08.Anfal.70.mp3
5.04M
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۷٠_جز۱۰
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنْ يُرِيدُوا خِيانَتَكَ فَقَدْ خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «71»
و اگر (اسيران) بخواهند به تو خيانت كنند، از پيش هم به خدا خيانت كردهاند، پس خداوند (تو را) بر آنان غلبه و تسلّط داد و خداوند، دانا و حكيم است.
نکته ها
از مجموع اين آيه و آيهى قبل استفاده مىشود كه اصل اصلاح و ارشاد و هدايت را نبايد با احتمالات منفى ناديده گرفت. با آنكه مشركان مكّه سالها نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان صدر اسلام انواع خيانتها را روا داشتند، امّا اگر مصلحت بر آزادسازى اسرا باشد، احتمال خيانت آنان، مانع عمل به وظيفه نشود.
آرى، بايد نسبت به اسيران دشمن، نه سوء ظنّ صد در صد داشته باشيم، نه حسن ظنّ كامل، نه خشونت محض و نه رأفت تنها، بلكه با تيز هوشى و توكّل وقاطعيّت و با مهربانى و عطوفت برخورد كنيم.
پیام ها
1- احتمال خيانت اسيران، نبايد مانع آزادسازى آنها شود. «إِنْ يُرِيدُوا خِيانَتَكَ»
2- دشمنان، سابقهى خيانت دارند. «خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ»
3- خداوند، حقّ و طرفدارانش را غلبه مىبخشد. «فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ»
4- خيانت، سبب اسارت و تحت سيطره قرار گرفتن است. خانُوا ... فَأَمْكَنَ
5- خداوند به نيّتهاى دشمن آگاه و به فرمانى كه مىدهد، حكيم و مصلحتانديش است. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 361"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۷۱_جز۱۰
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «72»
همانا كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد كردند، و آنان كه (مجاهدان و مهاجران را) پناه داده و يارى كردند، آنان دوستدار و حامى و همپيمان يكديگرند. امّا كسانى كه ايمان آورده، ولى هجرت نكردند، حقّ هيچگونه دوستى و حمايت از آنان را نداريد، تا آنكه هجرت كنند. و اگر (مؤمنانِ تحت فشار، براى حفظ دينشان) از شما يارى طلب كردند، بر شماست كه ياريشان كنيد، مگر در برابر قومى كه ميان شما و آنان پيمان (ترك مخاصمه) است، و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
نکته ها
در سال سيزدهم بعثت و پس از ده سال از دعوت علنى پيامبر به اسلام، هنوز مشركان مكّه دست از اذيّت و آزار پيامبر و مسلمانان برنداشته بودند و روز به روز بر شدّت آن مىافزودند تا اينكه تصميم گرفتند با توطئهاى حساب شده و اقدامى دستهجمعى، پيامبر را به قتل برسانند و اسلام را ريشهكن كنند.
با اطلاع پيامبر صلى الله عليه و آله از آن توطئه و جانفشانى على عليه السلام، شبانه مقدّمات هجرت فراهم شد و آن حضرت در اوّل ماه ربيعالاوّل ابتدا به غار ثور رفتند و به مدّت سه روز در آنجا به گونهاى معجزهآسا مخفى شدند و در اين مدّت تنها حضرت على عليه السلام براى آن حضرت غذا تهيه كرده و اخبار بيرون را در اختيار آن جناب قرار مىدادند. سرانجام پيامبر با اعلان مهاجرت مسلمانان به يثرب و همراه آوردن اهلبيت آن حضرت، خود راهى يثرب شدند و پس از پيمودن مسافتى حدود چهارصد كيلومتر، روز دوازدهم ربيعالاوّل به محلّهى قبا رسيدند و
جلد 3 - صفحه 362
بقيّهى مهاجران نيز به آنان ملحق شدند.
مردم يثرب، از مهاجران استقبال شايانى به عمل آوردند وآنها را با آغوش باز پذيرفتند و يثرب را به «مدينةالنبىّ» و «مدينة الرّسول»، تغيير نام دادند. آنگاه پيامبر براى پيشگيرى و دورى از تفرقه، ميان مهاجران و انصار كه حدود سيصد نفر بودند، دو به دو عقد اخوّت و برادرى جارى كردند و مسجد قبا را پايهگذارى كردند. «1»
مهاجران، كسانى هستند كه در مكّه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان آوردند و چون در آنجا تحت فشار بودند، خانه وكاشانهى خود را رها كرده به همراه پيامبر به مدينه هجرت كردند و انصار، مسلمانانى هستند كه از پيامبر اسلام و مهاجران استقبال و آنان را در بين خود جاى داده و يارى نمودند.
در اين آيه، محورهايى همچون: پيوند مهاجرين و انصار، ضرورت هجرت، بىاعتنايى به مرفّهان گريزان از هجرت، تعهّد متقابل ميان مهاجران و انصار و نجات مسلمانان دربند، در صورت عدم ضرر به پيمانهاى قبلى، مطرح شده است.
عموماً ملّتها، مهمترين و بزرگترين حادثهاى را كه در حيات اجتماعى، علمى و مذهبى آنان رخ داده و آن را نقطهى عطفى در سرگذشت ملّى خود مىدانند، مبدأ تاريخ خود قرار دادهاند، مثلا ميلاد حضرت مسيح عليه السلام نزد مسيحيان و يا عام الفيل (سالى كه سپاه ابرهه به مكّه حمله كرد و نابود شد) نزد اعراب، مبدأ سال قرار گرفت.
دين اسلام كاملترين شريعت آسمانى است واز اديان ديگر مستقل است، لذا مسلمانان ميلاد حضرت مسيح را مبناى سال خود قرار ندادند، همچنين عامالفيل گرچه سال تولّد پيامبر بود و يا حتّى روز بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، مبناى سال قرار نگرفت، امّا با هجرت پيامبر به مدينه كه حكومتى مستقل در آنجا پايهگذارى شد و مسلمانان توانستند در نقطهاى آزادانه فعاليّت كنند، پيامبر شخصاً تاريخ هجرى را بنا گذاردند. «2» چنانكه مىتوان از عبارت «مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ»، در آيهى «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ» «3» كه در مورد
«1». تفسير نمونه، سيره ابن هشام و فروغ ابديّت، ج 1، ص 417- 450.
«2». فروغ ابديّت، ج 1، ص 435.
«3». توبه، 108.
جلد 3 - صفحه 363
ساختن مسجد قبا مىباشد نيز پايهگذارى سال هجرى را استفاده نمود، زيرا اوّلين اقدام پيامبر در هجرت به مدينه ساختن مسجد قبا مىباشد. «1» آرى اگر هجرت نبود، چه بسا اسلام در همان نقطه محدود و نابود مىشد.
بيشتر بلاهاى مردم از غرق شدن در رفاه و ترك هجرتهاى سازنده سرچشمه مىگيرد.
اگر همهى مغزها ومتخصّصان و كارشناسان مسلمانى كه در كشورهاى غربى به سر مىبرند، به كشور خود هجرت كنند، هم ضربه به دشمن است وهم تقويت اسلام وكشورهاى اسلامى.
هجرت، اختصاص به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ند
ارد، بلكه هجرت از محيط شرك، كفر و گناه، براى حفظ دين و ايمان و يا براى برگشت از نافرمانى خداوند لازم است، چنانكه خداوند در پاسخ كسانى كه عذر آلودگى خود و ارتكاب به گناه را محيط ناسالم مىدانستند و مىگفتند: «كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ»، مىفرمايد: زمين خداوند كه پهناور بود، چرا به مكانى ديگر هجرت نكرديد؟ «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» «2» البتّه با توجّه به عبارت «مستضعفين»، معلوم مىشود كه اگر توانايى امر به معروف و نهى از منكر باشد، بايد به اين مهم اقدام نمود و جامعه را ترك نكرد و آن را مورد اصلاح قرار داد.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: هنگامى كه در محل و سرزمينى كه در آن زندگى مىكنى نافرمانى و معصيت خدا مىكنند، از آنجا به جايى ديگر هجرت كن. «اذا عصى اللّه فى ارض انت فيها فاخرج منها الى غيرها» «3»
چنانكه هجرت براى آموختن علم و دانش و براى بيان آموختههاى خود به ديگران نيز لازم است. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» «4»
در صدر اسلام دو هجرت رخ داده است: يكى در سال پنجم بعثت، هجرت گروهى از مسلمانان به سرزمين حبشه و ديگرى در سال سيزدهم بعثت، هجرت از مكّه به مدينه.
«1». الصحيح من سيرة النّبى، علّامه جعفر مرتضى، ج 3، ص 40.
«2». نساء، 97.
«3». بحار، ج 19، ص 35.
«4». توبه، 122.
جلد 3 - صفحه 364
پیام ها
1- اسلام، ايمان و عقيده، بدون تلاش و مجاهدت كافى نيست. مسلمانان صدر اسلام، يا مهاجر بودند يا پناهدهنده مهاجران، يا جهادگر و يا حامى مجاهدان. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ ... وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا (شرايط متفاوت براى هركس تكليف خاصّى مىآورد، براى يكى هجرت و براى ديگرى پناهدادن به مهاجران.)
2- رابطهى ولايى، مخصوص كسانى است كه اهل هجرت، جهاد و كمك به ديگران باشند. «أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»
3- خداوند ميان مهاجران و انصار حقّ ولايت مقرّر كرده است. «وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»
4- هجرت به سوى جامعهى اسلامى، شرط ولايت است و كسى كه هجرت نكند، ولايت ندارد. لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ ...
5- در جامعهى اسلامى بايد ميان مجاهدان ومهاجران با مرفّهان هجرت گريز، فرق باشد. «آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا»
6- كسى كه هجرت نكند، نه او را يارى كنيد و نه از او يارى بخواهيد. (كلمهى «وَلايَتِهِمْ» را دو گونه مىتوان معنا كرد: يكى «ولايت و حمايت شما از آنان» و ديگرى «كمك و حمايت آنان از شما»)
7- بايد از متخلّفان پيشين كه خواهان پيوستن به مسلمانان هستند، با آغوش باز استقبال كرد. «حَتَّى يُهاجِرُوا» (آرى، همينكه تاركان هجرت، هجرت كردند، شما آنان را حمايت كنيد)
8- اگر مسلمانانِ ديگر مناطق، تحت فشار كفر قرار گرفتند، نسبت به استمدادشان نبايد بىتفاوت بود. «إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ»
9- در روابط با ديگران بايد اهمّ و مهم در نظر گرفته شود. مادامى كه كفّار به پيمانهاى خود با مسلمانان پايبند هستند، نمىتوان براى حمايت مسلمانانِ
جلد 3 - صفحه 365
زير سلطهى آنان اقدامى كرد. «إِلَّا عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه_۷۲_جز۱۰
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ «73»
و كسانى كه كفر ورزيدند، ياران يكديگرند، (پس شما با آنان هم پيمان نشويد،) اگر شما (هم ميان خود، همبستگى) نداشته باشيد، فتنه و فساد بزرگى در زمين واقع خواهد شد.
نکته ها
در معناى «إِلَّا تَفْعَلُوهُ»، سه احتمال بيان شده است:
الف: اگر طبق دستور خداوند مبنى بر رابطه ولايت ميان مؤمنان عمل نكنيد و با كفّار پيوند داشته باشيد، فساد بزرگى خواهد بود، چون آنان متّحدند و شما متفرّق.
ب: اگر نسبت به مسلمانانِ در فشار بىاعتنايى كنيد، ممكن است آنان قتل عام شده، يا از اسلام برگردند.
ج: اگر قراردادهاى بينالمللى با كفّار را رعايت نكنيد و از تعدادى مسلمان حمايت كنيد، همهى كفّار عليه شما بسيج خواهند شد و فسادى بزرگ پيش خواهد آمد.
پیام ها
1- وقتى كفّار يار يكديگرند، «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» اگر مسلمانان هميارى نداشته باشند، گرفتار فتنه و فساد خواهند شد. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ»
2- پذيرفتن ولايت و سلطهى كافران، فساد و فتنهاى بزرگ در زمين است. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ»
3- اگر ميان شما مسلمانان، پيوند محكم ولايت نباشد، كفّار متّحد شده شما را نابود مىكنند. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 366"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۷۳_جز۱۰
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ «74»
و كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند و كسانى كه پناه دادند و يارى كردند، همانان مؤمنان واقعىاند. براى آنان آمرزش و روزى شايسته و كريمانهاى است.
پیام ها
1- ايمان، بر عمل مقدّم است. «آمَنُوا وَ هاجَرُوا»
2- ارزش كارها، آنگاه است كه آنها رنگ خدايى و انگيزهى الهى داشته باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
3- ايمان واقعى، در هجرت، جهاد، پناهدادن و يارىرساندن مسلمانان مجاهد، بروز مىكند. «وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»
4- حتّى مؤمنان حقيقى هم، از خطا و گناه بيمه نيستند و به مغفرت الهى نياز دارند. «الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ»
5- هجرت و جهاد، عامل بخشايش و نزول رزق ويژهى الهى است. آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ
6- اگر به خاطر هجرت و جهاد از رزق اندك بگذريد، به رزق كريم و شايستهى الهى مىرسيد. آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ
7- انسان هميشه مسئول است؛ گاهى به صورت جهاد، گاهى هجرت، گاهى پناهدادن به مهاجران و گاهى پشتيبانى از رزمندگان. (تمام آيه)
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 367"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۷۴_جز۱۰
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «75»
و كسانى كه بعداً ايمان آورده و همراه شما هجرت و جهاد كردند، آنان از شمايند. و در قانون الهى، خويشاوندان نسبت به يكديگر اولويّت دارند. همانا خداوند به هر چيزى بسيار داناست.
نکته ها
يكى از مصاديق آيه، ارث است كه پيش از اسلام، گاهى ارث بر اساس پسرخواندگى و عهد و پيمان بود، ولى اسلام آن را بر محور خويشاوندى و ديندارى قرار داد.
در مسألهى امامت و خلافت، ائمّه و علما بارها به اين آيه استناد كردهاند، و علاوه بر استدلال به علم، سابقهى جهاد و تقوا، به خويشاوندى امام على عليه السلام با پيامبر صلى الله عليه و آله، براى اثبات امامت بلافصل آن جناب استدلال كردهاند. «1»
پیام ها
1- مؤمنان سابق و قديمى بايد كسانى را كه در آينده ايمان مىآورند و هجرت مىكنند، همانند خود مؤمن حقيقى بدانند. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ ... فَأُولئِكَ مِنْكُمْ» آرى، آغوش جامعه اسلامى، به روى همه باز است ومسلمانى در مدار بسته و انحصارى نيست، گرچه سابقه مىتواند امتيازات معنوى بيشترى را به دنبال داشته باشد.
2- مؤمنان خويشاوند، علاوه بر ولايت خويشاوندى بر يكديگر، ولايتى نيز در سايهى ايمان، هجرت و جهاد نسبت به هم دارند. وَ الَّذِينَ آمَنُوا ... وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ
«1». تفاسير نمونه، اطيبالبيان.
جلد 3 - صفحه 368
3- در قانون الهى، ميان خويشاوندان نيز سلسله مراتب وجود دارد. «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ»
4- هجرت، شرط ملحق شدن به مؤمنان حقيقى است. (هجرت، كليد تمركز و تشكّل نيروهاى خودى است) هاجَرُوا ... فَأُولئِكَ مِنْكُمْ
«والحَمدُ لِلّه رَبّ العالَمين»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
پرش به بالا↑ طبرى صاحب جامع البیان نیز آن را از ابن الزبیر روایت نموده و نیز ابن سعد از طریق هشام بن عروة از پدرش عروة چنین نقل کند هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله مابین اصحاب خود عقد برادرى و اخوت بست میان زبیر بن العوام و کعب بن مالک عقد برادرى ایجاد نمود تا این که کعب در جنگ احد جراحت شدیدى یافت زبیر در صدد شده بود که اگر کعب بمیرد دارائى و اموال او را از راه ارث بردن تصاحب کند سپس این آیه نازل شد و مواریث از راه برادرى دینى نسخ گردید و بر اصول قرابت و خویشاوندى و ارحام بنا گردید. (چنان که در آیه 6 از سوره احزاب نیز نظیر این آیه موجود است.)
پرش به بالا↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص399."
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۷۵_جز۱۰
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
سيماى سوره ى توبه
اين سوره كه نهمين سوره ى قرآن كريم است، يكصد و بيست ونه آيه دارد و در سال نهم هجرى نازل شده است. «1» قسمت هايى از آن قبل از جنگ تبوك، بخشى در حال جنگ و قسمت ديگر، بعد از آن نازل شده است.
مشهورترين نام هاى اين سوره در روايات، «توبه» و «برائت» است. «توبه»، از آن جهت كه در اين سوره، بارها از توبه ى انسان و بازگشت لطف الهى سخن به ميان آمده است و «برائت»، بدان جهت كه اين سوره با اعلام برائت از مشركان آغاز شده است.
برخى مفسّران به خاطر ارتباط مطالب اين سوره با سوره ى «انفال»، اين سوره را دنباله ى آن دانسته وگفته اند: به همين دليل نيازى به «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» نداشته است، ولى به عقيده ى ما كه از اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله گرفته ايم، اين سوره، مستقّل است و نداشتن «بِسْمِ اللَّهِ» به خاطر لحن قهرآميز آن نسبت به مشركان است، زيرا كلمه ى «بِسْمِ اللَّهِ»، نشان رحمت و امان است و اين سوره با اعلام تنفّر از مشركانِ پيمان شكن آغاز شده است. چنانكه حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «بِسْمِ اللَّهِ» براى امان دادن و برائت براى رفع امان است. «2»
در اهميّت اين سوره همين بس كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: سوره هاى برائت و توحيد، همراه با هفتاد هزار صف از فرشتگان نازل شد.
(1). تفسير نورالثقلين.
(2). تفسير مجمع البيان.
بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «1»
(اين آيات اعلام جدائى و) بيزارى و برائتى است از سوى خدا و پيامبرش، نسبت به مشركانى كه با آنان پيمان بستهايد.
نکته ها
از اين كه براى اين سوره در روايات، نامهاى «برائت» و «توبه» آمده است، مىفهميم كه جزء سورهى انفال نيست، بلكه سورهاى مستقلّ است.
از اين كه سوره، به دليل محتواى قهرآميزش بدون «بِسْمِ اللَّهِ» شروع شده است، مىفهميم كه «بِسْمِ اللَّهِ» در هر سوره، متعلّق به همان سوره و جزء آن است، نه آنكه به عنوان تشريفات و يا ...، در اوّل هر سوره بيايد.
اعلام برائت، به خاطر پيمانشكنى كفّار بود كه در آيهى 7 و 8 مطرح شده است، و گرنه قانون كلّى، مراعات پيمانهاست و تا طرفِ مقابل به پيمان وفادار باشد، بايد آن را نگهداشت. چنانكه در آيهى 4 آمده است: «إِلَّا الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ» به ميثاقتان با مشركانى كه پيمان نشكسته و توطئهاى نكردهاند، تا آخرِ مدّت وفادار بمانيد.
به علاوه مسلمانان به دليل ضعف، تن به آن پيمان دادند، وگرنه خواستهى مسلمانان، قلع و قمع هر چه سريعتر شرك است.
جلد 3 - صفحه 373
ماجراى اعلان اين آيات:
در سال هشتم هجرى مكّه فتح شد، امّا مشركان همچنان براى انجام مراسم عبادى خود كه آميخته با خرافات و انحرافات بود، به مكّه مىآمدند. از جمله عاداتشان اين بود؛ لباسى را كه با آن طواف مىكردند، صدقه مىدادند. يك زن كه مىخواست طوافهاى بيشترى انجام دهد، چون ديگر لباسى نداشت، به اجبار كفّار برهنه طواف كرد و مردم به او نگاه مىكردند.
اين وضع براى پيامبر و مسلمانان كه در اوج قدرت بودند، غير قابل تحمّل بود. پيامبر منتظر فرمان خدا بود تا آنكه اين سوره در مدينه نازل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به ابوبكر مأموريت داد تا آياتى از آن را بر مردم مكّه بخواند. شايد انتخاب ابوبكر به دليل آن بود كه او پيرمرد بود و كسى نسبت به او حساسيّت نداشت.
امّا وقتى او به نزديك مكّه رسيد، جبرئيل از سوى خدا پيام آورد كه تلاوت آيات را بايد كسى انجام دهد كه از خاندان پيامبر باشد. آن حضرت، على عليه السلام را مأمور اين كار كرد و فرمود: من از او هستم و او از من است. على عليه السلام در وسط راه آيات را از ابوبكر گرفت و به مكّه رفت و بر مشركان قرائت نمود.
ماجراى تلاوت آيات اين سوره توسّط على عليه السلام، در كتب اهل سنّت نيز آمده و از اصحاب، كسانى همچون ابوبكر و على عليه السلام، ابن عباس، انسبن مالك، جابربن عبداللَّه انصارى آن را روايت كردهاند و در منابع بسيارى نقل شده است. «1»
برخى از اهل سنّت «2» تلاش كردهاند كه آن را امرى عادّى جلوه دهند تا امتيازى براى حضرت على عليه السلام به حساب نيايد و تحويل مأموريت تلاوت را به على عليه السلام، براى تأليف دلِ او دانستهاند، نه امتيازى براى او. در حالى كه براى به دست آوردن دل كسى، كارى بىخطر به او محوّل مىكنند، نه تلاوت آياتِ برائت از مشركان، آن هم در منطقهى شرك و توسّط
«1». مسند احمد حنبل، (ج 3، ص 212 و 283؛ ج 1، ص 151 و 330)، مستدرك صحيحين، (ج 3، ص 51)، تفسير المنار، (ج 10، ص 157)، تفسير طبرى، (ج 10، ص 46)، تفسير ابن كثير (ج 2، ص 322- 333)، احقاقالحق، (ج 5، ص 368) و فضائلالخمسه، (ج 2، ص 342).
و در الغدير، (ج 6، ص 338) نام 73 نفر كه اين ماجرا را نقل كردهاند آمده است.
«2». مثل فخررازى و آلوسى در تفسيرهايشان.
جلد 3 - صفحه 374
كسىكه بسيارى از مشركان را در جنگها كشته است و عدّهاى كينهى او را در دل دارند! وقتى خداوند به حضرت موسى عليه السلام فرمان داد كه نزد فرعون رفته او را به توحيد دعوت كند، وى گفت: خدايا من يك نفر از آنان را كشتهام، مىترسم مرا به قصاص بكشند، برادرم را به همراه من بفرست؛ ولى على عليه السلام كه تعداد زيادى از سران شرك را كشته بود، به تنهايى رفت و آياتِ برائت را در نهايت آرامش خواند، آن هم در جاى حسّاسى چون منى و كنار جمرهى عقبه.
نكاتى كه توسّط على عليه السلام به كفّار اعلام شد عبارت بود از:
1. اعلام برائت و لغو پيمانها.
2. ممنوعيّت شركت مشركان در حج از سال آينده.
3. ممنوعيّت طواف در حالت برهنگى.
4. ممنوعيّت ورود مشركان به خانهى خدا.
در موارد زيادى از قرآن، خدا و رسول در كنار هم مطرح شدهاند، از جمله:
الف: در هديه و لطف. «أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» «1»
ب: در بيعت. «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ» «2»
ج: در اطاعت وپيروى. «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» «3»
د: در برائت و بيزارى از ديگران. «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»
پیام ها
1- لغو اعتبار پيمان با مشركان، از اختيارات رهبر است. «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (پيمانهاى بسته شده با مشركان دربارهى عدم تعرّض به يكديگر بوده است)
2- وفا به پيمان آرى، تسليم توطئه شدن، هرگز. بَراءَةٌ ... إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ
3- گرچه از نظر حقوقى، موظّفيم به پيمان وفادار باشيم، ولى برائت قلبى از
«1». توبه، 74.
«2». فتح، 10.
«3». نساء، 80.
جلد 3 - صفحه 375
مشركان و منحرفان، يك اصل دينى است. «1» «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»
4- گرچه قانونگذار خداست، «لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً» «2» ولى در سيره و عمل، خدا و رسول در كنار هم هستند. «مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»
5- برائت، نشانهى قاطعيّت و اقتدار است، همچنان كه سكوت در برابر توطئهها و پيمانشكنىها نشانهى ضعف است. «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»
6- پيمان بستن با مشركان در شرايطى مانع ندارد. «الَّذِينَ عاهَدْتُمْ»
7- اگر به دليل ترس از توطئه و خيانت، قراردادى لغو شد بايد به مخالفان اعلام شود، تا غافلگير نشوند. بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ ... إِلَى ... الْمُشْرِكِينَ
«1». تفسير اطيبالبيان.
«2». كهف، 26."
#تفسیر_سوره_توبه_آیه۱_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا