"تفسیر نور (محسن قرائتی)
مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَهُ وَ يَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «186»
هركه را خداوند (به خاطر فسق و اعمالش) گمراه كند، براى او هيچ هدايتگرى نيست، و آنان را در سركشى و طغيانشان رها مىكند تا سرگردان شوند.
پیام ها
1- سزاى كسانى كه به هشدارهاى انبيا گوش نمىدهند و به گفتههاى آنان نمىانديشند، اين است كه گرفتار قهر الهى شده و به حال خود رها شوند.
فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ... وَ يَذَرُهُمْ
2- اضلال، كار خداست ولى زمينهساز آن، نيّت و عمل خود انسان است كه سبب مىشود قلب او زنگ بگيرد و هدايت الهى را نپذيرد. «يُضْلِلِ اللَّهُ» آيات ديگرى نيز اين حقيقت را بيان مىكند، از جمله: «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ» «1» و «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» «2»
3- طغيان و سركشى مردم اجبارى نيست و گمراهى انسانها، نتيجهى انتخاب خود آنان است. «طُغْيانِهِمْ» (انسان، از ابتدا بد آفريده نشده است)
4- طاغوتها، سرگردانند. «فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»
«1». بقره، 26.
«2». مطفّفين، 14.
جلد 3 - صفحه 236
5- اگر هدايت الهى نباشد، گمراهى و سرگردانى انسان مستمرّ و ادامهدار است.
«يَعْمَهُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۶_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «187»
از تو دربارهى قيامت مىپرسند كه چه وقت به پا مىشود؟ بگو: علم آن تنها نزد پروردگار من است، جز او كسى نمىتواند زمان آن را آشكار سازد. (فرا رسيدن قيامت،) در آسمانها و زمين سنگين است، جز به صورت ناگهانى پيش نمىآيد. از تو چنان مىپرسند كه گويا از (زمان) آن آگاهى كامل دارى! بگو: علم آن تنها نزد خداوند است، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
نکته ها
كفّار قريش، گروهى را نزد علماى يهود فرستادند تا مطالب و سؤالات دشوارى را فرا گرفته و از پيامبر صلى الله عليه و آله بپرسند و او از عهدهى پاسخگويى بر نيايد و محكوم شود. يكى از آن سؤالها، تعيين زمان وقوع قيامت بود. «1»
«السَّاعَةِ»، زمان شروع قيامت است، و «الْقِيامَةِ»، زمان حساب و كتاب، پاداش و جزا مىباشد. «2» «مرُسى»، به معناى ثبوت و وقوع است، «جبال راسيات»، يعنى كوههاى استوار و محكم.
«حَفِيٌّ»، به معناى پيگيرى و تحقيق است، حفىّ بودن پيامبر صلى الله عليه و آله، يعنى گويا پيامبر فرارسيدن روز قيامت را از خدا پرسيده و تحقيق كرده و مىداند.
سنگينى قيامت در آسمانها و زمين، شايد به خاطر بهم ريختگى كرات و بىنور شدن
«1». تفسير برهان.
«2». تفسير مراغى.
جلد 3 - صفحه 237
خورشيد و زير و رو شدن زمين باشد. و شايد مراد از سنگينى قيامت، سنگينى كيفرها در آن روز باشد. در دعاى كميل مىخوانيم: «وهذا ما لاتقوم لها السماوات و الارض»، آسمانها و زمين طاقت تحمّل عذاب دوزخ را ندارند.
از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دربارهى ظهور و خروج حضرت قائم عليه السلام پرسيدند، حضرت فرمودند:
«مثلهُ مثل الساعة» قيام او مثل برپايى قيامت ناگهانى است. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: «لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً». اين حديث از امام رضا عليه السلام نيز روايت شده است. «1»
پیام ها
1- مردم، مكرّر از پيامبر سؤال مىكردند و گاهى از زمان وقوع قيامت مىپرسيدند. «يَسْئَلُونَكَ» (فعل مضارع نشان دوام و استمرار است)
2- جز خداوند، كسى از زمان برپايى قيامت آگاه نيست. «إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي» آرى، ندانستن زمان برپايى قيامت، براى آماده باش انسان بهتر است.
3- قيامت، قابل پيشبينى نيست و در زمانى كه انتظارش نمىرود، ناگهانى رخ خواهد داد. «بَغْتَةً» ( «بَغْتَةً» در موردى بكار مىرود كه انسان حتّى احتمال و حدس آن را نيز در ذهن خود نداشته باشد)
4- قيامت بسيار گران وسنگين است، حتّى بر آسمانها و زمين، تا چه رسد به انسانها. «ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
5- در مورد آنچه نمىدانيم، از گفتنِ «نمىدانم» نهراسيم. در اين آيه پيامبر دوبار فرمان يافته كه بگويد: قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي ... قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ و در جاى ديگر نيز مىفرمايد: سرنوشت خود و شما را نمىدانم. «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ» «2»
6- ندانستن خصوصيّات و جزئيّات قيامت، ضررى به اصل نبوّت ومعاد نمىزند.
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». احقاف، 9.
جلد 3 - صفحه 238
هيچ كس از زمان و مكان مرگ خود آگاه نيست، ولى اين دليل انكار اصل مرگ نمىشود. «إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۷_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «188»
بگو: من مالك هيچ سود و زيانى براى خودم نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غيب و اسرار نهان نيز خبر ندارم، مگر هر چه خدا بخواهد) و اگر غيب مىدانستم، منافع زيادى براى خودم فراهم مىكردم وهرگز به من زيانى نمىرسيد. من جز هشداردهنده و بشارتدهنده براى گروهى كه ايمان مىآورند نيستم.
نکته ها
در قرآن و روايات، مطالبى بيان شده است كه نشان مىدهد انبيا و اولياى الهى علم غيب داشتهاند، همچنين آيات و رواياتى نظير همين آيه به چشم مىخورد كه نشانگر آن است كه آنان علم غيب ندارند! جمع ميان اين دو دسته آيات و روايات به چند صورت است:
الف: آنجا كه مىفرمايد: علم غيب نمىدانند، مراد آن است كه آن بزرگواران از پيش خود غيب نمىدانند و آنجا كه مىگويد: غيب مىدانند، يعنى با اراده و الهام و وحى خدا مىدانند، نظير آنكه مىگوييم: فلان شهر نفت ندارد يا نفت دارد كه مراد ما از نداشتن اين است كه زمين آن نفتخيز نيست، يعنى از خود نفتى ندارد و مراد از داشتن نفت آن است كه به وسيلهى لوله و ماشين و كشتى و قطار، نفت به آنجا مىرسد.
ب: علم غيب، دو گونه است كه انبيا بخش اعظم آن را مىدانند، نظير اخبارى كه قرآن به نام غيب به پيامبر اسلام وحى فرمود: «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» «1» و بخشى از
«1». هود، 49.
جلد 3 - صفحه 239
علم غيب مخصوص خداوند است و هيچ كس از آن اطّلاعى ندارد، نظير علم به زمان برپايى قيامت. پس آنجا كه نمىدانند يعنى بخش مخصوص به خداوند را نمىدانند و آنجا كه مىدانند، يعنى بخشى ديگر را مىدانند.
ج: مخاطبان آن بزرگواران متفاوت بودند؛ بعضى اهل غلوّ و مبالغه بودند كه پيامبران و ائمّه اطهار عليهم السلام به آنان مىفرمودند: ما غيب نمىدانيم تا دربارهى آنان مبالغه نكنند. و بعضى در معرفت آن بزرگواران ناقص بودند كه پيامبر و امام، براى رشد آنان، گوشهاى از علم غيب خود را عرضه مىكردند.
د: مراد از نداشتن علم غيب، نداشتن حضور ذهنى است. ولى به فرمودهى روايات براى امامان معصوم عمودى از نور است كه با مراجعه به آن از همه چيز آگاهى پيدا مىكنند. نظير انسانى كه مىگويد من شمارهى تلفن فلانى را نمىدانم، ولى دفترچه راهنمايى دارد كه مىتواند با مراجعه به آن همهى شمارهها را بگويد.
ه: آگاهى از غيب، همه جا نشانهى كمال نيست، بلكه گاهى نقص است. مثلًا شبى كه حضرت على عليه السلام در جاى پيامبر صلى الله عليه و آله خوابيدند، اگر علم داشتند كه مورد خطر قرار نمىگيرند، كمالى براى آن حضرت محسوب نمىشد، زيرا در اين صورت، همه حاضر بودند جاى آن حضرت بخوابند. در اينجا كمال به ندانستن است.
و: خدا علم غيبى را كه توقّع سود و زيان در آن است، به آنان مرحمت نمىكند. نظير همين آيهى مورد بحث، ولى در مواردى كه هدف از علم غيب، ارشاد و هدايت مردم باشد، خداوند آنان را آگاه مىسازد، همانگونه كه عيسى عليه السلام به ياران خود فرمود: من مىتوانم بگويم كه شما مردم در خانهى خود نيز چه چيزى را ذخيره كردهايد. «وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ» «1»
بعضى مفسران گفتهاند كه اهل مكّه به رسولخدا صلى الله عليه و آله گفتند: اگر با خدا ارتباط دارى، چرا از گرانى و ارزانى اجناس در آينده با خبر نمىشوى تا بتوانى سود و منفعتى بدست آورى وآنچه به زيان شماست، كنار بگذارى، كه آيات فوق نازل شد. «2»
«1». آلعمران، 49.
«2». تفاسير مجمعالبيان و نمونه.
جلد 3 - صفحه 240
پیام ها
1- هر كه ايمانش بيشتر باشد، نسبت به تكليف و خواست الهى بيشتر تسليم است و بيشتر احساس عجز مىكند. لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ...
2- همهى سود و زيانها را به اراده و خواست خدا بدانيم. «إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ»
3- پيامبر از پيش خود و براى زندگى شخصى خويش، غيب نمىداند. اخبار غيبى به عنوان پيامبر بودن به او داده شده، آن هم از سوى خدا. لَوْ كُنْتُ ...
4- زمان برپايى قيامت، از امور غيبى است. يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ ... وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ
5- شناخت آينده، زمينهساز رفاه و آسايش، و جهل به آن، زمينهساز زيان و مشكلات است. لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ ...
6- زندگانى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مانند مردم ديگر، آميخته با رنج و سختى بود. «وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ»
7- پيامبر صلى الله عليه و آله مژدهرسان و بيم دهندهى همهى بشر است، امّا تنها مؤمنانند كه تحت تأثير قرار مىگيرند. «نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۸_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ «189»
او خدايى است كه شما را از يك نفس (جان) آفريد و همسرش را از (نوع) او قرار داد تا بدان آرام گيرد. پس چون با او بياميخت، بارى سبك بر گرفت (و باردار شد) و (مدّتى) با آن سر كرد، چون زن سنگين شد، آن دو (زن و شوهر) از خداوند، پروردگارشان، درخواست كرده (و گفتند:) كه اگر فرزند شايستهاى به ما بدهى، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود.
جلد 3 - صفحه 241
پیام ها
1- گوهر وجودى زن و مرد يكى است. «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها»
2- ازدواج و همسر، عامل آرامش روح و زندگى است وناآرامىهاى روانى را برطرف مىكند. «لِيَسْكُنَ إِلَيْها»
3- اساس زندگى بر انس و الفت است، نه اختلاف و شقاق. «لِيَسْكُنَ إِلَيْها»
4- مسائل جنسى را با كنايه بيان كنيم. «تَغَشَّاها»
5- آميزش زن و شوهر بايد در پنهانى باشد. «تَغَشَّاها»
6- رشد جنين، تدريجى است، تا زن آمادگى داشته باشد. «خَفِيفاً، أَثْقَلَتْ»
7- تا بار انسان سنگين نشود، متوجّه مسئوليّت خود نمىشود. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا»
مشكلات، وسيلهى توجّه به خدا و پيدايش حالت روحى و معنوى و آماده نمودن دل و وجدان انسان است. مانند زنان باردار كه چون از تقدير الهى بىخبرند دائم در اضطراب به سر مىبرند و پذيراى هرگونه موعظه و راهنمايى مىباشند.
8- پدر و مادر در سرنوشت فرزند، احساس مسئوليّت مىكنند. «دَعَوَا»
9- انسان فطرتاً ميل به بقاى نسل و فرزند دارد. «آتَيْتَنا»
10- فرزند را از خدا بدانيم، نه از وسائل ديگر يا خودمان. «آتَيْتَنا»
11- آميزش جنسى تنها براى لذّت و شهوت نيست، بلكه براى بقا و دوام نسل صالح است. «صالِحاً»
12- انسان فطرتاً به دنبال صلاح و اصلاح است، نه بىتفاوتى وفساد. «آتَيْتَنا صالِحاً» و نفرمود: «آتيتنا ولداً».
13- براى صلاح و تربيت صحيح فرزند، بايد پيش از تولّد او اقدام كرد و از خدا استمداد جست. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 242"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۹_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ «190»
پس چون (خداوند) به آن دو، فرزندى صالح داد، آنان در آنچه به ايشان عطا نمود، براى خدا شريكانى قرار دادند، ولى خداوند از آنچه كه آنان شريك او قرار مىدهند، برتر است.
أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «191»
آيا چيزهايى را شريك خدا قرار مىدهند كه چيزى نمىآفرينند و خودشان نيز مخلوقند؟!
پیام ها
1- فرزند، هم مربوط به پدر و هم مربوط به مادر، هر دو است. «آتاهُما»
2- خداوند، فرزندِ شايسته و صالح مىدهد، اين ماييم كه سبب انحراف فرزندان مىشويم. «آتاهُما صالِحاً»
3- انسانها در تنگناها متعهّد مىشوند، «لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ»، امّا در حال گشايش، بىوفايند. «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ»
4- فرزند، موهبتى الهى است، پدر و مادر نبايد، براى خود يا ديگران، در شكل و قيافه و يا سلامت فرزند نقش استقلالى قائل شوند كه آن نوعى شرك است. «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ»
5- نخستين شرط معبود، قدرت بر آفرينش است. در دنياى علم و صنعت، هنوز ميليونها نفر بتپرستند. «أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 243"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹٠_۱۹۱_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «194»
همانا كسانى را كه به جاى خدا مىخوانيد (و مىپرستيد)، بندگانى (آفريدههايى) همچون خود شمايند. پس اگر راست مىگوييد، آنان را بخوانيد، تا آنان جوابتان را بدهند.
نکته ها
ممكن است مراد از «عباد»، انسانهايى باشند كه به عنوان خدا مطرح شده بودند، مثل حضرت عيسى عليه السلام، يا فرشتگان و ممكن است مراد، همان بتهايى باشد كه بتپرستان آنها را «اله» مىپندارند. و اگر به معناى مخلوقات باشد، شامل هرچيزى كه به جاى خدا پرستش شود، مىشود.
پیام ها
1- پرستش، دليل مىخواهد و معبود بايد برتر و بالاتر از عابد باشد، پرستيدن مخلوقات يا انسانهايى مثل خودمان، نه دليلى دارد و نه امتيازى. «عِبادٌ أَمْثالُكُمْ» علامه اقبال لاهورى در مىگويد:
آدم از بىبصرى بندگى آدم كرد
گوهرى داشت ولى نذر قباد و جم كرد
يعنى از خوى غلامى زسگان پستتر است
من نديدم كه سگى پيش سگى سر خم كرد
2- معبودى شايستهى پرستش است كه نيازهاى بنده و مخلوق را برطرف كرده، او را رشد دهد، و بين او و معبود روابط دو طرفه باشد. «فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ»
3- عدم پاسخگويى معبودها به حوائج شما، نشانهى عجز و بىعرضگى و دروغين بودن آنهاست. «فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 245"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹۴_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ «195»
آيا آنان (معبودها)، پاهايى دارند كه با آن راه بروند، يا دستهايى دارند كه با آن قدرتنمايى كنند، يا چشمهايى دارند كه با آنها ببينند، يا گوشهايى دارند كه با آنها بشنوند؟ (اى پيامبر!) بگو: شريكهاى (خيالى) خودتان را بخوانيد و عليه من نقشه بكشيد و هيچ مهلت هم به من ندهيد! (تا بدانيد كارى از آنها ساخته نيست).
نکته ها
«يَبْطِشُونَ» از «بطش»، به معناى گرفتنِ با قدرت و با صولت است.
اين آيه، توبيخ كسانى است كه براى خدا شريكانى قرار مىدهند كه از خودشان عاجزترند، چون خودشان قدرت راه رفتن، ديدن، شنيدن و ... دارند، ولى آن مجسّمههاى بىروح، حتّى اين قدرت را هم ندارند و اگر از آنها خواسته شود كه كارى انجام دهند، هيچ قدرتى ندارند وناتوانند، پس چرا همچنان آنان را مىپرستند؟
پیام ها
1- رهبر الهى بايد قدرت و جرأت تحدّى و دعوت به مباهله را داشته باشد و ادّعا كند كه قدرتهاى باطل، هر طرحى كه دارند، اعمال كنند، تا عجز آنها ثابت شود. قُلِ ادْعُوا ...
2- دست و پا دارها، قدرت بر يارى مشركان ندارند، تا چه رسد به شريكهاى بىدست و پايى كه در حدّ و اندازه خودتان هم نيستند. أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها ...
3- مشركان زير بار اطاعت پيامبر نمىروند، چون مىگويند: بشرى مثل خود ماست. ولى زير بار پرستش بتهايى مىروند كه از خودشان هم عاجزترند.
قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ...
جلد 3 - صفحه 246
4- شيوهى احتجاج و طرح سؤال همراه با انتقاد، توبيخ، تحدّى و مبارزهطلبى، از بهترين شيوههاى تبليغى و تربيتى است. (با توجّه به اين آيه و آيات قبل)"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹۵_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ «196»
همانا ولىّ و سرپرست من، خدايى است كه اين كتاب آسمانى را نازل كرده است و او همهى صالحان را سرپرستى (و هدايت) مىكند.
نکته ها
در آيات قبل، ناتوانى معبودهاى باطل بيان شد. اين آيه به معرّفى خداوند مىپردازد.
صالح بودن، از جايگاه والايى نزد خداوند برخوردار است، تمام انبيا از صالحان بودهاند، «كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ» «1» و آرزوى ملحق شدن به آنان را داشتهاند، چنانكه حضرت يوسف فرمود: «تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» «2» و ما نيز در پايان هر نماز، به آنان سلام مىفرستيم. «السلام علينا و على عباداللّه الصالحين»
پیام ها
1- خداوند به واسطهى قرآن، پيامبر را يارى و بيمه كرد. «إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ»
2- توجّه صالحان به سرپرستى خداوند، سبب مقاومت و نهراسيدن آنان است.
ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ ...
3- رابطهى خداوند با انسان مؤمن، بسيار نزديك است. «ولىّ» (كلمهى «ولىّ»، در اصل به معناى دنبالهى هم و پشتِ سر هم بودن است.)
4- نزول كتاب آسمانى، پرتوى از ولايت الهى است. وَلِيِّيَ ... نَزَّلَ
5- معبود واقعى كسى است كه هم برنامه مشخّصى مىدهد، «نَزَّلَ الْكِتابَ» هم در اجرا، رهروان را سرپرستى مىكند. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» (صدور قانون بايد همراه
«1». انعام، 85.
«2». يوسف، 101.
جلد 3 - صفحه 247
با حمايت از مجريان صالح و شايسته باشد)
6- نترسيد! زيرا خداوند ولىّ صالحان است و وعدهى يارى داده. إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ ... يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ
7- مشكلات انسان، يا از نداشتن برنامه است و يا از نداشتن سرپرست، و مؤمن هيچ يك از اين دو مشكل را ندارد. نَزَّلَ الْكِتابَ ... يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ
8- ولايت الهى نسبت به اولياى صالح هميشگى و عمومى است. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» و كافر، از مدار حمايتها و امدادهاى الهى محروم است. «وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ» «1»
9- مؤمنان صالح ونيكوكار، در بنبست قرار نمىگيرند. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» در آيهى ديگر نيز آمده است: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» «2» خداوند سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاريكىها نجات مىدهد.
10- شايسته سالارى، شيوهى مورد تأييد قرآن است. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹۶_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ «197»
(بتها) و كسانى كه به جاى خدا مىخوانيد (و مىپرستيد)، نه مىتوانند شما را يارى نمايند و نه خود را يارى مىكنند.
وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا يَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ «198»
و اگر آنان (بتپرستان يا بتها) را به هدايت فراخوانى، نمىشنوند و مىبينى كه آنان به تو نگاه مىكنند، و حال آنكه نمىبينند (گويا به تو مىنگرند، ولى نگاهشان خالى از هرگونه شعور و دقّت است).
«1». محمّد، 11.
«2». بقره، 257.
جلد 3 - صفحه 248
نکته ها
از مجموع آيات گذشته استفاده مىشود كه معبود و ربّ، بايد:
الف: خالق و مالك باشد. «أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ»
ب: ناصر و ياور باشد. «لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ»
ج: به خواستهها و دعاها ترتيب اثر دهد. سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ ...
د: توانگر و قدرتمند باشد. أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها ...
ه: شنوا و بينا باشد. «أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها، أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها»
و: قدرت خنثى كردن مكر دشمن را داشته باشد. «ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ»
ز: كتاب و قانون عرضه كند. «نَزَّلَ الْكِتابَ»
ح: خوبان و شايستگان را حمايت كند. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ»
پیام ها
1- هدف بتپرستان، يارى جستن از بتهاست كه قرآن آن را رد مىكند. «وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ»
2- بتها و معبودها، حدّاقل بايد خودشان از حوادث مصون باشند كه نيستند. «وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ»
3- معبودهاى فاقد شعور واراده وقدرت، شايستهى پرستش نيستند. «لا يَسْتَطِيعُونَ، لا يَسْمَعُوا، لا يُبْصِرُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹۷_۱۹۸_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ «199»
عفو و ميانهروى را پيشه كن (عذر مردم را بپذير و بر آنان آسان بگير)، و به كارهاى عقل پسند و نيكو فرمان بده، و از جاهلان اعراض كن.
نکته ها
با آنكه براى كلمهى «عفو»، چندين معنا بيان شده است: حدّ وسط و ميانه، قبول عذر خطاكار و بخشودن او، آسان گرفتن كارها، ولى ظاهراً در اين آيه، معناى اوّل مراد است.
جلد 3 - صفحه 249
«خُذِ الْعَفْوَ»، به معناى عفو را در اختيار و كنترل خود داشتن و به جا استفاده كردن آن است، لذا در بعضى موارد بايد قاطعانه برخورد كرد، «وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ» «1» چنانكه «أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ» به معناى آزاد و رها كردن جاهلان و دشمنان نيست، بلكه مراد با آنان نبودن و ميل به آنان نداشتن است، امّا گاهى موعظه، تذكّر و حتّى برخورد با آنان لازم است. «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ» «2»
اين آيه با تمام سادگى و فشردگى، همهى اصول اخلاقى را در بر دارد. هم اخلاق فردى «عفو»، هم اخلاق اجتماعى «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»، هم با دوست «عفو»، هم با دشمن «أَعْرِضْ»، هم زبانى «وَ أْمُرْ»، هم عملى «أَعْرِضْ»، هم مثبت «خُذِ»، هم منفى «أَعْرِضْ»، هم براى رهبر، هم براى امّت، هم براى آن زمان و هم براى اين زمان. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمودند: در قرآن آيهاى جامعتر از اين آيه در مكارم الاخلاق نيست. «3»
شكّى نيست كه عفو، در مسائل شخصى است، نه در حقّ النّاس و بيتالمال.
وقتى اين آيه نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله از جبرئيل توضيح و شيوهى عمل به اين آيه را درخواست كرد. جبرئيل پيام آورد: «تَعفُو عمّن ظلمك و تُعطى مَن حَرمك و تَصِل مَن قطعك»، «4» از كسى كه به تو ظلم كرده در گذر، به كسى كه تو را محروم كرده عطا كن و با كسى كه با تو قطع رابطه كرده است، ارتباط برقرار كن.
سراسر اين سوره، با تعبيرهاى گوناگون دعوت به اعتدال است. اعتدال در حقوق (آيهى 29)، در مصرف (آيهى 31)، در زينت (آيهى 32)، در عبادت (آيهى 56)، در خانهسازى (آيهى 74)، در اقتصاد (آيهى 85) و نسبت به شيوهى اجراى حقّ و عدالت در امّت حضرت موسى عليه السلام و امّت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله در آيات 157 و 181 نكات ارزشمندى آمده است.
پیام ها
1- همواره بايد راه ميانه واعتدال را پيشه كرد. «خُذِ الْعَفْوَ»
«1». نور، 2.
«2». نساء، 63.
«3». تفسير فرقان.
«4». تفسير مجمعالبيان؛ بحار، ج 75، ص 114.
جلد 3 - صفحه 250
2- خوب بودن تنها كافى نيست، بايد در جامعه خوبىها را ترويج و سفارش كرد.
«وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»
3- تنها پيامبر مخاطب آيه نيست، بلكه هر مسلمان و هر مبلّغ ومصلح اجتماعى بايد با لجوجان و جاهلان ياوهگو، برخوردى اعراض آميز داشته باشد و در برابر توهين و تهمتها چشمپوشى و صبر كند، نه آنكه درگير و گلاويز شود.
وَ أَعْرِضْ ...
4- هم بايد به معروف امر كرد و هم شيوهى امر كردن، بايد معروف و پسنديده باشد. «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»
5- مراد از جاهلان، نابخردان است، نه بىسوادان. «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ» در فرهنگ قرآن و و روايات، معمولًا جهل در برابر عقل است.
6- در شيوهى اعراض و گذشت، نبايد به خواسته و گفتهى جاهلان كه بر خلاف مصلحت است توجّه كنيم، بلكه بايد محكم و استوار ايستاد. «أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹۹_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «200»
و اگر از طرف شيطان (و شيطان صفتان) كمترين وسوسه و تحريك و سوءنيّتى به تو رسيد، پس به خداوند پناه آور كه قطعاً او شنوا و داناست.
نکته ها
«نَزْغٌ»، به معناى ورود در كارى به قصد افساد و تحريك است.
در اين سوره، از آيهى 16 تا 27 داستان وسوسه كردن شيطان نسبت به حضرت آدم آمده است، در اواخر سوره هم نسبت به وسوسههاى شيطان هشدار مىدهد.
در آيهى قبل، دعوت به اعراض از جاهلان بود. پيامبر صلى الله عليه و آله از جبرئيل پرسيد: «با وجود خشم، چگونه مىتوان تحمّل كرد؟ اين آيه نازل شد». «1» البتّه پناه بردن، تنها با گفتن
«1». تفاسير نمونه و المنار.
جلد 3 - صفحه 251
كلمهى «اعوذ باللّه» نيست، بلكه يك پيوند و ارتباط روحى برقرار كردن و توكّل كردن و خود را به خدا سپردن است.
گرچه همهى انبيا معصومند، ولى شياطين حتّى از دستاندازى و وسوسهى آنان هم در نمىگذرند. چنانكه اين آيه مىفرمايد: «وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ» ياآيهى «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ» «1» كه نشان دهندهى مخالفان انبيا است. امّا ارزش كار انبيا در همين است كه با وجود غرائز بشرى و وسوسههاى شيطانى، انسانهايى صالح و با تقوا، دور از گناهند.
در حقيقت شيطان، با وسوسههاى خود، قصد گمراه كردن تمام انسانها را دارد، ولى در برابر مخلصين شكست مىخورد. «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ. إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» «2»
پیام ها
1- فرض گناه و وسوسه، دلالت بر وقوع آن ندارد، تنها هشدار است. ( «إِمَّا»، در قالب شرط است، نه تحقّق. نظير آيهى «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» «3» اگر شرك ورزى، عملت تباه مىشود و شرط، دليل بر وقوع نيست.)
2- وسوسهى شيطان، حتمى است. «يَنْزَغَنَّكَ» (با نون تأكيد آمده است)
3- وسوسهى شيطان، دائمى است. «يَنْزَغَنَّكَ» (فعل مضارع، نشانه استمرار است)
4- حتّى از كوچكترين وسوسهى شيطان نيز نبايد غافل شد و بايد به خدا پناه برد و خود را تحت پوشش او قرار داد. «نَزْغٌ»
5- پيامبران معصومند و يكى از راههاى عصمتشان، استمداد و توجّه و پناه بردن به خداست. «فَاسْتَعِذْ»
6- استعاذه واستمداد از خدا، بهترين درمان وسوسههاى شيطانى است. «فَاسْتَعِذْ»
7- انبيا هم نياز به استعاذه و پناهجويى به خدا را دارند. «فَاسْتَعِذْ»
8- هنگام خطر، توجّه و هوشيارى ويژه لازم است. «فَاسْتَعِذْ»
«1». انعام، 112.
«2». ص، 82- 83.
«3». زمر، 65.
جلد 3 - صفحه 252
9- چون وسوسههاى شيطانى متفاوت است، استعاذه هم بايد به «اللّه» باشد كه جامع همهى صفات نيك و كمالات است. (فرمود: «باللّه»، و نفرمود:
«بالغنى»، يا «بالعليم» و ...).
10- بايد به خدايى پناه برد كه شنوا و داناست و به هر راز و رمزى آگاه است، نه به بتها و خرافات و ... «إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۰_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ «201»
همانا كسانى كه تقوا پيشه كردهاند، هرگاه وسوسههاى) شيطانى به آنان نزديك شود، متوجّه مىشوند (وخدا را ياد مىكنند)، آنگاه بينا مىگردند.
وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ «202»
و برادرانشان، (شيطان صفتان گمراه،) آنان را در انحراف مىكشند و نگه مىدارند و هيچ كوتاهى نمىكنند.
نکته ها
كلمهى «مس»، به معناى اصابت و برخورد كردن همراه با لمس كردن است. «طائِفٌ»، به معنى طواف كننده است، گويا وسوسههاى شيطانى همچون طواف كنندهاى پيرامون فكر و روح انسان پيوسته گردش مىكند تا راهى براى نفوذ بيابد. «1»
شايد مراد از توجّه در اين آيه، تذكّر به شنوايى و بينايى خداوند است كه در پايان آيهى قبل آمده بود، يعنى توجّه مىكنند كه خدا كار آنها را مىبيند و حرفشان را مىشنود و اين توجّه به حضور خداوند، سبب ترك گناه مىشود. چنانكه امام صادق عليه السلام دربارهى اين آيه فرمود:
وسوسه گناه به سراغ بنده مىآيد، او به ياد خداوند مىافتد، متذكّر شده و انجام نمىدهد. «2»
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 253
در برخى روايات، ذكر «لااله الّا اللّه» براى دفع وسوسههاى شيطان توصيه شده است. «1»
وسوسهى شيطان، گاهى از دور است، «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ» «2»، گاهى از طريق نفوذ در روح و جان، «فِي صُدُورِ النَّاسِ» «3»، گاهى با همنشينى، «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» «4»، گاهى هم از طريق رابطه و تماس. «مَسَّهُمْ»
پیام ها
1- شيطان، به سراغ انسانهاى با تقوا و مؤمن هم مىرود. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ»
2- شيطانها براى انحراف، پيوسته در حال گشت و طوافند. «طائِفٌ»
(وسوسههاى نفسانى و شيطانى، مثل ميكرب همه جا وجود دارند و دنبال ايمانهاى ضعيفند تا در آنها نفوذ كنند.)
3- گاهى ممكن است علما، مربّيان و مصلحان، مورد تماسهاى مشكوك براى القاى خط انحرافى قرار گيرند كه بايد هشيار باشند و در مسير خواستههاى دشمن قرار نگيرند و به خدا پناه ببرند. إِذا مَسَّهُمْ ... تَذَكَّرُوا
4- ياد خدا، به انسان بصيرت مىدهد و او را از وسوسهها نگاه مىدارد. «تَذَكَّرُوا، مُبْصِرُونَ»
5- متّقى، به خدا توجّه كرده و شيطانشناس و آگاه است. اتَّقَوْا ... تَذَكَّرُوا
6- گناهكاران و گرفتاران شيطان، كورند و نجات يافتگان از دامهاى ابليس، بينايند. «مُبْصِرُونَ»
7- اگر افراد جامعه از نظر اخلاقى، سياسى، اقتصادى و نظامى، پاك و متّقى باشند، رفت و آمدها وتماسها با شيطان صفتان كارساز نخواهد بود. «تَذَكَّرُوا، مُبْصِرُونَ»
8- اگر تقوا و تذكّر نباشد، شيطانها با انسان برادر مىشوند و تماس آنها، آسان و
«1». تفسير اثنىعشرى.
«2». طه، 120.
«3». ناس، 5.
«4». زخرف، 36.
جلد 3 - صفحه 254
مؤثّر مىگردد و انسان را به عمق گمراهى مىكشانند. «إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ»
9- راه انحراف، نهايت و حدّ ندارد. «يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ»
10- خداوند، صالحان متّقى را تحت ولايت قرار مىدهد، چنانكه در آيات قبل خوانديم، إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ ... وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ولى بىتقوايان، گرفتار اخوّت شيطانى مىشوند. «إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ»
11- شيطانها، پس از به گمراهى كشاندن انسانهايى كه برادر آنها شدهاند، دستبردار نيست و همچنان آنان را در منجلاب گمراهى فرو مىبرد. «فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ»
12- شيطان صفتان، در انحراف كردن انسانها به كسى رحم نمىكنند و از هيچكس دست برنمىدارند. «لا يُقْصِرُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۱_۲٠۲_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
07.Araf.201-202.mp3
2.37M
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۱_۲٠۲_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «203»
و هرگاه آيهاى براى آنان نياورى (و چند روزى تلاوت وحى قطع شود)، مىگويند:
چرا آيهاى برنگزيدى؟ بگو: من فقط چيزى را پيروى مىكنم كه از سوى پروردگارم بر من وحى مىشود. اين (قرآن) بصيرتهايى از سوى پروردگارتان است و براى كسانى كه ايمان آورند، مايهى هدايت و رحمت است.
نکته ها
«اجتباء» از «جبايت»، به معناى جمع كردن آب در حوض است. به حوض نيز «جابيه» مىگويند. جمعآورى خراج و ماليات را هم «جبايت» مىگويند، سپس به جمعآورى چيزهاى گزيده شده، «اجتباء» گفته شده است.
و شايد معناى آيه اين باشد؛ چرا معجزهاى را كه از تو درخواست كرديم، برنگزيدى و معجزهى ديگرى آوردى و طبق سليقهى ما عمل نكردى؟!
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «اذا أردتُم عيش السعداء و موت الشهداء و النّجاة يوم الحشرة و
جلد 3 - صفحه 255
الظلّ يوم الحرور و الهدى يوم الضّلالة فادرسوا القرآن فانّه كلام الرّحمن و حرز من الشيطان و رجحان فى الميزان»، «1» اگر خواهان زندگى سعادتمند و مرگ شهادتگونه و نجات و رهايى از روز گرم و سوزان قيامت مىباشيد، قرآن بياموزيد، زيرا قرآن، كلام خداوند رحمان است و مايهى ايمنى از شيطان و سنگينى ميزان در قيامت. در روايت ديگرى فرمودند: قرآن، كمال دين شماست، هركس از قرآن رويگردان شود، جايگاهش آتش است. «فيه كمال دينكم ما عَدل احدٌ عن القرآن الّا الى النّار». «2»
پیام ها
1- آيات قرآن، معجزه و نشانهى حقّانيّت رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است. «لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ»
2- آيات قرآن، گاهى با فاصلهى زمانى طولانى نازل مىشد. «وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ»
3- لازم نيست مُبلّغ، هر روز سخن جديدى ارائه كند، شايد گاهى سكوت لازم باشد. «لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ»
4- كفّار، آيات قرآن را مطالب برگزيدهى پيامبر مىپنداشتند كه از اين سو و آن سو جمعآورى كرده وبه مردم ارائه مىدهد، نه آنكه وحىالهى باشد. «لَوْ لا اجْتَبَيْتَها»
5- كفّار بهانهجو، پيامبر را به خاطر فاصله افتادن در نزول وحى شماتت مىكردند. «قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها»
6- رهبر آسمانى نبايد تحت تأثير بهانهگيرىها و تقاضاهاى نابجا قرار گيرد، بلكه بايد پاسخ بهانهها را صريح و قاطع بيان كند. قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ...
7- پيامبر، تنها از وحى فرمان مىگيرد، نه آنكه مطالبى را از پيش خود برگزيند و ارائه دهد. «إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى إِلَيَّ»
8- وحى، وسيلهى تربيت پيامبر و امّت است و لازمهى ربوبيّت. «رَبِّي، رَبِّكُمْ»
9- هدايتهاى قرآن، ناب است و ذرّهاى با انحراف مخلوط نيست. (بكار بردن
«1». بحار، ج 89، ص 17.
«2». كافى، ج 2، ص 600.
جلد 3 - صفحه 256
كلمهى «هُدىً» به جاى «هاد»، نشانهى آن است كه قرآن يكپارچه هدايت است)
10- ارشاد و هدايت بايد براساس بصيرت باشد. «بَصائِرُ، هُدىً»
11- قرآن، هم كتاب شناخت و بصيرت فكرى است، «بَصائِرُ» هم راهنماى ارشاد و حركت عملى. «هُدىً» و نتيجهى پيروى از آن، رحمت و بركت در دو جهان است. «وَ رَحْمَةٌ»
12- گرچه قرآن كتاب هدايت براى عموم است، امّا تنها صاحبان ايمان از اين هدايت بهره مىبرند و كوردلان كه از بصيرت و هدايت الهى دورند، خود را از اين رحمت محروم مىكنند. «هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۳_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «204»
و هرگاه قرآن خوانده شود، به آن گوش دهيد و ساكت شويد (تا بشنويد)، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.
نکته ها
كلمهى «انصات»، به معناى ساكت شدن، براى گوش دادن است.
اين آيه مىگويد: هنگام تلاوت قرآن، از روى ادب سكوت كرده و آيات آن را گوش دهيد.
البتّه سكوتِ واجب، تنها در زمانى است كه امامجماعت مشغول خواندن حمد و سوره نماز باشد كه بايد مأمومين ساكت باشند و در بقيّه موارد مستحب و نشانهى ادب است. اگر فرمان سكوت هم نبود، خرد و ادب اقتضا مىكرد كه در برابر كلام خالق، سكوت كنيم.
