"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ «18»
و پيراهن يوسف را آغشته به خونى دروغين (نزد پدر) آوردند. (پدر) گفت: چنين نيست، (كه يوسف را گرگ دريده باشد)، بلكه نفسِتان كارى (بد) را براى شما آراسته است. پس صبرى جميل و نيكو لازم است و خدا را بر آنچه (از فراق يوسف) مىگوييد، به استعانت مىطلبم.
نکته ها
سؤال: صبر بر مقدرات الهى زيباست، ولى صبر بر ظلمى كه در حقّ كودكى مظلوم روا شده، چه زيبايى دارد كه يعقوب مىگويد: «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ»؟
پاسخ: اولًا يعقوب از طريق وحى مىدانست كه يوسف زنده است.
ثانياً اگر يعقوب حركتى مىكرد كه ظن و گمان آنها را بيافزايد، برادران بر سر چاه رفته، يوسف را از بين مىبردند.
ثالثاً نبايد كارى كرد كه راه توبه حتّى بر ظالمان به كلّى بسته شود.
جلد 4 - صفحه 174
پیام ها
1- مراقب جوسازىها باشيد. «بِدَمٍ كَذِبٍ»
2- فريب مظلوم نمايىها را نخوريد. (يعقوب، فريب پيراهن خونآلود و اشكها را نخورد بلكه گفت: امان از نفس شما.) «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ»
3- شيطان و نفس، گناه را نزد انسان زيبا جلوه مىدهند و انجام آن را توجيه مىكنند. «سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ»
4- يعقوب عليه السلام مىدانست يوسف را گرگ نخورده، لذا از برادران استخوان ويا بقاياى جسد را مطالبه نكرد. «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ»*
5- حوادث دو چهره دارد: بلا و سختى، «بِدَمٍ كَذِبٍ» صبر و زيبائى. «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ»*
6- انبياى الهى در برابر حوادث سخت، زيباترين عكس العمل را نشان مى دهند. «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ»*
7- در حوادث بايد علاوه بر صبر وتوانايى درونى، از امدادهاى الهى استمداد جست. «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ»
8- براى صبر بايد از خداوند استمداد كرد. «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ»*
9- بهترين نوع صبر آن است كه عليرغم آنكه دل مىسوزد و اشك جارى مىشود، خدا فراموش نشود. «وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ»
10- تحمّل توطئه فرزندان عليه برادر خود، سخت و درد آور است، لذا بايد از خدا براى تحمّل آن استمداد كرد. «وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ»*
11- حضرت يعقوب با جملهى «وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ» به جاى «عَلى ما فَعَلْتُمْ»، به برادران فهماند كه مدّعاى آنان باور كردنى نيست.*
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 175"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱۸_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ «19»
و (يوسف در چاه بود تا) كاروانى فرا رسيد و مأمور آب را فرستادند (تا آب بياورد)، پس او دلو خود را به چاه افكند، (يوسف به طنابِ دلو آويزان شد و به بالاى چاه رسيد) مأمور آب فرياد زد: مژده كه اين پسرى است. او را چون كالائى پنهان داشتند (تا كسى ادّعاى مالكيّت نكند)، در حالى كه خداوند بر آنچه انجام مىدادند آگاه بود.
نکته ها
خداوند، بندگان مخلص خود را تنها نمىگذارد و آنها را در شدايد و سختىها نجات مىدهد.
نوح را روى آب، يونس را زير آب و يوسف را كنار آب، نجات داد. همچنان كه ابراهيم را از آتش، موسى را در وسط دريا و محمّد صلى الله عليه و آله را درونِ غار و على عليه السلام را در بستر كه به جاى پيامبر خوابيده بود، نجات داد.
با اراده الهى، ريسمان چاه وسيله شد تا يوسف از قعر چاه به تخت و كاخ برسد، پس بنگريد با حبلاللَّه چه مىتوان انجام داد!؟ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ ... «1»
پیام ها
1- گاهى خودىها انسان را در چاه مىاندازند، ولى خداوند از طريق بيگانگان، انسان را نجات مىدهد. «جاءَتْ سَيَّارَةٌ»
2- تقسيم كار، يكى از اصول مديريّت و زندگى جمعى است. («وارِدَهُمْ» به معناى مسئول آب است.)
3- گروهى، انسان را به ديد كالا مىنگرند. «بِضاعَةً»
4- كتمان حقيقت، در برابر مردم امكان دارد، با خدا چه مىكنيم كه به همه چيز آگاه است. أَسَرُّوهُ ... وَ اللَّهُ عَلِيمٌ"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱۹_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ «20»
و (كاروانيان) يوسف را به بهايى اندك چند درهمى فروختند و درباره او بىرغبت بودند.
نکته ها
هركس يوسفِ وجودش را ارزان بفروشد، پشيمان مىشود. عمر، جوانى، عزّت، استقلال و پاكى انسان، هريك يوسفى هستند كه بايد مواظب باشيم ارزان نفروشيم.
پیام ها
1- مالى كه آسان به دست آيد، آسان از دست مىرود. «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ»
2- نظام بردهدارى وبردهفروشى، سابقهاى دراز دارد. «وَ شَرَوْهُ»
3- بى رغبتى به يوسف در مقطعى، به نفع آيندهى او شد. وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ ...
4- هر كس ارزش چيزى را نداند، آنرا ارزان از دست مىدهد. «بِثَمَنٍ بَخْسٍ» (كاروانيان، ارزش يوسف را نمىشناختند.)
5- اشخاص ارزشمند بالاخره ارزششان آشكار خواهد شد، هر چند در برههاى مورد بى مهرى قرار گيرند. (اگر امروز يوسف را به عنوان برده مىفروشند، روزگارى او حاكم خواهد شد) شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ ...*
6- تاريخ پول، به هزاران سال قبل باز مىگردد. «دَراهِمَ»
7- مردان ناآگاه و غافل، يوسف را به بهاى كم فروختند، ولى زنان آگاه و عاشق، او را به فرشتهاى كريم توصيف نمودند. «شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ- إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ»
امام صادق عليه السلام فرمودند: «رُبّ امرئة أفقه من رجل» «1» چه بسا زنى كه از مرد فهيمتر باشد.
«1». كافى، ج 4، ص 306.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 177"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۲٠_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As