"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «168»
و ما آنان (بنىاسرائيل) را در زمين به صورت امّتها و گروههايى پراكنده ساختيم، بعضى از آنان صالحند وبرخى (لجوج و حيلهگر و) غيرصالح، و آنان را با نيكىها و بدىها آزموديم، شايد كه برگردند.
نکته ها
بنىاسرائيل، گاهى به عزّت و قدرت رسيدند تا شايد شكرگزار شوند و گاهى به سختىها گرفتار شدند تا حسّ توبه و انابه در آنان زنده شود. البتّه در اين ميان، بعضى صالح و نيكوكار بودند و به حقانيّت اسلام ايمان آوردند و برخى هم در پى دنياپرستى و لجاجت خويش بودند.
پیام ها
1- انسان، در انتخاب راه و روش آزاد است. «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ»
2- هنگام انتقاد از يك گروه، بايد حقّ خوبانشان ضايع نشود. «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ»
3- حوادث تلخ و شيرين، ابزار آزمايش الهى است. «بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ»
4- تشويق و تنبيه، مهر و قهر، هر دو سازنده و تربيت كننده است. «بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
5- تحوّل روحى انسانها و بازگشت به سوى حقّ، از حكمتهاى آزمايش و امتحان الهى است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 210"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۶۸_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «169»
پس از آنان، فرزندانى (ناصالح) جانشينان آنها شدند كه كتاب آسمانى (تورات) را به ارث بردند (ولى قدر آن را ندانستند)، متاع ناپايدار اين دنيا را مىگرفتند (و با رها كردن قانون خدا) مىگفتند: به زودى ما بخشوده خواهيم شد. و اگر بار ديگر همان منافع مادّى پيش آيد، باز هم آنرا مىگيرند (و قانون خدا را رها مىكنند). آيا از آنان در كتاب آسمانى، پيمان گرفته نشده كه جز حقّ، نسبتى به خدا ندهند؟ با اينكه مطالب آن كتاب وپيمان را بارها (به صورت درس) خواندهاند، (ولى در عمل، دنيا پرستند) در حالى كه خانه آخرت براى اهل تقوا بهتر است. آيا تعقّل نمىكنيد؟
نکته ها
«خلف»، اغلب به فرزند ناصالح گفته مىشود و «خلف» به فرزند صالح. «1»
«عرض»، به معناى هرگونه سرمايه است، ولى «عرض»، تنها پول نقد مىباشد، همچنين به موجود عارضى و كم دوام وناپايدار «عَرَض» مىگويند، لذا چون دنيا ناپايدار است، به آن عرض گفته مىشود. فيض كاشانى مىگويد: مراد از «عَرَض» در آيه، رشوه است.
«درس»، به معناى تكرار است و از آنجا كه به هنگام مطالعه و فراگرفتن چيزى از استاد، مطالب تكرار مىشود به آن درس گفته شده و به چيزهايى كه مكرّر استفاده و كهنه شدهاند نيز مندرس مىگويند. «2»
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند سفارش نموده، مردم چيزى را كه نمىدانند نگويند، سپس آن حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: «أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 211
إِلَّا الْحَقَّ» «1»
امام حسن عليه السلام فرمود: «عجب لمن يتفكّر فى مأكوله كيف لا يتفكّر فى معقوله فيجنب بطنه ما يوذيه و يودع صدره ما يرويه»، تعجّب از كسى است كه در غذا و خوراك جسمى خود تفكّر و تأمّل مىكند، امّا در انتخاب غذاى فكرى خود هيچ انديشهاى ندارد و هرچيزى را در دل و عقيدهى خود جاى مىدهد. «2»
پیام ها
1- تاريخ، شاهد نسلهايى دنياگرا و گناهكار از يهود بوده است. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ ...
2- دنياگرايى، از آفات دين است. مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ ... يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى
3- يهوديان هم دسترسى به تورات داشتند، هم آگاهى كامل به آن. «وَرِثُوا الْكِتابَ»
4- كسى كه از تعاليمِ كتاب آسمانى آگاه شد، شايسته نيست دنياگرايى و حرامخوارى را پيشه خود كند. وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ ...
5- رشوه و حرامخوارى در اديان ديگر نيز مورد انتقاد و توبيخ بوده است.
«يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى»
6- يهوديان به گناه خود اعتراف داشتند، ولى مىگفتند بخشيده خواهيم شد.
«سَيُغْفَرُ لَنا»
7- يهوديان چنان خودخواه بودند كه خيال مىكردند بدون توبه بخشيده مىشوند. «سَيُغْفَرُ لَنا» آرى، كسى كه مغفرت را براى خود تضمين شده مىداند، قابل توبيخ است.
8- اميد بىجا، مثل خوف نابجا مخرّب است. «سَيُغْفَرُ لَنا» اميد به رحمت الهى على رغم اصرار برگناه نابجاست.
«1». تفسير نورالثقلين و كافى، ج 1، ص 43.
«2». تفسير فرقان؛ بحار، ج 1، ص 218.
جلد 3 - صفحه 212
9- حرامخواران يهود به گناه خود اصرار داشتند. «وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ»
10- هركس با وجود گناه، مغفرت الهى را براى خود حتمى بپندارد، به خدا نسبت ناحقّ داده است. «أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ»
11- دانستن تعاليم كتاب آسمانى و مطالعهى آن به طور مكرّر كافى نيست، عمل به آن لازم است. وَرِثُوا الْكِتابَ ... دَرَسُوا
12- جهان آخرت، جهانى برتر و داراى نعمتهايى جاودانه و پايدار است. «وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ»
13- دورى از حرامخوارى، نشانهى تقواست. (جملهى «يَتَّقُونَ»، در برابر جملهى «يَأْخُذُونَ عَرَضَ» قرار گرفته است.)
14- بهرهگيرى از حيات سراسر خير اخروى، در گرو تقوا و پرهيزگارى است. «وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ»
15- هركس دنبال دنيا برود و آخرت را رها كند، خردمند نيست. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
16- از روشهاى تبليغى و تربيتى، سؤال و پرسش از مخاطبان است كه وجدانها را بيدار مىكند. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۶۹_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ «170»
و كسانى كه به كتاب (آسمانى) تمسّك مىجويند و نماز را به پا داشتهاند (بدانند كه ما) قطعاً پاداش اصلاحگران را تباه نخواهيم كرد.
نکته ها
در روايات آمده است: اين آيه بيانگر ويژگىهاى اهلبيت عليهم السلام وشيعيان آنان مىباشد. «1»
قرآن، همواره در كنار اكثريّت مفسد، اقليّت صالح را هم مطرح مىكند. (در آيهى قبل انتقاد
«1». تفسير اثنىعشرى.
جلد 3 - صفحه 213
و در اين آيه، ستايش است)
«الْكِتابَ»، شامل همهى كتابهاى آسمانى مىشود و مفهوم آيه اختصاص به پيروان دين خاص و يا كتاب خاصّى ندارد، ولى با توجّه به آيات گذشته، شايد مراد تورات باشد.
در اين آيه از گروهى كه به كتاب آسمانى تمسّك مىكنند تقدير شده، امّا در جاى ديگر كسانى را كه كتاب در اختيارشان است، ولى به آن تمسّك نمىكنند، به الاغى تشبيه كرده كه بار كتاب حمل مىكند. «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» «1»
«مصلح»، هم به كسى كه در صدد اصلاح خويش است و هم به كسى كه در تلاش براى اصلاح جامعه است، گفته مىشود.
با اينكه نماز، جزو محتواى كتاب آسمانى است، ولى به دليل اهميّت آن، به طور جداگانه ذكر شده است، زيرا نماز ستون دين است و اقامهى دين بستگى به آن دارد. چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «الصلاة عمود الدّين» «2» و يا در جاى ديگر فرمودند: هر چيزى داراى صورتى است و سيماى دين شما نماز است، پس نبايد سيماى دين خودتان را خراب كنيد.
«و وجه دينكم الصلاة فلا يشيننّ احدكم وجه دينه» «3»
پیام ها
1- تلاوت، حفظ، چاپ و نشر كتاب آسمانى، كافى نيست، بلكه بايد به آن عمل كرد تا نجاتبخش باشد. «يُمَسِّكُونَ» (چنانكه عمل به نسخهى پزشك، تنها راه درمان است.)
2- در اديان و كتابهاى آسمانى گذشته نيز نماز بوده است. «أَقامُوا الصَّلاةَ»
3- افراد بىنماز و جاهل به كتاب خدا، نمىتوانند مصلح كامل باشند. يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ ... أَقامُوا الصَّلاةَ ... الْمُصْلِحِينَ
4- دين علاوه بر آثار اخروى، در اصلاح زندگى دنيوى نيز نقش دارد. «الْمُصْلِحِينَ»
«1». جمعه، 5.
«2». تفسير اثنىعشرى؛ التهذيب، ج 2، ص 237.
«3». تفسير فرقان؛ كافى، ج 3، ص 270.
جلد 3 - صفحه 214
5- اقامهى نماز، وسيله اصلاح جامعه است. «أَقامُوا الصَّلاةَ، الْمُصْلِحِينَ» (اقامه يعنى اهتمام كامل به برپايى نماز در تمام شئون زندگى، نه صرف خواندن نماز)
6- اصلاح واقعى، دو شرط دارد: تمسّك كردن به قانون الهى و رابطهى استوار داشتن با خدا از طريق اقامهى نماز. (تمام آيه)"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷٠_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
07.Araf.170.mp3
2.68M
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷٠_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «171»
و (به ياد آور) زمانى كه كوه (طور) را از جاى كنده، همچون سايبانى بالاى سرشان قرار داديم و گمان كردند كه آن بر سرشان خواهد افتاد، (در آن حال، به آنان گفتيم:) آنچه را (از احكام و دستورها) به شما داديم، قدرتمندانه و جدّى بگيريد و آنچه را در آن است به ياد آوريد (و عمل كنيد) باشد كه اهل تقوا شويد.
نکته ها
اين آيه، مشابه آيهى 63 سوره بقره وآخرين آيه در اين سوره است كه دربارهى بنىاسرائيل سخن مىگويد. از آيهى 103 تا اينجا، پياپى مسائلى را در مورد آنان مطرح كرده است.
«نَتق»، به معناى كندن و پرتاب كردن و «ظُلَّةٌ»، به معناى پارهى ابر، سقف و سايبان است.
موسى عليه السلام كه براى ميقات الهى به كوه طور رفته بود، در بازگشت براى هدايت بنىاسرائيل تورات را همراه خود آورد، امّا آنان به مخالفت پرداختند، خداوند كوه را از جا كند وبالاى سرشان قرار داد، آنان وحشت كردند و به سجده افتادند و قول اطاعت دادند، ولى طولى نكشيد كه دوباره از دين برگشتند.
سؤال: آيا پيمان گرفتن و اطاعت در حال اجبار ارزشى دارد؟
پاسخ: اوّلًا هر اجبارى بد نيست، گاهى معتاد را مجبور به ترك اعتياد مىكنند كه خود يك ارزش است. البتّه عقيدهى قلبى را نمىتوان با اجبار تحميل كرد، امّا عمل صحيح را مىتوان به اجبار در جامعه ترويج داد. ثانياً گاهى كارى در آغاز به اجبار القا مىشود، ولى به تدريج از روى آگاهى و اختيار انجام مىگيرد.
جلد 3 - صفحه 215
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: «مراد از قوّت در اين آيه قوّت بدنى است يا قلبى؟ حضرت فرمودند: هر دو». «1»
پیام ها
1- قرار گرفتن كوه، بالاى سر بنىاسرائيل و تهديد آنان، حادثهاى است كه نبايد فراموش شود. وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ ...
2- ياد گرفتن كافى نيست، بلكه بايد يادآورى شود. خُذُوا ... اذْكُرُوا
3- براى تربيت عمومى جامعه و براى جلوگيرى از انحراف، گاهى بايد از اهرم فشار استفاده كرد. إِذْ نَتَقْنَا ... خُذُوا ما آتَيْناكُمْ ...
4- احكام الهى را بايد با جدّيت و قدرت عمل كرد. «بِقُوَّةٍ»
5- براى رسيدن به كمال تقوا، قاطعيّت در دين و تصميم جدّى لازم است.
خُذُوا ... بِقُوَّةٍ ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
6- هدف كتب آسمانى و دستورهاى دين، خداترسى و پيدايش تقوا در مردم است. «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
7- با بيان فلسفه و آثار قوانين، دستورات واحكام، ديگران را براى توجّه و عمل به آن تشويق نماييم. خُذُوا ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷۱_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ «172»
و (به ياد آور) زمانى كه پروردگارت، از پشت بنىآدم، فرزندان وذرّيّه آنان را بر گرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟
گفتند: بلى، ما گواهى داديم (كه تو پروردگارمايى، اين اقرار گرفتن از ذريّهى آدم براى آن بود) تا در روز قيامت نگوييد: ما از اين، غافل بوديم.
«1». تفسير عيّاشى و محاسن برقى، ج 1، ص 261.
جلد 3 - صفحه 216
نکته ها
«ذُرِّيَّةٌ»، يا از «ذر»، به معناى ذرّات بسيار كوچك غبار (يا مورچههاى ريز) است، كه مراد از آن در اينجا، اجزاى نطفهى انسان و يا فرزندان كوچك و كمسن و سال مىباشد، يا از ريشهى «ذَرو»، به معناى پراكنده ساختن و يا از «ذَرَأَ»، به معناى آفريدن است. «1» امّا اغلب به فرزندان گفته مىشود.
چگونگى پيمان گرفتن خدا از بنىآدم در اين آيه بيان نشده است، ولى مفسّران اقوال متعدّدى بيان كردهاند كه مشهورترين آنها دو قول است؛
الف: طبق روايات، پس از خلقت حضرت آدم، همه فرزندان او تا پايان دنيا به صورت ذرّات ريز و پراكنده، همچون مورچگان از پشت او بيرون آمده، مورد خطاب و سؤال الهى قرار گرفتند و به قدرت الهى به ربوبيّت خدا اعتراف كردند. سپس همه به صلب و گل آدم برگشتند تا به تدريج و به طور طبيعى به اين جهان بيايند. اين عالم را «عالم ذرّ» و آن پيمان را «پيمان ألَست» مىگويند. «2»
امام صادق عليه السلام فرمود: بعضى از ذريّهى آدم در عالم ذرّ به زبان اقرار كردند، ولى ايمان قلبى نداشتند. «3» از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه اين اقرار، روز عرفه انجام شده است. «4»
ب: مراد از عالم ذرّ، همان پيمان فطرت و تكوين مىباشد. يعنى هنگام خروج فرزندان آدم از صلب پدران به رحم مادران كه ذرّاتى بيش نيستند، خداوند فطرت توحيدى و حقّجويى را در سرشت آنها مىنهد و اين سرّ الهى به صورت يك حسّ درونى در نهاد وفطرت همه، به وديعت نهاده مىشود. همچنين در عقل و خردشان، خداباورى به صورت يك حقيقت خود آگاه نقش مىبندد. و لذا فطرت و خرد بشرى، بر ربوبيّت خداوند گواهى مىدهد.
در بعضى روايات كه از امام صادق عليه السلام دربارهى فطرت سؤال شده است، امام، فطرت را همان عالم ذرّ دانستهاند. «5»
در برخى روايات، فطرت، اثر عالم ذرّ است نه خود آن، «ثبت المعرفة فى قلوبهم و نسوا
«1». تفسير نمونه.
«2». كافى، ج 2، ص 13.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». تفسير درّالمنثور.
«5». تفسير برهان ونورالثقلين، پيام قرآن، ج 3، ص 117.
جلد 3 - صفحه 217
الموقف»، بنابراين، انسانها در زمان و موقفى اقرار كرده، ولى آن را فراموش كردهاند، و اثر آن اقرار همان فطرتى است كه به سوى او گرايش دارد. به هرحال آيهى، مورد گفتگوى متكلّمان، محدّثان و مفسّران است، لذا ما علم آن را به اهلش كه همان راسخان در علم هستند، واگذار مىكنيم. «1»
پیام ها
1- تمام انسانها، فرزندان حضرت آدم عليه السلام هستند و خداوند از آنها بر ربوبيّت خود اقرار گرفته است. وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ ... أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ
2- خداوند، توحيد را در فطرت و سرشت انسانها قرار داده است. «أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» هر انسانى به گونهاى ربوبيّت و وحدانيّت خداوند را دريافته و بر آن گواه است.
3- خداوند، پس از آفرينش انسان، ربوبيّت خود را بر او آشكار كرد تا به هنگام لزوم گواهى دهد. «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ»
4- ميثاق فطرت و خداجويى، براى اتمام حجّت است. «أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ»
5- در روز قيامت، ادّعاى غفلت از ربوبيّت خداوند، پذيرفته نيست. «إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ» عذر جهل و غفلت، نزد خداوند پذيرفته نيست."
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷۲_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ «173»
يا نگوييد: پدران ما پيش از ما مشرك بودند و ما نيز فرزندانى از پس آنان بوديم (و ناچار راهشان را ادامه داديم)؟ آيا ما را به خاطر عملكرد اهل باطل، مجازات و هلاك مىكنى؟
«1». براى اطلاع از اقوال و نظرات مختلف، به كتابهاى «پيام قرآن»، از آيتاللّه مكارم شيرازى و «منشور جاويد»، آيت اللّه سبحانى و تفسير اطيبالبيان مراجعه كنيد.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 218
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «174»
و ما اين گونه آيات خويش را روشن بيان مىكنيم (تا بدانند نور توحيد، از آغاز در سرشت آنان بوده است) و شايد آنان (به سوى خداوند و فطرت پاك توحيدى) بازگردند.
نکته ها
اگر گواهى بر ربوبيّت در عالم ذرّ يا فطرت نبود، انسان در دنيا به راحتى خداپرست نمىشد و همواره از نياكان خود، تقليد مىكرد. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا ...
پیام ها
1- فطرت خداشناسى در وجود انسان، براى اتمام حجّت از سوى خداوند است و چراغ فطرت، قدرت نور افشانى بر ظلمات محيط را دارد. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ ...
2- جامعه و محيط، انسان را مجبور نمىكند. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا ...
3- تقليد در اصول دين، جايز نيست. «أَشْرَكَ آباؤُنا»
4- عقيده، عمل و شرك نياكان، بستر اعتقاد، عمل وشرك فرزندان مىشود. «أَشْرَكَ آباؤُنا»
5- گناه و انحراف خود را به دوش ديگران افكندن، موجّه نيست. «تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا»
6- مشركان، باطلگرا مىباشند. «أَشْرَكَ آباؤُنا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»
7- در نظام كيفرى خداوند، هيچ كس به گناه ديگرى مؤاخذه نمىشود. «أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»
8- آيات الهى، براى توجّهدادن انسانهاست به ميثاق فطرت و سرشت توحيدى. «نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»
9- اصل، توحيد است و شرك، عارضى است، لذا قرآن، خواستار بازگشت
جلد 3 - صفحه 219
مشركان به اصالت انسان است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷۳__۱۷۴جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
یك شناخته بودند ولى با وجود بر این نفاق ورزیدند.
پرش به بالا↑ در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده كه این آیه درباره بلعم بن باعور نازل شده است و به نقل از امام رضا علیهالسلام گوید: كه او مردى بود كه به وى اسم اعظم عطا شده بود و هر وقتى آن اسم را میخواند، دعاى او به استجابت مى رسید. این شخص به طرف فرعون تمایل پیدا كرد و وقتى كه فرعون در طلب موسى و بنىاسرائیل لشكر كشید به بلعم باعور گفت: كه از خداى خود بخواه كه موسى و بنىاسرائیل را بدست من گرفتار كند. بلعم خواست این كار را انجام بدهد، اسم اعظم خداوند از او گرفته شد و به گمراهى افتاد."
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷۵_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «176»
و اگر مىخواستيم، (قدر وارزش) او را به وسيلهى آيات (و علومى كه به او داده بوديم) بالا مىبرديم، ولى او به زمين (و مادّيات) چسبيد و از هوس خود پيروى كرد. پس مَثَل او مَثَل سگ است كه اگر به آن حمله كنى دهان باز كرده و پارس مىكند و زبان بيرون مىآورد و اگر او را واگذارى، باز چنين مىكند (هميشه دهان دنياپرستان باز است،) اين، مَثَل كسانى است كه آيات مارا تكذيب كردند. پس اين داستان را (برايشان) بازگو، باشد كه بينديشند.
نکته ها
در اين آيه، چون كلمهى «أرض» در برابر رفعت معنوى قرار گرفته، مراد از آن مسائل حقير، مادّى و دنيوى است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: كسى كه علم و معلوماتش زياد شود، امّا هدايتيابى او بيشتر نشود، آن علم سبب دورى بيشتر او از خداوند شده است. «1»
قصّههاى قرآن بر پايهى حقّ و حقيقت استوار است و براى دلدارى و ثبات قدم پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل ايمان، نا اميدى دشمنان و وسيلهى موعظه و تذكّر مؤمنان بود «2» و مايهى عبرتى براى خردمندان است. «3»
«1». بحار، ج 2، ص 37.
«2». هود، 120.
«3». يوسف، 111.
جلد 3 - صفحه 222
پیام ها
1- پايبندى به آيات الهى، سبب تقرّب به خداوند و مقامات والاست. «لَرَفَعْناهُ بِها»
2- در عين حاكميّت اراده و خواست خداوند بر جهان، انسان مختار وآزاد است.
وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ ...
3- خواست خداوند، بر پايهى عملكرد خودماست. «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ» آرى، رسيدن به مقام قرب، مشروط به پرهيز از دنياگرايى و هوس است.
4- مردم غافل، به چهار پايان مىمانند، ولى دانشمند دنياپرست، مثل سگ حريص است. «كَمَثَلِ الْكَلْبِ»
5- دانشمند بىعمل، منفور است. كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ ...
6- اسير دنيا، هرگز آرامش ندارد. «إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ» انسان حريص هر چه داشته باشد، باز هم دندان طمعش بزرگ است، زيرا دنياپرستى و حرص، نهايت ندارد.
7- علاقهى به دنيا و هواپرستى، انسان را نسبت به امور ديگر بىتفاوت مىكند.
إِنْ تَحْمِلْ ... أَوْ تَتْرُكْهُ ...
8- علماى دين اگر دنياگرا شدند، در صدد تكذيب آيات الهى و گرايش به كفر قرار مىگيرند. أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ ... كَذَّبُوا بِآياتِنا
9- سرنوشت علما و دانشمندان فريب خورده، بايد مايه عبرت و انديشهى مردم باشد. (در آيهى قبل آمد: «وَ اتْلُ»، در اينجا مىخوانيم: «فَاقْصُصِ»).
10- داستاننويسى و داستانسرايى بايد در مسير رشد فكرى انسان باشد، نه تخدير و سرگرمى. قصّهگويى جهتدار، كار انبياست. «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 223"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷۶_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ساءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ أَنْفُسَهُمْ كانُوا يَظْلِمُونَ «177»
چه بد مَثَلى دارند كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند. و (لى) آنان تنها به خودشان ستم مىكردند.
مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَ مَنْ يُضْلِلْ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ «178»
هركه را خدا هدايت كند، تنها اوست هدايت يافته، و هر كه را گمراه كند، پس آنان همان زيانكارانند.
نکته ها
شايد دليل اينكه در مورد هدايت يافتگان كلمهى مفرد «مهتد» و در مورد گمراهان به صورت جمع آمده «خاسرون»، آن باشد كه راه هدايت يافتگان يكى است و با هم متّحدند، امّا منحرفان، متفرّقند و راهشان متعدّد است.
جان گرگان و سگان هر يك جداست
متّحد جانهاى شيران خداست
گرچه هدايت و گمراهى به دست خداست، ولى جنبهى اجبار ندارد و بىدليل و بىحساب نيست. خداوند حكيم و رحيم است و تا انسان زمينه را به دست خويش فراهم نسازد، مشمول لطف يا قهر الهى نمىشود.
پیام ها
1- عاقبتِ زشتى در انتظار تكذيب كنندگان است. «ساءَ مَثَلًا»
2- تكذيب آيات الهى، ظلم به خويش است، نه خداوند. «أَنْفُسَهُمْ كانُوا يَظْلِمُونَ» مقدّمداشتن «أَنْفُسَهُمْ» بر «يَظْلِمُونَ»، نشانهى انحصار است.
3- هدايت به دست خداوند است و اگر لطف او نباشد، علم به تنهايى سبب نجات و هدايت نمىشود. «مَنْ يَهْدِ اللَّهُ»
4- هدايتيافتگان از هر گونه زيان و خسران به دور هستند، زيرا ضلالت سرچشمهى خسارت است. «مَنْ يُضْلِلْ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 224"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷۷_۱۷۸_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ «179»
و همانا بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم، (كه سرانجامشان به آنجا مىكشد، چرا كه) آنان دلهايى دارند كه با آن حقّ را درك نمىكنند و چشمانى دارند كه با آن نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آن نمىشنوند، آنان همچون چهارپايان، بلكه گمراهترند، آنان همان غافلانند.
نکته ها
«ذَرَأَ» از «ذَرْء»، در اصل به معناى پراكنده ساختن و انتشار است و در اينجا به معناى خلق، آفرينش و اظهار نمودن است.
سؤال: قرآن، در اين آيه، آفرينش بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ مىداند و در آيهاى ديگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مىشمارد، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» «1» كدام يك صحيح است؟
پاسخ: هدف اصلى آفرينش، خداپرستى و عبوديّت است، ولى نتيجهى كار بسيارى از انسانها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گويا كه در اصل براى جهنّم خلق شدهاند. حرف «لام» در «لِجَهَنَّمَ»، براى بيان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلى او از تهيه كردن چوب، ساختن در و پنجرههاى زيباست، ولى كار به سوزاندن چوبهاى بىفايده در بخارى مىانجامد كه آن هدف فرعى است.
اين مطلب، شبيه اين جملهى حضرت على عليه السلام است كه مىفرمايد: خداوند فرشتهاى دارد كه هر روز با صداى بلند مىگويد: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» «2» بزاييد براى مرگ و بسازيد براى خرابى، يعنى پايان تولّد، مرگ، آخر ثروتاندوزى، فنا و پايان ساختمان ساختمان، خرابى است.
«1». ذاريات، 56.
«2». نهجالبلاغه، كلمات قصار 132.
جلد 3 - صفحه 225
آرى، انسانهايى كه هويّت انسانى خود را از دست دادهاند، جايگاهى جز آتش ندارند، «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» «1» چنانكه خود آنان نيز اعتراف مىكنند كه اگر دستورات الهى را شنيده بودند و تعقّل مىكردند، در جهنّم جاى نداشتند. «قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ» «2»
انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبيه حيوان است، ولى كيفيّت و هدف بهرهبردارى انسان از نعمتها بايد بهتر و بيشتر باشد، وگرنه همچون حيوان بلكه پستتر از اوست.
انسان بايد علاوه بر ظاهر، ملكوت را ببيند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمههاى باطنى و معنوى را بشنود.
آدمىزاده طرفه معجونى است
از فرشته سرشته و زحيوان
گر رود سوى اين، شود به از اين
ور رود سوى آن، شود پس از آن
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطيع و موحّد نيافريد؟ حضرت فرمودند: اگر چنين مىشد، ديگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زيرا آنان مجبور بودند و اختيارى نداشتند، امّا خداوند انسان را مختار آفريد و علاوه بر عقل و فطرت، با تعاليم پيامبران و كتب آسمانى مسير هدايت او را روشن كرد و او را به اطاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد تا فرمانبرداران از عاصيان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصيان را خداوند آفريده، امّا به چيزى امر يا نهى نكرده مگر آنكه انسان مىتواند ضد آن را نيز انجام دهد و مجبور نيست. «3» آرى، تكليفپذيرى، تنها ارزش و وجه امتياز انسان از ديگر موجودات است.
پیام ها
1- فرجام بسيارى از انسانها و جنّيان، دوزخ است. ذَرَأْنا ...
2- جنّ هم مثل انسان، تكليف و اختيار، كيفر و پاداش دارد. «مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»
«1». فرقان، 44.
«2». مُلك، 10.
«3». تفسير اثنىعشرى؛ بحار، ج 3، ص 6.
جلد 3 - صفحه 226
3- ملاك انسانيّت، فهم پذيرش معارف و تكاليف دينى است، وگرنه انسان مانند حيوانات است. «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ»
4- كسى كه با وجود توانايى از نعمتهاى الهى درست بهره نبرد، بدتر از موجودى است كه اساساً آنها را ندارد. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»
5- انسانهاى غافل و بىبصيرت، (در بىتفاوتى، شكمپرستى، شهوترانى، استثمار شدن و محروميّت از لذّت معرفت) مانند چهارپايان بلكه بدتر از آن مىباشند. «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»
6- انسانهاى بىبصيرت، از هدف، خدا، خود، امكانات، آخرت، ذريّه، آيات الهى، قانون خدا، الطاف گذشته و گناهان خويش غافلند. «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»
7- دوزخى شدن بسيارى از انسانها، به خاطر بهرهنبردن از نعمتهاى الهى در مسير هدايت و كمال است. زيرا با داشتن چشم، گوش و دل، گرفتار غفلت شدهاند. «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۷۹_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
نمايانگر مُسمّى است، ذات خداوند مقدّس است، نام او هم بايد مقدّس باشد. بنابراين
«1». تفسير اثنى عشرى.
«2». اسراء، 110؛ طه، 8؛ حشر، 24 و اين آيه.
«3». تفسير فرقان.
«4». بحار، ج 91، ص 5.
«5». تفسير نمونه.
«6». تفسير فرقان.
جلد 3 - صفحه 229
هم ذات خدا را بايد منزّه شمرد، «سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ» «1» و هم نام او را تنزيه كرد. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» «2» لذا قرار دادنِ نام ديگران در رديف نام خدا جايز نيست و نمىتوان گفت: به نام خدا و خلق.
شهيد مطهرى مىگويد: نامهاى خداوند جنبه علامت ندارند، بلكه نمايانگر صفت و حقيقتى از حقايق ذات مقدّس او مىباشند. «3»
پیام ها
1- كلمهى «اللّه»، محور همهى اسماى الهى است. «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (كلمهى «اللَّهِ»، دربردارندهى تمام صفات الهى است)
2- تمام خصال نيكو، براى خداست، ديگران براى رسيدن به «حُسنى» بايد سراغ او بروند. «لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»
3- دعوت و دعا بايد به زيبايىها و خوبىها باشد. «الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»
4- اسماى الهى نشانههاى اوست، مىتوان از نشانه به او رسيد. «لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»
5- ايمان به اينكه خداوند تمام كمالات را دارد و از همهى عيبها دور است، انسان را به دعا و ستايش وامىدارد. «فَادْعُوهُ بِها»
6- داروى غفلت، ياد خداست. در آيهى قبل خوانديم: «هُمُ الْغافِلُونَ» در اين آيه مىخوانيم: «فَادْعُوهُ بِها»
7- در برابر به ملحدان و منحرفان، عكس العمل نشان دهيم. «ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۰_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ «182»
و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج، آنان را از جايى كه ندانند، گرفتار خواهيم كرد.
وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ «183»
و به آنان مهلت مىدهم (تا پيمانه پر شود،) همانا تدبير من محكم و استوار است (و هيچ كس را قدرت فرار از آن نيست).
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». تفسير نمونه؛ كافى، ج 1، ص 44.
جلد 3 - صفحه 231
نکته ها
«استدراج» كه يكى از سنّتهاى الهى نسبت به مكذّبان و مُترفان است، از «دَرَجَةٌ» به معناى درهم پيچيدن تدريجى است. «1» اين سنّت در آيهى 44 سورهى قلم هم آمده است.
حضرت على عليه السلام فرمود: «آنان كه در رفاه و آسايش زندگى مىكنند، به فكر خطر استدراج باشند، مبادا نعمتها وسيلهى خواب و غفلت آنان شود». «2» همچنين فرمودند: «كسى كه در مواهب و امكانات بسيار زندگى كند و شكر نعمت را بجا نمىآورد و آن را مجازات استدراجى نداند، از نشانههاى خطر غافل مانده است». «3» آرى، خداوند مهلت مىدهد، امّا اهمال نمىكند. چنانكه بزرگان گفتهاند: «انّ اللّه يمهل و لا يهمل»
حضرت على عليه السلام فرمود: «هنگامى كه خداوند اراده خيرى براى بندهاى كند، به هنگام انجام گناه او را گوشمالى مىدهد تا توبه كند، ولى هنگامى كه بر اثر اعمالش، بدى و شرى مقدّر شود، هنگام گناه نعمتى به او مىبخشد تا توبه و استغفار را فراموش كند و به گناه ادامه دهد كه در واقع نوعى عذاب مخفيانه و به تدريج است. چنانكه خداوند مىفرمايد: «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»». «4»
كيد الهى و مهلت و طول عمر دادن به عنوان «استدراج»، بارها در آيات قرآن آمده است، مثل اين آيات: «لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» «5» كفّار گمان نكنند كه مهلتى كه به آنان مىدهيم، خير آنهاست بلكه ما از اين جهت به آنان مهلت مىدهيم تا بر گناهانشان بيافزايند، «فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ» «6»، پس ايشان را در غفلتشان واگذار. و نيز آيات: 196 سورهى آلعمران، 44 سورهى انعام، 55 سورهى توبه و 55 و 56 سورهى مؤمنون.
گاهى نعمتهاى الهى، پردهپوشىهاى خداوند و ستايشهاى مردمى، همه و همه، از وسائل غرور و سرگرمى و به نحوى استدراج است. «7»
«1». مفردات راغب.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير نمونه.
«4». تفاسير نمونه و برهان.
«5». آلعمران، 178.
«6». مؤمنون، 54.
«7». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 232
حضرت على عليه السلام فرمود: «تحريفگران توجيهكار كه هر روز مطيع طاغوتى هستند، مشمول قانون استدراج مىباشند». «1»
امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند، دوستان خود را با تلخىها هشدار مىدهد و نااهلان را در رفاه، رها مىكند». «2»
از امام سؤال شد از كجا بفهميم نعمتهاى موجود در اختيار ما استدراج است يا نه؟ امام در جواب فرمود: اگر شكر نعمت به جاى آورى نگران نباش استدراج نيست. «3»
پیام ها
1- تكذيب آيات روشن الهى، به سقوط تدريجى وهلاكت مخفى مىانجامد. «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» (چوب خدا، صدا ندارد)
2- مهلت دادن به مردم، از سنّتهاى خداست، تا هر كس در راهى كه برگزيده، به نتيجه برسد و درها به روى همه باز باشد، هم فرصت طغيان داشته باشند، هم مجال توبه و جبران. «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ»
3- غالباً سقوط انسان، پلّه پله و آرام آرام است. «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»
4- عمر و زندگى، به دست خداست و گنهكار را از قدرت خدا گريزى نيست. «وَ أُمْلِي لَهُمْ»
5- خداوند فرصت توبه و جبران به كافران مىدهد، ولى آنان لايق نيستند. «وَ أُمْلِي لَهُمْ»
6- هميشه نعمتها نشانهى لطف خدا نيست، گاهى زمينهاى براى قهر ناگهانى خداوند است. «أُمْلِي- كَيْدِي»
7- مرفّهان غافل، با تدبير خدا طرفند. «أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي» (همان گونه كه كيد، عملى پنهانى است، استدراج نيز عذابى مخفيانه مىباشد)
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير نمونه.
«3». اصول كافى، ج 2، باب استدراج.
جلد 3 - صفحه 233
8- خطر غرور و غفلت تا حدّى است كه خداوند با سه تعبير پياپى آن را مطرح كرده است. «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ- أُمْلِي لَهُمْ- كَيْدِي»
9- طرح و تدبير الهى، شكست ناپذير است. «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۲_۱۸۳_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «184»
آيا آنان فكر نكردند كه همنشين آنان (پيامبر اسلام،) هيچگونه جنون ندارد؟ او جز هشداردهندهاى آشكار نيست.
نکته ها
«جنة»، به معناى جنون و در اصل به معناى پوشش است، گويا هنگام جنون، پوششى روى عقل قرار مىگيرد.
هنوز پيامبر به مدينه هجرت نكرده بود كه شبى بر كوه صفا تا پاسى از شب، مردم را به خدا دعوت كرده، از مجازاتهاى الهى بيم و اندرز مىداد. مشركان گفتند: رفيق ما ديوانه شده است كه چنين سخنانى بر زبانش جارى مىشود. آيات فوق نازل شد.
آنان به كسى تهمت جنون مىزدند كه قبل از رسالت، او را محمّد امين نام نهاده بودند.
پیام ها
1- تهمت و جسارت، شيوه و عمل اهل فكر و انديشه نيست. «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا»
2- پيامبر، مصاحب و همصحبت مردم است. اگر ديوانه بود، چرا قبلًا نگفتند و چرا سالها با او هم صحبت شدند؟ «بِصاحِبِهِمْ»
3- در نظام فاسد، به حقّگويان نسبت جنون مىدهند. «مِنْ جِنَّةٍ»
4- پيامبران، از طرف مخالفان گرفتار تهمت سحر يا جنون بودهاند. «مِنْ جِنَّةٍ» چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» «1»
«1». ذاريات، 52.
جلد 3 - صفحه 234
5- در شيوهى تبليغ و تربيت و مخاطب شناسى، براى تربيت غافلان بايد بيشتر نذير بود، نه بشير. «إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ»
6- براى مردم مغرور و خواب آلود، بايد صريح و آشكار حرف بزنيم. «مُبِينٌ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۴_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ «185»
آيا در ملكوتِ آسمانها و زمين و هرچه خدا آفريده، به دقّت نمىنگرند (تا بدانند آفرينش همهى آنها هدفدار است، نه بيهوده) و اينكه شايد زمان (مرگ) آنان نزديك شده باشد؟ پس بعد از اين (آيات روشن)، به كدام سخن ايمان خواهند آورد؟
نکته ها
«مَلَكُوتِ» از «مُلْكِ»، به معناى حكومت و مالكيّت است. اينجا به حكومت مطلقهى خداوند بر هستى اطلاق شده است.
پیام ها
1- نگاه انديشمندانه، عميق و متفكّرانه، ثمربخش و كارگشا مىباشد. (توجّه و انديشه دربارهى باطن هستى و شيوهى ارتباط آن با آفريدگار، آدمى را به خداوند مرتبط مىسازد، چنانكه توحيد و نبوّت را بايد با عقل و فكر فهميد، نه از روى تقليد). «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا، أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا»
2- توحيد، سرچشمه و پشتوانهى نبوّت است و دقّت در ملكوت هستى، روشن مىكند كه اين نظام رها شده نيست. أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا ... فَبِأَيِّ حَدِيثٍ 3- بيشتر بدبختىها به خاطر غفلت از ياد مرگ است. «عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ» (ياد مرگ، در كاستن از لجاجت، مؤثّر است و مردم را به استفاده از
جلد 3 - صفحه 235
فرصت و به ايمان آوردن پيش از فرا رسيدن مرگ، فرا مىخواند)
4- آفرينش هيچ ذرّهاى، بىهدف نيست. «مِنْ شَيْءٍ»
5- قرآن و آيات الهى، بهترين كتاب و سخن است و هيچ عذرى براى نپذيرفتن آنها نيست. «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ»
6- كسى كه به قرآن و معارف آن ايمان نياورد، ديگر به هيچ سخن هدايتبخشى ايمان نمىآورد. «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۵_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا