تفقه
🔹 نظریه مرحوم محقق نائینی و محقق خوئی خلاصه نظریه این دو محقق در باب مراتب حکم این است که: حکم دو م
🔹 اشکال شهید صدر به کلام محقق نائینی
شهید صدر کلام محقق نائینی را در باب مراتب حکم و تقسیم آن به دو مرحله جعل و مجعول ـ انشا و فعلیت ـ مورد مناقشه قرار داده است که حاصل مناقشه ایشان این است: «قیاس قضایای مجعوله شرعیه با قضایای حقیقیه خارجیه صحیح نیست؛ زیرا در مورد قضایای حقیقیه خارجیه این سخن درست است که ما دو مرحله داریم: یکی مرحله انشای حکم و دیگری مرحله تحقق و فعلیت آن حکم در خارج به تحقق موضوعش. اما در مورد قضایای مجعوله شرعیه چنین حرفی صحیح نیست؛ بلکه در این قضایای حکمی که در طول جعل و اعتبار شارع موجود میشود، وجودی ورای همان نفس جعل شارع ندارد ـ حکم فعلی نداریم ـ نه اینکه پس از تحقق موضوع در خارج ورای جعل، حکمی نیز در خارج محقق میشود؛ زیرا مراد از این وجود دوم ـ غیر از جعل ـ اگر وجود خارجی است که فساد آن واضح است و اگر مراد وجود اعتباری در نفس مولاست، واضح است که موقع تحقق موضوع در خارج هیچ چیزی در نفس مولا پدید نمیآید بلکه گاهی مولا غافل است و به تحقق موضوع جعلش در خارج علم ندارد پس چگونه در نفسش چیزی حاصل میشود».[۵۵]
سپس ایشان در مقام تفصیل کلام خود چنین میفرمایند: «مراد شما از اینکه میگویید در موقع تحقق موضوع در خارج، حکم به فعلیت میرسد چیست؟ آیا مراد این است که وقتی موضوع در خارج موجود شد مجعول حقیقی آن قضیه کلیه (جعل انشا) محقق میگردد یا اینکه مراد شما این است که نسبت این مجعول با آن قضیه کلیه نسبت مسبب و سبب و نسبت مقتضا با مقتضی است و تحقق موضوع خارجی شرط فعلیت یافتن آن است؟
اگر مراد شق اول است این متضمن کلامی است باطل؛ زیرا همان طور که میدانیم جعل شارع یک امر اعتباری نفسانی ذات اضافه است نظیر سایر امور ذات اضافه نفسانی مثل حب و علم.
در این امور، اضافه داخل در حاق ذات آنها میباشد نه اینکه امری عارضی محسوب گردد، لذا تصور آنها بدون اضافه ممکن نیست. بنابراین مجعول بالذات (مجعول حقیقی) عین جعل خواهد بود چنانکه معلوم و محبوب بالذات عین علم و حب است. البته همینجا میتوان یک امر خارجی تصور کرد و اسم آن را مجعول گذاشت، لیکن باید دانست که این امر دیگر مجعول حقیقی نخواهد بود بلکه مجعول بالعرض و مجاز است .و اگر مراد شما شق دوم باشد ـ نسبت جعل و مجعول نسبت مقتضی به مقتضا باشد و تحقق موضوع در خارج شرط فعلیت آن ـ این هم درست نیست؛ زیرا اگر منظور امر خارجیای که مسبب از جعل شارع است، پرواضح است که احکام شرعی از سنخ امور خارجی تکوینی نیستند و اگر منظو امر نفسانیای باشد که هنگام تحقق موضوع در خارج در نفس جاعل پدید میآید، بطلان این هم ضروری است.
پس ما در احکام و قضایای مجعول شرعی، شیء حقیقی خارجی یا امری که در نفس مولا ورای نفس همان جعل باشد که اصطلاحاً به آن مجعول بگوییم، نداریم.
بله، وقتی موضوع در خارج محقق میشود قضیه مجعول ما نسبت به عبد برای انجام کار فاعلیت و محرکیت پیدا میکند. چنانکه میتوانیم در این هنگام با مسامحه به حکم مجعول فعلی تعبیر نماییم».
سپس در ادامه میفرماید: «با این بیان ما که حقیقتاً حکم فعلی را منکر شدیم، اشکال مسئله شرط متأخر حل میشود، چنانکه اگر آن را با نظر تصوری و مسامحی بپذیریم، مسئله استصحاب بقای مجعول در بحث تعارض بین جعل و مجعول در شبهات حکیمه درست میشود».[۵۶]
چنانکه ملاحظه میشود شهید صدر حکم فعلی را به کلی منکرند و آن را امری وهمی صرف قلمداد میکنند. در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که طبق این مبنا (انکار حکم فعلی ورای حکم انشایی) چگونه احکام برای مکلفین منجز میگردد؟ به عبارت دیگر، آیا معقول است حکم بدون اینکه به مرتبه فعلیت برسد، منجز شود یا نه؟
شهید صدر اشکال مزبور را چنین پاسخ میدهد:
إنه قد عرفت أن الأثر الشرعي الفعلي بهذا المعنى أمر وهمي غير واقعي وليس المنجز هو اليقين بالحكم الفعلي المتولد من اليقين بصغرى الجعل بكبراه، بل الحكم يتنجز بمجرد وصول كبراه وهي الجعل وصغراه وهي الموضوع.[۵۷]
حاصل فرمایش ایشان این است که وقتی ما یک قضیه کلیه مجعوله نظیر «کل خمر نجس وشربه حرام» داشتیم و بعد به واسطه یقین وجدانی یا تعبدی احراز کردیم که «هذا المانع الخارجی خمر» اینطور نیست که از ضمیمه کردن این صغرا به آن کبرا یک حکم فعلی مجعول به عنوان نتیجه متولد شود و آن گاه یقین به آن نتیجه، موجب تنجز شود، بلکه چنانکه ملاحظه شد حکم فعلی بدین معنا امری است وهمی و در واقع مجرد احراز کبرا و صغرای جعل، موجب تنجز میشود.
شهید صدر با این بیان توانسته است در موارد متعددی از اشکالات وارد بر مسلک کسانی که قائل به حکم فعلی مجعول ورای جعل هستند، جواب بدهد که ذکر آن موارد خارج از هدف این نوشته است.[۵۸]
@tafaqqoh
🔹 نظریه شهید صدر در باب مراحل حکم تکلیفی
شهید صدر در کتاب دروس في علم الأصول به نحو اجمال مبحث مراتب حکم تکلیفی را مطرح کرده و به این نتیجه رسیده است که حکم تکلیفی دارای دو مرحله است: مرحله واقع که از آن به مرحله ثبوت تعبیر میشود و مرحله ابراز و اظهار که از آن به مرحله اثبات تعبیر میگردد.
از نظر وی در مرحله ثبوت سه عنصر وجود دارد: ۱ـ عنصر ملاک که عبارت است از وجود مصلحت و مفسده در حکم؛ ۲ـ عنصر اراده که به تناسب مقدار درجه وجود ملاک در فعل، در نفس مولا پیدا میشود؛ ۳ـ عنصر اعتبار که عبارت است از اعتبار فعل بر عهده و ذمه مکلف.
شهید صدر در بیان حقیقت عنصر سوم چنین میفرماید:
وليس الاعتبار عنصراً ضرورياً في مرحلة الثبوت بل يستخدم غالباً كعمل تنظيمي وصياغي اعتاده المشرعون والعقلاء وقد سار الشارع على طريقتهم في ذلك.
حاصل این سخن این است که حکم آنچه در مقام ثبوت به طور حتم باید داشته باشد دو عنصر اول و دوم است، بدین معنا که بدون مصلحت و اراده، حکم حقیقیت و روحی ندارد؛ اما عنصر سوم، عنصری است که نقش آن در مقام ثبوت، نقش عامل تنظیم کننده و صیاغی است و از نتایج این فرق این است که اگر مکلف بر اراده مولا نسبت به شیئی که مشتمل بر مصلحتی است، مطلع بشود، همین مقدار در وجوب امتثال کافی است و دیگر برای احراز اعتبار به عنصر سوم نیازی نیست».[۵۹]
اما اینکه حقیقت و نقش عنصر سوم یعنی اعتبار چیست، شهید صدر میگوید: «عنصر اعتبار در حقیقت تحدید کننده مرکز حق الطاعتی است که مولا بر مکلفین دارد؛ یعنی همان طوری که مولا در آن اموری که اراده میکند حق اطاعت بر مکلفین دارد، از حقوق اوست که مرکز آن حق اطاعت را نیز مشخص و معین نماید.
به طور کلی اینطور نیست که وقتی ملاک در شیئی تمام شد و اراده مولا نیز به آن تعلق گرفت، شارع و مولا نفس همان شیء را بر عهده مکلف اعتبار کند، بلکه او میتواند در مواردی مقدماتی از آن شیء را بر مکلف واجب سازد که خود میداند آن مقدمات مؤدی به آن شیء میشوند. پس در این موارد حق اطاعت ابتدا مصب آن مقدمات است اگرچه شوق مولوی به آن مقدمات تعلق نگرفته است مگر تبعاً».[۶۰]
شهید صدر از این بیان برای جواب از شبهه زیر کمک گرفته است: مشهور در تعریف واجب غیری چنین گفتهاند که واجب غیری عبارت از واجبی است که به خاطر واجب دیگر واجب شده است.
به این بیان مشهور اشکال شده که لازمه این حرف این است که تمام واجبات واجب غیری شوند؛ چراکه نماز نیز برای دوری از فحشا و منکر واجب شده و این فایده نیز واجب التحصیل است و همچنین است سایر واجبات نسبت به اغراضی که بر آنها مترتب است.
پاسخ شهید صدر از این اشکال چنین است: «دور شدن از فحشا اگرچه محبوب و مراد شارع مقدس میباشد، لکن وجوب متعلق به آن نشده است بلکه وجوب به عنوان یک اعتبار، به نماز تعلق گرفته است و مادامی که وجوب و اعتبار به فایده و غرض (دور شدن از فحشا) تعلق نگرفته نمیتوان گفت که نماز برای آن واجب شده است».[۶۱]
اما بیان مرحله دوم حکم یعنی مرحله اثبات طبق نظر ایشان چنین است: «پس از تکمیل شدن مرحله ثبوت ـ حال یا با هر سه عنصر یا دست کم دو تا از آنها ـ مرحله اثبات شروع میشود و آن مرحلهای است که مولا بهواسطه جمله خبریه یا انشائیه آنچه را در مقام ثبوت تحقق یافته است ابراز میکند. این ابراز گاهی مستقیماً متعلق به اراده میشود بدین نحو که بگوید «أريد منكم كذا» و گاهی نیز متعلق به اعتباری میشود که آن اعتبار کاشف از اراده است مثل اینکه بگوید (وَ لِلهِ عَلَى اَلنّٰاسِ حِجُّ اَلْبَيْتِ مَنِ اِسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً). وقتی این ابراز تمام شد مولا بر عبد خود حق اتیان فعل را پیدا میکند و عقل نیز از چنین ابرازی که مولا از اراده خود به قصد توصل به مرادش کرده است، عناوینی از قبیل بعث و تحریک را انتزاع میکند.
البته در بسیاری از موارد بر ملاک و اراده، اطلاق مبادی حکم میشود و این بدان معناست که فرض کردهاند که حکم همان عنصر سوم یعنی اعتبار است».[۶۲]
@tafaqqoh
تفقه
🔹 نظریه شهید صدر در باب مراحل حکم تکلیفی شهید صدر در کتاب دروس في علم الأصول به نحو اجمال مبحث مرات
🔹 پاورقی:
[۱]. فرائد الاصول، ج ۱، ص ۴۷
[۲] . ایشان در مباحث اجزای حکم امر به ظاهری از واقعی، واجب مشروط، تحجری و انقیاد، اخذ قطع به حکم در موضوع همان حکم، جمع بین حکم واقعی و ظاهری و… از بحث مراتب حکم تکلیفی استفاده کردهاند.
[۳] . درر الفوائد، ص ۷۰ ـ ۷۱
[۴] . فرائد الاصول، ص ۸۱
[۵] . نهایة الدرایة، ج۳، ص ۲۵
[۶] . درر الفوائد، ص ۷۰
[۷] . نهایة الأصول، ص ۳۹۵
[۸] . أنوار الهدایة، ج۱، ص ۳۹
[۹] . نهایة الدرایة، ج ۳، ص ۲۴ ـ ۲۵
[۱۰] . فوائد الأصول، فائده اول
[۱۱] . ر.ک: محقق اصفهانی، بحوث في الأصول، بخش طلب و اراده، ص ۱۴ ـ ۱۵
[۱۲] . فوائد الأصول، ص ۱۸
[۱۳] . کفایة الأصول، ص ۸۷ ـ ۸۸
[۱۴] . عوالی اللئالی، ج ۳، ص ۵۴۸
[۱۵] . فوائد الأصول، ص ۸۱ ـ ۸۲
[۱۶] . کفایة الأصول، ص ۸۱ـ۸۲
[۱۷] . درر الفوائد، ص ۷۲
[۱۸] . کفایة الأصول، ص ۳۲۰ـ۳۲۱
[۱۹] . همان، ص ۲۹۷
[۲۰] . نهایة النهایة في شرح الکفایة للمحقق الإیرواني، ج ۲، ص ۱۵ـ۱۶
[۲۱] . نهایة الدرایة، ج ۳، ص ۳، ص ۲۷
[۲۲] . فوائد الأصول، ص ۸۱
[۲۳] . کفایة الأصول، ص ۳۱۹ـ۳۲۰
[۲۴] . درر الفوائد، ص ۷۱
[۲۵] . کفایة الأصول، ص ۳۲۰؛ البته به تعبیر بعضی این کلام آخوند جواب سوم و مستقل از جوابهای قبلی حساب نمیشود، بلکه استدراکی از جواب دوم است.
[۲۶] . آخوند معلق علیه را «علم» قرار داده است.
[۲۷] . نهایة الأصول، ص ۳۹۶
[۲۸] . نهایة الدرایة، ج ۳، ص ۷۳ـ۷۴؛ البته مرحوم اصفهانی صحت این تقسیم برای حکم فعلی را حتی بنابر این که حقیقت حکم بعث و تحریک اعتباری نیز باشد، مورد مناقشه قرار داده است که ما از ذکر آن خودداری کردیم.
[۲۹] . همان، ص ۷۵ـ۷۶
[۳۰] . مصباح الأصول، ج ۲، ص ۷۲ و ۱۰۸
[۳۱] . نهایة الدرایة، ج ۲، ص ۲۲ـ۲۵ و ۳۰۸ـ۳۱۳.
[۳۲] . محاضرات في أصول الفقه، ج ۴، ص ۲۴۹
[۳۳] . مصباح الأصول، ج ۲، ص ۱۰۸ـ۱۰۹
[۳۴] . منتقی الأصول، ج ۳، ص ۸۳ـ۸۴
[۳۵] . همان، ج ۴، ص ۹۸
[۳۶] . کفایة الأصول، ص ۲۶۷
[۳۷] . نهایة الدرایة، ج ۳، ص ۱۲۱ـ۱۲۲
[۳۸] . منتقی الأصول، ج ۴، ص ۱۵۸
[۳۹] . برای اطلاع بیشتر از این مبنا ر.ک: محاضرات، ج ۲، ص ۱۳۰ـ۱۳۱
[۴۰] . نهایة الأصول، ص ۳۹۵، أنوار الهدایة، ج ۱، ص ۳۹
[۴۱] . نهایة الدرایة، ج ۳، ص ۲۶
[۴۲] . فوائد الأصول، ص ۸۳
[۴۳] . درر الفوائد، ص ۷۰
[۴۴] . نهایة الدرایة، ج ۳، ص ۲۷
[۴۵] . منتقی الأصول، ج ۴، ص ۹۵ـ۹۶
[۴۶] . نهایة الدرایة، ج ۲، ص ۵۹
[۴۷] . نهایة الأصول، ص ۳۹۵ـ۳۹۶
[۴۸] . محجة العلماء، ج ۱، ص ۵
[۴۹] . مراد از اهلیت این است که شخص شأنیت طرف قرار گرفتن حکم را داشته باشد، لذا حائض چون اهلیت ندارد تکلیف به صلاة اصلاً به او تعلق نگرفته است.
[۵۰] . مقالات حول مباحث الألفاظ، ص ۶۹ـ۷۱
[۵۱] . آل عمران: ۹۷
[۵۲] . مصباح الأصول، ج ۲، ص ۱۲
[۵۳] . بعضی بر این ثمره اشکال کرده اند که حاصل آن این است: جواز افتا، اثر «علم» به چنین انشایی است نه اثر خود این انشا و لکن میتوان گفت هرچند جواز افتا اثر علم به انشا است ولی واضح است که تا انشایی نباشد علم به آن نیز معنا ندارد پس در عدم لغویت جعل این مرحله همین کافی است که جعل آن باعث میشود که در صورت تعلق علم به آن موجب جواز افتا شود.
[۵۴] . نهایة الدرایة، ج ۳، ص ۱۳۳
[۵۵] . بحوث في علم الأصول، ج ۶، ص ۱۳۳ـ۱۳۴
[۵۶] . همان، ج ۲، ص ۱۹۴ـ۱۹۵
[۵۷] . همان، ج ۶، ص ۱۸۶
[۵۸] . برای اطلاع بیشتر ر.ک: همان، ص ۲۹۱ و ۲۹۷ـ۲۹۸
[۵۹] . دروس في علم الأصول (مجمع الفکر الإسلامي)، حلقه ثانیه، ص ۲۴ـ۲۵
[۶۰] . همان (جامعه مدرسین)، حلقه ثالثه، ج ۲، ص ۱۶
[۶۱] . همان، ص ۲۵۳
[۶۲] . همان، حلقه ثانیه، ج ۱
🌐 https://b2n.ir/912593
@tafaqqoh
تفقه
📚 پژوهشی در مراتب حکم 🖊 استاد حسین بهادر دام عزه 🔹 مقدمه یکی از مباحثی که در علم اصول از اهمیتی خ
✔️ یکی از رفقا زحمت کشیدند فایل ورد و پی دی اف مقاله #مراتب_حکم که توسط پژوهشگاه شهید صدر منتشر شده بود را برای انتشار در کانال آماده کردند. للّه درّه و علیه اجره.
⬇️⬇️⬇️
@tafaqqoh
مقاله پژوهشی در مراتب حکم - استاد حسین بهادر.pdf
880.9K
🏷 #مقاله پژوهشی در مراتب حکم
🖊 استاد حسین بهادر دام عزه
✔️ پژوهشگاه شهید صدر
🌐 https://b2n.ir/912593
#pdf
@tafaqqoh
مقاله پژوهشی در مراتب حکم - استاد حسین بهادر.docx
47.1K
🏷 #مقاله پژوهشی در مراتب حکم
🖊 استاد حسین بهادر دام عزه
✔️ پژوهشگاه شهید صدر
🌐 https://b2n.ir/912593
#word
@tafaqqoh
ترجمه نهجالبلاغه _ استاد محمد دشتی.pdf
7.12M
📚 ترجمه فارسی نهجالبلاغه
🖊 استاد محمد دشتی رحمهالله
@tafaqqoh
🔖 دسترسی به #مقالات و یادداشتهای لوحِ دیواری فقه الائمة علیهم السلام با موضوعات #فقهی، #اصولی، #رجالی و...
🌐 http://www.markazfeqhi.ir/main/boards/
🏷 کتابخانه دیجیتال مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام
🌐 http://www.markazfeqhi.ir/main/books/
@tafqqoh
🔸 اعتبار سند زیارت جامعه کبیره
🖊 استادِ محقق سید محمدجواد شبیری زنجانی حفظه الله
زیارت جامعه کبیره در کتاب من لا یحضره الفقیه با این سند آمده: «رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِيُّ قَال: ...»1️⃣ که در مشیخه چنین است: «و ما كان فيه عن محمّد بن إسماعيل البرمكي، فقد رويته عن: علي بن أحمد بن موسى، و محمّد بن أحمد السِناني، و الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتّب رضي اللّه عنهم، عن محمّد بن أبي عبد اللّه الكوفي، عن محمّد بن إسماعيل البرمكي»2️⃣
همچنین این زیارت در عیون اخبار الرضا علیه السلام به نقل از چهار تن چنین روایت شده: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ قَالُوا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ 👈وَ👉 أَبُو الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيُّ 👈قَالُوا👉: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ 👈الْمَكِّيُّ👉 الْبَرْمَكِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام: عَلِّمْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ ...»3️⃣
💠 در این سند تحریف رخ داده و حرف عطف «واو» قبل از «ابوالحسین الاسدی» زائد بوده و کلمه «قالوا» بعد از آن، محرّف «قال» میباشد، و وصف «محمّد بن اسماعیل البرمکی» به «المکّی» نیز غریب است و به احتمال زیاد نیز، این وصف زائد بوده و جمع بین المکّی و البرمکی به خاطر جمع بین نسخهی محرّف و نسخهی صحیح میباشد.
محمّد بن اسماعیل البرمکی در برخی اسناد، به الرازی توصیف شده است.4️⃣ در رجال نجاشی دربارهی وی آمده: «المعروف بصاحب الصومعة، ... سكن قم، و ليس أصله منها».5️⃣
💠 به احتمال زیاد، عنوان صحیح راوی زیارت جامعه کبیره، «موسی بن عمران النخعی» است، چنان که در کتاب عیون آمده و نیز در مزار ابن مشهدی6️⃣ به سندی مشابه سند تهذیب، با تبدیل «موسی بن عبدالله النخعی» به «موسی بن عمران النخعی» نقل شده است.7️⃣
محمّد بن اسماعیل البرمکی در روایت دیگری هم از موسی بن عمران النخعی دربارهی ائمّه اثنی عشر و حضرت مهدی علیهم السلام، حدیث نقل میکند.8️⃣
به هر حال، از محمّد بن ابی عبدالله الکوفی ابوالحسین الاسدی که در سند زیارت جامعه کبیره واقع است، در رجال شیخ طوسی با وصف «احد الابواب» یاد شده9️⃣ و در الغیبة شیخ طوسی هم آمده: «و قد كان في زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات ترد عليهم التوقيعات من قبل المنصوبين للسفارة من الأصل. منهم أبو الحسين محمّد بن جعفر الأسدي رحمه الله»🔟 و سپس روایاتی را نقل کرده که از ناحیهی مقدّسه علیه السلام در مدح وی صادر شده و از وی با تعبیر «فَإِنَّهُ مِنْ ثِقَاتِنَا» یاد شده است،1️⃣1️⃣ و در پایان آمده: «و مات الأسدي على ظاهر العدالة لم يتغيّر و لم يطعن عليه في شهر ربيع الآخر سنة اثنتي عشرة و ثلاثمائة.»2️⃣1️⃣
💠 این نقلها میرساند که وی از وکلای ناحیهی مقدّسه علیه السلام بوده است. در کمال الدین با سند از محمّد بن ابی عبدالله کوفی نقل کرده که او خود را در شمار «مِمَّنْ وَقَفَ عَلَى مُعْجِزَاتِ صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام وَ رَآهُ مِنَ الْوُكَلَاء» برشمرده است.3️⃣1️⃣
💠 نقل زیارت جامعهی کبیره توسّط وکیل ناحیهی مقدّسه علیه السلام، تأیید خوبی بر اعتبار این روایت به شمار میرود. تأییدات غیبی این زیارت نیز، همچون مکاشفهی مرحوم مجلسی اوّل، بر اعتبار آن میافزاید.4️⃣1️⃣
🌐 https://t.me/zobdatolfavaed/165
@tafaqqoh
🔽🔽🔽
🔼🔼🔼
⏺ پاورقیها:
1️⃣ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص609، ح3213
2️⃣ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص512
3️⃣ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص272، ح1
4️⃣ الکافی، ج1، ص78، ح3
5️⃣ رجال النجاشی، ص341، رقم915
6️⃣ المزار الکبیر، ص523
7️⃣ در کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص609، ح3213 و در تهذیب، ج6، ص95، ح1 به اشتباه موسی بن عبدالله النخعی آمده است.
8️⃣ کفایة الاثر، ص43. البته در این چاپ، در این سند تحریف رخ داده و سند صحیح در اثبات الهداة، ج2، ص155 به نقل از کفایة الاثر آمده است.
9️⃣ رجال الطوسی، ص439، رقم6278/28: محمد بن جعفر الأسدي، يكنّى أبا الحسين الرازي، كان أحد الأبواب.
🔟 الغیبة للطوسی، ص415
1️⃣1️⃣ الغیبة للطوسی، ص415
2️⃣1️⃣ الغیبة للطوسی، ص417
3️⃣1️⃣ کمال الدین، ج2، ص442، ح16
4️⃣1️⃣ لوامع صاحبقرانی، ج8، ص665: ... چون نظرم به حضرت افتاد، شروع نمودم در خواندن اين زيارت جامعه، و در حفظ داشتم تا جميع را بر آن حضرت خواندم، و غرضم زيارت بود با مدّاحى حضرات، و چون تمام شد حضرت فرمودند: «نعمت الزّيارة» خوب زيارتى است، عرض نمودم و اشاره كردم به قبر كه: زيارت جدّ شماست. حضرت تقرير فرمودند. ...
روضة المتّقین، ج5، ص451-452: رأيت في الرؤيا الحقّة تقرير الإمام أبي الحسن علي بن موسى الرضا صلوات الله عليه لي و تحسينه عليه، و لمّا وفقني الله تعالى لزيارة أمير المؤمنين عليه السلام و شرعت في حوالي الروضة المقدسة في المجاهدات و فتح الله تعالى علي ببركة مولانا صلوات الله عليه أبواب المكاشفات التي لا يحتملها العقول الضعيفة رأيت في ذلك العالم (و إن شئت قلت بين النوم و اليقظة) عند ما كنت في رواق عمران جالسا إني بسرِ من رأى و رأيت مشهدهما في نهاية الارتفاع و الزينة و رأيت على قبرهما لباساً أخضر من لباس الجنِة لأنِه لم أر مثله في الدنيا، و رأيت مولانا و مولى الأنام صاحب العصر و الزمان عليه السلام جالساً، ظهره على القبر و وجهه إلى الباب، فلمّا رأيته شرعت في هذه الزيارة بالصوت المرتفع كالمدّاحين، فلمّا أتممتها قال صلوات الله عليه: «نعمة الزيارة» قلت: مولاي، روحي فداك، زيارة جدّك. - و أشرت إلى نحو القبر-. فقال: نعم.
📚 منبع: حواشی استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی حفظه الله بر کتاب «ایمان و رجعت» جدّشان مرحوم آیةالله سید احمد زنجانی، صص 220 - 222
🌐 https://t.me/zobdatolfavaed/166
@tafaqqoh
🔸 تحریف برخی ناسخین در عبارتی از زیارت جامعه کبیره / لزوم تبحّر برای حدس تصحیفات و تحریفات در متون روایی
🎙 استادِ محقق سید محمدجواد شبیری زنجانی حفظه الله
💠 در بحث فلسفهی علم، یکی از تواناییهای نظریّهی علمی را، قدرت پیشبینی میدانند. در بحث #تصحیف و #تحریف نیز قدرت پیشبینی سقط، اهمّیّت زیادی در کشف سقط دارد و این قدرت برای آشنایان به اسناد و تصحیفات و تحریفات، در مرتبهی بالایی وجود دارد.
💠 به تناسب، ذکر این مطلب سودمند است که زمانی از حاج آقای والد1️⃣ دربارهی معنای «حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى»2️⃣ در زیارت جامعه کبیره سؤال کردم.
ایشان فرمودند: باید در اینجا بین نسخه بدل و نسخه اصلی جمع شده باشد، زیرا در مقابل آخرت، گاه دنیا قرار گرفته و گاه اولی قرار میگیرد. برای روشن شدن این امر، باید تمام نسخ موجود از جامعه کبیره را مشاهده کرد.
بنده با مراجعه به نسخ زیارت، مشاهده کردم که «حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى» نقل کتاب من لا یحضر الفقیه است ولی در عیون اخبار الرضا علیه السلام «حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى»3️⃣ است و دنیا در آن وجود ندارد.4️⃣
💠 هر چند در اصطلاحات قرآنی، در مقابل آخرت، گاهی اولی قرار میگیرد، امّا در استعمالات متأخّر، مانند استعمالات روایی، به طور متعارف در مقابل آخرت، دنیا قرار میگیرد، و همین باعث میشود ناسخ با دیدن کلمهی آخرت، به دنیا منتقل شده و دنیا را بنویسد، یا در حاشیه، اولی به دنیا تفسیر شده باشد و در نسخ بعدی، این تفسیر به گمان حذف شدن، به متن اصلی منتقل شده باشد.5️⃣
برای حاج آقای والد که به نسخ آشنایی دارند، در نگاه اوّل، حدس و گمان به تحریف ایجاد شد و اگر کسی غیر از ایشان بود، شاید برای او حدس هم تحقّق پیدا نمیکرد.
⏺ پاورقیها:
1️⃣ حضرت آیةالله سید موسی شبیری زنجانی حفظه الله
2️⃣ کتاب من لا یحضره الفقیه: ج2، ص610
3️⃣ عیون اخبار الرضا علیه السلام: ج2، ص273
4️⃣ علی مشکینی اردبیلی، در پاسخ به سؤالی در این باره مینویسد: در برخی از نسخهها عبارت این است: «و حجج الله علی أهل الآخرة و الأولی» و ظاهراً این نسخه بهتر و درستتر است و روی نسخهی اوّل نیز ممکن است تکرار نباشد و مراد از «اهل الآخرة»، نیکان و گروندگان به آخرت، و مراد از «اولی» اهل دنیا و بَدان باشد. ... محقّق نراقی در مشکلات العلوم، معانی دیگری بر این جمله ذکر فرموده که از بطون معانیِ این جمله محسوب میشوند. (کشکول حکمت: ص128)
5️⃣ شارحان زیارت جامعه کبیره، در تفسیر «الاولی» همگی همنظر نیستند و احتمالاتی را ذکر کردهاند. #نگارنده طی تحقیقی، برخی نظرات آنها را ذکر می نماید:
1- علّامه محمّد تقی مجلسی (م 1070 ق) چند احتمال برای آن ذکر کرده است: به معنای دنیا برای تأکید یا رعایت سجع؛ به منزلهی صفت برای حجج یعنی اوّلین حجج الهیّه؛ برای تفضیل یعنی آنها اکمل حجج الله هستند. (روضة المتّقین: ج5، ص463) ایشان در لوامع صاحبقرانی آن را به معنای عالم قبر نیز تفسیر کرده است. (لوامع صاحبقرانی: ج8، ص690)
2- علّامه محمّد باقر مجلسی (م 1110 ق) آن را به معنای دنیا میداند و معتقد است که تکرار آن برای تأکید دنیا میباشد. البته ایشان به عنوان احتمالی دیگر، مراد از اولی را عالم میثاق میداند. (ملاذ الأخیار: ج9، ص253؛ بحار الأنوار: ج99، ص136)
3- سیّد محمّد بن عبدالکریم طباطبایی (م حدود 1160 ق) جدّ سیّد بحرالعلوم، تمامی احتمالات موجود در کلام مجلسیین به جز عالم قبر را ذکر کرده است. (الأعلام اللامعة فی شرح الجامعة: ص126-127)
4- شیخ احمد أحسایی (م 1241 ق) با خلاف ظاهر دانستن اکثر احتمالات بالا، معتقد است بنا به برخی شواهد روایی «ایّام الله ثلاثة: یوم القائم علیه السلام و یوم الموت (یا یوم الکرّة) و یوم القیامة»، مراد از اولی، رجعت آل محمّد علیهم السلام یا قیام حضرت قائم علیه السلام یا اعمّ از این دو میباشد. (شرح الزیارة الجامعة الکبیرة: 1/277)
5- سیّد عبدالله شبّر (م 1242 ق) و فقیه معاصر سیّد علی حسینی صدر در تفسیر مراد از اولی، به دو احتمال پیش گفته در کلام مجلسی دوم یعنی به معنای دنیا برای تأکید، یا عالم ذرّ اکتفا مینمایند. (الأنوار اللامعة فی شرح الزیارة الجامعة: ص76؛ فی رحاب الزیارة الجامعة: ص 138)
6- شیخ جواد کربلایی (م 1432 ق) در شرح مبسوط خود پیرامون زیارت جامعه کبیره، علاوه بر احتمالات مذکور در کلام آخوند ملا محمّد تقی (مجلسی اوّل)، از احتمالی دیگر با عنوان موجودین در عالم ارواح و ذرّ نیز یاد میکند. (الأنوار الساطعة فی شرح الزیارة الجامعة: ج2، ص254)
🌐 https://t.me/zobdatolfavaed/183
@tafaqqoh
🔽🔽🔽
🔼🔼🔼
7- برخی دیگر از اندیشمندان، منظور از اولی را، تنها عالم ذرّ تفسیر کردهاند. (سیّد حسین درودآبادی همدانی (م 1344 ق) از شاگردان آخوند ملّا حسینقلی همدانی، الشموس الطالعة من مشارق الزیارة الجامعة: ص212؛ سیّد علی میلانی، مع الأئمّة الهداة فی شرح الزیارة الجامعة الکبیرة: ج1، ص277؛ محمّد تقی نقوی قائنی، شرح زیارت جامعه کبیره: ص125)
8- شیخ عبدالله جوادی آملی در شرح مبسوط خود پیرامون شرح زیارت جامعه مینویسد: ... برخی معتقدند کلمه «و الاولی» در این فقره زیارت، اشتباه نسخهبرداران است، لیکن اگر اشتباه نسّاخ نبوده، در متون اصلی آمده باشد، چند وجه دربارهی آن میتوان گفت: 1. عالم ذرّ یا سایر عوالم قبل از عالم دنیا؛ 2. دوران رجعت؛ 3. عالم برزخ که قبل از عالم قیامت است؛ 4. برای رعایت سجع آمده است.
نیز محتمل است عنوان آخرت و اولی، تفصیل وضع دنیا باشد؛ یعنی اهل بیت علیهم السلام، حجّت اهل دنیا، اعمّ از گذشته و آینده و سابق و لاحق هستند؛ هرچند مناسب این احتمال، حذف حرف واو بعد از کلمهی دنیا است. (ادب فِنای مقرّبان: ج2، ص125)
🔉 منبع: درس خارج اصول استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی حفظه الله تاریخ: 10 مهر 1398
🌐 https://t.me/zobdatolfavaed/184
@tafaqqoh