eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
1.9هزار دنبال‌کننده
94 عکس
22 ویدیو
1 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْواهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‌ أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «21» و كسى از مردم مصر كه يوسف را خريد، به همسرش گفت: مقام او را گرامى دار (او را به ديد برده، نگاه مكن) اميد است كه در آينده ما را سود برساند يا او را به فرزندى بگيريم. و اينگونه ما به يوسف در آن سرزمين جايگاه و مكنت داديم (تا اراده ما تحقق يابد) و تا او را از تعبير خواب‌ها بياموزيم و خداوند بر كار خويش تواناست، ولى اكثر مردم نمى‌دانند. نکته ها جمله‌ى‌ «عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» در دو مورد در قرآن به كار رفته است: يكى در مورد حضرت موسى وقتى كه صندوق او را از آب گرفتند، همسر فرعون به او گفت: اين نوزاد را نكشيد، شايد در آينده به ما سودى رساند. «1» و ديگرى در اينجاست كه عزيز مصر به همسرش مى‌گويد: احترام اين برده را بگير، شايد در آينده به درد ما بخورد. آرى، به اراده‌ى خداوندى، محبّتِ نوزاد و برده‌اى ناشناس، چنان در قلب حاكمانِ مصر جاى مى‌گيرد كه زمينه‌هاى حكومت آينده‌ى آنان را فراهم مى‌سازد. پیام ها 1- بزرگوارى در سيماى يوسف نمايان بود. تا آنجا كه عزيز مصر سفارش او را به همسرش مى‌كند. «أَكْرِمِي مَثْواهُ» 2- زن در خانه، نقش محورى دارد. «أَكْرِمِي مَثْواهُ»* 3- اطرافيان و آشنايان را به نيكى با مردم دعوت كنيد. «أَكْرِمِي مَثْواهُ»* «1». قصص، 9. جلد 4 - صفحه 178 4- در معاملات آينده نگر باشيد. اشْتَراهُ‌ ... عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا* 5- با احترام به مردم، مى‌توان انتظار كمك ويارى از آنان داشت. أَكْرِمِي‌ ... يَنْفَعَنا 6- دلها به دست خداوند است. مهر يوسف، در دل خريدار نشست. «عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» 7- تصميم‌هاى مهم را پس از ارزيابى و آزمايش و مرحله‌اى اتّخاذ كنيد. (اوّل يوسف را به عنوان كمك‌كار در خانه، «عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا» كم‌كم به عنوان فرزند قرار دهيم) «أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً»* 8- فرزندخواندگى، سابقه تاريخى دارد. «نَتَّخِذَهُ وَلَداً» 9- عزيز مصر فاقد فرزند بود. «نَتَّخِذَهُ وَلَداً»* 10- عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. (برادران او را در چاه انداختند و او امروز در كاخ مستقر شد) «كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ»* 11- زيردستان را دست كم نگيريد، چه بسا قدرتمندان و حاكمان آينده باشند. «مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ»* 12- علم و دانش، شرطِ مسئوليّت پذيرى است. مَكَّنَّا ... لِنُعَلِّمَهُ‌ 13- پايان تلخى‌ها، شيرينى است. «شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ‌- مَكَّنَّا لِيُوسُفَ» 14- اراده غالب خدا، يوسف را از چاه به جاه كشاند. «مَكَّنَّا لِيُوسُفَ» 15- آنچه را ما حادثه مى‌پنداريم، در حقيقت طراحى الهى براى انجام يافتن اراده‌ى اوست. «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‌ أَمْرِهِ» 16- چه بسا حوادث ناگوار كه چهره واقعى آن خير است. (يوسف در ظاهر به چاه افتاد، ولى در واقع طرح چيز ديگرى است) كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ‌ ... أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ* 17- مردم، ظاهر حوادث را مى‌بينند، ولى از اهداف و برنامه‌هاى الهى بى‌خبرند. «لا يَعْلَمُونَ» تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 179" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «22» و چون (يوسف) به رشد و قوّت خود رسيد به او حُكم (نبوّت يا حكمت) و علم داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم. نکته ها «اشد» از «شد» به معناى «گِره محكم»، اشاره به استحكام جسمى و روحى است. اين كلمه در قرآن؛ گاهى به معناى «بلوغ» استعمال شده است، چنانكه در آيه 34 سوره اسراء آمده: «حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ» يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سنّ بلوغ برسد. گاهى مراد از «اشد» سنّ چهل سالگى است. نظير آيه 15 سوره‌ى احقاف كه مى‌فرمايد: «بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» و گاهى به سن قبل از پيرى گفته مى‌شود، مانند آيه 67 سوره غافر: «ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً» پیام ها 1- علم وحكمت، ظرفيّت وآمادگى مى‌خواهد. «بَلَغَ أَشُدَّهُ» 2- ترفيعات الهى بدون فوت زمان و در وقت خود صورت مى‌گيرد. لَمَّا بَلَغَ‌ ... آتَيْناهُ* 3- حكمت، غير از علم است. (علم، دانش است، ولى حكمت، بينش و بصيرتى است كه انسان را به حقّ مى‌رساند) «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً»* 4- علوم انبيا، اكتسابى نيست. «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً» 5- وجود علم و حكمت در كنار يكديگر، بسيار ارزشمند و كارساز است. «حُكْماً وَ عِلْماً»* 6- دليلِ عزل و نصب‌ها را براى مردم بيان كنيد. آتَيْناهُ حُكْماً ... كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* 7- بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش خاصّ الهى باشيم. «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» 8- نيكوكاران، در همين دنيا نيز كامياب مى‌شوند. «كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» جلد 4 - صفحه 180 9- هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمى‌شود، بلكه محسن بودن نيز لازم است. «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ «23» و زنى كه يوسف در خانه او بود، از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كام‌گيرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت: براى تو آماده‌ام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاً ستمگران رستگار نمى‌شوند. نکته ها در تفسير «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ» دو احتمال داده‌اند: الف: خداوند پروردگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مى‌برم. ب: عزيز مصر مالك من است و من سر سفره او هستم و درباره‌ى من به تو گفت: «أَكْرِمِي مَثْواهُ» و من به او خيانت نمى‌كنم. هر دو احتمال، طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مى‌جويند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زيرا يوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اينكه بگويد: چون من در خانه عزيز مصر هستم و او حقّى بر من دارد، من به همسرش تعرّض و سوء قصد نمى‌كنم!. چون ارزش اين كار كمتر از رعايتِ تقواست. البتّه در چند جاى اين سوره، «رَبُّكَ» كه اشاره به «عزيز مصر» است، به چشم مى‌خورد، ولى‌ «رَبِّي» هر كجا در اين سوره استعمال شده، مراد خداوند است. از طرفى دور از شأن يوسف است كه خود را چنان تحقير كند كه به عزيز مصر «رَبِّي» بگويد. اولياى خدا، به خدا پناهنده مى‌شوند و نتيجه مى‌گيرند: موسى از شرّ فتنه‌هاى فرعون به‌ جلد 4 - صفحه 181 خدا پناه مى‌برد، «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» «1» مادر مريم مى‌گويد: من مريم و نسل او را در پناه تو قرار مى‌دهم، «إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «2» و در اين آيه يوسف به خدا پناه مى‌برد، «قالَ مَعاذَ اللَّهِ» و خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور پناهندگى به خودش را مى‌دهد. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِ‌ ... به جاى گفتن: «أَعُوذُ بِاللَّهِ» يك سره به سراغ پناه‌دادن خدا رفت وگفت: «مَعاذَ اللَّهِ» تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد. پیام ها 1- گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مى‌شود. «راوَدَتْهُ» 2- پاك بودن مرد كافى نيست، زيرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند. «وَ راوَدَتْهُ» 3- قدرت شهوت به اندازه‌اى است كه همسر پادشاه را نيز اسيرِ برده خود مى‌كند. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي» 4- سعى كنيم نام خلافكار را نبريم وبا اشاره از او ياد كنيم. «الَّتِي» 5- پسران جوان را در خانه‌هايى كه زنان نامحرم هستند، تنها نگذاريد. زيرا احتمال دارد باب مراوده باز شود. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها» 6- معمولًا عشق در اثر مراوده و به تدريج پيدا مى‌شود. وجود دائمى يوسف در خانه كم‌كم سبب عشق شد. «فِي بَيْتِها» 7- مسائل مربوط به مفاسد اخلاقى را سربسته و مؤدّبانه مطرح كنيد. راوَدَتْهُ‌ ... غَلَّقَتِ* 8- حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط در بسته، زمينه را براى گناه فراهم مى‌كند. «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ» 9- زشتى زنا، در طول تاريخ مورد پذيرش بوده است و به همين دليل، زليخا همه‌ى درها را محكم بست. «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ» «1». غافر، 27. «2». آل‌عمران، 36. جلد 4 - صفحه 182 10- همه‌ى درها بسته، امّا درِ پناهندگى خدا باز است. غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ‌ ... مَعاذَ اللَّهِ‌ 11- موقعيّت‌هاى امتحان الهى متفاوت است؛ گاه در چاه و گاه در كاخ. راوَدَتْهُ‌ ... قالَ مَعاذَ اللَّهِ* 12- تقوا واراده‌ى انسان، مى‌تواند بر زمينه‌هاى انحراف و خطا غالب شود. «مَعاذَ اللَّهِ» 13- توجّه به خدا، عامل بازدارنده از گناه ولغزش است. «مَعاذَ اللَّهِ» 14- اگر رئيس يا بزرگ ما دستور گناه داد، نبايد از او اطاعت كنيم. «هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ» (به خاطر اطاعت از مردم، نبايد نافرمانى خدا نمود. «لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق» «1») 15- به هنگام خطرِ گناه بايد به خدا پناه برد. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»* 16- در كاخ حكومتى نيز مى‌توان پاك، عفيف، صادق و امين بود. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»* 17- خطر غريزه‌ى جنسى به قدرى است كه براى نجات از آن بايد خدا به فرياد برسد. «مَعاذَ اللَّهِ»* 18- انسان هواپرست از رسوايى ظاهرى هراس دارد (زليخا درها را محكم بست ولى خداپرست از خدا) «مَعاذَ اللَّهِ»* 19- انجام گناه (زنا)، با كرامت انسانى ناسازگار است. «مَعاذَ اللَّهِ»* 20- ياد خدا به نفس، نقش مهمى در ترك گناه دارد. «مَعاذَ اللَّهِ»* 21- اولين اقدام عليه گناه، ياد خدا و پناه بردن به اوست. «مَعاذَ اللَّهِ»* 22- بهترين نوع تقوا آن است كه به خاطر لطف، محبّت و حقّ خداوندى گناه نكنيم، ن
ه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت. «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ» 23- ياد كردن الطاف الهى، از عوامل ترك گناه است. «إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ»* «1». بحار، ج 10، ص 227. جلد 4 - صفحه 183 24- ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 25- تشويق به زنا يا زمينه‌سازى براى گناه جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 26- يك لحظه گناه، مى‌تواند انسان را از رستگارى ابدى دور كند. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 27- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمت‌ها است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 28- در هر كارى، بايد عاقبت انديشى كرد. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»* 29- يوسف عليه السلام در بحبوبه درگيرى با زليخا به فكر فلاح بود. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»* 30- انسانى كه مقام و منزلت خود را مى‌داند خود را به بهاى كم و زودگذر نمى‌فروشد. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»* 31- اگر از درى ظلم وارد شود، فلاح از در ديگر بيرون مى‌رود. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ «24» و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى‌ديد (بر اساس غريزه) قصد او را مى‌كرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگانِ برگزيده ما است. نکته ها امام صادق عليه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود: «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً». «1» و آنچه در بعضى روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافه‌ى پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد. «1». تفسير كشف الاسرار. جلد 4 - صفحه 184 در قرآن بارها از همّت و تصميم دشمنان خدا براى توطئه نسبت به اولياى الهى، سخن به ميان آمده كه خداوند نقشه‌هاى آنان را نقش بر آب نموده است. در برگشت از جنگ تبوك منافقان خواستند با رم دادن شتر پيامبر، حضرت را به شهادت برسانند ولى نشد؛ «وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا» «1» يا تصميم بر منحرف كردن پيامبر گرفتند؛ «لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ» «2» و يا تصميم بر تجاوز گرفتند كه نشد. «إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ» «3» يوسف، معصوم و پاكدامن بود؛ به دليل گفتار همه‌ى كسانى كه به نحوى با يوسف رابطه داشته‌اند و ما نمونه‌هايى از آن را بيان مى‌كنيم: 1. خداوند فرمود: «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ» (ما يوسف را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، زيرا او از بندگان برگزيده‌ى ماست. 2. يوسف مى‌گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ» پرودگارا! زندان براى من از گناهى كه مرا به آن دعوت مى‌كنند بهتر است. در جاى ديگر گفت: «أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ» من به صاحبخانه‌ام در غياب او خيانت نكردم. 3. زليخا گفت: «لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ» به تحقيق من با يوسف مراوده كردم و او معصوم بود. 4. عزيز مصر گفت: «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ» اى يوسف تو اين ماجرا را مسكوت بگذار و به زليخا گفت: از گناهت استغفار كن. 5. شاهدى كه گواهى داد و گفت: اگر پيراهن از عقب پاره شده معلوم مى‌شود كه يوسف پاكدامن است. إِنْ كانَ قَمِيصُهُ‌ ... 6. زنان مصر كه گفتند: «ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ» ما هيچ گناه وبدى درباره‌ى او سراغ نداريم. 7. ابليس كه وعده‌ى فريب همه را داد، گفت: «إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» من حريف‌ «1». توبه، 74. «2». نساء، 113. «3». مائده، 11. جلد 4 - صفحه 185 برگزيدگان نمى‌شوم و اين آيه يوسف را مخلص ناميده است. پیام ها 1- اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مى‌لغزد. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ» 2- در هر صحنه‌اى، امكان رؤيت برهان ربّ وجود دارد. هَمَّتْ بِهِ‌ ... رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ* 3- انبيا در غرايز مانند ساير انسان‌ها هستند، ولى به دليل ايمان به حضور خدا، گناه نمى‌كنند. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ» 4- غفلت از ياد الهى، زمينه‌ى ارتكاب گناه و توجّه به آن، عامل محفوظ ماندن در گناه است. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ»* 5- مخلص شدن موجب محفوظ ماندن شخص از گناه مى‌گردد. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ* 6- عبادت خالصانه رمز موفقيّت در دورى از گناه است. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ* 7- خداوند، بندگان مخلص را حفظ مى‌كند. لِنَصْرِفَ عَنْهُ‌ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ‌ 8- بدى و فحشا با مخلص بودن يكجا جمع نمى‌شود. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... الْمُخْلَصِينَ* 9- مخلص شدن مخصوص يوسف عليه السلام نيست، مى‌توان با پيمودن راه آن حضرت به مقام مخلصين نزديك شد. «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ»* تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 186" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ «25» و هر دو بسوى در سبقت گرفتند و آن زن پيراهن او را از پشت دريد. ناگهان شوهرش را نزد در يافتند. زن (براى انتقام از يوسف يا تبرئه خود با چهره حقّ به جانبى) گفت: كيفر كسى كه به همسرت قصد بد داشته جز زندان ويا شكنجه دردناك چيست؟ نکته ها «استباق» به معناى سبقت و پيشى‌گرفتن دو يا چند نفر از يكديگر است، يوسف براى فرار از گناه به سوى در فرار كرد و زليخا نيز به دنبال او مى‌دويد. گويا به سوى در مسابقه گذارده‌اند. «قد» به معناى پاره شدن پارچه از طرف طول است. «لفاء» به يافتن ناگهانى چيزى گفته مى‌شود. پیام ها 1- گفتن‌ «مَعاذَ اللَّهِ» به تنهايى كفايت نمى‌كند، بايد از گناه فرار كرد. «اسْتَبَقَا» 2- گاهى ظاهر عمل يكى است، ولى هدف‌ها مختلف است. (يكى مى‌دود تا به گناه آلوده نشود، ديگرى مى‌دود تا آلوده بكند.) «اسْتَبَقَا» 3- هجرت و فرار از گناه، لازم است. «اسْتَبَقَا الْبابَ» 4- بهانه‌ى بسته بودن در براى تسليم شدن در برابر گناه كافى نيست، بايد به سوى درهاى بسته حركت كرد شايد باز شود. «اسْتَبَقَا الْبابَ» 5- مجرم معمولًا از خود جاى پا باقى مى‌گذارد. «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ»* 6- گاه بايستى سرزده به منازل و محل كار سركشى كرد. «أَلْفَيا»* 7- گاهى شاكى، خود مُجرم است. قالَتْ ما جَزاءُ ... 8- گنهكار براى تبرئه خود، از عواطف واحساسات بستگان خود استمداد مى‌كند. «بِأَهْلِكَ» جلد 4 - صفحه 187 9- صاحبان قدرت معمولًا اگر مقصّر باشند، ديگران را متّهم مى‌كنند. «مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً»* 10- مجرم براى تبرئه خود، به ديگران اتهام مى‌بندد. «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً» 11- چه بسا سخن حقّى كه از آن باطل طلب شود. (كيفر براى كسى كه سوء قصد به زن شوهردار دارد، حرف حقّى است، امّا چه فردى سوء قصد داشته بايد بررسى شود) «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ»* 12- زليخا عاشق نبود، بلكه هوس‌باز بود؛ چرا كه عاشق حاضراست جانش را فداى معشوق كند، نه اين كه او را متهم و به زندان افكند. أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً ...* 13- زندان و زندانى نمودن مجرمان، سابقه تاريخى دارد. «يُسْجَنَ» 14- اعلام كيفر، نشانه‌ى قدرت همسر عزيز بود. «يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ» 15- عشق هوس‌آلود، گاهى عاشق را قاتل مى‌كند. «أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ» 16- زليخا داراى نفوذ در دستگاه حكومتى و خط دهنده بوده است. «إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا