"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ بَوَّأْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ «93»
و ما بنىاسرائيل را در جايگاه شايستهاى جا داديم و از چيزهاى پاكيزه به آنان روزى بخشيديم، ولى آنان (با ديدن آن همه معجزات) اختلاف نكردند، مگر پس از علم و آگاهى (به حقّانيّت موسى). همانا پروردگارت، روز قيامت در آنچه كه در آن اختلاف مىكردند، ميان آنان داورى مىكند.
نکته ها
كلمهى «صدق» در فرهنگ قرآن، گاه در پى كلماتى مىآيد و مفهومِ شايسته، خوب و مناسب را مىرساند، مانند: «قَدَمَ صِدْقٍ» «1»، «مُدْخَلَ صِدْقٍ»، «مُخْرَجَ صِدْقٍ» «2»، «لِسانَ صِدْقٍ» «3»، «وَعْدَ الصِّدْقِ» «4»، «مَقْعَدِ صِدْقٍ» «5» و «مُبَوَّأَ صِدْقٍ». يعنى صدق و مطابق با واقع بودن، براى همه چيز ارزش است.
در اينجا هم گويا مطلوب بودن محلّ زيست بنىاسرائيل از نظر آب و هوا و نعمتها، يعنى شام و فلسطين منظور است. مكان صدق يعنى آنچه واقعاً جايگاهِ درست است، آنگونه كه بايد باشد. مسكن بنىاسرائيل هم داراى تمام شرايط زندگى بود و هم بسيار حاصلخيز كه جملهى «رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ» بيانگر آن است.
پیام ها
1- برخوردارى از مسكن مناسب، يكى از نعمتهاى الهى و مورد پسند اديان الهى است. «مُبَوَّأَ صِدْقٍ»
2- در نهضتهاى انبيا، علاوه بر معنويّت، ابعاد مادّى زندگى مردم نيز مورد توجّه است. «بَوَّأْنا، رَزَقْناهُمْ»
«1». يونس، 2.
«2». اسراء، 80.
«3». مريم، 50.
«4». احقاف، 16.
«5». قمر، 55.
جلد 3 - صفحه 619
3- باآنكه اغلب پس از انقلابها و تحوّلات، توازن اقتصادى جامعه به هم مىخورد و گرانى يا قحطى پيش مىآيد، ولى خداوند با سرنگونى رژيم فرعونى، بنىاسرائيل را از كمبودها نجات بخشيد. «رَزَقْناهُمْ»
4- تفرقه، همهى نعمتهاى الهى را خنثى مىكند. «بَوَّأْنا، رَزَقْناهُمْ، اخْتَلَفُوا»
5- ريشهى اختلافها، هميشه مسائل مادّى و رفاهى نيست، گاهى هم هوسها است. «بَوَّأْنا، رَزَقْناهُمْ، اخْتَلَفُوا»
6- علم به تنهايى نجات بخش نيست. «اخْتَلَفُوا، جاءَهُمُ الْعِلْمُ»
7- قرآن بيشترين انتقاد را از اختلافهاى آگاهانه دارد. «جاءَهُمُ الْعِلْمُ»"
#تفسیر_سوره_یونس_آیه۹۳جز۱۱
#سوره_مبارکه_یونس
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ «94»
پس اگر در آنچه بر تو نازل كرديم شك دارى، از آن كسانى كه كتاب آسمانى پيش از تو را مىخوانند بپرس. يقيناً حقّ از سوى پروردگارت به سوى تو آمده است، پس از شك آوران مباش.
نکته ها
در روايتى از امام هادى عليه السلام مىخوانيم: افراد جاهل مىپرسيدند: چرا به جاى پيامبر، فرشتهاى بر ما نازل نمىشود؟ خداوند با نزول اين آيه و اينكه همهى انبيا داراى زندگى مردمى بودهاند، پاسخشان داد. «1»
سؤال: با آنكه كتب آسمانى گذشته تحريف شده است، چرا علماى اهل كتاب، در اين آيه مرجع و داور قرار داده شدهاند؟
پاسخ: زيرا با آنكه بخشهايى از كتب آسمانى گذشته تحريف شده، امّا ميان دانشمندان اهل كتاب، اشخاص و حرفهاى قابل استنادى يافت مىشود. «2»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير كبيرفخررازى.
جلد 3 - صفحه 620
پرسش و پاسخ قرآنى:
سؤال: چگونه قرآن مىفرمايد: «فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ» اى پيامبر! اگر در حقّانيّت قرآن شكدارى، از اهل كتاب سؤال كن. با آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله هرگز در شك نبوده است؟ و عقل نمىپذيرد كه پيامبرى، در وحى شك كند؟
پاسخ: 1. كلمهى «إِنَّ» (اگر) فرض است و نشانهى حتميّت و وقوع نيست. مثل «إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ» «1» اگر خداوند فرزندى داشت. با آنكه آيهى «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»، فرزند داشتن را صريحاً نفى مىكند.
2. در آيهى 104 اين سوره از قول پيامبر خطاب به مردم آمده است: اگر در دين من شكّ داريد. «إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي»، پس خود آن حضرت شكّ نداشت، وگرنه تحدّى نمىكرد. همچنين قرآن مىفرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ» «2» پيامبر به آنچه به او وحى مىشد ايمان داشت.
3. گاهى خطاب قرآن به پيامبر است، ولى مخاطبِ مورد نظر ديگرانند. مثل اين آيه: إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما ... «3» اگر پدر و مادرت در نزد تو به سنّ پيرى رسيدند.
در حالى كه پدر حضرت رسول قبل از تولّدش و مادر او در سنّ كودكى آن حضرت از دنيا رفتند و در هنگام نزول اين آيه، پيامبر پدر و مادرى نداشت تا پير باشند. آيه از بابِ «به در بگو تا ديوار بشنود» است، كه در زبان عربى مىگويند: «ايّاك اعنى و اسمعى يا جاره». در مسائل تربيتى هم گاهى خطاب به بزرگان و شخصيّتها مىكنند، تا ديگران حساب كار خودشان را بكنند.
پیام ها
1- از بين بردن شكّ در عقايد، ضرورى است. «فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ»
2- هنگام شك بايد به عالمان رجوع كرد. «فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ» (پس سخن عالم حجّت است)
«1». مريم، 91.
«2». بقره، 285.
«3». اسراء، 23.
جلد 3 - صفحه 621
3- كتابهاى آسمانى مؤيّد يكديگرند. «يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ»
4- بعضى اهل كتاب، حقّ را مىگويند. «فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ»
5- رهبر بايد قاطع باشد وهيچترديدى به خود راه ندهد. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ»
6- فضل آن است كه دشمنان به آن گواهى دهند، آيا با اعتراف مخالفان به حقّانيّت آن، باز هم شك داريد؟! «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ»"
#تفسیر_سوره_یونس_آیه۹۴جز۱۱
#سوره_مبارکه_یونس
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
هدایت شده از گالری گلنرگس🌸🌿
من فاطمه براهل
کسا نور دو عینم
من مادرشاهنشه
بین الحرمینم
ازشهرمدینه بدهم
مژده به عُشاق
که میلاد حسین است
🍃🌸 #میلاد_امام_حسین(ع) 🌸
مبارک🌸🍃
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
🆔@golenargesgallery313
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرِينَ «95»
وهرگز از كسانى كه آيات الهى را تكذيب كردند، مباش كه از زيانكاران خواهى بود.
نکته ها
در آيهى قبل، از شك در قرآن نهى كرد، در اينجا از تكذيب آيات. چه بسا اگر شك برطرف نشود، سرانجام به تكذيب بيانجامد.
همهى تحليلها و پاسخهايى كه در آيهى قبل دربارهى «شك» مطرح شد، اينجا هم مطرح است، چون تكذيب، بدتر از شكّ است. آيات و احاديث بسيارى از يقين پيامبر خبر مىدهد. پس مقصود و مخاطب اين نهىها مردمند، نه شخص پيامبر. كسى كه از يقين او انسانهايى به يقين رسيدهاند، چگونه ممكن است خودش دچار شك يا تكذيب گردد؟!
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با آنكه معصوم است، امّا بارها در قرآن مورد خطاب و هشدار قرار گرفته است تا بدين وسيله به مردم هشدار داده شود و آنان حساب كار خود را بكنند. از جمله:
«لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» «1»، «فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ» «2» و «لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ» «3»
پیام ها
1- خداوند به پيامبرش نيز هشدار داده است. «لا تَكُونَنَّ»
«1». انعام، 14.
«2». قصص، 86.
«3». قصص، 87.
جلد 3 - صفحه 622
2- از دست دادن سرمايهى ايمان و رهبرى پيامبران، خسارت است. «الْخاسِرِينَ»"
#تفسیر_سوره_یونس_آیه۹۵جز۱۱
#سوره_مبارکه_یونس
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
هدایت شده از گالری گلنرگس🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️ #استوری
اومد برادر زینب... ♥️
#کربلایی_سجاد_محمدی
#میلاد_حضرت_ابالفضل علیه السلام
🆔@golenargesgallery313
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ «96»
همانا كسانى كه فرمان پروردگارت عليه آنان (به جرم اعمالشان) تحقّق يافته، ايمان نمىآورند.
وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ «97»
و اگرچه براى آنان هر گونه معجزهاى بيايد، تا آنكه عذاب دردناك الهى را ببينند (كه ايمان آن هنگام، بىثمر است).
نکته ها
با توجّه به جملهى «حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ» در آيهى 97 و جملهى «كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ» در آيه 98، مراد از «كَلِمَتُ رَبِّكَ»، قهر الهى مىباشد.
پیام ها
1- قهر الهى، حقِّ كافران است. «1» «حَقَّتْ عَلَيْهِمْ»
2- محروم شدن از ايمان به خاطر تكذيب و لجاجت مستمرّ كفّار، مقتضاى ربوبيّت و از سنّتهاى الهى است. «حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ»
3- انتظار ايمانِ همهى مردم را نداشته باشيم. «لا يُؤْمِنُونَ وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ»
4- گردنكشان وقتى قهر و عذاب الهى را با چشم ببينند، از وحشت و اضطراب ايمان مىآورند، ولى چه سود؟ لا يُؤْمِنُونَ ... حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ
«1». در آيهى ديگر مىخوانيم: «لِيُنذِرَ من كانَ حيّاً و يحقّ القول على الكافرين» يس، 7."
#تفسیر_سوره_یونس_آیه۹۶_۹۷جز۱۱
#سوره_مبارکه_یونس
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ «98»
جلد 3 - صفحه 623
پس اهل هيچ شهرى (به موقع) ايمان نياورد كه (ايمانش به او) سود بخشد؟ مگر قوم يونس (كه وقتى در آخرين لحظه ايمان آوردند،) ما عذاب خوار كننده را در زندگى دنيا از آنان برطرف كرديم و تا مدّتى بهرهمندشان ساختيم.
نکته ها
با اينكه در اين سوره، تاريخ حضرت نوح و موسى به تفصيل بيان شده، امّا داستان توبهى قوم يونس در نصف آيه و با اشاره آمده است، ولى نام اين سوره را سوره يونس نهادهاند، شايد به خاطر حسّاسيّت و اهميّت كار قوم يونس باشد كه در آخرين لحظهها توبه كردند و خداوند توبهى آنان را پذيرفت.
امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت يونس عليه السلام از سى سالگى تا 63 سالگى تبليغ كرد، تنها دو نفر به او ايمان آوردند. حضرت، مردم را نفرين كرد و از ميان آنان رفت. يكى از آن دو مؤمن كه حكيمى دانا بود، با ديدن نفرين پيامبر و رفتنش از آن منطقه، بر بلندى رفت و با فرياد به مردم هشدار داد. مردمِ متأثّر شده و با راهنمايى او از شهر بيرون رفتند و ميان خود و فرزندانشان فاصله انداختند و به درگاه خدا ناله و توبه كردند تا بخشوده شدند.
يونس عليه السلام چون برگشت، ديد كه آن قوم هلاك نشدهاند، سبب را پرسيد، ماجرا را برايش شرح دادند. «1»
پیام ها
1- انسان مىتواند حتى در لب پرتگاه، خود را حفظ كند. «إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ»
2- ايمان و توبهى به موقع، عذاب الهى را برطرف مىسازد «لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا» (از ميان تمام اقوام تكذيب كنندهى گذشته، تنها قوم يونس بود كه به موقع توبه كرده و ايمان آوردند)
3- سرنوشت مردم به دست خودشان است. «آمَنُوا كَشَفْنا»
«1». تفاسير مجمعالبيان و صافى.
جلد 3 - صفحه 624
4- رمز خوشبختى انسانها در دنيا نيز ايمان است. آمَنُوا ... مَتَّعْناهُمْ
5- دعا و نيايش، هم بلا را رفع مىكند، هم كاميابى مىآورد. (با توجّه به شأن نزول) «كَشَفْنا، مَتَّعْناهُمْ»"
#تفسیر_سوره_یونس_آیه۹۸جز۱۱
#سوره_مبارکه_یونس
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ «99»
واگر پروردگارت مىخواست، (به اجبار) همهى مردم روى زمين يكجا ايمان مىآوردند. (اكنون كه سنّت خدا بر ايمان اختيارى مردم است،) پس آيا تو مردم را مجبور مىكنى تا ايمان آورند؟!
نکته ها
خداوند، هم قدرت دارد، هم حكمت و از قدرتش آنجا و آن گونه استفاده مىكند كه خلاف حكمت نباشد و چون حكمتش اقتضا دارد كه مردم آزاد باشند، هرگز با قدرت قهرى خود آنان را به ايمان اجبارى وادار نمىكند.
امّا مشركان مىگفتند: «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» «1» اگر خدا مىخواست ما مشرك نبوديم، پس شرك ما خواست خدا بوده است و ما بالاجبار مشرك شدهايم! اين آيه مىتواند پاسخى به سخن آنان باشد كه اگر اراده خدا بر اجبار كردن است، چرا اجبار به انحراف و شرك كند و لااقل اجبار به هدايت و ايمان بكند!؟
پیام ها
1- ايمان بر مبناى انتخاب است، نه اجبار وتحميل. «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ»
2- پيامبر صلى الله عليه و آله از روى دلسوزى، براى ايمان آوردن مردم اصرار مىكرد. «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»
«1». انعام، 148.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 625"
#تفسیر_سوره_یونس_آیه۹۹جز۱۱
#سوره_مبارکه_یونس
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام