"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ «109»
و پيش از تو (پيامبرى) نفرستاديم، جز مردانى از اهل آبادىها را كه به آنان نيز وحى مىكرديم. (با وجود اين) آيا در زمين سير نكردهاند تا عاقبت كسانى را كه پيش از آنان بودهاند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه تقوا پيشه كردهاند بهتر است. آيا نمىانديشيد؟
نکته ها
بارها مخالفان انبيا بهانه مىگرفتند كه چرا پيامبران انسانهايى همانند ما هستند؟ گويا مردم زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز اين چنين فكر و سؤالى را داشتند كه اين آيه، هم پاسخ
جلد 4 - صفحه 303
مىگويد و هم هشدار مىدهد.
پیام ها
1- همه انبيا مرد بودهاند. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا» شايد به خاطر آن كه امكان تبليغ، هجرت و تلاش، براى مرد بيشتر است.
2- علوم انبيا از طريق وحى و به اصطلاح «لدّنى» بوده است. «نُوحِي إِلَيْهِمْ»
3- پيامبران از جنس مردم بوده و در ميان آنان زندگى مىكردند. (نه فرشته بودند، نه افراد گوشهگير ونه اهل رفاه.) «مِنْ أَهْلِ الْقُرى»
4- سير و سفر بايد هدفدار باشد. أَ فَلَمْ يَسِيرُوا ... فَيَنْظُرُوا
5- مشاهده مستقيم از كارآمدترين شيوههاى دريافت حقيقت است. أَ فَلَمْ يَسِيرُوا ... فَيَنْظُرُوا*
6- سير و سياحت در زمين و آگاهى از تاريخ و درس عبرت گرفتن، براى هدايت و تربيت بسيار كارگشاست. «فَيَنْظُرُوا»
7- حفظ آثار باستانى براى عبرت و بازديد آيندگان لازم است. «فَيَنْظُرُوا»
8- فرستادن انبيا، نزول وحى و هلاكت مخالفان لجوج آنها، همه از سنّتهاى الهى در تاريخ است. «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
9- كفار از مخالفت با پيامبران چيزى بدست نمىآورند، در دنيا گرفتار قهر و عذابند. ولى اهل تقوا به آخرت كه بهتر از دنياست مىرسند. «وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ»
10- به كار انداختن عقل و فكر بشر از اهداف رسالت انبيا و قرآن است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»*
11- خرد و انديشه، انسان را به سوى مكتب انبيا پيش مىبرد. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 304"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱٠۹_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ «110»
(دعوت پيامبران و مخالفت دشمنان همچنان ادامه داشت) تا هنگامى كه پيامبران (از هدايت مردم) به آستانه نوميدى رسيدند وكفار گمان كردند (وعدهى عذاب) به دروغ به آنان داده شده است، آنگاه يارى ما به آنان رسيد، پس كسانى را كه مىخواستيم نجات يافتند و (لى) عذاب ما ازگروه مجرمان باز گردانده نمىشود.
نکته ها
در طول تاريخ، پيامبران در دعوت خود مستمر و مصرّ بودند، تا آنكه از هدايت مردم مأيوس مىشدند، چنانكه مخالفانِ لجوج نيز دست از مقاومت برنمىداشتند. نمونههايى از آن را در قرآن مىخوانيم:
الف: نمونه يأس انبيا:
بعد از آنكه نوح ساليان متمادى مردم را دعوت كرد، جز گروه اندكى كسى ايمان نياورد، خداوند به او فرمود: «لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ» «1» جز كسانى كه ايمان آوردهاند، كس ديگرى از قوم تو ايمان نخواهد آورد. نوح در نفرين خود كه نشان از يأس او نيز دارد، مىگويد: «وَ لا يَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً» «2» يعنى از اينان جز كافر فاجر نيز متولد نخواهد شد.
در داستان زندگى و دعوت هود، صالح، شعيب، موسى، و عيسى عليهم السلام نيز اين يأس از ايمان آوردن كفار به چشم مىخورد.
ب: نمونه سوءظن مردم به انبيا:
كفّار تهديد انبيا را توخالى و دروغ مىپنداشتند. در سوره هود آيه 27 مىخوانيم «بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ» «3» گمان مىكنيم شما دروغگوييد. يا اينكه فرعون به موسى عليه السلام گفت: «إِنِّي لَأَظُنُّكَ
«1». هود، 36.
«2». نوح، 27.
«3». هود، 27.
جلد 4 - صفحه 305
يا مُوسى مَسْحُوراً» «1» به راستى كه گمان مىكنم كه تو افسون زدهاى.
ج: نمونه نصرت خداوند:
قرآن نصرت الهى را حقّى مىداند كه خداوند بر خود لازم كرده است «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» «2» يعنى يارى مؤمنان بر ما لازم است. يا در جاى ديگر مىفرمايد: «نَجَّيْنا هُوداً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» «3» ما هود و مؤمنان را نجات داديم.
امّا درباره قهر خداوند كه از مجرمان برنمىگردد، در سورهى رعد آيه 11 مىفرمايد: «إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ» هرگاه خداوند بر قومى قهر بگيرد، برگشت ندارد.
پیام ها
1- قساوت و لجاجت در انسان، تا آنجا اوج مىگيرد كه انبياى بردبار را نيز مأيوس مىكند. «إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ»
2- خوشبينى و حسننيّت و حوصله اندازه دارد. «حَتَّى»
3- نيروى خود را صرف زمينههاى غيرقابل نفوذ نكنيد. بايد از برخى مردم صرف نظر كرد. «اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ»
4- مهلت دادن به مجرمان وتاخير عذاب آنان، از سنتهاى الهى است. «حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ» يعنى به قدرى ما به مجرمان مهلت داديم كه انبيا مأيوس شدند.
5- تاخير عذاب الهى سبب جرأت وتكذيب مجرمين مىگردد. حَتَّى إِذَا ... وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا
6- نااميدى انبيا از هدايت مردم، شرط نزول قهر خداست. إِذَا اسْتَيْأَسَ ... لا يُرَدُّ بَأْسُنا ...
7- امدادهاى الهى نسبت به پيامبران هم زمان خاصى دارد. إِذَا اسْتَيْأَسَ ... جاءَهُمْ
8- قهر الهى شامل انبيا و مومنان واقعى نمىشود. «فَنُجِّيَ»
9- هم قهر و عذاب و هم لطف و امداد به دست خداست. نَصْرُنا ... بَأْسُنا
«1». اسراء، 101.
«2». روم، 47.
«3». هود، 58.
جلد 4 - صفحه 306
10- سرنوشت قهر يا نجات انسان بدست خود اوست. «مَنْ نَشاءُ، الْمُجْرِمِينَ»
11- اراده وخواست خدا قانونمند است. «مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ»
12- راه خدا بنبست ندارد. إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ ... جاءَهُمْ نَصْرُنا (هر كجا مردم كار را به بنبست كشاندند قدرت خدا جلوه مىكند.)
13- هيچ قدرتى مانع قهر خدا نمىشود. «لا يُرَدُّ بَأْسُنا»
14- سنت خداوند در حمايت انبيا و هلاكت مجرمان است. «جاءَهُمْ نَصْرُنا، لا يُرَدُّ بَأْسُنا»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱۱٠جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَرى وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «111»
به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است. (اين) سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق كنندهى آن (كتاب آسمانى) است كه پيش از آن آمده و روشنگر هر چيز و (مايه) هدايت و رحمت براى گروهى است كه ايمان مىآورند.
نکته ها
«عبرت» و «تعبير» به معنى عبور است، عبور از صحنهاى به صحنهاى ديگر. «تعبير خواب» عبور از رؤيا به واقعيات. و «عبرت» يعنى عبور از ديدنىها و شنيدنىها به ناديدنىها و ناشنيدنىها.
«قَصَصِهِمْ» شايد اشاره به داستان تمام انبيا باشد و شايد مراد، داستان يوسف، يعقوب، برادران، عزيز مصر وحوادث تلخ وشيرينى باشد كه در اين سوره آمده بود.
پیام ها
1- شرط امتياز در داستانها، پندآموزى آنهاست. در ابتداى سوره فرمود:
جلد 4 - صفحه 307
«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» ودر آخر فرمود: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ»
2- چنانكه حضرت يوسف عليه السلام على رغم همه كيدها و مشكلات و موانع به عزّت و قدرت رسيد، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز على رغم همهى مكرها و ... به عزّت و قدرت خواهد رسيد. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ»*
3- تنها خردمندان از داستانها، پند وعبرت مىگيرند. «عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ»
4- عبرتآموزى از قصص قرآن، مخصوص يك زمان نيست. «لِأُولِي الْأَلْبابِ»
5- داستانهاى قرآن، بيان واقعيّتهاى عينى و عبرت آموز است. (يافتنى است، نه بافتنى.) «ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَرى»
6- گفتار راست و واقعى، تأثير عميق دارد. عِبْرَةٌ ... ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَرى
7- قرآن با كتب آسمانى ديگر همسو است. تَصْدِيقَ الَّذِي ...
8- قرآن، تمام نيازهاى انسان را مطرح مىكند. «تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ»
9- قرآن، هدايت محض است و آميخته با هيچ ضلالتى نيست. «هُدىً»
10- تنها اهل ايمان از هدايت ورحمت قرآن بهره مىبرند. «هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»
11- نكته سنجى و درس گرفتن عقل لازم دارد؛ «عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ» ولى دريافت نور و رحمت الهى، ايمان نيز لازم دارد. «لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»
12- داستان يوسف براى جويندگان حقيقت، آيت «آياتٌ لِلسَّائِلِينَ» براى خردمندان، عبرت «عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ» و براى اهل ايمان، مايهى هدايت و رحمت است. «هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»*
«والحمدللّه ربّ العالمين»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱۱۳جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
سیمای سوره رعد
اين سوره در مكّه نازل شده و چهل و سه آيه دارد. با توجّه به طرح موضوع تسبيح رعد آسمان در آيه 13 اين سوره، رعد ناميده شده است.
مطالبى پيرامون عظمت قرآن، توحيد، آفرينش آسمانها و زمين، تسخير ماه و خورشيد، آفرينش ميوهها و گياهان، معاد و عدل الهى، مسئوليّت مردم، وفاى به عهد و صله رحم، صبر و ترك انتقامجويى، كسب آرامش واقعى در پرتو ايمانِ به خدا و سرنوشت شوم مخالفان انبيا عليهم السلام در اين سوره آمده است.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 312
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ «1»
الف لام ميم را، آن آيات كتاب (آسمانى) است و آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرو آمده، حقّ است، ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند.
پیام ها
1- قرآن، كتابى بسيار با عظمت است. «تِلْكَ»
2- نزول كتب آسمانى، براى تربيت مردم است. «أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»
3- در قرآن، باطل راه ندارد. أُنْزِلَ إِلَيْكَ ... الْحَقُ
4- محور، حقانيّت است نه اكثريّت. بى توجّهى و ايمان نياوردن اكثريّت مردم، دليل بر باطل بودن راه نيست. «الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ»
5- اكثريّت مردم حقّگرا نيستند. «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ»
6- رهبر بايد بداند كه بسيارى از مردم به او ايمان نمىآورند، پس با آمادگى بيشترى با اين مسأله روبرو مىشود. (مفهوم كلّ آيه)
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 313"
#تفسیر_سوره_رعد_آیه_۱جز۱۳
#سوره_مبارکه_رعد
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ «2»
خداست آنكه آسمانها را بدون ستونهايى كه آن را ببينيد برافراشت، سپس بر عرش (مقام فرمانروايى) برآمد وخورشيد وماه را كه هر كدام تا زمان معينى حركت دارند، تسخير نمود. او كار (هستى) را تدبير مىكند، آيات خود را به روشنى بيان مىكند تا شايد به لقاى پروردگارتان يقين حاصل كنيد.
نکته ها
آياتى در قرآن برنگهدارى آسمانها (وزمين) توسط خدا دلالت مىكند، از جمله:
الف: آيه فوق، «اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»
ب: «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ» «1» همانا خداوند آسمانها و زمين را از سقوط حفظ مىكند و اگر روى به سقوط نهند، هيچكس جز او نمىتواند آنها را نگهدارد.
ج: «وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ» «2» و خداوند از سقوط آسمان بر زمين جلوگيرى مىكند.
علامه طباطبايى (ره) در تفسيرالميزان مىگويد: مراد از «تفصيل» جدا كردن كرات آسمانى و زمين از يكديگر است، و مشاهدهى اين تفكيك، ما را بر قدرت تفكيك مردم در قيامت آگاه مىسازد.
«عَمَدٍ» جمع عمود به معناى ستون و پايه است.
از حضرت على عليه السلام سؤال شد كه خداوند چگونه به حساب همه خلائق مىرسد؟ حضرت فرمودند: همانگونه كه به همه خلايق رزق مىدهد. «3»
«1». فاطر، 41.
«2». حج، 65.
«3». تفسيركبير فخررازى.
جلد 4 - صفحه 314
پیام ها
1- آسمانها بر پايههايى استوارند. «بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»
نديدن دليل بر نبودن نيست. امام رضا عليه السلام فرمودند: «فثم عمد و لكن لا ترونها» «1» پايههايى هست، ولى شما آنها را نمىبينيد.
2- خورشيد نيز در حال حركت است. «كُلٌّ يَجْرِي»
3- كرات آسمانى در مقدار حركت خود، زمانبندى شدهاند. «لِأَجَلٍ مُسَمًّى»
4- هستى تحت تدبير الهى است. «يُدَبِّرُ»
5- دست خداوند در تفصيل آيات باز است. (چه تفصيل آيات تشريعى و چه تفصيل آيات تكوينى) «يُفَصِّلُ الْآياتِ»
6- نظام هستى، هدفدار است. «يَجْرِي لِأَجَلٍ- لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ» آفرينش جهان بدون معاد، كارى لغو و بيهوده است.
7- دليل بر معاد، همان دليل توحيد است. خدايى كه مىآفريند وتدبير و ... مىكند، قيامت را هم برپا خواهد كرد. رَفَعَ، اسْتَوى، يُدَبِّرُ، ... بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ
«1». بحار، ج 60، ص 79."
#تفسیر_سوره_رعد_آیه_۲جز۱۳
#سوره_مبارکه_رعد
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «3»
و اوست خدايى كه زمين را گسترانيد و در آن كوهها و نهرها قرار داد و از هر ميوهاى، دو جفت در آن قرار داد. او روز را با شب مىپوشاند. قطعاً در اين (امور) براى كسانى كه فكر مىكنند نشانههايى است.
نکته ها
آيه قبل دربارهى آسمانها بود واين آيه در مورد زمين ونعمتهاى زمينى است.
جلد 4 - صفحه 315
«رَواسِيَ» جمع «راسيه» به معناى ثبوت است و از اينرو به كوههاى ثابت و استوار رواسى مىگويند. «زوج» و «زَوْجانِ» هر دو به معناى نر و ماده است.
گرچه «لينه» دانشمند گياهشناس، در قرن 18 موفق به كشف قانون زوجيّت گياهان شد، امّا اسلام در هزار و چند صد سال قبل به اين نكته اشاره كرده است. البتّه مردم مسئلهى نر و ماده را در بعضى گياهان مثل خرما، فهميده بودند، ولى عموميّت زوجيّت از طريق قرآن اعلام شد.
نر و ماده در گياهان، گاهى در يك درخت يا شكوفه و گاهى در دو درخت يا دو شكوفه است. «1»
جمله «مَدَّ الْأَرْضَ» شايد به بيرون كشيده شدن زمين از زير آب اشاره دارد كه در روايات به نام «دَحْو الارض» آمده است. اين احتمال با نظريه زمينشناسان امروزى كه مىگويند: زمين ابتدا در زير آب قرار داشته، مطابقت دارد. (واللَّه العالم)
نظام آفرينش بر اساس زوجيّت است:
الف: زوجيّت در نباتات؛ «وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ» «2»
ب: زوجيّت در حيوانات؛ «وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً» «3»
ج: زوجيّت در انسان؛ «خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً» «4»
د: زوجيّت در همه چيز؛ «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ» «5»
پیام ها
1- گستردگى زمين، حكيمانه و با تدبير انجام گرفته است. «مَدَّ الْأَرْضَ» (گستردگى زمين و وجود كوهها در آن، باعث حفظ تعادل زمين و عامل بهرهمندى انسانهاست، زيرا كه اگر تمام زمين مسطح يا كوهستانى بود، امكان زندگانى وجود نداشت.)
«1». تفسير فرقان.
«2». حج، 5.
«3». شورى، 11.
«4». روم، 21.
«5». ذاريات، 49.
جلد 4 - صفحه 316
2- كوهها، منبع ذخيره آب و نهرها وسيلهى توزيع آب و هر دو زمينهساز زندگى انسانها هستند. «رَواسِيَ وَ أَنْهاراً»
3- توالى و تبادل شب و روز، عامل زندگى است. «يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ» (وگرنه يا همه چيز در اثر حرارت مىسوخت و يا بواسطهى عدم نور و حرارت پژمرده مىشد و يخ مىزد.)
4- جهان طبيعت، كلاس درس است نه خانه غفلت. «لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»"
#تفسیر_سوره_رعد_آیه_۳جز۱۳
#سوره_مبارکه_رعد
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As