاده شدم . تو اون چهار روز خیلی فکر کرده بودم که وقتی رسیدم تبریز چیکار کنم . آخرش هم به دو دلیل فخرتاج رو انتخاب کردم . اول اینکه بهم قول داده بود به خاطر مادرم ازم حمایت کنه و اخلاقش مثل آیناز بود و از اول هم با وجود اینکه فهمید من زر خرید هستم باهام مثل یه خان زاده برخورد کرد و احترام گذاشت ، ------------------- ••••●❥JOiN👇🏾
✅می گویند عده اى مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید چه می کنید؟ گفتند مسجد می سازیم. گفت برای چه؟ پاسخ دادند برای چه ندارد، برای رضای خدا. بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟ بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند... حكايت بعضى از ماست... كمكى يا خيرى كه ميكنيم بايد عالم و آدم از آن باخبر شوند، مبادا كه خدايى نكرده نشوند... به ما بپیوندید 👇✅ @tafakornab @shamimrezvan
✨﷽✨ ✨ میان این همه سنگ دنیا آنکه گوهر می شود دوخصلت دارد ... 🔸اول آنکه ... ✨شفاف است کینه نمی گیرد 🔸دوم آنکه .... ✨تراشه زندگی راتاب می آورد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هر سبزی یک خاصیت شگفت انگیز: 🔸ترخون :جانشین نمک 🔹گشنیز:کاهنده قندخون 🔸تره:کاهنده کلسترول 🔹تربچه :ضدسرطان 🔸ریحان :آرامبخش،خواب آور 🔹شاهی :فعالیت کلیه ها 🔸جعفری :خون ساز @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــ❣ــدایا نعمت های نیکویت را برما تداوم بخش خـــــ❣ـــدایا بربنده خوارت که زبانش گنگ و عملش اندک است رحم کن و زیرسایه ی بلندت حمایت فرما شبتون بخیر🌙✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارالها❣ فرمودی: بنده‌ای که بانام من آغاز كرد بر من است كه كارهايش را به انجام رسانم و او را درهمه حال، بركت دهم مهربان خدایم❣ امروز را آغاز میکنیم با نام زیبای تو🌹 🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌹 ❤️الهی به امیدتو❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺پنجشنبه خود را زیبا کنید با 🌺صلوات🌺 بر حضرت ‌ محمد(ص) و خاندان پاک و مطهرش🌺 🌺اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ❤️وآلِ مُحَمَّدٍ 🌺وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
❤️ 💚 💝 💓عشق آن دارم که تا آید 🌸از دلبرم گویم فقط ... 💓حق پرستم، مقتدایم است 🌸تا ابد از گویم فقط ... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
روزی ڪه رو به بـامِ تو آغاز می شود زیبـاترین، بخیر ترین صبـح می شود.. ┄❊○💔○❊┄
☝️ ☝️ اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 17 بهمن ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:36 ☀️طلوع آفتاب: 07:01 🌝اذان ظهر: 12:18 🌑غروب آفتاب: 17:36 🌖اذان مغرب: 17:55 🌓نیمه شب شرعی: 23:36
☝️ 💙 🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست 💥پادشاه برحق آشكار ➖➖➖➖➖➖ 💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواند‌ و سپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است  📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پنج شنبه،شاخه گلی 🕯با ذکر فاتحه وصلوات 🌺بفرستیم برای تموم آنهایی 🌸که دربین ما نیستند 🌼ولی دعاهاشون،هنوزکارگشاست 🌺یادشون همیشه در دل ماست 🌸پدران ومادران 🌼شهدای مدافع حرم 🌺شهدای دفاع مقدس 🌹روحشان شاد" یادشان 🕯گرامـی بـاد ‎‌‌‌‌‌‌
🍏🍃🍎🍃🍏🍃🍎 💚امام صادق(ع) فرمودند: 🍎اگر مردم می‌‏دانستند در سیب چیست، بیمارانشان را جز به آن درمان نمی‏‌کردند. بدانید که سیب، بویژه، سودمندترین چیز برای قلب و مایه شست‏‌وشوی آن است🍏 📕الکافی، جلد 6، صفحه 357، حدیث 10
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام پنج شنبه 💞بهمن ماهتون نیکو 🌸روزی پر از شادی 💞لبخند هایی از ته دل 🌸مهربونی , عشق 💞لحظات عاشقی 🌸دل پر مهر , سلامتی و 💞سرشاراز خیر و برکت 🌸برایتان آرزومندم 🌸روزتون عالی و در پناه خدا ‎‌‌‌‌‌‌‌