"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ «44»
جلد 3 - صفحه 429
آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، هرگز براى جهاد كردن با مال و جانشان، از تو مرخصّى نمىطلبند و خداوند به (حال) پرهيزكاران آگاه است.
نکته ها
مؤمن واقعى كه عاشق جهاد وشهادت است، از مرگ بيم ندارد ودر پى اجازهى مرخّصى نيست. چنانكه در صدر اسلام كسانى بودند كه با اصرار از پيامبر صلى الله عليه و آله مىخواستند كه آنان را به جبهه اعزام كند، و هنگامى كه پيامبر به دليل نبود امكانات، جواب رد به آنان مىداد، از ناراحتى مىگريستند. «1»
رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام عزيمت به تبوك، على عليه السلام را به عنوان جانشين خود در مدينه گذاشت و آن حضرت متأثّر شد، پيامبر حضرت را دلدارى داد وفرمود: تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسى هستى.
پیام ها
1- مؤمن، از كار فرار نمىكند. «لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ»
2- متخلّفان از جنگ تبوك، گروهى بىايمان بودند. «لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ»
3- ايمان به مبدأ و معاد، عامل اصلى تقوا و شهادتطلبى و حضور در جبهههاست. «يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ»
4- مجاهدان واقعى بايد هم با مال و هم با جان فداكارى كنند. «بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»
5- تقوا، مانع تخلّف از جهاد با مال وجان است. أَنْ يُجاهِدُوا ... وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ
6- ايمان به علم خداوند، مايهى دلگرمى در جهاد است. أَنْ يُجاهِدُوا ... وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ
7- متّقى را در جنگ و جبهه بايد شناخت، نه در خانه و ايّام صلح. يُجاهِدُوا ... وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ
«1». توبه، 92.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 430"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۴۴_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ «45»
تنها كسانى از تو اجازه مىگيرند (به جبهه نروند،) كه به خدا و روز قيامت ايمان ندارند و دلهايشان مرددّ گشته است، پس آنان در شك و ترديدشان سرگردانند.
نکته ها
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: هر كس در شك و ترديد بماند، شيطانها او را لِه و لگدمال مىكنند. «1»
پیام ها
1- جنگ، ميدان آزمونى براى باورها و اعتقادات است. «يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ»
2- منافقان چون ايمان به هدف ندارند، در پى بهانه و فرار و اجازهى مرخّصى هستند. «لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»
3- عامل اصلى حضور در جبهه يا فرار از جنگ، بود و نبود ايمان است. «يُؤْمِنُونَ، لا يُؤْمِنُونَ»
4- بدتر از ترديد، استمرار وباقى ماندن در شكّ است. «فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ»
«1». نهجالبلاغه، حكمت 31."
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۴۵_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِينَ «46»
(منافقان) اگر تصميم جدّى بر رفتن به جبهه داشتند، ساز و برگ جهاد آماده مىكردند. ولى خداوند، انگيزه و بسيج آنان را (به خاطر كوردلى و نالايقى،) خوش نداشت و آنان را (از رفتن به جبهه) بازداشت و به آنان گفته شد: همنشين خانهنشينان (كودكان وسالمندان و بيماران) باشيد.
جلد 3 - صفحه 431
نکته ها
منع و بازداشتن خدا از شركت در جبهه وجهاد، به معناى سلب توفيق است، نه منع عملى.
پیام ها
1- منافقان هرگز تصميم جبهه رفتن ندارند. وَ لَوْ أَرادُوا ... لَأَعَدُّوا
2- مقدّمهى واجب، واجب است. لَوْ أَرادُوا ... لَأَعَدُّوا
3- مؤمن، آمادهى جهاد و منتظر رفتن به جبهه است، نه بىتفاوت و بىانگيزه. «لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً»
4- شركت در جهاد، توفيق الهى است كه از نااهلان سلب شده است. «فَثَبَّطَهُمْ»
5- تاركين جنگ و جهاد بايد تحقير شوند. «اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِينَ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۴۶_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «47»
اگر (منافقان) همراه شما به جنگ بيرون آمده بودند، جز فساد، (ترديد و اضطراب، چيزى) بر شما نمىافزودند و به سرعت در ميان شما رخنه مىكردند تا فتنه پديد آورند ودر ميان شما كسانى (تأثيرپذيرند كه) به سخنان آنان گوش و دل مىسپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.
نکته ها
«خَبال» بهمعناى اضطراب وترديد است. «خَبَل»، يعنى جنون و «خَبْل»، يعنى فساد.
«اوضعوا»، از «ايضاع»، به معناى سرعت در حركت و نفوذاست.
«فِتْنَةٌ»، در اينجا به معناى تفرقه و گمراهى است.
«سَمّاع»، به معناى جاسوسى است كه طبق منافع دشمن، سخنچينى كند.
پیام ها
1- نيروهاى سپاه اسلام بايد برگزيده و خالص باشند، تعداد نفرات و كميّت،
جلد 3 - صفحه 432
ملاك نيست. لَوْ خَرَجُوا ... ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا
2- خداوند به مؤمنان دلدارى مىدهد كه به خاطر تخلّف گروهى از منافقان از جبهه، نگران نباشند. لَوْ خَرَجُوا ... ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا
3- حضور منافقان در جبههها، عامل تضعيف روحيّه و تفرقه و ترديد است. «لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ»
4- تحرّكات منافقان، بسيار سريع است. «لَأَوْضَعُوا»
5- همهى مسلمانان، خطر منافقان را درك نمىكنند و بعضى سادهلوحانِ زودباور، تحت تأثير قرار مىگيرند. «سَمَّاعُونَ لَهُمْ»
6- منافق، ظالم است وخداوند به آنها هشدار داده است. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۴۷_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ «48»
(منافقان) پيش از اين دنبال فتنهگرى بودند وكارها را براى تو واژگون جلوه مىدادند، تا آنكه حقّ آمد وامر خدا آشكار شد (وپيروز شديد)، در حالى كه آنان ناراحت بودند.
پیام ها
1- منافقان با قصد و انگيزه، سراغ فتنه مىروند. «ابْتَغَوُا»
2- در موارد بروز تفرقه وفتنه، ردّ پاى منافقان را جستجو كنيد. «ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ»
3- به سابقهى افرادى كه توبهى واقعى نكردهاند، توجّه كنيد. «مِنْ قَبْلُ»
4- تحريف واقعيّتها و گزارشهاى جعلى براى رهبر، كار منافقانه است. «قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ»
5- رهبر امّت اسلامى بايد هوشيار باشد و به هر گزارشى اعتماد نكند. «قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ»
6- فتنهگرى وتفرقهافكنى، كار هميشه وپيوستهى منافقان بوده وتا پيروزى قطعى
جلد 3 - صفحه 433
جبههى حقّ، شيطنت مىكنند. ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ ... حَتَّى جاءَ الْحَقُ
7- امدادهاى الهى، نقشههاى منافقان را بر باد مىدهد. با تمام فتنههايى كه عليه اسلام مىشود، اسلام به جاى ريزش، رويش دارد. «جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ»
8- منافقان هرگز دلشان تسليم نظام اسلامى نمىشود. «كارهون»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۴۸_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ «49»
و برخى از آنان (بهانهجويانِ ترسو) مىگويند: به من اجازه بده (به جبهه نيايم) و مرا (به گناه و) فتنه مينداز. آگاه باشيد كه اينان در فتنه (و گناه) سقوط كردهاند و همانا جهنّم بر كافران احاطه دارد.
نکته ها
يكى از بزرگان قبيلهى بنىسلمه كه از منافقان بود، از رسول خدا اجازه خواست تا به جنگ تبوك نرود و بهانهاش اين بود كه اگر چشمم به زنان رومى بيفتد، فريفته شده، به گناه مىافتم. حضرت اجازه داد. اين آيه نازل شد و او را به خاطر عدم شركت در جبهه، گناهكار و در فتنه افتاده دانست. پيامبر صلى الله عليه و آله او را از رياست قبيله بركنار و بُشربنبراء را كه سخاوتمند و خوش اخلاق بود، به جاى او نصب كرد. «1»
پیام ها
1- فرماندهى كل قوا، از مسئوليّتهاى پيامبر و رهبر در جامعهى اسلامى است. «مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي»
2- منافقان بىادب، رسول خدا را عامل فتنه مىپنداشتند. «ائْذَنْ لِي وَ لا تَفْتِنِّي»
3- در بينش منافقان، جهاد در راه خدا، بلا و گرفتارى است. «وَ لا تَفْتِنِّي»
4- جنگ، بوتهى فتنه و آزمايش است. «وَ لا تَفْتِنِّي»
«1». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 434
5- بعضى منافقان براى فريب متديّنين، از عنوانها و مسائل مذهبى استفاده مىكنند. «وَ لا تَفْتِنِّي» (به اسم نگاه نكردن به دخترانِ رومى، فرمان خدا و رسول را زير پا مىگذارند!)
6- آنان كه از فتنهى جنگ نگران و گريزانند، در فتنهى بالاترى خواهند افتاد. «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا»
7- فرار از آزمايش الهى، امكان ندارد. «1» با آنكه گفتند: «لا تَفْتِنِّي» امّا به فتنه گرفتار شدند. «فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا»
8- بهانهگيرى منافقانه براى فرار از جهاد، مايهى كفر است. ائْذَنْ لِي ... كافرين
9- احاطهى جهنّم بر كافران، به خاطر احاطهى گناه بر وجود آنان است. «2» «محيطة»
«1». «احَسِبَ الناس ان يُتركوا ان يقولوا آمنّا وهم لايُفتنون». عنكبوت، 2.
«2». در جاى ديگر مىخوانيم: «مَن كَسب سيّئةً واحاطتبه خطيئتُه فاولئك اصحاب النّار» بقره، 81.
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
پرش به بالا↑ فراء گوید: رومیان از آن جهت زردرنگ بودند که وقتى که حبشیان سیاهرنگ بر روم غلبه کردند با دختران سفیدرنگ رومى درآمیختند و آمیختن سیاه حبشى با سفید رومى زرد فامى را در رومیان ایجاد نمود.
پرش به بالا↑ ابن مردویه در تفسیر خود و نیز طبرانى و ابونعیم از ابن عباس و همچنین ابن ابىحاتم و ابن مردویه در تفاسیر خود از جابر بن عبدالله این روایت را نیز نقل نموده اند و نیز طبرانى از ابن عباس چنین افزوده که پیامبر فرمود: جنگ کنید و دختران زردفام رومى را به غنیمت برگیرید. عده اى از منافقین گفتند: محمد میخواهد مردم را به وسیله زنان رومى بیازماید.
پرش به بالا↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص414."
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۴۹_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ «50»
اگر به تو نيكى رسد (و پيروز شوى،) منافقان را ناراحت مىكند، ولى اگر به تو مصيبتى وشكستى برسد، مىگويند: ما چارهى خويش را از قبل انديشيدهايم (واين را پيشبينى مىكرديم) و بر مىگردند، در حالى كه خوشحالند.
پیام ها
1- پيامبر ورهبر، سيماى نظام اسلامى وامّت است. «تُصِبْكَ» به جاى «تُصِبْكُمْ»
2- دوستان و دشمنان خود را هنگام سختىها و حوادث تلخ و شيرين بشناسيم. إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ ...
3- در جنگهاى پيامبر، هم پيروزى وجود داشت وهم شكست. حَسَنَةٌ ... مُصِيبَةٌ
4- منافقان فرصتطلب، از ناگوارىهاى مسلمانان به نفع مقاصد خود، سوء
جلد 3 - صفحه 435
استفاده و از تيزهوشى و آيندهنگرى خود تبليغ مىكنند. «أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۵٠_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
09.Tawba.050-51.mp3
2.05M
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۵٠_۵۱_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «51»
بگو: هرگز جز آنچه خداوند براى ما مقرّر كرده است، به ما نخواهد رسيد. او مولاى ماست و مؤمنان بايد تنها بر خداوند توكّل كنند.
پیام ها
1- رهبر و امّت در غم و شادى شريك همند. آيهى قبل «تُصِبْكَ» اينجا «يُصِيبَنا»
2- ما مأمور به تكليفيم، نه ضامن نتيجه. جهاد مىكنيم، ولى مقدّرات به دست خداست. «إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا»
3- مؤمنان واقعى حتّى سختىهاى جبهه را در راستاى منافع و مصالح خود مىبينند. «كَتَبَ اللَّهُ لَنا»
4- مقدّرات انسان، از پيش نوشته شده است. «كَتَبَ اللَّهُ لَنا»
5- آنچه خداوند براى مؤمن مقدّر كرده خير است، چون مولى براى بندهاش، بد نمىنويسد. «كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا»
6- مؤمن، خود را تحت ولايت خدا مىداند. «هُوَ مَوْلانا»
7- بالاترين درجهى توحيد، حركت در مدار قانون الهى و سپردن سرنوشت به دست خداى حكيم است. «هُوَ مَوْلانا»
8- تنها بايد بر خدا تكيه كرد. «عَلَى اللَّهِ»
9- شرط ايمان، توكّل بر خداست. «فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 436"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۵۱_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا