"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ «161»
و (به ياد آوريد) آن هنگام كه به آنان (بنىاسرائيل) گفته شد در اين آبادى (بيتالمقدّس) ساكن شويد و از (نعمتهاى) آن در هر نقطه و هرگونه كه مىخواهيد بخوريد (و به عنوان استغفار از آن همه بهانهجويى و آزار موسى) بگوييد: «حطّة» (خدايا! گناهان ما را فرو گذار) و سجدهكنان از درب (بيتالمقدّس) وارد شويد تا خطاهاى شما را ببخشاييم، ما به زودى (پاداشِ) نيكوكاران را مىافزاييم.
جلد 3 - صفحه 198
نکته ها
كلمهى «حِطَّةٌ»، به معناى نزول چيزى از بالاست، (انحطاط هم از اين ريشه است) و به مفهوم تقاضاى نزول رحمت و عفو الهى است.
فرمان اين بود كه بنىاسرائيل هنگام ورود به سرزمين مقدّس، با اين كلمه از خداوند آمرزش بطلبند، ولى آنان از روى استهزا، كلمه را عوض كردند و گفتند: «حنطة». «1»
مشابهى اين آيه، با تفاوتى اندكى در سورهى بقره (آيه 58) نيز آمده است.
در روايات متعدّد، امامان معصوم عليهم السلام فرمودند: «نحن باب حطّتكم» باب حطّهى شما ماييم.
يعنى اگر در مدار حكومت و ولايت ما وارد شويد، مورد لطف قرار مىگيريد. «2»
بسيارى از مفسّران مراد از قريه را بيتالمقدّس دانستهاند.
سير طبيعى آن است كه ابتدا با آدابى كه سفارش شده داخل شهر شده، سپس آن را مسكن قرار داده و آنگاه از غذاهاى آنجا بخورند، ولى در اين آيه اوّل مسكن و غذا آمده، بعد توبه و مغفرت و ورود به شهر، شايد به خاطر آن كه تأمين مسكن و غذا، زمينه و بسترى است كه دستورات اخلاقى را بپذيرند.
پیام ها
1- داستان ورود بنىاسرائيل به بيتالمقدّس، همراه با عذرخواهى از خداوند در برابر لجاجتها و تغيير كلمات سفارش شده، داستانى عبرتآموز و قابل دقّت است. «وَ إِذْ»
2- براى آوارگان، مسكن مهمترين مسئله است. (ابتدا از مسكن سخن به ميان آمده است) «اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ»
3- بيتالمقدّس، سرزمينى پر نعمت است. «وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ»
4- خداوند، همهى نيازهاى مادّى ومعنوى، دنيوى و اخروى بشر را تأمين مىكند و براى برخوردارى از نعمتهايى همچون مسكن، غذا، عفو ولطف، دستور
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير كنزالدقائق.
جلد 3 - صفحه 199
مىدهد كه دعا و استغفار كنند و سجده نمايند. اسْكُنُوا ... كُلُوا ... قُولُوا حِطَّةٌ
5- خداوند، با يك عذرخواهى و توبهى خالصانه، «قُولُوا حِطَّةٌ» گناهان بسيارى را مىبخشد. «نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ» چنانكه در دعا مىخوانيم: «يا مَن يقبل اليَسير و يَعفو عن الكثير» اى خدايى كه كم را مىپذيرى و گناه زياد را مىبخشايى!
6- براى دريافت لطف و آمرزش الهى، هم استغفار و دعا لازم است، هم عمل.
«قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ»
7- ورود به مكانهاى مقدّس، ادب و آداب ويژهاى دارد. «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً»
8- بايد ميان نيكوكار و گنهكار، تفاوت باشد. وقتى خطاكاران بخشوده مىشوند، نيكوكاران هم از درجه و لطف بيشترى برخوردار مىگردند. «سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ»
9- در نظام مديريّت و تشويق ديگران، بايد همواره نيكوكاران را امتياز داد.
«سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۶۱_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ «162»
پس ستمكاران آنان (بنىاسرائيل)، آنچه را به آنان گفته شده بود، بر سخنى ديگر تغيير دادند، ما هم به خاطر ستمپيشگى آنان، عذابى آسمانى بر آنان فرستاديم.
نکته ها
تحريف و تغيير، گاهى آشكار است، مثل تغيير لفظِ «حِطّة» به «حِنطة»، و گاهى با حفظ قالب لفظ، محتوا و روح يك موضوع را عوض مىكنند، نظير حيلهى بنىاسرائيل براى گرفتن ماهى در روز شنبه كه در آيهى بعد مطرح شده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «لاتركبوا ما ارتكب اليهود فتستحلّوا محارم اللّه بادنى الحيل»، آنچه يهوديان مرتكب آن شدند كه با كوچكترين حيله و توجيه، حرامهاى خدا را حلال
جلد 3 - صفحه 200
مىكردند، شما انجام ندهيد. «1»
قرآن، سه نوع تحريف را در قانون الهى مطرح مىكند:
1. تغيير واژهها، مثل بنىاسرائيل كه به جاى گفتن كلمهى «حِطَّةٌ» يعنى طلب آمرزش و عفو، گفتند: «حِنطة» يعنى گندم.
2. تغيير زمان، مثل آنكه بنىاسرائيل حوضچههايى را در ساحل دريا ساختند و شنبهها كه صيد حرام بود، ماهى در آنها جمع مىشد و روز يكشنبه كه صيد آزاد بود، آنها را صيد مىكردند و مىگفتند: ما در روز شنبه و روز تعطيل صيد نكردهايم. «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ» «2»
3. تغيير روشنفكرانه و دستكارى در تقويم طبيعى، مثل تأخيرانداختن ماههاى حرام. در دوران جاهليّت؛ چون مايل نبودند كه جنگ را به خاطر فرا رسيدن ماههاى حرام قطع كنند، ماهها را به تأخير مىانداختند كه آيه نازل شد. «إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ» «3»
پیام ها
1- كيفر تحريف وتغيير دستورهاى خدا، قهر وعذاب است. فَبَدَّلَ ... فَأَرْسَلْنا
2- تغييرات لجوجانه و بر اساس استهزا، قابل بخشش نيست. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
3- همهى كيفرها مربوط به قيامت نيست، بلكه گاهى در دنيا نيز كيفر داده مىشود. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
4- سرنوشت انسان به دست خودش است و عذاب، نتيجهى ستم خود اوست.
«بِما كانُوا يَظْلِمُونَ»
«1». تفاسير فرقان و درّالمنثور.
«2». بقره، 65.
«3». توبه، 37.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 201"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۶۲_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
هدایت شده از تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
🌹🌹 گروه الذاکربن حسینی از وات ساپ به ایتا پبوست🌹💫💫💫
👇👇https://eitaa.com/joinchat/1561264506C4a51756dad
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ «163»
و (اى پيامبر!) از آنان دربارهى (مردم) آن آبادى كه كنار دريا بود سؤال كن! آنگاه كه (به قانون،) در روز شنبه تجاوز مىكردند، هنگامى كه روز تعطيل (شنبه)، ماهىها (به روى آب در) كنارههاى دريا نزد آنان مىآمدند، و (لى) روزى كه تعطيل نبودند، ماهيان آشكار نمىشدند. ما اين گونه آنان را به خاطر تجاوز و فسقشان آزمايش مىكرديم.
نکته ها
كلمهى «سَبت»، به معناى قطع و تعطيل كردن كار است و براى استراحت و آرامش از آن به تعطيلى تعبير مىشود. بنابراين «يوم السَبت» يعنى روز تعطيل كه، روز شنبه بود و «يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ» يعنى روزى كه تعطيل نمىكردند.
«شُرَّعاً» جمع «شارع»، به معناى ساحل و كنار آب است، روز شنبه كه صيد حرام بود، ماهىها خود را از عمق آب به ساحل مىرساندند. بعضى نيز گفتهاند مراد از «شُرَّعاً» ماهىهايى است كه سر از آب بيرون آورده و خود را نشان مىدهند. «1»
گروهى از بنىاسرائيل (مردم ايله) كه در ساحل دريا زندگى مىكردند، به فرمان خدا در روزهاى شنبه صيد ماهى براى آنها ممنوع بود، امّا در همان روز، ماهىهاى دلخواه آنان، «حِيتانُهُمْ» جلوهگرى بيشترى مىكردند، «شُرَّعاً» و مردم را بيشتر وسوسه مىكردند! كه اين خود آزمايش الهى بود. اين قوم، قانون الهى را مزوّرانه شكستند و با ساختن حوضچههاى ساحلى و بستن راه فرار و خروج ماهىهايى كه شنبهها به آن وارد مىشدند، روز يكشنبه به راحتى آنها را صيد مىكردند و ادّعا مىكردند كه از فرمان الهى تخلّف نكرده و روز شنبه صيد نكردهاند.
«1». تفسير راهنما.
جلد 3 - صفحه 202
خداوند، گرچه ماهى را براى استفادهى مردم آفريده است، ولى از هفتهاى يك روز صيد ماهى را به عنوان امتحان، منع فرمود، بنابراين هر تحريمى، الزاماً جنبهى بهداشتى ندارد، ماهى شنبه با روزهاى ديگر از نظر مواد پروتئينى فرقى ندارد.
حضرت على عليه السلام به شدّت از توجيه گناه و حلال كردن حرام با توجيه خمر به نبيذ، رشوه به هديه و ربا به معامله، انتقاد مىكردند. «1»
گاهى آزمايش الهى، در صحنههايى است كه تمايلات انسان به اوج مىرسد، چنانكه در اين آيه منع از صيد و آزمايش در حالى است كه ماهىها بيشتر خود را نشان مىدهند، «تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ» يا در آيهى 94 سورهى مائده كه سخن از تحريم شكار در حالت احرام است، مىخوانيم: «لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ» آنجا كه شكار، در دسترس و در تيررس است، منع صيد در آن حالت، يك آزمايش الهى است.
پیام ها
1- قانونشكنى نياكان، نسلهاى بعدى را نيز شرمنده مىكند. وَ سْئَلْهُمْ ...
2- نقل خصلتهاى زشت نياكان كه به خاطر آنها تنبيه شدهاند، براى عبرت ديگران مانعى ندارد. «عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي»
3- ساحلنشينى و گذران زندگى از طريق ماهىگيرى، در طول تاريخ بوده است.
كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ ...
4- چهرهى واقعى گناه، با توجيه و حيله، عوض نمىشود. (ساختن حوضچههاى كنار دريا براى صيد روز بعد) «يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ»
5- ماهيان دريا، به ارادهى الهى قدرت تشخيص روزهاى هفته و افراد صيّاد را پيدا مىكنند. تَأْتِيهِمْ ... لا تَأْتِيهِمْ
6- جلوههاى دنيايى و مادّى، يكى از آزمايشهاى الهى است. «كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ»
«1». نهجالبلاغه، خطبه 156.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 203"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۶۳_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «164»
و (به ياد آور) زمانى كه گروهى از آنان (بنىاسرائيل، به گروه ديگر كه نهى از منكر مىكردند) گفتند: چرا شما قومى را موعظه مىكنيد كه خدا هلاك كنندهى ايشان است، يا عذاب كنندهى آنان بر عذابى سخت است؟ گفتند: براى آنكه عذرى باشد نزد پروردگارتان و شايد آنها نيز تقوا پيشه كنند.
نکته ها
بنىاسرائيل سه گروه بودند: يكدسته قانونشكن، عدهاى ديگر دلسوزان نصيحتگر و گروه سوم گروهى بىتفاوت. بىتفاوتها به نصيحتگران مىگفتند: خود را خسته نكنيد، چون حرفهايتان در فاسقان اثر ندارد و آنها به هر حال جهنّمى هستند. ولى ناهيان از منكر مىگفتند: كار ما بىاثر نيست، حداقل آنكه ما نزد خدا معذوريم. و چه بسا آنها به واسطهى سخن ما تقوا پيشه كنند.
در آيهى 5 و 6 سورهى مرسلات، خداوند به كسانىكه ذكرش را به ديگران، چه براى اتمام حجّت و چه براى تأثير و هشدار القا مىكنند، سوگند ياد مىكند. «فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً عُذْراً أَوْ نُذْراً»
در كتاب امر به معروف و نهى از منكر، بيش از ده فايده براى امر و نهى، حتّى در صورتى كه اثر نكند، ذكر كردهام كه خلاصهاش را در اينجا بيان مىكنم، «1» تا شايد سكوت و ترس و بىتفاوتى در مقابل ترك معروف و عمل به منكر از بين برود:
1. گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمىكند، ولى در تاريخ، فطرت و قضاوت ديگران اثر دارد.
چنانكه امام حسين عليه السلام در راه امر به معروف و نهى از منكر شهيد شد، تا وجدان مردم در طول تاريخ بيدار شود.
«1». جالب اينكه اين سطرها را در هفته امر به معروف ودههى عاشورا مىنويسم كه امامحسين عليه السلام فلسفهى قيام خود را عمل نكردن جامعه به حقّ و نهى از منكر نكردن مىداند.
جلد 3 - صفحه 204
2. گاهى امر و نهى، فضا را براى ديگران حفظ مىكند. چنانكه اذان گفتن مستحبّ است، گرچه شنوندهاى نباشد، ايستادن به هنگام قرمز شدن چراغ راهنمايى لازم است، گرچه ماشينى نباشد. زيرا حفظ قانون و فضاى احترام و عمل به قانون، لازم است.
3. گاهى امر و نهى ما، گناهكاران را از گناه باز نمىدارد، ولى گفتنهاى پى در پى، لذّت گناه را در كام او تلخ مىكند و لااقل با خيال راحت گناه نمىكند.
4. براى حفظ آزادى بايد امر و نهى كرد، زيرا نگفتن، جامعه را به محيط خفقان و ترس و سكوت تبديل مىكند.
5. امر ونهى براى خود انسان مقامآفرين است، گرچه ديگران گوش ندهند. قرآن مىفرمايد:
«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ» «1»
6. امر به معروف و نهى از منكر، اگر در ديگران اثر نكند، لااقل براى خود ما يك نوع قرب به خداوند، تلقين و تمرين شجاعت و جلوهى سوز و تعهّد است.
7. گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمىكند، امّا روزى كه خلافكار در بنبست قرار گرفت و وجدانش بيدار شد، مىفهمد كه شما حقّ گفتهايد. بنابراين اگر امروز اثر نكند، روزگارى اثر خواهد كرد.
8. امر و نهى، وجدان انسان را آرام مىكند، انسان با خود مىگويد كه من به وظيفهام، عمل كردم، اين آرامش وجدان با ارزش است، گرچه ديگران گوش ندهند.
9. امر به معروف ونهى از منكر، سيرهى انبياست، گرچه ديگران گوش ندهند. قرآن مىفرمايد: «وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ» «2» و يا بارها مىفرمايد: مردم سخنان و ارشادهاى پيامبران را گوش نمىدادند و از آنها روى مىگرداندند. بنابراين ما نبايد توقّع داشته باشيم كه همه به سخنان ما گوش بدهند.
10. امر به معروف، يك اتمام حجّت براى خلافكار است تا در قيامت نگويد كسى به من نگفت! علاوه بر آنكه عذرى هم براى گوينده است تا به او نگويند چرا نگفتى؟
«1». فصّلت، 33.
«2». صافّات، 13.
جلد 3 - صفحه 205
11. هنگام قهر الهى، آمرين به معروف نجات خواهند يافت. (آيهى بعد به آن اشاره مىكند)
به هرحال، انبيا و اوصيا در راه امر به معروف و نهى از منكر شهيد شدند تا حقّ گم نشود واز ميان نرود، چنانكه قرآن در آياتى مىفرمايد: «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ» «1»، «يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ» «2» و «يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ» «3» كه از اين آيات استفاده مىشود، گاهى در امر به معروف بايد تا مرز شهادت پيش رفت.
حضرت على عليه السلام در نامهاى به نمايندهى خود، به خاطر حضورش بر سر سفرهى اشراف او را توبيخ كرد. «4» يعنى آن حضرت براى آنكه زهد به اشرافىگرى كشيده نشود، فردى را فداى مكتب كرد.
پیام ها
1- عدّهاى، نه خود موعظه مىكنند ونه تحمّل موعظه كردن ديگران را دارند. وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ ...
2- گناه بىتفاوتى خود را نبايد با «خواستهِ الهى» توجيه كرد. «لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ»
3- بىتفاوتها، به جاى اعتراض به اهل گناه، به
آمرين به معروف اعتراض مىكنند. «لِمَ تَعِظُونَ»
4- در مقابل كسانى كه موعظه و تلاش تربيتى را بىاثر مىدانند بايد مقاومت كرد.
لِمَ تَعِظُونَ ... قالُوا مَعْذِرَةً زيرا بازنداشتن مردم از گناه، مسئوليّت دارد و بايد پاسخگو باشيم.
5- قضاوتِ عجولانه، ممنوع است. نمىتوان گفت: خداوند اين گروه را عذاب يا هلاك خواهد كرد، شايد پرهيزكار شوند. مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ ... لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
6- نهى از منكر واجب است؛ يا براى اينكه افراد فاسق با ايمان شوند، «لَعَلَّهُمْ
«1». آلعمران، 112.
«2». بقره، 61.
«3». آلعمران، 21.
«4». نهجالبلاغه، نامه 45.
جلد 3 - صفحه 206
يَتَّقُونَ» يا براى عذر داشتن خود انسان نزد خداوند. «مَعْذِرَةً» (پس لازم نيست حتماً نهى از منكر اثر كند، تا بر ما واجب شود، زيرا ما مأمور به وظيفهايم، نه ضامن نتيجه)
7- مردان خدا، از اصلاح جامعه نا اميد نمىشوند و امر به معروف و نهى از منكر را ترك نمىكنند. «وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۶۴_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
هدایت شده از تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
بیاییم با پیوستن به کانال تفسیر صوتی استاد قرائتی و گوش دادن روزی یک آیه تفسیر قرآن از عمل کنندگان به قرآن باشیم(حدود ۱۰ دقیقه در روز)
@tafsir_qheraati
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ «165»
پس چون تذكّرى را كه به آنان داده شده بود فراموش كردند، كسانى را كه نهى از منكر مىكردند نجات داديم و ستمگران را به سزاى نافرمانى كه همواره انجام مىدادند، به عذابى سخت گرفتيم.
فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ «166»
پس چون از آنچه نهى شده بودند تجاوز كردند، به آنان گفتيم: به شكل ميمونهاى طرد شده در آييد.
نکته ها
كلمهى «بَئِيسٍ» از «بأس»، به معناى شديد و «عَتَوْا»، به معناى عصيان و سركشى است.
طبق روايات، چون موعظه كنندگان بنى اسرائيل ديدند پندشان در قوم خود بىاثر است، از مردم جدا شدند و همان شب، قهر و عذاب الهى نازل شد و گنهكاران و سكوتكنندگان را در برگرفت. «1» و اين تبديل و تحوّل، از تصرّفات تكوينى الهى است.
در آيه 60 سوره مائده آمده كه گروهى بهخاطر نافرمانى، به صورت خوك وميمون درآمدند و اينجا فقط ميمون ذكر شده است. ابن عباس مىگويد: هر دو آيه دربارهى يك گروه است.
«1». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 207
از ظاهر آيه استفاده مىشود كه نه تنها خصلت آنان، بلكه شكل ظاهرى آنان نيز تبديل به ميمون شد. آرى، خدايى كه با يك فرمان، آتش را بر حضرت ابراهيم گلستان مىكند، مىتواند موجودى را به موجود ديگر و انسانى را نيز ميمون كند. البتّه مسخشدگان توالد و تناسلى نداشتند و به فرمودهى پيامبر صلى الله عليه و آله چندروزى بيشتر زنده نبودند. «1»
پیام ها
1- نهى از منكر، اگر سبب هدايت ديگران نشود، سبب نجات خود ناهيان مىشود. «أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ»
2- فراموشى، اگر در اثر بى توجّهى و بىاعتنايى باشد كيفر دارد. فَلَمَّا نَسُوا ...
3- هركس كه راه موعظه را به روى خود ببندد، راه قهر الهى را به روى خويش باز كرده است. «نَسُوا- أَخَذْنَا»
4- نهى از منكر، يك وظيفه دائمىاست. «يَنْهَوْنَ» (فعل مضارع نشانه استمرار است)
5- بىتفاوتان، ظالمند. «الَّذِينَ ظَلَمُوا» (در آيهى قبل، بنىاسرائيل به سه دسته تقسيم شدند: متجاوزان، واعظان و سكوتكنندگانِ بىتفاوت. در اين آيه سكوتكنندگان هم جزو ظالمانِ هلاك شده به حساب آمدهاند، زيرا تنها ناهيان از منكر نجات يافتند، «أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ» پس سكوت، هم ظلم و هم زمينهى هلاكت است.)
6- از بزرگترين و شديدترين عذابها، سقوط از مرحلهى انسانيّت است. «بِعَذابٍ بَئِيسٍ، كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ»
7- متجاوز، استحقاق از دست دادن انسانيّت و مسخ شدن را دارد و كيفر مستكبر، طرد و تحقير است. «عَتَوْا، قِرَدَةً خاسِئِينَ» آرى، ملّتى كه در برابر قانون الهى گردنكشى كند، ميمونوار از ديگران تقليد خواهد كرد.
8- آنان كه حكم خدا را با حيله، مسخ و دگرگون كنند، چهرهشان مسخ مىشود. بازيگرِ با دين، به صورت حيوان بازيگر (ميمون) در مىآيد. «كُونُوا قِرَدَةً»
«1». تفسير مجمعالبيان.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 208"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۶۵_۱۶۶_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا