"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «8»
وهرگاه عذاب را تا مدّت محدودى از آنان به تأخير بيندازيم، (به مسخره) مىگويند: چه عاملى جلوى عذاب ما را گرفت؟ بدانيد روزى كه قهر وعذاب ما به سراغشان بيايد، از ايشان بازگشتى نيست و آنچه بدان مسخره مىكردند، آنان را فراخواهد گرفت.
نکته ها
كلمهى «أُمَّةٍ»، هم به گروهى كه هدف مشترك دارند گفته مىشود وهم به معناى زمان است. در اين آيه، مراد از «إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»، زمانِ مشخّص ومحدود است. چنانكه در سورهى يوسف آيهى 45 نيز مىخوانيم: «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» يعنى زندانىِآزاد شده، پس از مدّتى به ياد يوسف افتاد.
طبق بعضى روايات، يكى از مصاديقِ «أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ» زمان قيام حضرت مهدى عليه السلام است، يعنى خداوند تا آن زمان عذاب را از اين امّت برداشته است. «1»
تأخير عذاب الهى مصالحى دارد؛ همچون توفيق توبه براى گنهكاران، تولّد فرزندانِ مؤمن از والدين منحرف، علاوه بر آنكه وجود افراد صالح و دعاى آنان، سبب تأخير در نزول عذاب الهى مىگردد.
پیام ها
1- برخى كارهاى خداوند، زمانبندى دارد. أَخَّرْنا ... إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ
2- قهر خداوند قابل تأخير است. أَخَّرْنا ...
3- مهلت ومدّت تأخير قهر وعذاب الهى، اندك است. «إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ»
«1». تفسير كنزالدقائق.
جلد 4 - صفحه 26
4- تأخير در عذاب، نشانهى لطف خداست، نه دليل ضعف خدا. پس آن را مسخره نكنيم. وَ لَئِنْ أَخَّرْنا ... لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ
5- قهر الهى، از مسخرهكنندگان كافر برداشته نمىشود. «لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ»
6- به مهلت خداوند مغرور نشويم كه عذاب الهى دير و زود دارد، امّا سوخت و سوز ندارد. «يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ»
7- شيوهى برخورد كفّار، مسخره كردن عقايد دينى است. «كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»"
#تفسیر_سوره_هود_آیه ۸جز۱۲
#سوره_مبارکه_هود
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ «9»
واگر به انسان از جانب خود نعمتى بچشانيم، سپس آن را از او بازپسگيريم، همانا او نوميد و ناسپاس خواهد بود.
نکته ها
نه هر نعمتى نشانهى محبّت خداست و نه گرفتن هر نعمتى، نشانهى قهر و غضب است، بلكه چه بسا آزمايش الهى است.
انسان چون حكمت الهى و مصالح امور را نمىداند، زود قضاوت مىكند، مأيوس مىشود و كفر مىورزد.
پیام ها
1- كاميابىهاى انسان تنها در حدّ چشيدن است. أَذَقْنَا الْإِنْسانَ ...
2- نعمتهاى الهى، فضل و رحمت خداست، نه استحقاق ما. أَذَقْنَا ... رَحْمَةً
3- اگر مدّت كاميابى انسان طول كشيد، مغرور نشويم. أَذَقْنَا ... ثُمَّ نَزَعْناها («ثُمَّ» نشانهى مدّتى طولانى است)
4- دادنها و گرفتنها به دست اوست. أَذَقْنَا ... نَزَعْناها
5- گرفتن رحمت از انسان، براى او سخت است. «نَزَعْناها» («نزع» كشيدن همراه با سختى است)
6- انسان كم ظرفيّت است و با از دست دادن نعمتى، از رحمت گستردهى الهى
جلد 4 - صفحه 27
مأيوس مىشود. ثُمَّ نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَيَؤُسٌ
7- ايمان ما به خداوند نبايد وابسته به كاميابىها وشيرينىهاى زندگى باشد. نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَيَؤُسٌ
8- يأس از رحمت خداوند، مقدّمهى كفر وناسپاسى است. «1» «إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ»
«1». قرآن در، آيهى 87 سوره يوسف مىفرمايد: «لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»"
#تفسیر_سوره_هود_آیه ۹جز۱۲
#سوره_مبارکه_هود
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ «10»
و اگر پس از سختى و محنتى كه به انسان رسيده، نعمتى به او بچشانيم (چنان مغرور مىشود كه) مىگويد: همانا گرفتارىها از من دور شد (و ديگر به سراغم نخواهد آمد)، بىگمان او شادمان و فخرفروش است.
نکته ها
روزگار هميشه يكسان نيست، بلكه طبق روايات: «الدَّهر يَومان، يَومٌ لك و يومٌ عليك، فان كان لك فلا تبطر و ان كان عَليك فاصبر فكلاهما ستُختَبر»، «2» روزگار دو چهره دارد: گاهى با تو و گاهى بر عليه توست. آنگاه كه به نفع توست، مغرور مشو و آنگاه كه به ضرر توست، صبر پيشه كن، زيرا در هر حال مورد آزمايش الهى هستى.
نعمتهايى كه پس از سختىها و مشكلات به انسان مىرسد، بايد عامل شكر و ذكر باشد، نه وسيلهى فخر و طرب.
دو چيز شادى را خطرناك مىكند: يكى تحليل غلط، «ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي» و ديگر آنكه اين شادى سبب تحقير ديگران و فخرفروشى خود شود. «لَفَرِحٌ فَخُورٌ»
پیام ها
1- انسان كمظرفيّت است وبااندك نعمتى، فخرفروشى مىكند. أَذَقْناهُ ... لَفَرِحٌ فَخُورٌ
«2». بحار، ج 73، ص 81.
جلد 4 - صفحه 28
2- قرآن داراى آهنگ موزون و موسيقى خاصّى است. ( «نَعْماءَ» هم آهنگ «ضَرَّاءَ» و «لَيَؤُسٌ كَفُورٌ» هم وزن «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» است)
3- سختىها و شادىها زودگذرند. أَذَقْناهُ ... مَسَّتْهُ
4- فكر اينكه سختىها ديگر به انسان روى نمىآورد، تصوّر باطلى است. «ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي»
5- كاميابىها را نشانهى محبوبيّت نزد خداوند ندانيم و نگوييم: ديگر گرفتار نخواهم شد! «ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي»
6- تحليلها و بينشهاى غلط، سبب رفتار نادرست مىشود. گمان مىكند كه هيچ بدى ندارد، «ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي» لذا فخرفروشى مىكند. «لَفَرِحٌ فَخُورٌ»
7- شخصيّت بعضى انسانها متزلزل و وابسته به حوادث بيرونى است، نه كمالات درونى. گاهى «لَيَؤُسٌ كَفُورٌ» و گاهى «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» است."
#تفسیر_سوره_هود_آیه۱٠جز۱۲
#سوره_مبارکه_هود
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «11»
مگر كسانى كه (در سايهى ايمان واقعى،) اهل صبر وعمل صالح هستند، (نهبا رفتن نعمت مأيوس و نه با آمدن آن فخرفروشى نمىكنند.) براى آنان مغفرت وپاداشى بزرگ خواهد بود.
نکته ها
تمام مواردى كه قرآن از عمل صالح سخن به ميان آورده، در كنار ايمان است، «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»* جز در اين آيه كه مىفرمايد: «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» كه البتّه مراد از صابران در اين آيه نيز همان مؤمنان واقعى است، لكن چون در برابر افراد كمظرفيّت مطرح شده است، به جاى «آمَنُوا»* تعبير به «صَبَرُوا» شده است.
صبر، تنها در برابر تلخىها نيست، بلكه در رفاه و شادى نيز بايد صبر كرد وگرنه سبب طغيان انسان خواهد شد. چنانكه بنىاسرائيل وقتى از تحت سلطهى فرعون خارج شده و به
جلد 4 - صفحه 29
رفاه و آزادى رسيدند، «جَعَلَكُمْ مُلُوكاً» «1» طغيان كردند، به سراغ گوسالهپرستى رفتند و در برابر نهى از منكر هارون، تا مرز پيامبر كشى پيش رفتند. «وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي» «2»
پیام ها
1- صبر در برابر حوادثِ تلخ و شيرين زندگى، از بهترين مصاديق عمل صالح است. «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
2- مؤمن، نه يأس دارد ونه كفران وتفاخر، بلكه نشكن ومقاوم است. «صَبَرُوا»
3- صبر و پايدارى وسيلهى آمرزش گناهان است. الَّذِينَ صَبَرُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَةٌ
4- اگر بدانيم كه چه پاداشى در انتظار ماست، صبر براى ما شيرين مىشود. الَّذِينَ صَبَرُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ
5- دفع خطر، مهمتر از جلب منفعت است. اوّل «مَغْفِرَةٌ»، آنگاه «أَجْرٌ كَبِيرٌ»
«1». مائده، 20.
«2». اعراف، 150."
#تفسیر_سوره_هود_آیه۱۱جز۱۲
#سوره_مبارکه_هود
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ «12»
پس شايد تو (به خاطر عدم پذيرش مردم، ابلاغِ) بعض از آنچه را كه به تو وحى مىشود واگذارى و (شايد) سينهات به خاطر آن (حرفها) كه مىگويند: چرا گنجى بر او نازل نشده، يا فرشتهاى با او نيامده، تنگ شده باشد. (مبادا چنين باشد، كه) تو فقط هشدار دهندهاى و خداوند بر هر چيزى ناظر و نگهبان است.
نکته ها
گاهى كفّار از پيامبر مىخواستند كوههاى مكّه را با معجزه به طلا تبديل كند و يا فرشتهاى براى تأييد او نازل شود، از سوى ديگر بعضى به خاطر بغض و كينه حاضر نبودند كه
جلد 4 - صفحه 30
پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه را مربوط به حضرت على عليه السلام است، بيان كند و اگر هم بيان مىفرمود، نمىپذيرفتند. لذا پيامبر صلى الله عليه و آله سينهاش تنگ و ناراحت مىشد و در نتيجه پيام آيات را به تأخير مىانداخت و اين با عصمت پيامبر صلى الله عليه و آله منافاتى ندارد. زيرا گاهى ابلاغ پيام الهى فورى نيست و پيامبر صلى الله عليه و آله هم روى ملاحظاتى كه آن هم شخصى نيست، (بلكه بر اساس مصلحت است،) ابلاغ آيات را به تأخير مىانداخت. امّا با نزول اين آيه، آن ملاحظات هم كنار گذاشته مىشود و با قاطعيّت، پيام آيه ابلاغ مىگردد.
ممكن است ترك بيان وحى تنها نسبت به برخى افراد لجوج بوده كه پيامبر صلى الله عليه و آله از هدايت آنان مأيوس بوده است، لكن خداوند مىفرمايد: گرچه ايشان ايمان نخواهند آورد، امّا تو وظيفهى خودت را ترك نكن.
شايد معناى آيه اين باشد كه كفّار افرادى بىتفاوت و بهانهگير هستند كه گويا تو وحى ما را بر آنان نخواندهاى، و شايد مراد اين باشد كه انديشهى تأخير و ترك ابلاغ برخى از آيات قرآن، مايهى دلتنگى تو است.
پیام ها
1- مبلّغ بايد در ابلاغ كلام خدا قاطع باشد و ملاحظهى حرفها و بهانههاى مردم را نكند. فَلَعَلَّكَ تارِكٌ ... أَنْ يَقُولُوا
2- در شيوهى برخورد و ارشاد بجاى آنكه بگوييم: تو چنين هستى، بگوييم: گويا، شايد، مبادا چنين باشى. «فَلَعَلَّكَ» بجاى «انك»
3- كفّار علاوه بر اذيّتها و آزارهاى جسمانى، با بهانهگيرىهاى مختلف، پيامبر صلى الله عليه و آله را در فشار قرار مىدادند. ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا ...
4- عقل مردم در چشم آنهاست، رسالت را در كنار ثروت مىپذيرند. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ»
5- ما ضامن وظيفه هستيم، نه نتيجه، تو به وظيفهات عمل كن، باقى امور را به خداوند واگذار. «إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ»
6- وظيفهى مبلّغ انذار مردم است، نه اجبار مردم به ايمان آوردن. «إِنَّما أَنْتَ نَذِيرٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 31"
#تفسیر_سوره_هود_آیه۱۲جز۱۲
#سوره_مبارکه_هود
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام