ه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت. «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ»
23- ياد كردن الطاف الهى، از عوامل ترك گناه است. «إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ»*
«1». بحار، ج 10، ص 227.
جلد 4 - صفحه 183
24- ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
25- تشويق به زنا يا زمينهسازى براى گناه جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
26- يك لحظه گناه، مىتواند انسان را از رستگارى ابدى دور كند. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
27- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمتها است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
28- در هر كارى، بايد عاقبت انديشى كرد. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*
29- يوسف عليه السلام در بحبوبه درگيرى با زليخا به فكر فلاح بود. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*
30- انسانى كه مقام و منزلت خود را مىداند خود را به بهاى كم و زودگذر نمىفروشد. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*
31- اگر از درى ظلم وارد شود، فلاح از در ديگر بيرون مىرود. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۲۳_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ «24»
و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمىديد (بر اساس غريزه) قصد او را مىكرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگانِ برگزيده ما است.
نکته ها
امام صادق عليه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود: «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً». «1»
و آنچه در بعضى روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافهى پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد.
«1». تفسير كشف الاسرار.
جلد 4 - صفحه 184
در قرآن بارها از همّت و تصميم دشمنان خدا براى توطئه نسبت به اولياى الهى، سخن به ميان آمده كه خداوند نقشههاى آنان را نقش بر آب نموده است.
در برگشت از جنگ تبوك منافقان خواستند با رم دادن شتر پيامبر، حضرت را به شهادت برسانند ولى نشد؛ «وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا» «1» يا تصميم بر منحرف كردن پيامبر گرفتند؛ «لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ» «2» و يا تصميم بر تجاوز گرفتند كه نشد. «إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ» «3»
يوسف، معصوم و پاكدامن بود؛ به دليل گفتار همهى كسانى كه به نحوى با يوسف رابطه داشتهاند و ما نمونههايى از آن را بيان مىكنيم:
1. خداوند فرمود: «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ» (ما يوسف را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، زيرا او از بندگان برگزيدهى ماست.
2. يوسف مىگفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ» پرودگارا! زندان براى من از گناهى كه مرا به آن دعوت مىكنند بهتر است. در جاى ديگر گفت: «أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ» من به صاحبخانهام در غياب او خيانت نكردم.
3. زليخا گفت: «لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ» به تحقيق من با يوسف مراوده كردم و او معصوم بود.
4. عزيز مصر گفت: «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ» اى يوسف تو اين ماجرا را مسكوت بگذار و به زليخا گفت: از گناهت استغفار كن.
5. شاهدى كه گواهى داد و گفت: اگر پيراهن از عقب پاره شده معلوم مىشود كه يوسف پاكدامن است. إِنْ كانَ قَمِيصُهُ ...
6. زنان مصر كه گفتند: «ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ» ما هيچ گناه وبدى دربارهى او سراغ نداريم.
7. ابليس كه وعدهى فريب همه را داد، گفت: «إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» من حريف
«1». توبه، 74.
«2». نساء، 113.
«3». مائده، 11.
جلد 4 - صفحه 185
برگزيدگان نمىشوم و اين آيه يوسف را مخلص ناميده است.
پیام ها
1- اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مىلغزد. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ»
2- در هر صحنهاى، امكان رؤيت برهان ربّ وجود دارد. هَمَّتْ بِهِ ... رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ*
3- انبيا در غرايز مانند ساير انسانها هستند، ولى به دليل ايمان به حضور خدا، گناه نمىكنند. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ»
4- غفلت از ياد الهى، زمينهى ارتكاب گناه و توجّه به آن، عامل محفوظ ماندن در گناه است. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ»*
5- مخلص شدن موجب محفوظ ماندن شخص از گناه مىگردد. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ*
6- عبادت خالصانه رمز موفقيّت در دورى از گناه است. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ*
7- خداوند، بندگان مخلص را حفظ مىكند. لِنَصْرِفَ عَنْهُ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ
8- بدى و فحشا با مخلص بودن يكجا جمع نمىشود. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... الْمُخْلَصِينَ*
9- مخلص شدن مخصوص يوسف عليه السلام نيست، مىتوان با پيمودن راه آن حضرت به مقام مخلصين نزديك شد. «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ»*
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 186"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۲۴_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ «25»
و هر دو بسوى در سبقت گرفتند و آن زن پيراهن او را از پشت دريد.
ناگهان شوهرش را نزد در يافتند. زن (براى انتقام از يوسف يا تبرئه خود با چهره حقّ به جانبى) گفت: كيفر كسى كه به همسرت قصد بد داشته جز زندان ويا شكنجه دردناك چيست؟
نکته ها
«استباق» به معناى سبقت و پيشىگرفتن دو يا چند نفر از يكديگر است، يوسف براى فرار از گناه به سوى در فرار كرد و زليخا نيز به دنبال او مىدويد. گويا به سوى در مسابقه گذاردهاند. «قد» به معناى پاره شدن پارچه از طرف طول است. «لفاء» به يافتن ناگهانى چيزى گفته مىشود.
پیام ها
1- گفتن «مَعاذَ اللَّهِ» به تنهايى كفايت نمىكند، بايد از گناه فرار كرد. «اسْتَبَقَا»
2- گاهى ظاهر عمل يكى است، ولى هدفها مختلف است. (يكى مىدود تا به گناه آلوده نشود، ديگرى مىدود تا آلوده بكند.) «اسْتَبَقَا»
3- هجرت و فرار از گناه، لازم است. «اسْتَبَقَا الْبابَ»
4- بهانهى بسته بودن در براى تسليم شدن در برابر گناه كافى نيست، بايد به سوى درهاى بسته حركت كرد شايد باز شود. «اسْتَبَقَا الْبابَ»
5- مجرم معمولًا از خود جاى پا باقى مىگذارد. «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ»*
6- گاه بايستى سرزده به منازل و محل كار سركشى كرد. «أَلْفَيا»*
7- گاهى شاكى، خود مُجرم است. قالَتْ ما جَزاءُ ...
8- گنهكار براى تبرئه خود، از عواطف واحساسات بستگان خود استمداد مىكند. «بِأَهْلِكَ»
جلد 4 - صفحه 187
9- صاحبان قدرت معمولًا اگر مقصّر باشند، ديگران را متّهم مىكنند. «مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً»*
10- مجرم براى تبرئه خود، به ديگران اتهام مىبندد. «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً»
11- چه بسا سخن حقّى كه از آن باطل طلب شود. (كيفر براى كسى كه سوء قصد به زن شوهردار دارد، حرف حقّى است، امّا چه فردى سوء قصد داشته بايد بررسى شود) «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ»*
12- زليخا عاشق نبود، بلكه هوسباز بود؛ چرا كه عاشق حاضراست جانش را فداى معشوق كند، نه اين كه او را متهم و به زندان افكند. أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً ...*
13- زندان و زندانى نمودن مجرمان، سابقه تاريخى دارد. «يُسْجَنَ»
14- اعلام كيفر، نشانهى قدرت همسر عزيز بود. «يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ»
15- عشق هوسآلود، گاهى عاشق را قاتل مىكند. «أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ»
16- زليخا داراى نفوذ در دستگاه حكومتى و خط دهنده بوده است. «إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۲۵_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As