eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
103 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ «80» براى منافقان استغفار كنى يا استغفار نكنى، (يكسان است.) اگر هفتاد بار برايشان آمرزش بخواهى، خداوند هرگز آنان را نخواهد بخشيد. اين (قهر حتمى الهى) به خاطر آن است كه آنان به خدا وپيامبرش كفر ورزيدند و خدا، گروه فاسق را هدايت نمى‌كند. نکته ها عدد هفتاد، رمز كثرت و زيادى است، نه بيان تعداد معيّن. يعنى هر چه براى انان استغفار كنى بى‌اثر است، نه آنكه اگر مثلًا هفتاد و يك بار شد، بخشوده مى‌شوند. نظير آيه‌ى 6 سوره‌ى منافقون: «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» كه عددى ذكر نشده است. در روايات نيز آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر بدانم استغفار بيش از هفتادبار نجاتشان مى‌دهد، استغفار مى‌كردم. «1» انسان در سقوط به حدّى مى‌رسد كه هيچ چيز نجاتش نمى‌دهد، مثل بيمارى كه اگر روح از او جدا شود، تلاش همه‌ى پزشكان اثرى ندارد. «1». تفسير مجمع‌البيان. جلد 3 - صفحه 474 پیام ها 1- گناه مسخره كردنِ دين تا آنجاست كه استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله نيز كارساز نيست. فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ‌ ... فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ‌ 2- تا انسان خود دگرگون نشود و انقلابى در درون نيابد، دعاى پيامبر نيز كارساز نيست. فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ‌ ... كَفَرُوا بِاللَّهِ‌ 3- دلسوزى براى منافق لجوج، بى‌فايده است. إِنْ تَسْتَغْفِرْ ... فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ‌ 4- خداوند، در هدايت بخل ندارد، منافقان از قابليّت افتاده‌اند. «كَفَرُوا» 5- كفر، مانع مغفرت، و فسق، مانع هدايت است. «كفروا، فاسقين» پانویس پرش به بالا↑ در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده وقتى که پیامبر بعد از یک سفرى که به مدینه بازگشته بود، عبدالله بن ابى رئیس منافقین مریض شد. پسرش عبدالله بن عبدالله بن ابى که مرد مؤمنى بود نزد پیامبر آمد و از وى درخواست نمود که از پدرش عیادت نماید و گفت: یا رسول الله پدر و مادرم فداى تو باد. اگر به عیادت پدرم نیائید. در نزد مؤمنین سرافکنده خواهم گشت. پیامبر به عیادت عبدالله بن ابى رفت در حالتى که سایر منافقین هم نزد او بودند پسر عبدالله بن ابى از پیامبر درخواست کرد که براى پدرش استغفار نماید. پیامبر نیز استغفار نمود در این میان عمر بن الخطاب گفت: یا رسول الله مگر خداوند تو را از استغفارکردن منافقین نهى ننموده است؟ پیامبر به گفتار عمر توجهى ننمود و به استغفار خویش ادامه داد. سپس به عمر فرمود: خداوند مرا درباره استغفار مختار گردانید و فرمود: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ» و وقتى که عبدالله بن ابى‌وفات یافت پسرش نزد پیامبر آمد و تقاضا کرد که براى تشییع جنازه وى حاضر شود، پیامبر حاضر گردید و بر سر قبر او توقف فرمود، باز عمر بن الخطاب گفت: یا رسول الله مگر خداوند تو را از نمازگذاردن بر جنازه منافق و ماندن بر سر قبر آنان منع نفرمود؟ پیامبر فرمود: واى بر تو اى عمر آیا تو می‌دانى که منظور من چیست؟ و چه چیزى بر زبان خود آورده ام؟ من از خدا خواسته ام که درون قبر او را پر از آتش کند و او را به دوزخ افکند سپس على بن ابراهیم گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله کارى را انجام داد که تمایل انجام آن را نداشته است. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص427" ‏‏‏‏٠_جز۱٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ «81» به كسانى‌كه بر خلاف (فرمانِ) رسول خدا، از جنگ سر باززدند واز خانه‌نشستن خود (به هنگام جنگ تبوك) شادمان شدند واز اينكه با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كنند، كراهت داشتند و (به ديگران نيز) گفتند در اين گرما (براى جنگ) بيرون نرويد! بگو: آتش دوزخ، سوزان‌تر است اگر مى‌فهميدند. نکته ها شأن نزول اين آيه در مورد جنگ تبوك است. اين آيه، سه نشانه براى منافقان ذكر كرده است: الف: از جبهه نرفتن به جاى پشيمانى شادند. ب: جهاد با مال و جان بر ايشان سنگين است. ج: ديگران را از جبهه رفتن منع مى‌كنند. طبق آيات گذشته، منافقان مانع كمك مالى ديگران مى‌شدند، مطابق اين آيه نيز از حضور در جبهه، تخلّف مى‌كنند و ديگران را هم دلسرد مى‌كنند. جلد 3 - صفحه 475 پیام ها 1- شادى به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پيامبر، نشانه‌ى نفاق است. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ» 2- بدتر از جبهه نرفتن، شكستن قداستِ رهبرى و تخلّف از فرمان اوست. «بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»، نفرمود: «بمقعدهم عن الجهاد» 3- اطاعت بى‌چون و چرا از رسول خدا لازم است. «بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ» 4- مؤمنِ ترسو، از منافق جداست. ترسو كمك مالى مى‌كند، ميل قلبى براى جهاد هم دارد. امّا منافقان، نه كمك مى‌كنند و نه ميل كمك دارند. «كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا» 5- منافقان براى باز داشتن مردم از جهاد، با تبليغ دلسرد كننده و اخلال‌گرى، مشكلاتى چون گرم بودن هوا را بهانه قرار مى‌دهند. «قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ» 6- در آستانه‌ى جنگ بايد آماده باشيم تا شايعات و سخنان دلسرد كننده‌ى منافقان را به سرعت خنثى كنيم. «قالُوا، قُلْ» 7- در پاسخگويى به تبليغات دشمن، از اصطلاحاتِ خودش استفاده كنيم. «الْحَرِّ، أَشَدُّ حَرًّا» 8- ياد معاد، عامل حركت به سوى جبهه است، «قُلْ نارُ جَهَنَّمَ» مؤمنان واقعى هرگز گرمى هوا را مانع جهاد نمى‌دانند. 9- منافقان، ظاهربين‌اند و شناخت عميق ندارند. «لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی پرش به بالا↑ تفاسیر على بن ابراهیم و برهان. پرش به بالا↑ تفسیر جامع البیان. پرش به بالا↑ کتاب دلائل از بیهقى. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص428. منابع تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى " ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «82» پس به سزاى آنچه (با دست خود) كسب مى‌كردند، كم بخندند و بسيار بگريند. نکته ها منافقان اگر بدانند كه به خاطر ترك جهاد، چه پاداش‌هايى را از دست داده و چه فرصت‌ها و نعمت‌هايى را كفران كرده‌اند، بايد كمتر شادى كنند و بسيار بگريند، گرچه گريه‌ى مادام‌العمرشان هم در برابر گريه‌هاى طولانى قيامت، چيزى نيست! جلد 3 - صفحه 476 پیام ها 1- ناله و گريه بر گرفتارى‌ها، كيفر دنيوىِ متخلّفان از جهاد است. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ ... وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً 2- كيفر، متناسب با عمل است. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ .. وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً» 3- خنده‌ها وخوشى‌هاى چند روزه‌ى منافق، حسرت وگريه‌هاى طولانى در پى‌دارد. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ ... وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً" ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلى‌ طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِينَ «83» پس اگر خداوند تو را (پس از اين جنگ) به سوى طايفه‌اى از منافقان بازگرداند و آنان از تو براى حركت (به جنگ ديگرى) اجازه‌ى خروج خواستند بگو: شما هرگز با من بيرون نخواهيد شد و هرگز همراه من، با هيچ دشمنى نبرد نخواهيد كرد، زيرا شما نخستين بار به نشستن در خانه راضى شديد، پس (اكنون نيز) با آنان كه از فرمان تخلّف كرده‌اند (در خانه) بنشينيد! نکته ها «خالف»، هم به معناى متخلّف از جنگ، هم به معناى مخالف و هم به كسى گفته مى‌شود كه به خاطر پيرى، بيمارى و عجز، توان جبهه رفتن را ندارد. هر كس صادقانه توبه كند، پذيرفته مى‌شود، ولى منافقان از روى ريا، تظاهر و انقلابى‌نمايى، تقاضاى جبهه رفتن داشتند. از اين آيه استفاده مى‌شود كه شخص پيامبر صلى الله عليه و آله براى جنگ تبوك از مدينه خارج شد و در پايان جنگ نيز به آنجا برگشت. همچنين اين آيه از برخورد آينده‌ى منافقان خبر مى‌دهد، تا پيامبر چهره‌ى منافقانه‌ى آنان را رسوا كند. جلد 3 - صفحه 477 پیام ها 1- به تقاضاى منافقان براى حضور در جهاد، اعتماد نكنيم. «فَإِنْ رَجَعَكَ‌ ... فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا ...» آنان هنگام حركت، اجازه‌ى ماندن مى‌گيرند وهنگام بازگشت، اجازه‌ى خروج وحركت! 2- بترسيم از آنان كه ديروز فرارى بودند و امروز داوطلب حضور در جبهه‌اند. «لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً» 3- سوء سابقه‌ى افراد را فراموش نكنيم. «رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ» 4- منافقان را تحقير و بايكوت كنيم. «فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِينَ» همرزمى با پيامبر، توفيق الهى است كه بايد منافقانى را كه از ترك جبهه خوشحالند، براى هميشه محروم كرد. «لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِيَ»" ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ «84» و بر مرده‌ى هيچ يك از منافقان نماز مگزار و (براى دعا واستغفار) بر قبرش نايست، چون آنان به خدا و پيامبرش كافر شدند و از دنيا رفتند در حالى كه فاسق بودند. نکته ها سيره‌ى رسول خدا صلى الله عليه و آله آن بود كه در مراسم تشييع و تدفين مردگانِ مسلمان حاضر شود، براى آنان دعا كند و بر جنازه‌ى آنان نماز بخواند. خداوند با اين آيه پيامبرش را از حضور در مراسمِ مردگانِ منافق، نهى كرد. امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نماز ميّت بعد از تكبير چهارم، براى مرده دعا مى‌كردند، امّا پس از نزول اين آيه، ديگر چنين كارى را انجام ندادند. «1» «1». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 3، ص 181. جلد 3 - صفحه 478 پیام ها 1- يكى از شيوه‌هاى مبارزه با منافقان، مبارزه‌ى منفى است. «لا تُصَلِ‌، لا تَقُمْ» 2- مرده‌ى منافق نيز بايد تحقير شود. در تشييع جنازه‌ى آنان شركت نكنيم و به زيارت قبور آنها نرويم. «لا تُصَلِ‌، لا تَقُمْ» 3- از اهرم نماز، براى تنبيه متخلّفان كمك بگيريم. «لا تُصَلِّ عَلى‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ» 4- نماز ميّت و زيارت قبور، نشانه‌ى حرمت و احترامِ مؤمن پس از مرگ و كارى پسنديده است و چون منافق، حرمتى ندارد لذا فرمود: «لا تُصَلِّ، لا تَقُمْ» 5- منافق، كافر و فاسق است. «كَفَرُوا، فاسِقُونَ» 6- عاقبتِ كار، مهم است. خطر وقتى است كه انسان بدون توبه و در حال فسق بميرد. «ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ» پانویس پرش به بالا↑ در صحیح بخارى و صحیح مسلم از عبدالله بن عمر روایت کنند که وقتى که عبدالله بن ابى‌ وفات یافت پسرش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از پیامبر خواست که پیراهن خود را کفن پدر خویش قرار بدهد و نیز از پیامبر خواست که بر جنازه او نماز بگذارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست که نماز بگذارد. عمر بن خطاب برخاست و جامه را از دست پیامبر گرفت و گفت: یا رسول الله آیا بر او نماز مى گذارى در صورتى که از آن نهى شده اى. پیامبر فرمود: به من آیه «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ» نازل شده و البته من بیش از هفتاد مرتبه استغفار خواهم نمود. پیامبر بر عبدالله بن ابى نماز گذارد سپس این آیه نازل گردید. چنان که عمر بن الخطاب و انس و جابر و دیگران روایت کرده اند. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص430." ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ «85» اموال و فرزندان آنان (منافقان)، تو را به شگفتى و اعجاب نياورد! همانا خداوند مى‌خواهد آنان را بدين وسيله در دنيا عذاب كند و در حال كفر جانشان به در آيد. نکته ها منافقان صدر اسلام، از مال، فرزند و امكانات فراوانى برخوردار بودند، ولى مسلمانان اين گونه نبودند و خطر مجذوب شدن مسلمانان در كار بود كه اين آيه و آيه‌ى 55 اين سوره كه با اندك تفاوتى در لفظ، مشابه اين آيه است، به مسلمانان هشدار مى‌دهد. «زَهوق» به معناى خارج شدنِ همراه با سختى، تأسّف و حسرت است. پیام ها 1- به خاطر امكانات و برخوردارى ديگران، احساس حقارت نكنيم. «لا تُعْجِبْكَ» 2- مال و فرزند، گاهى مايه‌ى آزمايش و عذاب است، نه رفاه و خوشبختى. «يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا» جلد 3 - صفحه 479 3- كيفر خداوند در دنيا، گاهى با همان مظاهر دنيوى است. «يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا» 4- مرگ، خارج شدن روح از بدن است، نه فانى شدن روح. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ» 5- يك عمر كفر و ناسپاسى باعث مى‌شود انسان لحظه‌ى مرگ، كافر از دنيا برود. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ» 6- ملاك ارزشها، حسنِ عاقبت و با ايمان مردن است، نه زرق و برق چند روزه‌ى دنيوى. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»" ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدِينَ «86» و هرگاه سوره‌اى نازل شود كه به خداوند ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد، صاحبان ثروت (منافقان)، از تو اجازه‌ى مرخصى (براى فرار از جبهه) مى‌خواهند و مى‌گويند: ما را واگذار تا با خانه‌نشينان، (آنان كه از جنگ معافند و بايد در خانه بنشينند) باشيم. رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ «87» آنان راضى شدند كه با متخلّفان و خانه‌نشينان باشند و بر دلهاى آنان مُهرزده شده است، از اين رو نمى‌فهمند. نکته ها «طول»، به معناى امكانات وتوانمندى، «أُولُوا الطَّوْلِ» يعنى توانگران وثروتمندان. مراد از «سُورَةٌ» مجموعه‌اى از آيات است كه موضوع خاصّى را بيان مى‌كند. لذا به قسمتى از يك سوره نيز «سوره» گفته شده است. جلد 3 - صفحه 480 پیام ها 1- جهاد، لازمه‌ى ايمان به خداست. «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا» 2- پيامبر در جبهه‌هاى نبرد، پيشاپيش ديگران بود. «مَعَ رَسُولِهِ» 3- جهاد بايد با فرمان رهبر مسلمانان وهمراه وهمگام با او باشد. جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ‌ ... 4- ضعف، نفاق و ترس خود را از رفتن به جهاد، با اجازه‌ى مرخّصى توجيه نكنيم. «اسْتَأْذَنَكَ» 5- مرفّهان تن‌پرور، از جهاد بيشتر مى‌ترسند، به آنان اميدى نداشته باشيم. «اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ» 6- منافقان، دل مرده‌اند. «طُبِعَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ» 7- دنياطلبى، رفاه‌زدگى و روحيّه‌ى نفاق، ديد صحيح و شناخت عميق را از انسان مى‌گيرد. «لا يَفْقَهُونَ»" ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «88» ولى (در مقابلِ منافقانِ رفاه‌طلب وگريزان از جنگ،) پيامبر و مؤمنانِ همراه او، با اموال و جانهايشان جهاد كردند واينانند كه همه‌ى خيرات و نيكى‌ها براى آنان است و همانانند رستگاران. پیام ها 1- از شركت نكردن منافقان ومرفّهان در جنگ، نگران نباشيم. لكِنِ الرَّسُولُ‌ ... 2- منافقان مپندارند با نيامدنشان به جهاد، اسلام بى‌ياور مى‌ماند. لكِنِ الرَّسُولُ‌ ... 3- رهبر، پيشاپيش رزمندگان است. «الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» 4- تنها ايمان به پيامبر كافى نيست، همراهى با او نيز لازم است. «آمَنُوا مَعَهُ» 5- جهاد بايد در همه‌ى ابعاد باشد. «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» جلد 3 - صفحه 481 6- رستگارى، تنها در سايه‌ى ايمان و جهاد است. «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» 7- جنگ و جهاد، مايه‌ى نزول خيرات و بركات الهى بر رزمندگان است. «أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ» 8- مجاهدان رستگارند، چه پيروز شوند و چه در ظاهر شكست بخورند. «جاهَدُوا، الْمُفْلِحُونَ»" ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «89» خداوند براى آنان باغهايى (در بهشت) آماده ساخته كه نهرها از پاى (درختان) آنها جارى است، و در آنجا جاودانند. اين همان رستگارى بزرگ است. پیام ها 1- پاداش مجاهدان، از پيش آماده شده است. «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ» 2- بهشت، آفريده شده و هم اكنون موجود است. «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ» 3- از غرائز وخواسته‌هاى طبيعى، در راه رشد وهدايت استفاده كنيم. (انسان به طور طبيعى خواهان باغها و نهرهاست) «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» 4- اقامت دائمى در بهشتِ رحمت الهى، سعادت واقعى است. «الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»" ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «90» باديه‌نشينانى كه (از شركت در جنگ) معذور بودند، (نزد تو) آمدند تا به آنان اذن داده شود (كه در جنگ شركت نكنند)، ولى كسانى‌كه به خدا و پيامبرش دروغ گفتند (و عذرى نداشتند)، از جنگ باز نشستند. بزودى به كسانى از آنان كه كفر ورزيدند، عذابى دردناك خواهد رسيد. جلد 3 - صفحه 482 نکته ها كلمه‌ى «معذرون» هم مى‌تواند به معناى «معتَذرون» و عذرخواهان واقعى باشد كه عذر موجّه دارند و هم به معناى كسانى‌كه عذرتراشى مى‌كنند. «1» برخى عذر واقعى داشتند و براى آن جهت مرخّصى مى‌گرفتند، ولى برخى بدون عذر، در جهاد شركت نكردند كه عذاب براى اين گروه است. «اعراب»، باديه‌نشينان را مى‌گويند كه در بيابان‌ها زندگى مى‌كنند و از تمدّن شهرى دور مانده‌اند. پیام ها 1- در جنگ تبوك فرمان بسيج عمومى بود كه هر كس شركت نمى‌كرد بايد عذرش را خدمت پيامبر بيان مى‌كرد و رسماً اجازه مى‌گرفت. «جاءَ الْمُعَذِّرُونَ» 2- جهاد، امرى حكومتى است نه فردى، لذا هم حضور در جبهه و هم تركِ آن بايد با اجازه‌ى رهبر مسلمانان باشد. «2» جاءَ الْمُعَذِّرُونَ‌ ... لِيُؤْذَنَ لَهُمْ‌ 3- آنان كه به فريضه‌ى جهاد، بى‌اعتنايى كرده و در پى فرارند، در ايمانشان دروغ مى‌گويند. «كَذَبُوا» 4- دروغ، تنها با زبان نيست، عمل انسان نيز گاهى نشانِ دروغ بودن ادّعاست. «قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا» 5- بهانه‌جويانِ براى گريز از تكليف، بزودى تنبيه مى‌شوند. الْمُعَذِّرُونَ‌ ... سَيُصِيبُ‌ ... عَذابٌ أَلِيمٌ‌ «1». به اصطلاح ادبيات عرب، يا از باب تفعيل است كه عذر دروغ آوردن است و يا از باب افتعال و عذر واقعى داشتن است. تفسير راهنما. «2». در مورد حضور در جبهه در آيات قبل خوانديم: فاستأذنوك للخروج فقل لن‌تخرجوا معى ابدا تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 483" ‏‏‏‏٠_جز۱٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‌ وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «91» بر ناتوانان وبيماران (كه نمى‌توانند در جهاد شركت كنند) و تهيدستانى كه چيزى براى خرج كردن (در راه جهاد) نمى‌يابند، ايرادى نيست، به شرط آن كه خيرخواه خدا و پيامبرش باشند، (و از آنچه در توان دارند مضايقه نكنند.) (زيرا) بر نيكوكاران راه سرزنش و مؤاخذه‌اى نيست و خداوند بخشنده‌ى مهربان است. نکته ها پيرمردى نابينا خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: كسى را ندارم كه دستم را گرفته و به جبهه ببرد. ناتوان و سالمندم. آيا عذرم پذيرفته است؟ پيامبر سكوت كرد، تا آنكه اين آيه نازل شد. شگفتا از عاشقان اسلام كه با وجود پيرى ونابينايى، باز هم وجدانشان آرام نيست و براى تركِ جبهه، از پيامبر سؤال مى‌كنند! ممكن است مراد از نادارى اين باشد كه آنان نمى‌توانند بدون حضور خود در خانواده، هزينه‌ى زندگى زن و فرزند خود را تأمين كنند و اگر به جبهه بروند، آنان گرسنه مى‌مانند. «1» در اسلام فرمان حَرَجى و فوق طاعت نيست، اسلام انعطاف پذير است و بن‌بست ندارد. امام صادق عليه السلام فرمود: هر كارى را كه انسان نتواند انجام دهد، تكليف ندارد و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند. «2» پیام ها 1- تكاليف الهى به قدر توان بشر است. لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ .... حَرَجٌ‌ (ضعيفان و بيماران كه ناتوانى جسمى دارند، از جهاد با جان و فقيران كه ناتوانى مالى دارند، از جهاد با مال معاف‌اند) «1». تفسير راهنما. «2». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 1، ص 165. جلد 3 - صفحه 484 2- خيرخواهى هرگز ساقط نمى‌شود، ناتوانان نيز به نحوى كه مى‌توانند حمايت كنند. حتّى نابيناى سالمند، به دعاى با زبان و قلب و خيرخواهى براى رزمندگان، موظّف است. «إِذا نَصَحُوا» 3- آنان كه از جهاد معذورند، ولى علاقه به آن دارند، از نيكوكارانند. «الْمُحْسِنِينَ» 4- از آنان كه بدون قصور و كوتاهى و با داشتن انگيزه‌ى خوب، زيانى سر زند، مؤاخذه نمى‌شود و تاوانى نمى‌پردازند. «1» «ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ» «1». مثل كارمند امينى كه هنگام جا به جايى پول بانك، گرفتار سارقين شود، يا باربرى كه هنگام حمل بار، دچار حادثه شود. بنابراين هرگونه اقدامِ اصلاحى كه با انگيزه‌ى نيك و بى‌غرضانه انجام شود و حوادث و زيان‌هاى پيش‌بينى نشده پيش آيد، نبايد تاوان پرداخت شود. در فقه نيز قاعده‌اى به نام «احسان و نفى حَرج» مى‌باشد. پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی پرش به بالا↑ صاحب مجمع البیان از قول ضحاک چنین گوید: این آیه درباره عبدالله بن زائدة یعنى ابن ام‌مکتوم نازل شده که مردى کور بود و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا نبىّ اللّه من مردى کور و نحیف الجسم هستم. آیا مى توانم از جهاد معاف باشم؟ پیامبر سکوت اختیار کرد سپس این آیه نازل شد. قتادة گوید: درباره عائد بن عمرو و یاران او نازل گردیده است. پرش به بالا↑ ابن ابى‌حاتم در تفسیر خود از زید بن ثابت روایت کرده و گوید: من کاتب وحى رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. موقعى که سوره توبه را مى نوشتم به آیات قتال که می‌رسیدم، قلم را بر گوش مى نهادم و پیامبر آیاتى که بر او نازل می‌شد، تأمل مى کرد تا این که کورى بر او وارد شد و گفت: یا رسول اللّه وضع من چگونه خواهد بود در حالى که کور هستم و نمى توانم در جهاد شرکت کنم سپس این آیه نازل شد. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص431." ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ «92» ونيز (اشكالى نيست) بر آنان كه چون نزد تو آمدند تا آنان را براى شركت در جبهه بر مركبى سوار كنى، گفتى: چيزى نمى‌يابم كه شما را بر آن سوار كنم و آنان (از نزد تو) برگشتند، در حالى كه چشمانشان از اندوه، اشكبار بود كه چرا چيزى ندارند كه خرج جهاد كنند. (آرى، بر اين گونه فقيرانِ عاشق جهاد، براى نرفتن به جبهه گناهى نيست) نکته ها در آيه‌ى قبل، سخن از كسانى بود كه توان مالى براى كمك به جهاد نداشتند ودر اين آيه سخن از فقيرانى است كه به خاطر فقر، مركبى براى حضور در جبهه ندارند لذا غصّه مى‌خورند واشك مى‌ريزند، به اين جهت در پاداش رزمندگان شريكند. چنانكه حسن بصرى مى‌گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله به رزمندگان جنگ تبوك مى‌فرمود: در هر مالى كه خرج كرديد و هر آسيبى كه ديديد، گروهى از جاماندگان در مدينه با شما شريكند، چون قلباً علاقمند به‌ جلد 3 - صفحه 485 شركت در جبهه بودند. «1» پیام ها 1- تأمين امكاناتِ جنگى رزمندگان، به عهده‌ى حكومت است. «أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ» 2- ارزش انسان‌ها، به انگيزه‌ها و روحيّات آنان است، نه تنها حركت و امكانات مادّى ومالى. «أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ» (آيه كسانى را مى‌ستايد كه پول و امكانات ندارند، ولى ايمان و سوز و شور جبهه رفتن دارند) 3- مؤمن از شركت نداشتن در جبهه، ناراحت وگريان است. «تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ» «1». تفسير درّالمنثور. جلد 3 - صفحه 486 پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی پرش به بالا↑ صاحب مجمع البیان گوید: درباره هفت نفرى که به گریه درآمده بودند، نازل گردیده که عبارتند از: عبدالرحمن بن کعب و علیة بن زید و عمرو بن ثعلبه و ابن غنمة، اینان از بنى‌النجار بودند و سالم بن عبیر و هرم بن عبدالله و عبدالله بن عمرو بن عوف و عبدالله بن معقل از مزنیه که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا رسول اللّه ما را در موقع جهاد سوار کن زیرا چیزى نداریم که با آن بیرون برویم. پیامبر فرمود: من هم چارپایانى ندارم که شما را سوار کنم چنان که ابوحمزه ثمالى روایت کرده است و نیز ابن ابى‌حاتم در تفسیر خود از طریق عوفى از ابن عباس روایت نموده است. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص432." ‏‏‏‏٠ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «93» راه (ايراد ومؤاخذه،) تنها بر كسانى است كه در عينِ توانگرى و ثروتمندى، از تو اذن مى‌خواهند (كه به جبهه نروند) و راضى شده‌اند كه با متخلّفان باشند. خداوند بر دلهايشان مُهر زده است، از اين رو نمى‌دانند. نکته ها تفاوت مؤمن و منافق تا به كجاست! در آيه‌ى قبل ديديم مؤمن از اينكه وسيله‌اى براى رفتن به جبهه ندارد گريه مى‌كند و اشك مى‌ريزد، «أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ» ولى در اين آيه مى‌خوانيم كه منافقانِ ثروتمند، براى ترك جبهه اصرار دارند واز پيامبر اجازه مى‌خواهند!! پیام ها 1- فقير و غنى، در رفتن به جبهه يكسان‌اند و ثروت، نه امتيازى براى ترك جبهه است و نه عذر و بهانه‌اى براى آن .... عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ 2- شانه‌خالى كردن از مسئوليّت، موجب بدفرجامى و از دست دادن شناختِ صحيح مى‌شود. «طَبَعَ‌، لا يَعْلَمُونَ" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‌ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «94» جلد 3 - صفحه 487 هنگامى كه از جهاد برگشتيد، (منافقانِ متخلّف از جنگ تبوك،) براى شما عذر مى‌آوردند. بگو: عذرتراشى نكنيد، ما هرگز حرف شما را باور نمى‌كنيم، خداوند ما را از اخبار (و احوال) شما آگاه كرده است. خداوند و پيامبرش عملكرد شما را مى‌بينند، آنگاه نزد خدايى كه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده مى‌شويد و او شما را به آنچه مى‌كرديد، آگاه خواهد كرد. نکته ها حدود هشتاد نفر از منافقان، در جنگ تبوك شركت نكردند، و هنگامى كه پيامبر و مسلمانان از جنگ بازگشتند، براى توجيه كار خود، بهانه‌هاى مختلفى را مطرح كردند. آيه نازل شد كه آنچه را مى‌گويند باور نكنيد و آنها را به خدا واگذاريد. پیام ها 1- مسلمانان بايد چنان مقتدر باشند كه متخلّفان، خود را موظّف به عذرخواهى كنند. «يَعْتَذِرُونَ» 2- با منافقانِ عذر تراش، قاطعانه برخورد كنيم. «لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ» 3- خداوند از راه غيب، پيامبرش را از اخبار منافقان و اعمال مردم آگاه مى‌سازد. «قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ» 4- پس از پايان جنگ، عذر و بهانه تراشى‌ها آغاز مى‌شود. يَعْتَذِرُونَ‌ ... إِذا رَجَعْتُمْ‌ 5- علم خدا نسبت به غيب و شهود، پيدا و پنهان، يكى است و چيزى از او پنهان نيست. «عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» 6- يادآورى قيامت، از بهترين عوامل سازنده‌ى انسان است. «تُرَدُّونَ‌، فَيُنَبِّئُكُمْ» 7- انسان در برابر تمام كارهاى خود مسئول است وقيامت، روز رسوايى است. فَيُنَبِّئُكُمْ‌ ... تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 488" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) «95» وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ‌ ولى آنها هرگز به سبب آنچه از پيش فرستاده‌اند، آرزوى مرگ نكنند و خداوند به حال ستمگران، آگاه است. نکته ها نترسيدن از مرگ، نشانه‌ى صدق ويقين است. وقتى مرگ از راه مى‌رسد شوخى‌ها، تعارفات و خيالات مى‌گريزند، تنها انسان مى‌ماند و اعمال او. در لحظه‌ى مرگ، انسان باور مى‌كند كه متاع دنيا كم است و آخرت بهتر وباقى است. در لحظه مرگ، انسان باور مى‌كند كه دنيا غنچه‌اى است كه براى هيچكس شكفته نمى‌شود و دوستان دنيوى مگسانند دور شيرينى. انسان اگر به مرتبه يقين برسد، هرچه به مرگ نزديك‌تر مى‌شود، احساس قرب ووصول به لقا وديدار الهى مى‌كند. به همين دليل حضرت على عليه السلام وقتى ضربه‌ى شمشير را بر فرق خود احساس كرد فرمود: «فُزتُ و ربّ الكعبة» قسم به پروردگار كعبه رستگار شدم. امام حسين عليه السلام در كربلا هر چه به زمان شهادت نزديك مى‌شد، صورتش برافروخته و شكوفاتر مى‌گرديد، و وقتى در شب آخر از يارانش پرسيدند: مرگ نزد شما چگونه است؟ جلد 1 - صفحه 164 جملاتى را در جواب عرضه داشتند كه نشان دهنده‌ى يقين آنان به حقّانيّت راهشان بود، آنها مرگ را شيرين مى‌دانستند و حتّى برخى از آنان در همان شب آخر با يكديگر مزاح مى‌كردند. پیام ها 1- ترس از مرگ، در واقع ترس از كيفر كارهاى خودماست. «بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ» 2- مدّعيان دروغگو و متوقّعان نابجا، ظالمند. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»* 3- خودتان مى‌دانيد كه چه كرده‌ايد، خداوند نيز كه از آنها با خبر است، پس اين همه ادّعا براى چه؟! «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‌ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ «96» براى شما سوگند مى‌خورند تا شما از آنان راضى شويد. (بدانيد كه شما هم) اگر از آنان راضى شويد، قطعاً خداوند از گروه فاسق، خشنود نخواهد شد. نکته ها شايد سوگندشان در آيه قبل، براى آن بوده كه متعرّض آنان نشوند، در اين آيه علاوه بر صرف‌نظر و عدم‌تعرّض مسلمانان، خواهانِ رضايت قلبى آنان نيز هستند. «لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ» منافقان، براى رضايت قلبى مسلمانان ارزشى قائل نبودند، اصرارشان بر رضايت، تنها براى مصون ماندن از عكس‌العمل قهرآميز مسلمانان بود، تا بتوانند پايگاه اجتماعى و نفوذ خود را در جامعه حفظ كنند! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «مَن التمسَ رضى اللَّه بسخطِ الناسِ رضىَ اللَّه عنه و ارضى‌ عنه الناسَ و من التمس رضى الناس بسخطِ اللَّهِ سخط اللَّه عليه واسَخَط عليه الناسَ» كسى‌كه به قيمت خشم مردم، در پى رضاى خدا باشد، خدا از او راضى مى‌شود و مردم را هم از او راضى مى‌سازد، و هركس با خشمِ خدا در پى جلب رضايت مردم باشد، خداوند از او ناراضى مى‌شود و دل مردم را هم از او خشمگين و ناراضى مى‌كند. «1» پیام ها 1- منافقان، در پى جلب نظر مردم و حفظ پايگاه خود در ميان مردمند و كارى به رضاى خدا و توبه ندارند. «لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ» «1». تفسير نورالثقلين. جلد 3 - صفحه 490 2- در پى جلب رضاى الهى باشيم، نه رضاى مردم كه گذشتِ مردم مهّم نيست، عفو وقهر الهى مهّم است. «فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‌» 3- چون خدا از منافقان راضى نيست، آنان كه از منافقان راضى شوند، راهشان را از خدا جدا كرده‌اند. فَإِنْ تَرْضَوْا ... فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‌ 4- جلب رضاى مؤمنان در همه جا، مستلزم جلب رضاى خدا نيست. فَإِنْ تَرْضَوْا ... فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‌ 5- هرگز از فاسق، مادامى كه در فسق است، راضى نشويد. «فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‌ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «97» باديه‌نشينانِ عرب (به‌خاطر دورى از تعليم وتربيت وسخنان پيامبر)، در كفر ونفاق شديدترند وبه اينكه حدود آنچه را خدا بر پيامبرش نازل كرده ندانند سزاوارتر، و خداوند دانا و حكيم است‌ نکته ها «اعراب» يعنى باديه‌نشينان. مفردِ آن «اعرابى» است، نه «عَرب». اعرابى بودن به معناى دورى از فرهنگ دينى و تعاليم مكتب است. كلمه‌ى «اعراب» ده بار در قرآن آمده و جز يك مورد، بقيّه‌ى موارد، مثل روايات، نكوهش‌آميز است. در حديث آمده است: «تفقّهوا فى الدّين فانّه مَن لم يتفقّه فى الدين فهو اعرابى» دين‌شناس شويد، چون هر كه فهم عميقِ دينى نداشته باشد، اعرابى است. در حديث ديگرى نيز مى‌خوانيم: «نحن بنوهاشم و شيعتنا العربُ و ساير الناسِ اعرابٌ» ياران و پيروان ما عرب‌اند و ديگران اعرابند. «1» مردم عصر پيامبر صلى الله عليه و آله دو گروه بودند: شهرنشين و باديه‌نشين. چون آيات قبل درباره‌ى‌ «1». تفسير نورالثقلين. جلد 3 - صفحه 491 پيروزى مسلمانان در جنگ تبوك بود، اين آيه شايد اشاره به اين باشد كه از باديه‌نشينان جاهل و همجوار، غافل نباشيد كه ممكن است با تحريك دشمنان، دست به آشوب بزنند. پیام ها 1- باديه‌نشينى، موجب دورى از فرهنگ وآداب دينى مى‌شود. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً» 2- محيط اجتماعى و فرهنگى انسان، در بينش و موضع‌گيرى او در مورد حقايق و معارف مؤثّر است. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً» 3- افرادِ ناآگاه و دور از فرهنگ، گاهى آلت دست كافران و منافقان قرار مى‌گيرند و از خود آنها هم بى‌منطق‌تر مى‌شوند. «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً» 4- كفر و نفاق، درجاتى دارد. «أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً» 5- يكى از عوامل كفر و نفاق، ناآگاهى است. أَشَدُّ كُفْراً ... أَلَّا يَعْلَمُوا 6- دانستن احكام دين، لازم است وگرنه اعرابى هستيم. «يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ» 7- شهرنشينان جاهل به حدود الهى، به منزله‌ى اعراب و باديه‌نشينان، بلكه بدتر از آنان هستند. «أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا