"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ «48»
سپس بعد از آن، هفت سال سخت مىآيد كه مردم آنچه را برايشان از پيش ذخيره كردهايد خواهند خورد جز اندكى كه (براى بذر) حفظ مىكنيد.
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ «49»
سپس بعد از آن، سالى فرا مىرسد كه به مردم در آن سال باران مىرسد (و مشكل قحطى تمام مىشود) ودر آن سال مردم (به خاطر وسعت و فراوانى، از ميوهها ودانههاى روغنى) عصاره مىگيرند.
نکته ها
«يُغاثُ النَّاسُ» يا از «غوث» است، يعنى مردم از جانب خداوند يارى مىشوند و يا از «غيث» است، يعنى باران مىبارد و حوادث تلخ پايان مىپذيرد. «1»
هفت گاو فربه و لاغر و هفت خوشه سبز و خشك كه در خواب آمده بود، توسط يوسف به 14 سال نعمت و قحطى تعبير شد، امّا سال پانزدهم كه سال نزول باران و فراوانى بود و در خواب پادشاه نيامده بود، خبر از غيب است كه يوسف از جانب خداوند مطرح كرد، تا زمينه براى اعلام نبوّتش فراهم باشد. ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ ...
«1». تفسير الميزان.
جلد 4 - صفحه 219
شرايط يك مديريّت كارآمد در جامعه:
1. اعتماد مردم. «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»
2. صداقت. «يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ»
3. علم و دانايى. «عَلَّمَنِي رَبِّي»
4. پيشبينى صحيح. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ»
5. اطاعت مردم. زيرا مردم طرح يوسف را اجرا كردند.
پیام ها
1- مردم را نسبت به شدايد و سختىهاى آينده آگاه كنيم تا آمادگى مقابله با آن را داشته باشند. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ»*
2- پسانداز وبرنامهريزى براى ايّام ناتوانى، ارزشمند است. «سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ»
3- آينده نگرى و برنامهريزى مىتواند ملّتى را از طوفانهاى سخت حوادث عبور دهد. «يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ»*
4- در مصرف، مقدارى را براى بذر و سرمايه ذخيره كنيد. ( «مِمَّا تُحْصِنُونَ» يعنى در حصن و حرز ذخيره كردن.)
5- در شرايط سخت بايد پايهها و سرمايههاى اصلى را حفظ كرد. «مِمَّا تُحْصِنُونَ»*
6- روشهاى نگاهدارى وتبديل مواد غذايى را بياموزيم تا از بين نروند. «مِمَّا تُحْصِنُونَ»*
7- بعد از سختى، آسانى است. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ»*
8- مردم را به آينده اميدوار كنيم تا بتوانند سختىها را تحمّل كنند. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ»*
9- پيش بينى وضع هوا و بارندگى امرى مفيد در برنامه ريزى كشاورزى است. يَأْتِي ... عامٌ فِيهِ يُغاثُ*
10- بعضى از رؤياها مىتواند بازگو كنندهى رخدادهاى آينده و رموز راهگشا
جلد 4 - صفحه 220
براى انسان باشد. «يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ»
11- براى دفع مشكل مردم اقدام كنيم، هر چند مردم منطقه و كشور ما نباشند. (طرح يوسف براى منطقه خودش نبود)*
12- علم و دانش، رمز پيشرفت و بقاى حكومتها وامنيّت ورفاه جامعه است. (طرح و برنامه يوسف براى مبارزه با قحطى و خشكسالى، از دانش او حكايت دارد)*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۴۸_۴۹_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ «50»
و پادشاه گفت: او را نزد من آوريد، پس چون فرستادهى شاه نزد وى آمد (يوسف) گفت: نزد آقاى خود برگرد و از او بپرس كه ماجراى آن زنانى كه دستانشان را بريدند چه بود؟ همانا پرودگار من، به حيله آنان آگاه است.
نکته ها
يوسف با تعبير خواب پادشاه و ارائه برنامهاى سنجيده، آن هم بدون توقّع و قيد و شرطى، ثابت كرد كه او يك مجرم و زندانى عادى نيست، بلكه انسانى فوقالعاده و داناست.
وقتى فرستادهى شاه به سوى يوسف آمد، فوراً از خبر آزادى استقبال نكرد، بلكه درخواست كرد كه پرونده سابق دوباره بررسى شود، زيرا او نمىخواست مشمول عفو شاهانه شود، بلكه مىخواست بىگناهى و پاكدامنى او ثابت شود و به شاه بفهماند كه در رژيم او تا چه اندازه فساد و بىعدالتى حاكم شده است.
در حديث مىخوانيم: كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از صبر يوسف در شگفتم كه وقتى عزيز مصر نياز به تعبير خواب پيدا كرد نگفت تا از زندان آزاد نشوم نمىگويم، امّا زمانى كه
جلد 4 - صفحه 221
خواستند او را آزاد كنند، بيرون نيامد تا رفع تهمت شود. «1»
شايد يوسف به خاطر رعايت احترام عزيز مصر، از همسر او نام نبرد و اشاره به مجلس ميهمانى كرد. «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»
پیام ها
1- مغزهايى كه كشور بدانها احتياج دارد و زندانى هستند، اگر مرتكب جنايتى نشدهاند، بايد با كمك دولت آزاد شوند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»
2- براى استفاده از مغزهاى متفكّر (بويژه در شرايط بحرانى) درنگ جايز نيست. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»*
3- حاكمان، نيازمند انسانهاى انديشمند، با تدبير و بزرگ هستند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»*
4- اگر خدا بخواهد پادشاه را نيازمند برده زندانى مىكند. «قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»*
5- يوسف عليه السلام، پادشاه مصر را ارباب خود نمىدانست. «ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ»*
6- احترام رهبران و حاكمان را هر چند كافر باشند نزد زيردستانشان بايد نگاهداشت. «ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ»*
7- آزادى، به هر قيمتى ارزش ندارد. اثبات بىگناهى مهمتر از آزادى است. «ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ»
8- فرد زندانى كه علىرغم آزادى، پيشنهاد بررسى پرونده را مىدهد، پاك است. «فَسْئَلْهُ»
9- يوسف، اول ذهن مردم را پاك كرد، بعد مسئوليّت پذيرفت. «ما بالُ النِّسْوَةِ»
10- دفاع از آبرو و حيثيّت، واجب است. «ما بالُ النِّسْوَةِ»
11- دادخواهى از حاكمان غير الهى جايز است. فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ ...*
12- در موارد حساس (مانند موقعيّت يوسف عليه السلام در برابر پادشاه) نبايستى به
«1». تفسير اطيبالبيان.
جلد 4 - صفحه 222
جهت حفظ آبروى برخى، حقايق را پنهان كرد. ما بالُ النِّسْوَةِ ...*
13- اشاره يوسف به «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» شايد به اين جهت بود كه اين واقعه جنبه عمومىترى داشت و قابل انكار نبود. «ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»*
14- گناهان و مسائل اخلاقى را در لفّافه و پوشش بگوييم. «إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ»*
15- گرچه كيد دشمن عظيم است، امّا خداوند نيز به همه كيدها آگاه است و دوستان خود را از كيدها حفظ مىكند. «إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵٠_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «51»
(پادشاه به زنان) گفت: وقتى از يوسف كام مىخواستيد چه منظور داشتيد؟ زنان گفتند: منزه است خدا، ما هيچ بدى از او نمىدانيم. همسر عزيز گفت: اكنون حقيقت آشكار شد، من (بودم كه) از او كام خواستم و بىشك او از راستگويان است.
نکته ها
«خطب» دعوت شدن براى امر مهم را گويند. «خطيب» كسى است كه مردم را به هدفى بزرگ دعوت مىكند. «حَصْحَصَ» از «حصّه» يعنى جدا شدن حقّ از باطل است. «1»
در اين ماجرا يكى از سنّتهاى الهى محقّق شده است، كه به خاطر تقواى الهى، گشايش ايجاد مىشود. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «2» هركس از خدا پروا كند، براى او راه خروج و گشايش قرار مىدهد و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند.
«1». تفسير اطيبالبيان.
«2». طلاق 2- 3.
جلد 4 - صفحه 223
پیام ها
1- گاهى كه گره كور مىشود، شخص اوّل كشور بايد خود پرونده را بررسى و دادگاه تشكيل دهد. «قالَ ما خَطْبُكُنَّ»
2- افراد متّهم را دعوت كنيد تا از خود دفاع كنند. «ما خَطْبُكُنَّ» حتّى زليخا نيز حضور داشت. «قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ»
3- به دنبال تلخىها شيرينىها است. در برابر «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً»، «ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ» آمده است.
4- زنان مصر نه تنها بر خطاكار نبودن يوسف اعتراف كردند، بلكه هر نوع بدى و انحرافى را از او نفى كردند. ( «مِنْ سُوءٍ» يعنى هيچ عيب و گناهى بر او نيست)*
5- حقّ براى هميشه، مخفى نمىماند. «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ»
6- روشن شدن برخى پروندهها و حقايق نياز به زمان دارد. «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ»*
7- وجدانها، روزى بيدار شده واعتراف مىكنند. «أَنَا راوَدْتُهُ» چنانكه فشار جامعه و محيط، گردنكشان را به اعتراف وادار مىكند. (همسر عزيز همين كه ديد تمام زنان به پاكدامنى يوسف اقرار كردند، او نيز به اعتراف گردن نهاد.)
8- عزيز مصر خواست مراودهى زليخا با يوسف عليه السلام مخفى بماند، ولى خداوند آن را بر همهى عالميان و براى هميشه آشكار كرد تا پاكى يوسف اثبات گردد. قالَتِ ... أَنَا راوَدْتُهُ*
9- آنگاه كه خدا بخواهد، دشمن، خود وسيلهى نجات و رفع اتّهام مىشود. «إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ»
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۱__جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ «52»
(يوسف گفت:) اين (اعاده حيثيّت) براى آن بود كه (عزيز) بداند من در نهان به او خيانت نكردهام و قطعاً خداوند نيرنگ خائنان را به جايى نمىرساند.
جلد 4 - صفحه 224
نکته ها
در اينكه اين آيه كلام يوسف عليه السلام است و يا ادامه كلام همسر عزيز مصر، دو نظر وجود دارد؛ برخى از تفاسير «1» آن را ادامه سخن يوسف مىدانند و برخى ديگر، «2» ادامه سخنان همسر عزيز مصر مىشمارند، ولى با توجّه به محتواى آيه، نظر اوّل درست است و نمىتواند كلام همسر عزيز مصر باشد. زيرا چه خيانتى بالاتر از اينكه يك نفر بىگناه، سالها در زندان بماند.
يوسف عليه السلام با اين سخن، دليل تأخير خودش را براى خروج از زندان، بررسى مجدد پرونده و اعادهى حيثيّت مطرح مىكند.
پیام ها
1- شخص كريم درصدد انتقام نيست، به دنبال اعادهى حيثيّت و كشف حقيقت است. «ذلِكَ لِيَعْلَمَ»
2- سوءظنها را از اذهان برطرف كنيم. ذلِكَ لِيَعْلَمَ ...*
3- سوء قصد به همسر مرد، خيانت به مرد است. «لَمْ أَخُنْهُ»
4- خيانت، كارى ناپسند است، هر چند در حقّ كافر باشد. «لَمْ أَخُنْهُ»*
5- نشان ايمان واقعى، خيانت نكردن در پنهانى و خفاست. «لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ»
6- خائن براى كار خويش با توجيه خلافش، نقشه مىكشد. «كَيْدَ الْخائِنِينَ»
7- يوسف تلاش مىكرد تا پادشاه را متوجّه سازد كه ارادهى خداوند و سنّت الهى، نقش تعيين كنندهاى در حوادث و رخدادها دارد. أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي ...
8- خائن، به نتيجه نمىرسد و خوش عاقبت نيست. آرى! اگر ما پاك باشيم؛ «لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ» خداوند اجازه نمىدهد، ناپاكان آبروى ما را برباد دهند. «أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ»
9- از سنن الهى، عدم موفقيّت خائنان و شكست و رسوايى آنان است. «أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ»*
«1». تفسير مجمعالبيان و الميزان.
«2». تفسير نمونه جزء «13».
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 225"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۲_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «53»
و من نفس خود راتبرئه نمىكنم، چرا كه نفس آدمى بدون شك همواره به بدى امر مىكند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من آمرزندهى مهربان است.
نکته ها
در قرآن براى نفس، حالاتى بيان شده است از جمله:
1. نفس امّاره كه انسان را به سوى زشتىها سوق مىدهد و اگر با عقل و ايمان مهار نشود، انسان يكباره سقوط مىكند.
2. نفس لوّامه، حالتى است كه انسان خلافكار خود را ملامت و سرزنش مىكند و اقدام به توبه و عذرخواهى مىكند. و در سوره قيامت از آن ياد شده است.
3. نفس مطمئنّه، حالتى است كه تنها انبيا و اوليا وتربيت شدگان واقعى آنان دارند ودر هر وسوسه وحادثهاى، پيروزمندانه بيرون مىآيند و دلبستهى خدايند.
يوسف عليه السلام عدم خيانت و سربلندى خود را در اين آزمايش، مرهون لطف و رحم خداوند مىداند و به عنوان يك انسان كه داراى طبيعت انسانى است، خود را تبرئه نمىكند.
در روايات متعدّد، خطرات نفس مطرح شده و راضى بودن از نفس را نشانهى فساد عقل و بزرگترين دام شيطان دانستهاند. «1»
امام سجاد عليه السلام در دعاى مناجات الشاكّين، براى نفس پانزده خطر بيان نموده كه توجّه به آن مفيد است.
«1». غررالحكم.
جلد 4 - صفحه 226
پیام ها
1- هرگز خود را به پاكى مستائيم و تبرئه نكنيم. «ما أُبَرِّئُ نَفْسِي»
2- شرط كمال آن است كه حتّى اگر همه مردم او را كامل بدانند، او خود را كامل نداند. در ماجراى حضرت يوسف، برادران، همسر عزيز مصر، شاهد، پادشاه، شيطان، زندانيان همه گواهى به كمال او مىدهند، ولى خودش مىگويد: «ما أُبَرِّئُ نَفْسِي»
3- خطر هواى نفس جدّى است، آن را ساده ننگريد. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» در آيه، چهار نوع تأكيد بكار رفته است. (انّ، لام تأكيد، صيغهى مبالغه و جملهى اسميه)
4- انبيا با آنكه معصوماند، اما غرائز انسانى دارند. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»
5- هم از پاكى و عفّت خود در برابر تهمتها بايد دفاع كرد و هم به شرور نفس اعتراف نمود و به خدا پناه برد. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»*
6- نفس، خواهش خود را تكرار مىكند تا انسان را گرفتار كند. «لَأَمَّارَةٌ»
7- نفس انسان به طور طبيعى وغريزى، اگر در مدار لطف حقّ قرار نگيرد، گرايش منفى دارد. «لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»
8- تنها رحمت او مايه نجات است. اگر انسان به حال خود رها شود، سقوط مىكند. «إِلَّا ما رَحِمَ»
9- يوسف، تحت تربيت مخصوص خداوند است. كلمه «رَبِّي» تكرار شده است.
10- مربّى بايد رحمت و بخشش داشته باشد. «إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»
11- بخشودگى، مقدّمهى دريافت رحمت الهى است. اوّل مىفرمايد: «غَفُورٌ» بعد مىفرمايد: «رَحِيمٌ»
12- علىرغم تمام خطرات، از رحمت او مأيوس نشويم. «غَفُورٌ رَحِيمٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 227"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۳_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ «54»
و پادشاه گفت: يوسف را نزد من آوريد تا وى را (مشاور) مخصوص خود قرار دهم. پس چون با او گفتگو نمود، به او گفت: همانا تو امروز نزد ما داراى منزلتى بزرگ و فردى امين هستى.
نکته ها
در «لسان العرب» آمده: هرگاه انسان كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش او را مداخله دهد، گفته مىشود: «أَسْتَخْلِصْهُ».
يوسف عليه السلام وقتى از زندان آزاد مىشود بر در زندان جملاتى چند مىنويسد كه سيماى زندان در آن جملات ترسيم شده است: «هذا قبور الاحياء، بيت الاحزان، تجربة الاصدقاء و شماتة الاعداء» يعنى؛ زندان گورستان زندگان، خانه غمها، محل آزمودن دوستان وشماتت دشمنان است. «1»
پادشاه وقتى پى به صداقت و امانت يوسف مىبرد و در او خيانتى نمىيابد، او را براى خود برمىگزيند. اگر خداوند از بنده خيانت نبيند چه خواهد كرد!؟ حتماً او را براى خود بر خواهد گزيد كه قرآن دربارهى پيامبران چنين تعبيرى دارد: «وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى» «2»، «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي» «3»
پادشاه با «لَدَيْنا» اعلام كرد كه يوسف در حكومت ما جايگاه دارد نه تنها در دل من، پس همه مسئولين بايد از او اطاعت كنند.
قدرت داشتن و امين بودن در كنار هم ارزشمند است، زيرا اگر امين باشد ولى امكانات نداشته باشد، قدرت انجام كارى را ندارد واگر مكين باشد امّا امين نباشد، حيف و ميل بيتالمال مىكند.
چنانكه حضرت على عليه السلام خطاب به مالك اشتر استاندار خود مىفرمايد: بعد از شناسايى و
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». طه، 13.
«3». طه، 41.
جلد 4 - صفحه 228
گزينش كارمندان، به آن حقوق مكفى بده. «اسبغ عليهم الارزاق» «1»
پیام ها
1- خداوند اگر بخواهد، اسير ديروز را امير امروز قرار مىدهد. «قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي»
2- در برابر خدمات افراد بايد عكس العمل نشان داد و از آنان تقدير كرد. (در برابر تعبير خواب دستور داد كه او را آزاد كنند) «ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي»*
3- افراد مشرك وكافر هم از كمالات معنوى لذّت مىبرند. فطرت كمال دوستى، در هر انسانى وجود دارد. «أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي»
4- براى تصدّى اعطاى پستهاى مهم و كليدى علاوه بر تدبير و كاردانى، محبوبيّت و مقبوليّت نيز بسيار مهم است. (يوسف در اثر عفّت، تدبير، تعبير خواب و بزرگوارى، محبوبيّت خاصّى پيدا كرد، لذا عزيز مصر گفت او براى خودم باشد) «أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي»*
5- پاكى، امانت، صداقت و عفاف، پادشاهان را نيز به تواضع وا مىدارد. «أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي»*
6- تا مرد سخن نگفته باشد، عيب وهنرش نهفته باشد. «فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ»
7- در گزينشها، مصاحبه حضورى نيز مفيد است. «فَلَمَّا كَلَّمَهُ»
8- براى اعطاى مسئوليّتهاى بسيار مهم، گاه لازم است شخص اوّل مملكت، خود مصاحبه حضورى كند. «فَلَمَّا كَلَّمَهُ»*
9- پستهاى بزرگ و كليدى را به افراد شايسته و امتحان داده واگذار كنيد. فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ ...*
10- انسان صادق و امين حتّى در جمع كافران نيز مقبول و مورد احترام است. («لَدَيْنا» شامل همهى كارگزاران مىشود) «إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ»*
«1». نهج البلاغه، كتاب 53.
جلد 4 - صفحه 229
11- زنان مصر جمال يوسف ديدند، دل از كف دادند و دست بريدند؛ پادشاه امانت و پاكى او را ديد مُلك مصر را در اختيارش نهاد. اگر همه كمالات يوسف بر آنان آشكار مىشد چه مىكردند؟*
12- وقتى به امانت و توان و صداقت كسى اطمينان پيدا كرديد، در واگذارى مسئوليّت به او درنگ نكنيد. «إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ»*
13- مشاور خاص مسئولين كشورى، بايد اهل تقوا، تدبير، قدرت برنامهريزى و امانت باشد. أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي ... مَكِينٌ أَمِينٌ (يوسف جامع همه اينها بود.)
14- قدرت يوسف عليه السلام بدون قيد وشرط بوده است. («مَكِينٌ» بدون هيچ شرط و محدوديّتى)*
15- مكين و امين بودن، هر دو با هم لازم است. «مَكِينٌ أَمِينٌ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۴_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As