eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ «4» آنگاه كه يوسف به پدر خويش گفت: اى پدر! همانا من (در خواب) يازده ستاره با خورشيد و ماه ديدم، آنها را در برابر خود سجده‌كنان ديدم. نکته ها داستان حضرت يوسف، با رؤيا شروع مى‌شود. به گفته علامه طباطبايى در تفسيرالميزان، داستان يوسف با خوابى شروع مى‌شود كه او را بشارت مى‌دهد و نسبت به آينده‌اى روشن اميدوار مى‌سازد تا او را در مسير تربيت الهى صابر و بردبار گرداند. به جز بنيامين، ديگر برادران او از مادر جدايى بوده‌اند. حضرت يعقوب نيز فرزند حضرت اسحاق و او فرزند حضرت ابراهيم عليهم السلام است. «1» خواب اولياى الهى، متفاوت است؛ گاهى نيازمند تعبير است، مثل خوابِ حضرت يوسف و گاهى به تعبير نياز ندارد، بلكه عين واقع است. مانند خواب حضرت ابراهيم كه مأمور مى‌شود تا اسماعيل را ذبح كند. «1». تفسير مجمع‌البيان. جلد 4 - صفحه 151 سخنى درباره‌ى رؤيا و خواب ديدن‌: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: «الرؤيا ثلاثة: بشرى من اللَّه، تحزين من الشيطان، و الّذى يحدث به الانسان نفسه فيراه فى منامه» «1»، خواب بر سه قسم است: يا بشارتى از سوى خداوند است، يا غم و اندوهى از طرف شيطان است و يا مشكلات روزمره انسان است كه در خواب آن را مى‌بيند. برخى از دانشمندان و روان‌شناسان، خواب ديدن را در اثر ناكامى‌ها و شكست‌ها دانسته و به ضرب‌المثلى قديمى استشهاد كرده‌اند كه: «شتر در خواب بيند پنبه دانه» و برخى ديگر خواب را تلقينِ ترس گرفته‌اند، بر اساس ضرب‌المثلى كه مى‌گويد: «دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبينى» و بعضى ديگر خواب را جلوه غرائز واپس زده دانسته‌اند. امّا عليرغم تفاوت‌هايى كه در خواب‌ها و رؤياها وجود دارد، كسى اصل خواب ديدن را انكار نكرده است و البتّه بايد به اين نكته توجّه داشت كه همه خواب‌ها با يك تحليل، قابل بررسى نيستند. مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان‌ «2» مى‌گويد: سه عالم وجود دارد؛ عالم طبيعت، عالم مثال، عالم عقل. روح انسان به خاطر تجردّى كه دارد، در خواب با آن دو عالم ارتباط پيدا مى‌كند و به ميزان استعداد و امكان، حقايقى را درك مى‌كند. اگر روح كامل باشد، در فضاى صاف حقايق را درك مى‌كند. و اگر در كمال به آخرين درجه نرسيده باشد، حقايق را در قالب‌هاى ديگر مى‌يابد. همانطور كه در بيدارى، شجاعت را در شير و حيله را در روباه و بلندى را در كوه مى‌بينيم، در خواب، علم را در قالب نور، ازدواج را در قالب لباس و جهل و نادانى را به صورت تاريكى مشاهده مى‌كنيم. ما بحث ايشان را با ذكر مثال‌هايى بيان مى‌كنيم؛ كسانى‌كه خواب مى‌بينند چند دسته‌اند: دسته اوّل، كسانى‌كه روح كامل و مجردى دارند و بعد از خواب رفتنِ حواس، با عالم عقل مرتبط شده و حقايقى را صاف و روشن از دنياى ديگر دريافت مى‌كنند. (نظير تلويزيون‌هاى‌ «1». بحار، ج 14، ص 441. «2». تفسير الميزان، ج 11، ص 299. جلد 4 - صفحه 152 سالم با آنتن‌هاى مخصوص جهت‌دار كه امواج ماهواره‌اى را از نقاط دور دست مى‌گيرد.) اينگونه خواب‌ها كه دريافت مستقيم و صاف است، نيازى به تعبير ندارد. دسته دوم، كسانى هستند كه داراى روح متوسط هستند و در عالم رؤيا، حقايق را ناصاف و همراه با برفك و تشبيه و تخيّل دريافت مى‌كنند. (كه بايد مفسّرى در كنار دستگاه گيرنده، ماجراى فيلم را توضيح دهد وبه عبارتى، عالمى آن خواب را تعبير كند.) دسته سوم، كسانى هستند كه روح آنان به قدرى متلاطم و ناموزون است كه خواب آنها مفهومى ندارد. (نظير صحنه‌هاىِ پراكنده و پربرفك تلويزيونى كه كسى چيزى سردرنمى‌آورد.) اين نوع رؤياها كه قابل تعبير نيستند، در قرآن به‌ «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» تعبير شده است. قرآن در سوره‌هاى مختلف، از رؤياهايى نام برده كه حقيقت آنها به وقوع پيوسته، از جمله: الف: رؤياى يوسف عليه السلام درباره سجده‌ى يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او كه با رسيدن او به قدرت و تواضع برادران و پدر و مادر در برابر او تعبير گرديد. ب: رؤياى دو يار زندانىِ يوسف كه بعداً يكى از آنها آزاد وديگرى اعدام شد. ج: رؤياى پادشاه مصر درباره گاوِ لاغر و چاق كه تعبير به قحطى و خشكسالى بعد از فراخ شد. د: رؤياى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره عدد اندك مشركان در جنگ بدر كه تعبير به شكست مشركان شد. «1» ه: رؤياى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره ورود مسلمانان با سر تراشيده به مسجدالحرام كه با فتح مكّه و زيارت خانه خدا تعبير شد «2» و: رؤياى حضرت ابراهيم در مورد ذبح فرزندش حضرت اسماعيل. «3» از قرآن كه بگذريم در زندگى خود، افرادى را مى‌شناسيم كه در رؤيا از امورى مطلع شده‌اند كه دست انسان به صورت عادّى به آن نمى‌رسد. حاج‌شيخ‌عباس‌قمى صاحب مفاتيح‌الجنان، به خواب فرزندش آمد و گفت: كتابى نزدم ا
مانت‌ «1». انفال، 43. «2». فتح، 27. «3». صافات، 10. جلد 4 - صفحه 153 بوده، آنرا به صاحبش برگردان تا من در برزخ راحت باشم. وقتى بيدار شد به سراغ كتاب رفت، با نشانه‌هايى كه پدر گفته بود تطبيق داشت، آن را برداشت. وقتى مى‌خواست از خانه بيرون برود، كتاب از دستش افتاد و كمى ضربه ديد. او كتاب را به صاحبش برگرداند و چيزى نگفت، دوباره پدرش به خواب او آمد و گفت: چرا به او نگفتى كتاب تو ضربه ديده است تا اگر خواست خسارت بگيرد و يا رضايت دهد. پیام ها 1- فرزندان، بايد به درايت و دلسوزى پدر اعتماد و در مسائل زندگى با او مشورت كنند. «قالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ»* 2- پدر را به اسم صدا نزنيم. «يا أَبَتِ» 3- پدر و مادر، بهترين مرجع براى حلّ مشكلات فرزندان هستند. «يا أَبَتِ» 4- پدران و فرزندان در خطاب به يكديگر، از واژه‌هايى كه نشانه‌ى صميميّت، رحمت و شفقت است، استفاده كنند. «يا أَبَتِ»* 5- والدين به خواب‌هاى فرزندانشان توجّه كنند. «يا أَبَتِ» 6- حضرت يوسف در ابتدا، تعبير خواب نمى‌دانست و لذا براى تعبير رؤيايش از پدر استمداد كرد. «يا أَبَتِ» 7- گاهى رؤيا وخواب ديدن، يكى از راه‌هاى دريافت حقايق است. «إِنِّي رَأَيْتُ» 8- در فرهنگِ خواب، اشيا، نماد حقايق مى‌شوند. (مثلًا خورشيد نشان پدر و ماه تعبير از مادر و ستارگان نشان برادران است.) رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً ... 9- ديدن ماه و خورشيد و ستارگان (به صورت هم زمان)، از شگفتى‌هاى رؤياى يوسف است. «كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ»* 10- خوابِ اولياىِ خدا، واقعى است. «رَأَيْتُ» در اين آيه‌ «رَأَيْتُ» تكرار شده است تا بگويد حتماً ديدم و گمان نشود ماجرا خيالى بوده است. 11- يوسف عليه السلام در خواب چنان ديد كه خورشيد و ماه و ستارگان، همانند موجودات داراى عقل، بر او سجده مى‌كنند. (جمله‌ «رَأَيْتُهُمْ» براى افراد عاقل‌ بكار مى‌رود)* جلد 4 - صفحه 154 12- انسان‌هاى برگزيده، به مقامى مى‌رسند كه مسجود ديگر انسان‌ها مى‌شوند. «رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ»* 13- گاهى در نوجوان، استعدادى هست كه بزرگترها را به تواضع وامى‌دارد. «ساجِدِينَ» 14- شروع داستان با رؤيا و پايان آن با تعبير آن، از بهترين روشها براى نوشتن داستان و سناريو است. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ‌- رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‌ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ «5» (يعقوب) گفت: اى پسر كوچكم! خوابت را براى برادرانت بازگو مكن كه برايت نقشه‌اى (خطرناك) مى‌كشند. همانا شيطان، براى انسان دشمنى آشكار است. نکته ها يكى از اصول زندگى، رازدارى است. اگر مسلمانان به مفاد اين آيه عمل مى‌كردند، اين همه كتب خطى، آثار علمى، هنرى و عتيقه‌هاى ما، در موزه كشورهاى خارجى جاى نمى‌گرفت و به اسم كارشناس، ديپلمات و جهانگرد از منابع و امكانات و منافع ما آگاه نمى‌شدند و در اثر سادگى يا خيانت، اسرارمان در اختيار كسانى‌كه دائماً در حال كيد و مكر بر عليه ما هستند، قرار نمى‌گرفت. حضرت يوسف، خواب خود را دور از چشم برادران، به پدر گفت كه اين خود نشانه‌ى تيزهوشى اوست. پیام ها 1- فرزندان را با مهربانى مورد خطاب قرار دهيد. «يا بُنَيَّ»* جلد 4 - صفحه 155 2- پدر و مادر بايستى رابطه‌اى صميمانه با فرزندان داشته باشند تا فرزندان بتوانند سخن خود را با آنان مطرح كنند. «يا بُنَيَّ»* 3- خطر حسادت در محيط خانه و جامعه را به فرزندان گوشزد كنيم. يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ‌ ... 4- از كودكى و در خانواده رازدارى را به فرزندان بياموزيم. «يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ»* 5- دانسته‌ها و اطلاعات، بايد طبقه‌بندى شود و محرمانه و غيرمحرمانه از هم جدا گردد. «لا تَقْصُصْ» 6- هر حرفى را به هر كسى نزنيم. «لا تَقْصُصْ» 7- كتمان فضايل به خاطر جلوگيرى از حسادت‌ها، كارى بايسته است. «لا تَقْصُصْ»* 8- با پى بردن به استعداد يك فرزند، آن را با ساير فرزندان مطرح نكنيم. «لا تَقْصُصْ»* 9- در معرّفى افراد تيزهوش و نابغه، بايد احتياط كرد. «لا تَقْصُصْ»* 10- حضرت يعقوب نيز داراى علم و موهبت تعبير خواب بوده است. «لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ»* 11- گاهى شيطان در آستين است. «إِخْوَتِكَ»* 12- پيشگيرى بهتر از درمان است. (نگفتن خواب به برادران، نوعى پيشگيرى از تحريك حسادت است) «لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‌ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا»* 13- در خانواده انبيا نيز، مسايل ضد اخلاقى همچون حسد و حيله ميان فرزندان مطرح است. يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ‌ ... فَيَكِيدُوا ... 14- زمينه‌هاى حسادت را شعله‌ور نكنيد. لا تَقْصُصْ‌ ... فَيَكِيدُوا 15- حسادت، موجب ناديده گرفته شدن حقوق حتّى حقّ خويشاوندى مى‌گردد. لا تَقْصُصْ‌ ... فَيَكِيدُوا* 16- برادران يوسف عليه السلام كه از خواب وى و مقام آينده او اطلاعى نداشتند چنان‌ جلد 4 - صفحه 156 كردند. اگر اطلاع مى‌يافتند چه مى‌كردند؟! لا تَقْصُصْ‌ ... فَيَكِيدُوا* 17- پيش بينى و آينده نگرى صفاتى ارزنده هستند. لا تَقْصُصْ‌ ... فَيَكِيدُوا* 18- افشاى اسرار و برخى اخبار، ممكن است بسيار گران تمام شود. لا تَقْصُصْ‌ ... فَيَكِيدُوا* 19- برخى اسرار به قدرى مهم هستند كه افشاى آن زندگى فرد يا افرادى را به مخاطره مى‌اندازد. «فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً»* 20- در موارد مهم و حسّاس بايد خطر را قبل از وقوع آن گوشزد كرد. «فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً»* 21- حضرت يعقوب در مورد كيد برادران نسبت به يوسف اطمينان داشت. «فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً»* 22- در پيش‌بينى مسايل مهم، گاهى اظهار سوءظن و يا پرده‌برداشتن از خصلت‌ها مانعى ندارد. «فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً» 23- لازم است والدين، از روحيات فرزندانشان نسبت به هم آگاه باشند تا بتوانند اعمال مديريّت كامل نمايند. «فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً» 24- كيد وحيله، كارى شيطانى است. فَيَكِيدُوا ... إِنَّ الشَّيْطانَ‌ 25- شيطان با استفاده از زمينه‌هاى درونى بر ما سلطه مى‌يابد. (حسادت برادران، زمينه را براى بروز دشمنى شيطان نسبت به انسان فراهم ساخت.) فَيَكِيدُوا ... إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ‌ 26- شيطان دشمن انسان است، حتّى اگر پيامبر زاده باشد. «إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ»* 27- از كودكى، شيطان را به كودكان معرّفى و نقش او را بيان نماييد. «إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ»* تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 157" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى‌ آلِ يَعْقُوبَ كَما أَتَمَّها عَلى‌ أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «6» و اينگونه پرودگارت تو را برمى‌گزيند و از تعبير خواب‌ها (و سرانجام امور) تو را آگاه مى‌سازد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مى‌كند. همان گونه كه پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد. همانا پرودگارت داناى حكيم است. نکته ها تأويل خواب به معناى بيانِ باطن و نحوه‌ى تحقّق خواب است. «احاديث» جمع «حديث» به معناى نقل ماجراست. از آنجايى كه انسان رؤياى خود را براى ديگران نقل مى‌كند، به خواب نيز حديث گفته‌اند. حضرت يعقوب در اين آيه، خواب فرزندش يوسف را براى او تعبير مى‌كند و از آينده‌اش خبر مى‌دهد. گرچه ظاهر آيه آن است كه گوينده‌ى جمله‌ «وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ» يا خداوند است و يا حضرت يعقوب كه چون علم او از طرف خداوند است، يك پيشگويى صحيح است و مانعى ندارد به خصوص با توجّه به اينكه در آن زمان يوسف، پيامبر نبوده با جمله‌ى‌ «يَجْتَبِيكَ» مورد خطاب مستقيم خداوند واقع شود. پیام ها 1- پيامبران، برگزيدگان خداوند هستند. «يَجْتَبِيكَ» 2- چون يوسف عليه السلام برگزيده و ... بود به انواع گرفتارى‌ها مبتلا شد تا گوهر وجودش در گرفتارى‌ها نمايانده شود. «يَجْتَبِيكَ» (البلاء للولاء ...)* 3- ارزش انسان به سن و سال نيست، ممكن است كسى از نظر سنى كوچكتر ولى از نظر خصلت‌ها و ارزش والاتر باشد. (چنانكه يوسف از برادران خود جلد 4 - صفحه 158 كوچك‌تر بود) «يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ»* 4- اولياى خدا از يك خواب، آينده افراد را مى‌بينند. «يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ» 5- علوم مهم و دانش‌هاى كليدى و اساسى را نبايد به هر كس آموخت؛ اوّل بايد افراد لايق را گزينش كرد و سپس علوم را در اختيار آنان قرار داد. «يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ»* 6- علم، اولين هديه الهى به برگزيدگان خود است. «يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ» 7- انبيا، شاگردان بلاواسطه خداوند هستند. «يُعَلِّمُكَ» 8- تعبير خواب، از امورى است كه خداوند به انسان عطا مى‌كند. «يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ» 9- از جمله راههاى ارتباط با غيب، تعبير رؤيا و خواب است. «يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ»* 10- علم آموخته شده به يوسف عليه السلام نيز محدود بوده است. ( «من» در جمله‌ى‌ «مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ»، به معناى بخشى از علم تعبير خواب است)* 11- مقام نبوّت و حكومت، سرآمد نعمت‌هاست. «وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ» 12- در فرهنگ قرآن، اجداد در حكم پدر هستند. «أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ» 13- علم و هدايت و لياقت يك فرد علاوه بر خود او براى خانواده و خويشاوندان او نيز نعمت و موهبت الهى است. «عَلَيْكَ وَ عَلى‌ آلِ يَعْقُوبَ»* 14- اتمام نعمت بر آل يعقوب نشان از عاقبت به خيرى برادران يوسف دارد. «يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى‌ آلِ يَعْقُوبَ»* 15- انتخاب انبيا، بر اساس علم و حكمت الهى است. يَجْتَبِيكَ‌ ... عَلِيمٌ حَكِيمٌ‌ تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 159"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خانه قرآنی کریمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با سلام با هدف آماده سازی همراهان قرانی جهت تلاوت روزی یک صفحه در مساجد و ادارات هر هفته یک صفحه از قرآن با صوت استاد پرهیزکار و متن همان صفحه در کانال قرار خواهد گرفت@S_K_ahmadi54 https://eitaa.com/kareme18
📚 داستان کوتاه پول یا قرآن 💎 مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند را ، برای صرف شام دعوت نمود . 💎 جلوی آن ها یک قرآن و مبلغی پول گذاشت . هنگامی که از صرف شام فارغ شدند به آنها گفت : ☀️ می خواهم به شما هدیه ای بدهم ؛ از این دوتا ، آیا قرآن را انتخاب می‌کنید یا پول را ؟! 💎 اول از همه ، نگهبان گفت : 👮🏻‍♂ آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم پس مال را می‌گیرم ، چرا که فائده آن ، با توجه به وضعیت من ، بیشتر هست . 💎 کشاورز گفت : 👨🏼‍🌾 زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم ، اگر مریضی او نبود ، قطعا قرآن را انتخاب می‌ کردم ولی فعلا مال را انتخاب می‌کنم . 💎 آشپز گفت : 👨🏻‍🍳 من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ، ولی من همیشه مشغول کار هستم ، و هیچ وقتی برای قرائت قرآن ندارم ، بنابراین پول را بر می گزینم . 💎 مدیر شرکت ، به پسری که مسئول حیوانات بود و خیلی هم فقیر بود ، رو کرد و گفت : ☀️ تو هم حتما مال را انتخاب می کنی ، تا غذا فراهم کنی یا اینکه به جای این کفش پاره خود ، کفش جدیدی بخری . 💎 پسرک گفت : درسته من نیاز شدیدی به پول دارم تا کفش نو بخرم یا گوشت و غذایی فراهم آورم و به همراه مادرم میل کنم ، اما من ، قرآن را انتخاب می کنم . چون که مادرم ، بارها گفته است : یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ، ارزشمندتر از هر چیزی است و مزه و طعم آن ، از عسل هم شیرین تر است . 💎 بنابراین ، قرآن را گرفت و بعد از این‌که قرآن را گشود ، در آن دو کیسه دید ، در اولین کیسه ، مبلغی ده برابری آن مبلغی بود ، که روی میز غذا قرار داشت ، و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود : به زودی این مرد ، غنی و وارث من می‌ شود . 💎 مرد ثروتمند گفت : هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد ، پس الله او را ناامید نمی کند .
"تفسیر نور (محسن قرائتی) لَقَدْ كانَ فِي يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلِينَ «7» به تحقيق در (داستان) يوسف و برادرانش نشانه‌هايى (از حاكم شدن اراده خداوندى) براى جويندگان است. نکته ها در داستان زندگى حضرت يوسف، آيات و نشانه‌هاى زيادى از قدرت‌نمايى خداوند به چشم مى‌خورد كه هر كدام از آنها مايه‌ى عبرت و پند براى اهل تحقيق و جستجو است؛ از آن جمله است: 1. خواب پر راز و رمز حضرت يوسف. 2. علم تعبير خواب. 3. تشخيص و اطلاع يافتن يعقوب از آينده فرزند خود. 4. در چاه بودن و آسيب نديدن. 5. نابينا شدن و دوباره بينا شدن حضرت يعقوب عليه السلام. 6. قعر چاه و اوج جاه. 7. زندان رفتن و به حكومت رسيدن. 8. پاك بودن و تهمت ناپاكى شنيدن. 9. فراق و وصال. 10. بردگى و پادشاهى. 11. زندان براى فرار از گناه. 12. بزرگوارى و عفو سريع برادران خطاكار. در كنار اين نشانه‌ها، سؤال‌هايى قابل طرح است كه پاسخ هر كدام روشنگر راه زندگانى است؛ 1. چگونه حسادت، انسان را به برادركشى مى‌كشاند؟! 2. چگونه ده نفر در يك خيانت، هم رأى و هم داستان مى‌شوند؟! 3. چگونه يوسف با بزرگوارى از مجازات برادران خيانتكار خود، صرف نظر مى‌كند؟! 4. چگونه انسان با ياد خدا، زندان را بر لذّت گناه ترجيح مى‌دهد؟ اين سوره، در زمانى نازل شد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در محاصره شديد اقتصادى و اجتماعى قرار گرفته بود و اين داستان براى حضرت، مايه‌ى دلدارى شد كه اى پيامبر! اگر بعضى بستگانت ايمان نياوردند ناراحت مباش، برادران يوسف او را به چاه انداختند!. پیام ها 1- قبل از بيان داستان، شنونده را براى شنيدن و عبرت گرفتن آماده كنيد. لَقَدْ كانَ فِي يُوسُفَ‌ ... 2- حسد، مرز خانواده و عواطف خويشاوندى را نيز درهم مى‌شكند. «لَقَدْ كانَ فِي‌ يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ» جلد 4 - صفحه 160 3- داستان يكى است، امّا نكات و درسهايى كه از آن استفاده مى‌شود بسيار است. «آياتٌ» 4- پرسش و طرح سؤال از جمله راههاى رسيدن به حقيقت است. «آياتٌ لِلسَّائِلِينَ»* 5- تا تشنه‌ى شنيدن و عاشقِ آموختن نباشيم، از درسهاى قرآن استفاده كامل نمى‌بريم. «لِلسَّائِلِينَ» 6- داستان‌هاى قرآن، پاسخ سؤال‌هاى زندگى مردم را مى‌دهد. «لِلسَّائِلِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «8» آنگاه كه (برادران او) گفتند: همانا يوسف و برادرش (بنيامين) نزد پدرمان از ما كه گروهى نيرومند هستيم محبوب‌ترند. همانا پدرمان (در اين علاقه به آن دو) در گمراهى روشنى است. نکته ها «عُصْبَةٌ» به گروه متحد و قوى مى‌گويند زيرا با وحدت و همبستگى همچون «اعصاب» يك بدن، از همديگر حمايت مى‌كنند. دو نفر از پسران حضرت يعقوب، (يوسف و بنيامين) از يك مادر و بقيه از مادرى ديگر بودند. علاقه پدر به يوسف، به دليل خردسال بودن يا به دليل كمالاتى كه داشت، موجب حسادت برادران شده بود. آنها علاوه بر حسادت با گفتن: «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» نشان دادند كه دچار غرور و تكبّر شده و در اثر اين غرور و حسد، پدر را متّهم به اشتباه و انحراف در مهر ورزى به فرزندان مى‌كنند. افرادى در جامعه، به جاى آنكه خود را بالا ببرند، بزرگان را پايين مى‌آورند. چون خود محبوب نيستند، محبوب‌ها را مى‌شكنند. جلد 4 - صفحه 161 فرق است ميان تبعيض و تفاوت. تبعيض؛ برترى دادن بدون دليل است. ولى تفاوت؛ برترى بر اساس لياقت است. مثلًا نمره‌هاى يك معلّم، تفاوت دارد، ولى اين تفاوت حكيمانه است، نه ظالمانه. علاقه‌ى حضرت يعقوب به يوسف، حكيمانه بود نه ظالمانه، ولى برادران يوسف، اين علاقه را بى‌دليل پنداشتند و گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» گاهى علاقه زياد، سبب دردسر مى‌شود؛ يعقوب، يوسف را خيلى دوست داشت و همين امر موجب حسادت برادران و افكندن يوسف در چاه شد. چنانكه علاقه زليخا به يوسف، به زندانى شدن يوسف انجاميد. لذا زندان‌بان كه شيفته اخلاق يوسف شده بود، وقتى به او گفت: من تو را دوست دارم. يوسف گفت: مى‌ترسم اين دوستى نيز بلائى بدنبال داشته باشد. «1» پیام ها 1- حسادت موجب مى‌گردد افراد بزرگسال سن و شخصيّت خود را فراموش كرده و با كودكان كينه توزى كنند. (با توجّه به اينكه يوسف كوچك‌تر بود، بزرگترها به او حسادت ورزيدند) لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا* 2- اگر فرزندان احساس تبعيض كنند، آتش حسادت در ميان آنان شعله‌ور مى‌شود. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا» 3- عشق وعلاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانى وجود دارد. انسان‌ها از كم‌توجّهى وبى‌مهرى به خود، رنج مى‌برند. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا» 4- حضرت يعقوب به همه فرزندان محبّت داشت. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا» (برادران مى‌گفتند: يوسف محبوب‌تر است، يعنى ما نيز محبوب هستيم)* 5- زور وقدرت، محبّت نمى‌آورد. (برادران قدرت داشتند، ولى محبوب نبودند) لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُ‌ ... وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ «1». تفسير الستّين الجامع. جلد 4 - صفحه 162 6- با هم بودن موجب احساس نيرومندى و قدرت مى‌شود. «نَحْنُ عُصْبَةٌ»* 7- گروه‌گرايى، اگر بدون رهبرى صحيح و خداپسندانه باشد، عوامل سقوط را سريعتر فراهم مى‌كند. ( «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» نشان انسجام است، ولى انسجامى رها وبدون رهبرى صحيح)* 8- انسان براى ارتكاب خطا و گناه، اوّل خود را توجيه و كار خود را تئوريزه مى‌كند. (برادران هم خود را متّحد و قوى مى‌دانند، «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» و هم پدر را منحرف، «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ» و با اين دليل، حسادت خود را توجيه مى‌كنند.)* 9- جوانان نوعاً خود را عقل كل دانسته و به نظرات پدران كمتر اهميّت مى‌دهند. «نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 10- احساس قدرت و نيرومندى، عقل را كور مى‌كند. «نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 11- معيارهاى نادرست، نتايج نادرست به دنبال دارد. (اگر معيار فقط قدرت و تعداد شد، نتيجه‌اش نسبت انحراف به اقلّيت مى‌شود.) «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 12- خودخواهان عوامل ناكامى را به جاى آن كه در خود جستجو كنند به ديگران نسبت مى‌دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (به جاى آنكه بگويند ما حسوديم، گفتند: پدر ما منحرف است)* 13- حسادت، مرز نبوّت وابوّت (پيامبرى وپدرى) را نيز مى‌شكند و فرزندان به پيامبرى كه پدرشان است، نسبت انحراف و بى‌عدالتى مى‌دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» 14- غفلت انسان ممكن است به جايى برسد كه در عين انحراف و خطاكارى خود ديگران را خطاكار قلمداد كند. (برادران يوسف به جاى آنكه خود را حسود و توطئه‌گر بدانند، پدر را منحرف دانستند) «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 163" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As