حضرت على عليه السلام مشغول نماز خواندن بود كه فرد منافقى چندين بار بلندبلند قرآن خواند، در هر بار حضرت سكوت مىكردند و سپس نماز را ادامه مىدادند. «1»
امام باقر عليه السلام فرمودند: قاريان قرآن سه گروه هستند: گروهى قرآن را وسيلهى كسب و كار و معاش خود دانسته، خود را بر مردم تحميل مىكنند، گروهى تنها قرآن را به زبان دارند و در
«1». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 257
عمل، احكامش را رعايت نمىكنند و گروهى كه قرآن را تلاوت كرده و دواى درد خود مىدانند و همواره با آن مأنوسند، خداوند به واسطهى اين افراد عذاب را دفع كرده و به خاطر آنان باران نازل مىكند و اينان افرادى نادر هستند. «اعزّ من الكبريت الاحمر». «1»
پیام ها
1- از سوى هركس كه قرآن تلاوت شود، بايد سكوت كرده، به آن گوش بسپاريم.
«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ» ( «قُرِئَ» مجهول آمده است)
2- سكوت و گوش كردن به قرآن، زمينهى برخوردارى از رحمت الهى است.
«لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۴_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ «205»
و پروردگارت را از روى خوف وتضرّع، آهسته و آرام در دل خود و در هر صبح و شام ياد كن و از غافلان مباش.
نکته ها
در آيهى قبل، آداب تلاوت قرآن بيان شد و در اين آيه، آداب ذكر و دعا بيان شده است و بايد با تضرّع و خشوع و بيم و اميد همراه باشد.
كلمهى «آصال» جمع «اصيل»، به معناى نزديك غروب و شامگاهان و كلمهى «غدو» جمع «غدوة»، به طلوع فجر تا طلوع خورشيد گفته مىشود.
بعضى گفتهاند: مراد از «ذكر» در اين آيه، نمازهاى واجب پنجگانه است و از ابنعباس نقل شده كه بر اساس اين آيه، امام جماعت بايد در نماز صبح و شب قرائتش با صداى بلند باشد به مقدارى كه مأمومين بشنوند، نه زيادتر از آن.
«1». كافى، ج 2، ص 627.
جلد 3 - صفحه 258
پیام ها
1- پيامبران نيز بايد پيوسته به ياد خدا باشند، تا چه رسد به ديگران. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ»
2- قرآن، علاوه بر ذكر زبانى، ذكر قلبى و درونى را هم مىستايد. «فِي نَفْسِكَ»
3- ياد خدا وقتى غفلتزدايى مىكند كه بدون تظاهر و سر وصدا باشد، وگرنه خودش نوعى سرگرمى و غفلت مىشود. «تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ»
4- ربوبيّت خداوند دائمى است، پس سزاوار است كه ياد او هم پيوسته باشد.
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
5- آن ذكر و يادى بيمه كنندهى انسان است كه عاشقانه و سوزناك و پيوسته و در هر صبح و شام باشد. تَضَرُّعاً ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
6- در آغاز هر روز و هنگام شروع به كار و تصميمگيرى و در پايان هر روز و هنگام جمعبندى و نتيجهگيرى بايد به ياد خدا بود. «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»
7- آنان كه هر صبح و شام، خدا را ياد نمىكنند، از غافلانند. وَ اذْكُرْ ... وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۵_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ «206»
همانا كسانى كه مقرّبان درگاه پروردگارت هستند، از پرستش او سر باز نمىزنند، او را تسبيح مىگويند و براى او سجده مىكنند.
نکته ها
«الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ»، يعنى مقرّبان درگاه خداوند، هم شامل فرشتگان مىشود، هم بندگان وارستهاى كه خود را در محضر خدا مىبينند.
هنگام تلاوت و شنيدن آيهى فوق، سجده مستحبّ است. «1» در مورد پانزده آيهى قرآن
«1». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 259
سجده وارد شده است. چهار مورد واجب آن عبارتست از: آيهى 15 سورهى سجده، 37 فصّلت، 62 نجم و 19 علق و در يازده آيه سجده مستحب است، آيات 206 اعراف، 15 رعد، 48 نحل، 107 اسراء، 58 مريم، 18 و 77 حج، 60 فرقان، 25 نمل، 24 ص و 21 انشقاق.
پیام ها
1- با عبادت، خود را همرنگ و هماهنگ فرشتگان سازيم. وَ اذْكُرْ رَبَّكَ ... إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ ...
2- مستكبر، به مقام قرب الهى نمىرسد، «الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ» و مقرّبان الهى، متواضع و فروتن بوده و تكبّر نمىورزند.
3- ذكر خدا، نمونهى روشن عبادت است. وَ اذْكُرْ رَبَّكَ ... لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ
4- غفلت از خداوند، بر اثر خودبزرگبينى و استكبار است. «لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ»
5- راه قرب به خداوند، فروتنى، عبادت و سجدهى خالصانه است. عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ ... وَ لَهُ يَسْجُدُونَ
6- سجده، اختصاص به خداوند دارد و مقرّبان اين را باور دارند. «لَهُ يَسْجُدُونَ» (مقدّم شدن «لَهُ» بر «يَسْجُدُونَ»، نشانهى اختصاص است)
7- به عبادت خود مغرور نشويم، چون خداوند فرشتگانى دارد كه پيوسته در حال عبادتاند. إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ .... يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ
8- بايد روحيّهى استكبار را كنار گذاشت، سپس خدا را تسبيح گفت و به سجده افتاد. «لا يَسْتَكْبِرُونَ، يُسَبِّحُونَهُ، يَسْجُدُونَ»
«الحمدلِلّه رَبّ العالمين»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۲۰۶_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا