"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «2»
مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان (از عظمت او) لرزان شود و هرگاه آيات خدا بر آنان تلاوت شود، ايمانشان را مىافزايد و تنها برپروردگارشان توكّل مىكنند.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «3»
آنان كه نماز را برپا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم، (به محرومان) انفاق مىكنند.
نکته ها
خداوند در دومين آيهى اين سوره مىفرمايد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، ياد خداوند دلهاى مؤمنان را مضطرب مىكند، ولى در جاى ديگر مىفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1»، با ياد خداوند دلها آرام مىگيرد. اين دو آيه با هم منافاتى ندارد، زيرا در يك جا ترس از عظمت خداوند است. و در جاى ديگر اطمينان داشتن به خداوند.
چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» «2» كسانى كه از خداوند خشيت دارند و با خواندن يا شنيدن قرآن پوست بدنشان مىلرزد، پس از مدّتى آرام شده، دلهايشان نرم مىشود.
آرى، ياد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مىلرزاند و با ياد لطف و مهر الهى، دلش آرام مىگيرد، همچون كودكى كه از والدين خود، هم مىترسد و هم به آنان دلگرم است.
«وجل»، به حالت اضطراب «3» و خوف و ترس انسان گفته مىشود كه گاهى به خاطر درك مسئوليّتها و احتمال عدم انجام وظايف است و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و هيبت
«1». رعد، 28.
«2». زمر، 23.
«3». التحقيق فى كلمات القرآن.
جلد 3 - صفحه 268
الهى است. لذا در قرآن مىخوانيم: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» «1»، تنها بندگان عالم و آگاه، از خداوند خشيت دارند. «2»
پیام ها
1- آنكه با شنيدن نداى اذان و آيات الهى بىتفاوت باشد، بايد در كمال ايمان خود شك كند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
2- ذكر خدا از سوى هركس كه باشد، در مؤمن اثر مىگذارد. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
3- ايمان، با عشق و خشيت درونى همراه است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
4- ايمان، مراتب ودرجاتى دارد وقابل كاهش وافزايش است. «زادَتْهُمْ إِيماناً»
5- ترسى كه ريشه در جهل داشته باشد بد است، ولى ترسى كه از معرفت سرچشمه بگيرد پسنديده است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ
6- هر آيهى قرآن، حجّت و دليل و نورى است كه مىتواند بر ايمان بيافزايد. إِذا تُلِيَتْ ... زادَتْهُمْ إِيماناً
7- مؤمن، ميان بيم و اميد است. «الْمُؤْمِنُونَ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، يَتَوَكَّلُونَ»
8- كسى كه تنها خداوند را ربّ خود مىداند، به او توكّل مىكند. «عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
9- نشانهى ايمان كامل آن است كه دل مؤمن با ياد خدا خشيت پيدا كند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، با تلاوت و يادآورى آيات الهى، بر ايمانش افزوده شود، «زادَتْهُمْ إِيماناً» و توكّل بر خدا كرده، «يَتَوَكَّلُونَ» نماز را به پا دارد، «يُقِيمُونَ» و به ديگران نيز كمك مىرساند. «يُنْفِقُونَ»
10- رفتار هركس، برخاسته از انگيزهها، ديدگاهها و اعتقادات اوست. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ... يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
11- اسلام، انفاق بخشى از مال و دارايى را لازم دانسته است، نه تمام آن را. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (يكى از معانى «مِن»، تبعيض است)
«1». فاطر، 28.
«2». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 269
12- نماز و انفاق شخص مؤمن مقطعى نيست؛ بلكه مستمرّ ودائمى است. يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
13- انفاق، بايد از مال حلال و روزى الهى باشد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (چون رزق را به خدا نسبت داده است و خداوند رزق حرام نمىدهد)
14- مؤمن، دارايى خود را بخشش الهى مىداند، نه محصول دست رنج خويش و اين عقيده، گذشت و انفاق را بر او آسان مىكند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۲_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «2»
مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان (از عظمت او) لرزان شود و هرگاه آيات خدا بر آنان تلاوت شود، ايمانشان را مىافزايد و تنها برپروردگارشان توكّل مىكنند.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «3»
آنان كه نماز را برپا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم، (به محرومان) انفاق مىكنند.
نکته ها
خداوند در دومين آيهى اين سوره مىفرمايد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، ياد خداوند دلهاى مؤمنان را مضطرب مىكند، ولى در جاى ديگر مىفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1»، با ياد خداوند دلها آرام مىگيرد. اين دو آيه با هم منافاتى ندارد، زيرا در يك جا ترس از عظمت خداوند است. و در جاى ديگر اطمينان داشتن به خداوند.
چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» «2» كسانى كه از خداوند خشيت دارند و با خواندن يا شنيدن قرآن پوست بدنشان مىلرزد، پس از مدّتى آرام شده، دلهايشان نرم مىشود.
آرى، ياد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مىلرزاند و با ياد لطف و مهر الهى، دلش آرام مىگيرد، همچون كودكى كه از والدين خود، هم مىترسد و هم به آنان دلگرم است.
«وجل»، به حالت اضطراب «3» و خوف و ترس انسان گفته مىشود كه گاهى به خاطر درك مسئوليّتها و احتمال عدم انجام وظايف است و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و هيبت
«1». رعد، 28.
«2». زمر، 23.
«3». التحقيق فى كلمات القرآن.
جلد 3 - صفحه 268
الهى است. لذا در قرآن مىخوانيم: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» «1»، تنها بندگان عالم و آگاه، از خداوند خشيت دارند. «2»
پیام ها
1- آنكه با شنيدن نداى اذان و آيات الهى بىتفاوت باشد، بايد در كمال ايمان خود شك كند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
2- ذكر خدا از سوى هركس كه باشد، در مؤمن اثر مىگذارد. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
3- ايمان، با عشق و خشيت درونى همراه است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
4- ايمان، مراتب ودرجاتى دارد وقابل كاهش وافزايش است. «زادَتْهُمْ إِيماناً»
5- ترسى كه ريشه در جهل داشته باشد بد است، ولى ترسى كه از معرفت سرچشمه بگيرد پسنديده است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ
6- هر آيهى قرآن، حجّت و دليل و نورى است كه مىتواند بر ايمان بيافزايد. إِذا تُلِيَتْ ... زادَتْهُمْ إِيماناً
7- مؤمن، ميان بيم و اميد است. «الْمُؤْمِنُونَ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، يَتَوَكَّلُونَ»
8- كسى كه تنها خداوند را ربّ خود مىداند، به او توكّل مىكند. «عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
9- نشانهى ايمان كامل آن است كه دل مؤمن با ياد خدا خشيت پيدا كند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، با تلاوت و يادآورى آيات الهى، بر ايمانش افزوده شود، «زادَتْهُمْ إِيماناً» و توكّل بر خدا كرده، «يَتَوَكَّلُونَ» نماز را به پا دارد، «يُقِيمُونَ» و به ديگران نيز كمك مىرساند. «يُنْفِقُونَ»
10- رفتار هركس، برخاسته از انگيزهها، ديدگاهها و اعتقادات اوست. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ... يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
11- اسلام، انفاق بخشى از مال و دارايى را لازم دانسته است، نه تمام آن را. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (يكى از معانى «مِن»، تبعيض است)
«1». فاطر، 28.
«2». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 269
12- نماز و انفاق شخص مؤمن مقطعى نيست؛ بلكه مستمرّ ودائمى است. يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
13- انفاق، بايد از مال حلال و روزى الهى باشد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (چون رزق را به خدا نسبت داده است و خداوند رزق حرام نمىدهد)
14- مؤمن، دارايى خود را بخشش الهى مىداند، نه محصول دست رنج خويش و اين عقيده، گذشت و انفاق را بر او آسان مىكند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۳_۴_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا