"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ «61»
(برادران به يوسف) گفتند: او را با اصرار و التماس از پدرش خواهيم خواست و حتماً اين كار را خواهيم كرد.
نکته ها
«مراودة» به مراجعه پىدرپى، همراه با التماس يا خدعه و فريب گفته مىشود.
بوى حسد از كلام برادران استشمام مىشود، به جاى «ابانا» گفتند: «أَباهُ» و در اوّل سوره نيز گفتگوى برادران اين بود كه؛ «لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِينا مِنَّا» پدر براى ماست، ولى يوسف و برادرش را بيشتر از ما دوست دارد.
پیام ها
1- سفر فرزند بايد به اذن پدر و رضايت او باشد. «سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ»*
2- برادران يوسف از عكس العمل منفى پدرشان در برابر تقاضاى همراه بردن بنيامين مطلع بودند. ( «سَنُراوِدُ» به معناى گفتگوى پى در پى همراه با نقشه و تدبير است)*
3- حضرت يعقوب پس از ماجراى يوسف بنيامين را از خود دور نمىكرده است و جدا كردن او از پدر، كار آسانى نبود. «سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ»*
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 241"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۱_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «62»
و (يوسف) به غلامان خود گفت: آنچه را به عنوان قيمت پرداختهاند در بارهايشان بگذاريد، تا چون به خانواده خود بازگردند آن را بازشناسند، به اميد آنكه (بار ديگر) برگردند.
نکته ها
حضرت يوسف كه در آيات قبل از او با تعابيرى چون؛ «صادق، محسن، مخلص» ياد شده، يقيناً بيت المال را به پدر وبرادران خود نمىبخشد و ممكن است كه پول غلّه را از سهم و ملك شخصى خود داده باشد.
پول را برگرداند تا بىپولى، مانع سفر دوم آنها نشود. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» علاوه بر آنكه برگرداندن پول، نشانه صميميّت و نداشتن سوءقصد از اصرار برآوردن برادر است و مخفيانه در بين كالا گذاردن نشانه بىمنّت بودن وحفظ از دستبرد سارقين است.
يوسف كه ديروز برده و خدمتكار بود، امروز غلام و خدمتكار دارد. «لِفِتْيانِهِ» اما در هنگام ملاقات برادران، نه انتقام گرفت و نه گلايهاى نمود و نه كينهاى داشت. بلكه با برگرداندن سرمايه آنان، به آنها توجّه داد كه من شما را دوست مىدارم.
پیام ها
1- مدير و رهبر لايق بايد طرحهايش ابتكارى باشد. «اجْعَلُوا»
2- بدىها را با خوبى جبران كنيد. «اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ»
3- صله رحم، يعنى كمك نمودن، نه معامله كردن. «اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ»
4- پول گرفتن در زمان نياز از پدر پير و برادران، با كرامت نفس سازگار نيست.
«اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ»
5- يوسف، كار گذاردن بضاعت برادران را بر عهده چند نفر گذاشت تا هر گونه زمينه را براى اتهام مسدود كند و بردهاى سوء استفاده نكند كه مبلغ را براى
جلد 4 - صفحه 242
خود بردارد و بگويد در رحال مسافران گذاشتم. «اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ»*
6- كمك به ديگران را حتّى الامكان مخفيانه انجام دهيد. «فِي رِحالِهِمْ»*
7- نه انتقام و نه كينه، بلكه هديهدادن براى ارتباط بعدى. اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ ... لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
8- براى بازيافتن انسانها، بايد از پول گذشت. اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ ... لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
9- خوبى كردن بهترين وسيله جذب افراد است. اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ ... يَرْجِعُونَ*
10- مسئولان، كارگزاران خود را نسبت به برنامهها و طرحها كاملًا توجيه كنند تا مديران موفقى باشند. (يوسف به همه فهماند كه هدف اين كار، بازگشت اين كاروان است) «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»*
11- در طرحها و برنامهها، يقين صددرصد به عملى شدن آن لازم نيست. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۲_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «63»
پس چون به سوى پدر خود باز گشتند، گفتند: اى پدر پيمانه (براى نوبت ديگر) از ما منع شد، پس برادرمان (بنيامين) را با ما بفرست تا سهميه و پيمانه خود را بگيريم وما حتماً نگهبان او خواهيم بود.
پیام ها
1- يعقوب بر خانواده وفرزندان خويش، مديريّت وتسلط داشت. يا أَبانا مُنِعَ ...
2- پدر، داراى حقّ امر و نهى به فرزند خود مىباشد. «فَأَرْسِلْ»
3- بنيامين بدون اجازهى پدر به مسافرت اقدام نمىكرد. «فَأَرْسِلْ مَعَنا»
4- براى گرفتن چيزى و يا جلب اعتماد كسى، از عواطف استفاده كنيد. «أَخانا»
5- مجرم چون در درون نگرانى دارد، در سخنانش تأكيدهاى پىدرپى دارد. «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» ( «إِنَّا» و حرف «لام» و جمله اسميه نشانه تأكيد است.)
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 243"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۳_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَما أَمِنْتُكُمْ عَلى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «64»
(يعقوب) گفت: آيا شما را بر او امين بدانم، همان طور كه شما را بر برادرش امين دانستم (و ديديد كه چه شد) پس (به جاى شما به خدا اعتماد مىكنم كه) خداوند بهترين حافظ است و او مهربانترين مهربانان است.
نکته ها
سؤال: با توجّه به سابقه بدى كه فرزندان يعقوب داشتند، چرا پدرشان مجدداً فرزند ديگرش را به آنان سپرد؟
پاسخ: فخر رازى «1» احتمالات متعدّدى را مطرح نموده كه هر كدام از آنها مىتواند توجيهى بر اين موافقت باشد؛ اوّلًا: برادران از اقدام اوليهشان به نتيجهاى كه مورد نظرشان بود، (محبوبيّت در نزد پدر) نرسيده بودند. ثانياً: حسادت برادران نسبت به اين برادر، كمتر از يوسف بود. ثالثاً: شايد قحطى و خشكسالى شرايط ويژهاى را پديد آورده بود كه سفر مجّدد را ضرورى مىكرد. رابعاً: دهها سال از حادثه اوّل گذشته و فراموش شده تلقّى مىشد. خامساً: خداوند متعال در حفظ فرزندش به او تسلّى خاطر داده بود.
در آيه 12، يعقوب در مورد يوسف، به حافظ بودن برادرانش اعتماد كرد، به فراق يوسف و نابينايى گرفتار شد، ولى در مورد بنيامين به خدا تكيه كرد و گفت: «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً» هم توانا شد، هم بينا و هم فراق و جدائى پايان يافت.
پیام ها
1- اعتماد سريع به كسى كه سابقه تخلّف دارد، جايز نيست. «هَلْ آمَنُكُمْ»
2- ياد خاطرات تلخ گذشته، انسان را در برابر حوادث آينده بيمه مىكند. «هَلْ آمَنُكُمْ ... عَلى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ»
«1». تفسير كبير.
جلد 4 - صفحه 244
3- با يك شكست يا تجربهى تلخ، خود را كنار نكشيم. «هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ ... فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً» يعقوب بار ديگر فرزند دوم را با توكل به خدا به برادران تحويل داد.
4- برادران يوسف، خود را حافظ پنداشتند، «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» امّا حضرت يعقوب تذكّر داد كه خداوند حافظ است. فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً ...*
5- بر عوامل ظاهرى و مادى هر چند فراوان باشند تكيه نكنيم، تنها بر خدا توكّل كنيم. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً»*
6- با توجّه به رحمت بىنظير الهى و با توكل به خداوند، به استقبال حوادث زندگى برويم. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»
7- سرچشمه حفاظت، رحمت است. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۴_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ «65»
و هنگامى كه بارهاى خود را گشودند، دريافتند كه سرمايهشان به آنها بازگردانده شده، گفتند: اى پدر (ديگر) چه مىخواهيم؟ اين سرمايهى ماست كه به ما باز گردانده شده و ما قوت وغذاى خانوادهى خود را فراهم واز برادرمان حفاظت مىكنيم وبا (بردن او) يك بار شتر مىافزاييم واين (پيمانه اضافى نزد عزيز) پيمانهاى ناچيز است.
نکته ها
شايد معناى آيه چنين باشد: اين مقدارى كه گرفتهايم به جايى نمىرسد، اگر نوبت ديگر برويم، بار بيشترى مىگيريم.
«نَمِيرُ» از «مير» يعنى مواد غذايى و «نَمِيرُ أَهْلَنا» يعنى به خانوادهى خود غذا مىرسانيم.
از جمله «نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ» استفاده مىشود كه سهم هر نفر، يك بار شتر بوده كه بايد خود حاضر باشد و دريافت كند.
جلد 4 - صفحه 245
پیام ها
1- فرزندان يعقوب در كنار پدر وپيرامون او زندگى مىكردند وبراى تهيه آذوقهى خانواده تلاش مىكردند. فَتَحُوا مَتاعَهُمْ ... يا أَبانا ...
2- هنر يوسف، نه فقط انسان بودن كه انسانسازى است. «وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ» (به برادران حسود و جفاكار خود، مخفيانه هديه مىدهد تا زمينه را براى مراجعت آنها فراهم سازد. قرآن مىفرمايد: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» بدى را با خوبى دفع كنيد. «1»)
3- اگر از اوّل پول و بهاى كالا گرفته نشود، خريدار تحقير مىشود. اگر قصد هديه هست ابتدا پول اخذ شود، ولى به شكل عاقلانه برگردانده شود. «رُدَّتْ إِلَيْهِمْ»
4- اگر خواستيد كبوتران فرارى را جذب كنيد، بايد كمى دانه پخش كنيد. (يوسف بهاى غلّه را به آنان برگرداند تا جاذبه مراجعت آنان را زياد كند) «بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ»
5- مرد، مسئول تغذيه خانواده است. «نَمِيرُ أَهْلَنا»
6- سهميهبندى مواد غذايى در شرايط كمبود، كارى يوسفى است. «نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ»
«1». فصّلت، 34."
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۵__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ «66»
(پدر) گفت: من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا آنكه (با سوگند) به نام خدا، وثيقهاى محكم بياوريد كه حتماً او را نزد من برگردانيد، مگر آنكه همه شما گرفتار حادثهاى شويد. پس چون وثيقه خود را آوردند (پدر) گفت: خداوند بر آنچه مىگوييم وكيل است.
نکته ها
«موثق» يعنى آنچه مايه وثوق و اطمينان به قول طرف مقابل است كه مىتواند عهد،
جلد 4 - صفحه 246
سوگند و نذر باشد. «مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ»
پیام ها
1- به صرف خويشاوندى اكتفا نكنيد و قراردادها را محكم كنيد. لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى ...*
2- ايمان به خدا وسوگند ونذر وعهد با او، قوىترين پشتوانه بوده و هست. «مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ»
3- هرگاه از شخصى بدقولى و بدرفتارى ديديد، در نوبت بعد قرارداد را محكمتر كنيد. «مَوْثِقاً»
4- فرزند خود را به راحتى همراه ديگران نفرستيد. «تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ»
5- در قراردادها، پيشبينى حوادث غيرمترقّبه و خارج از حيطه اختيار را بكنيد. «إِلَّا أَنْ يُحاطَ بِكُمْ» (تكليف خارج از توانايى، ممنوع است.)
6- محكمكارىهاى قانونى و حقوقى، شما را از توكل به خداوند غافل نكند. «اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۶_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ «67»
و (يعقوب) گفت: اى پسران من (چون به مصر رسيديد، همه) از يك دروازه (به شهر) وارد نشويد (تا توجّه مردم به شما جلب نشود) بلكه از دروازههاى مختلف وارد شويد و (بدانيد من با اين سفارش) نمىتوانم چيزى از (مقدّرات) خدا را از شما دور كنم. فرمان جز براى خدا نيست، تنها بر او توكّل مىكنم و همه توكّلكنندگان (نيز) بايد بر او توكّل نمايند.
جلد 4 - صفحه 247
نکته ها
حضرت يعقوب عليه السلام به هنگام سفر برادران به مصر چهار نكته توحيدى مىگويد:
اوّل: «ما أُغْنِي عَنْكُمْ»، يعنى من با اين سفارش ورود از چند در نمىتوانم چيزى از مقدّرات خدا را از شما دور كنم.
دوم: در آيه قبل فرمود: «إِلَّا أَنْ يُحاطَ بِكُمْ»، يعنى مگر آنكه همه شما به گونهاى كه تصوّر نمىكرديد گرفتار حادثهاى شويد.
سوم: در آيهى 64 فرمود: «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً».
چهارم: در آيه 67 فرمود: «عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ».
آرى، رسول خدا سراپا توجّه به خدا و توحيد دارد، امّا فرزندان يعقوب در سفر تنها مىگفتند: «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» يعنى ما خودمان برادرمان را حفظ مىكنيم. در اين گفتگوها سيماى موحّد مخلص، با افراد عادّى به زيبايى نشان داده مىشود.*
پیام ها
1- عاطفه پدرى حتّى نسبت به فرزندان خطاكار، از بين نمىرود. «يا بَنِيَّ»
2- چارهانديشى وتدبير براى حفظ سلامت فرزندان، لازم است. يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا ...
3- وقتى توصيه كننده عالم و آگاه است، لازم نيست فرمانبر از فلسفهى آن دستور آگاه باشد. (فرزندان يعقوب فرمان لا تَدْخُلُوا ... را عمل كردند و فلسفه و راز آن را نپرسيدند)*
4- از بهترين زمانهاى موعظه، در آستانه سفر است. يعقوب در آستانهى سفر فرزندان به آنان گفت: «يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ»
5- جلو حساسيّتها، سوءظنها و چشمزخمها را بگيريد، ورود گروهى جوان به منطقهى بيگانه، عامل سوءظن و سعايت است. «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ»
6- لطف و قدرت خداوند را منحصر در يك راه نپنداريد، دست او باز است و مىتواند از هر طريقى شما را مدد رساند. «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ»
جلد 4 - صفحه 248
7- فقط بازدارنده و نهى كننده نباشيد، بلكه راه حل نيز ارائه دهيد. لا تَدْخُلُوا ... وَ ادْخُلُوا*
8- براى رسيدن به مقصود بايستى راههاى مختلف را پيمود. «وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ»*
9- مدير خوب بايد علاوه بر برنامهريزى، حساب احتمالات را بكند، زيرا انسان در ادارهى امور خود مستقل نيست. يعنى با همه محاسبات و دقّتها باز هم دست خدا باز است و تضمينى براى انجام صددرصد محاسبات ما نيست. «وَ ما أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ»
10- در برابر مقدّرات حتمى خداوند، چارهاى جز تسليم نيست. «ما أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ»
11- حاكم مطلق هستى، خداوند است. «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»
12- با توكّل زانوى اشتر ببند. لا تَدْخُلُوا ... عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ*
13- هم احتياط و محاسبه لازم است؛ لا تَدْخُلُوا ... و هم توكل به خداوند ضرورى است. «عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ»
14- به غير خداوند، توكل نكنيد. «عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ» چرا كه او به تنهايى كفايت مىكند «وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا» «1» و بهترين وكيل است. «نِعْمَ الْوَكِيلُ» «2»
15- يعقوب، هم خود توكل كرد و هم ديگران را با امر به توكل تشويق نمود. تَوَكَّلْتُ ... فَلْيَتَوَكَّلِ ..."
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۷_۶۸_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «68»
جلد 4 - صفحه 249
و چون از همانجا كه پدرشان دستورشان داده بود وارد (مصر) شدند، اين كار در برابر اراده خداوند هيچ سودشان نبخشيد، جز آنكه نيازى در دل يعقوب بود كه عملى شد. (تنها اثر ورود از چند دروازه حفظ از چشم زخم و رسيدن برادران، به خصوص بنيامين به يوسف بود كه عملى شد و اثر ديگرى نداشت) و البتّه (يعقوب) بخاطر آنچه به او آموزش داده بوديم داراى علمى (فراوان) بود ولى بيشتر مردم آگاه نيستند.
نکته ها
در اينكه آرزوى درونى و حاجت يعقوب كه برآورده شد چه بوده است احتمالاتى وجود دارد:
1. رسيدن بنيامين به يوسف عليه السلام و خارج شدن يوسف از تنهايى، هر چند به صورت اتهام سرقت باشد.
2. سرعت بخشيدن به وصال پدر و پسر كه در آينده به آن اشاره خواهد شد.
3. انجام وظيفه، بدون آنكه ضامن نتيجهى آن باشد. حاجت يعقوب آن است كه در مقدّمات كار كوتاهى نشود و از يك در وارد نشوند، ولى آنچه خواهد شد به دست خداوند است.
پیام ها
1- تجربههاى تلخ، انسان را باادب مىكند و سخنان بزرگان را مىپذيرد. «وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ»
2- اطاعت از پدر لازم و ارزشمند است. «دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ»*
3- اگر از بىادبى افراد گفتيد، از ادب آنان نيز بگوييد. ادْخُلُوا ... أَبُوهُمْ (اگر برادران قبلًا نسبت ضلالت به پدر مىدادند، امروز تسليم امر پدر شدند.)
4- محاسبات و دقتّ و برنامهريزىها با وجود ارادهى الهى كارساز است، آنجا كه نخواهد كارساز نيست. «ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ»
5- يعقوب، بر مطالب واسرارى آگاه بود كه مصلحت نمىدانست بازگو كند. «حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ»
جلد 4 - صفحه 250
6- دعا وحاجت اولياى خدا، مستجاب مىشود. «حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها»
7- علم انبيا از جانب خداوند است. «عَلَّمْناهُ»
8- بيشتر مردم عالمان حقيقى را نمىشناسند. «عَلَّمْناهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»*
9- بيشتر مردم، به اسباب و علل چشم مىدوزند و از حاكميّت خداوند و لزوم توكّل بر او ناآگاهند. «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»
10- معيار حقّ و باطل، تشخيص اكثريّت نيست. «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۸_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «69»
وقتى (برادران) بر يوسف وارد شدند، او برادرش (بنيامين) را در نزد خود جاى داده گفت: همانا من برادر تو هستم، پس از آنچه انجام مىدهند اندوهگين مباش.
نکته ها
در تفاسير آمده است كه وقتى فرزندان يعقوب عليه السلام وارد مصر شدند، يوسف ميزبان آنان شد و براى هر دو نفر، يك طبق غذا مقرر كرد. بنيامين در آخر تنها ماند. يوسف او را در كنار خودش نشاند وآنگاه براى هر دو نفر اتاقى قرار داد و باز بنيامين را هماتاق خويش ساخت.
بنيامين از بىوفايىهاى برادران و جنايتى كه درباره يوسف در سالهاى قبل كرده بودند، سخن گفت. در اينجا بود كه كاسهى صبر يوسف لبريز شد و گفت: نگران مباش من همان يوسفم و چنان با تأكيد گفت: «إِنِّي أَنَا أَخُوكَ» كه جايى براى احتمال اين سخن كه «من جاى برادرت باشم» نگذارد.
در مورد جمله «فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» دو معنى احتمال مىرود: يا از عملكرد گذشتهى برادران اندوهگين مباش، يا از برنامهاى كه غلامان براى نگاهدارى تو دارند و پيمانه را در بار تو خواهند گذاشت تا در پيش من بمانى، نگران مباش.
جلد 4 - صفحه 251
پیام ها
1- برادرانى كه ديروز به قدرت خود مىباليدند؛ «نَحْنُ عُصْبَةٌ» اكنون بايد براى تهيه آذوقه، با كمال تواضع آستانه يوسف را ببوسند. «دَخَلُوا عَلى»
2- كلامها، طبقهبندى، محرمانه و علنى دارد. يوسف تنها به صورت محرمانه به بنيامين گفت: «إِنِّي أَنَا أَخُوكَ» (هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد.)
3- در بعضى امور، تنها خواص را بايد در جريان گذاشت. «فَلا تَبْتَئِسْ»
4- هرگاه به نعمتى رسيديد، تلخكامىهاى گذشته را فراموش كنيد. (يوسف و بنيامين به ديدار هم رسيدند، پس نگرانىهاى قبلى را بايد فراموش كرد.)
فَلا تَبْتَئِسْ ...
5- قبل از اجراى طرح ونقشه، بايد بىگناه از نظر روحى آماده و توجيه باشد. (به بنيامين گفته شد كه به نام سارق تورا نگاه مىداريم نگران مباش.) «فَلا تَبْتَئِسْ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۶۹_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ «70»
پس چون بارهاى برادران را مجهّز و مهيا ساخت، ظرف آبخورى (گران قيمتى) را در خورجين برادرش (بنيامين) قرار داد، سپس منادى صدا زد؛ اى كاروانيان! قطعاً شما دزد هستيد.
نکته ها
«سقايه» پيمانهاى است كه در آن آب مىنوشند. «رَحْلِ» به خورجين و امثال آن مىگويند كه روى شتر مىگذارند. «عير» به معنى كاروانى كه مواد غذايى حمل مىكنند. «1»
اين چندمين بارى است كه يوسف طرح ابتكارى مىدهد، يك بار بهاى غلّه را در بار برادران گذاشت تا دوباره بازگردند و اين بار ظرف قيمتى را در محموله برادر گذاشت تا او را نزد خود نگاه دارد.
«1». مفردات.
جلد 4 - صفحه 252
حضرت يوسف عليه السلام در مرحلهى قبل بضاعت را توسط غلامان در بار برادران گذارد، «اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ» ولى در سفر دوم شخصاً سقايه را در بار بنيامين قرار داد. (چون موضوع سرّى بود). «جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ»*
در تفاسير آمده است كه در جلسه دو نفرهاى كه يوسف و بنيامين با هم داشتند، يوسف از او پرسيد آيا دوست دارد در نزد وى بماند. بنيامين اعلام رضايت كرد، ولى يادآور شد كه پدرش از برادران تعهد گرفته كه او را برگردانند. يوسف گفت: من راه ماندن تو را طراّحى مىكنم و لذا با موافقتِ بنيامين اين نقشه كشيده شد.
نظير فيلمها، نمايشها و صحنههاى تئاتر كه افراد در ظاهر و در شكل مجرم و گناهكار احضار و مخاطب مىشوند و يا حتّى شكنجه مىگردند، ولى آنها بخاطر توجيه قبلى و رضايت شخصى و مصلحت مهمترى آن را پذيرا شدهاند.
سؤال: چرا در اين ماجرا به بىگناهانى نسبت سرقت داده شد؟
پاسخ: بنيامين با آگاهى از اين طرح و اتّهام، براى ماندن در نزد يوسف اعلام رضايت كرد و باقى برادران هر چند در يك لحظه ناراحت شدند، ولى بعد از بازرسى از آنها رفع اتهام گرديد.
علاوه بر آنكه كارگزاران از اينكه يوسف خود پيمانه را در ميان بار گذارده «جَعَلَ» خبر نداشتند وبطور طبيعى فرياد زدند: «إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ»
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «لا كِذبَ على المصلح» كسى كه براى اصلاح و رفع اختلاف ديگران دروغى بگويد، دروغ حساب نمىشود، و آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند. «1»
پیام ها
1- گاهى صحنهسازى براى كشف ماجرايى جايز است و براى مصالح مهمتر، نسبت دادن سارق به بىگناهى كه از قبل توجيه شده باشد، مانعى ندارد. «2» «إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير الميزان.
جلد 4 - صفحه 253
2- اگر در ميان گروهى يك نفر خلافكار باشد، مردم تمام گروه را خلافكار مىنامند. «إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷٠_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ «71»
(برادران يوسف) رو به ماموران كردند و گفتند: شما چه چيزى را گم كردهايد.
قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ «72»
گفتند: پيمانه و جام مخصوص شاه را گم كردهايم و براى هركس آن را بياورد، يك بار شتر (جايزه) است و من اين را ضمانت مىكنم.
نکته ها
«صُواعَ» و «سقاية» به يك معنى بكار رفتهاند، پيمانهاى كه هم با آن آب مىخورند و هم گندم را كيل و اندازه مىكنند كه نشانه صرفهجويى، بهرهورى و استفاده چند منظوره از يك وسيله است. «صُواعَ» ظرفى است كه گنجايش يك صاع (حدود 3 كيلو) گندم را دارد.
«حِمْلُ» به بار گفته مىشود و «حِمْلُ» نيز به معناى بار است، امّا بارى كه پنهان باشد، مثل بارانى كه در دل ابر است يا فرزندى كه در شكم مادر است. «1»
جملهى «لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ» هركس چنين كند من چنان پاداش مىدهم، در اصطلاح فقهى «جُعاله» ناميده مىشود كه داراى سابقه و اعتبار قانونى است.
پیام ها
1- برادران با جملهى «ما ذا تَفْقِدُونَ» توصيه كردند كه قبل از اثبات موضوع دزدى كسى را نبايد متهم كرد.*
2- جايزه تعيين كردن، از شيوههاى قديمى است. «وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ»
3- جوايز بايد متناسب با افراد و زمان باشد. در زمان قحطى بهترين جايزه، يك
«1». مفردات راغب.
جلد 4 - صفحه 254
بار شتر غلّه است. «حِمْلُ بَعِيرٍ»
4- ضامن بايد فرد معيّن ومشخّصى باشد. «وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ»*
5- ضامن بايد معتبر باشد. «وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ»*
6- ضامن گرفتن براى جلب اطمينان، سابقه تاريخى دارد. «أَنَا بِهِ زَعِيمٌ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۱_۷۲_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقِينَ «73»
گفتند: به خدا سوگند شما مىدانيد كه ما براى فساد در اين سرزمين نيامدهايم و ما هرگز سارق نبودهايم.
نکته ها
برادران يوسف گفتند: شما مىدانيد كه ما براى سرقت و فساد به اين منطقه نيامدهايم، در اينكه از كجا مىدانستند، چند احتمال دارد: شايد با اشاره يوسف باشد كه اين گروه دزد نيستند. شايد هنگام ورود به منطقه گزينش شده بودند. آرى براى ورود و خروج هيئتهاى بيگانه، مخصوصاً در شرايط بحرانى، بايد دقت كرد تا مطمئن به اهداف مسافرين شد.
پیام ها
1- حُسن سابقه، نشانهاى براى برائت است. «لَقَدْ عَلِمْتُمْ»
2- دستگاه امنيّتى مصر قوى و كارآزموده بوده است و مىدانست كه اين قافله براى فساد نيامدهاند. «لَقَدْ عَلِمْتُمْ»*
3- دزدى وسرقت، يكى از مصاديق فساد در زمين است. «ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۳__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كاذِبِينَ «74»
(مأموران يوسف) گفتند: پس اگر دروغ گفته باشيد، كيفرش چيست؟
جلد 4 - صفحه 255
نکته ها
به نظر مىرسد طراّح اين سؤال حضرت يوسف است، چون مىداند برادران طبق مقررات و قانون منطقه كنعان ونظر حضرت يعقوب اظهار نظر خواهند كرد.
پیام ها
1- وجدان مجرم را براى تعيين كيفرش، به قضاوت بخوانيد. فَما جَزاؤُهُ ..."
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۴__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ «75»
گفتند: كيفرش چنين است كه هر كس پيمانه در بارش پيدا شود، خود او جزاى سرقت است (كه به عنوان گروگان يا برده در اختيار صاحب پيمانه قرار گيرد) ما (در منطقه كنعان) ظالم (سارق) را اينگونه كيفر مىدهيم.
پیام ها
1- مجازات سرقت در ميان بعضى اقوام گذشته، بردگى سارق بوده است. «فَهُوَ جَزاؤُهُ» به گفته تفسير مجمعالبيان، مجازات سرقت، بردگى به مدّت يك سال بوده است.
2- در قانون استثنا و تبعيض وجود ندارد، هركس سارق بود برده خواهد شد.
«مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ»
3- با تفهيم جرم و بيان قانون و عقوبت آن، اعتراض متّهم را به حداقل كاهش دهيد. جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ ...*
4- دلايل بايد به گونهاى باشد كه متهم نيز خود به راحتى اتهام را بپذيرد. مَنْ وُجِدَ ...*
5- وجود يك خلافكار در جمعى، دليل بر خلافكار بودن همه نيست. «مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ»*
6- كيفر خلافكار در كشور بيگانه مىتواند طبق قانون خود او باشد، نه كشور
جلد 4 - صفحه 256
ميزبان. «كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ»
7- سرقت، نمونهى بارز ستمكارى است. ( «ظالم» بجاى «سارق») «نَجْزِي الظَّالِمِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۵__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ «76»
پس (از پذيرش كيفر، ماموران شروع به بازرسى كرده و) قبل از بارِ برادرش، به (بازرسى) بار ساير برادران پرداخت، سپس پيمانه را از بار برادرش بيرون آورد.
ما اينگونه براى يوسف تدبير كرديم، زيرا طبق قانون شاه مصر، يوسف نمىتوانست برادرش را بازداشت كند، مگر آنكه خدا بخواهد (كه كيفر سارق در كنعان را مقدّمه بازداشت اين برادر قرار مىدهد.) ما هر كس را كه بخواهيم (و لايق باشد) درجاتى بالا مىبريم و برتر از هر صاحب دانشى، دانشورى است.
نکته ها
«كَيْدَ» همه جا به معنى مذموم بكار نرفته است، «كَيْدَ» به معنى طرح و نقشه نيز استعمال شده است. «كِدْنا»
در موقع بازرسى، بنيامين چون از طرح و نقشه با خبر بود، آسوده خاطر بود، لذا در سراسر اين ماجرا هيچ اعتراضى از او نقل نشده است و براى اينكه طرح مخفى بماند و موجب سوءظن نشود، بازرسى را از بار ديگران شروع كردند تا نوبت به بنيامين رسيد و چون در بار او پيدا شد، طبق قرار قبلى بايد او در مصر مىماند. اين طرح و نقشه الهى بود، چون يوسف با قوانين جارى مصر نمىتوانست سارق را به عنوان گروگان نگهدارد.
پیام ها
1- مأمورين اطلاعاتى بايد به نوعى عمل كنند كه موجب شك و ظن به آنها نشود.
«فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ» (در بازرسى، اوّل به سراغ بار بنيامين نرفتند، بلكه از ديگر
جلد 4 - صفحه 257
برادران ديگر شروع نمودند.)
2- عملكرد كاركنان به عهده مسئولان گذاشته مىشود. «فَبَدَأَ» (به حسب ظاهر يوسف شخصاً بازرسى نكرده، ولى قرآن مىفرمايد: او بازرسى را آغاز كرد.)
3- بازرسى اموال متّهمان از سوى حاكم، مجاز است. «فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ»
4- فكر و ابتكار و چارهجويى، از امدادهاى غيبى است. «كِدْنا»
5- طرحهاى يوسف، الهامات الهى بود. «كِدْنا لِيُوسُفَ»
6- حضور بنيامين نزد يوسف، به سود يوسف بود. «كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ»
7- احترام ومراعات قوانين، حتّى در نظامهاى غير الهى لازم است. «ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ»
8- سردمداران نيز بايستى به قانون وفادار و از آن تخلّف نكنند. (يوسف به قانون مصر پايبند بود، لذا برادر را نگهداشت) «لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ»
9- مقامهاى معنوى، درجات وسلسله مراتب دارد. نَرْفَعُ دَرَجاتٍ ...
10- علم و آگاهى، مايهى برترى است. نَرْفَعُ دَرَجاتٍ ... وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ
11- دانش بشرى محدود است. «فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۶__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ «77»
(برادران) گفتند: اگر او سرقت كند (جاى تعجب نيست، زيرا) پيش از اين نيز برادر او دزدى كرده بود. يوسف (اين تهمت را) در دل خود پنهان داشت و (با آنكه ناراحت شده بود) به روى آنان نياورد. (ولى) گفت: موقعيّت شما بدتر (از او) ست و خداوند به آنچه توصيف مىكنيد داناتر است.
پیام ها
1- متّهم، يا انكار مىكند و مىگويد: من دزد نيستم؛ «ما كُنَّا سارِقِينَ» يا كار خود را توجيه مىكند و مىگويد: دزد بسيار است. «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ»
جلد 4 - صفحه 258
2- حسود، حتّى بعد از دهها سال ضربه مىزند. «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ»
3- اخلاق برادر، در برادر اثر مىگذارد. «أَخٌ لَهُ» (اخلاق مادر، در فرزند اثر دارد.
بنيامين و يوسف از يك مادر بودند)
4- آنجا كه صفا نيست، اتّهام افراد زود پذيرفته مىشود. إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ ... (بيرون آمدن پيمانه از بار او، دليل بر سرقت نيست، ولى برادران چون علاقهاى به بنيامين نداشتند، كلمه سرقت را بكار گرفته و مسئله را مسلّم پنداشتند.)
5- آنجا كه صفا نيست، خلاف جزيى را كلى قلمداد مىكنند. ( «يَسْرِقْ» بجاى «سرق» يعنى او هميشه اينكاره بوده است.)
6- براى رسيدن به هدف بايد نيشهايى را تحمل كرد. «سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ»
7- گاهى براى حفظ آبروى خود، به ديگران تهمت مىزنند. «سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ»
8- جوانمردى و سعهصدر، رمز رهبرى است. «فَأَسَرَّها يُوسُفُ»
9- رازها را فداى احساسات نكنيم. (يوسف از برادران نسبت دزدى مىشنيد، ولى به خاطر مصلحت وحفظ رازش چيزى نگفت) «فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ»
10- افشاگرى هميشه ارزش نيست. «وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ»
11- حسد در حقّ برادر، دروغگويى و اتّهام بى مورد از جمله دلايل يوسف براى گفتنِ «شَرٌّ مَكاناً» به برادران بود.
12- برادران يوسف، بر فرضِ سرقت پيمانه از سوى بنيامين، از او بدتر بودند، چون آنان برادر خود را دزديده بودند. «أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۷__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنا مَكانَهُ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ «78»
(برادران) گفتند: اى عزيز! همانا براى او پدرى است پير و سالخورده، پس يكى از ما را به جاى او بگير (و او را رها كن)، همانا ترا از نيكوكاران مىبينيم.
جلد 4 - صفحه 259
نکته ها
وقتى برادران يوسف ديدند نگاهداشتن بنيامين قطعى شد، با توجّه به تعهّدى كه به پدر سپرده بودند و سابقهاى كه درباره يوسف نزد پدر داشتند، و احساس كردند برگشتن بدون بنيامين بسيار تلخ است، تقاضاى خود را با روانشناسى خاصى مطرح نمودند وشروع به التماس كردند و با بيانهاى عاطفى و محرك همچون، تو عزيز و قدرتمندى، تو از نيكوكارانى، او پدرى پير و سالخورده دارد، هر كدام از ما را خواستى به جاى او بگير، درصدد جلب بخشش او بر آمدند.
پیام ها
1- مقدرات الهى، هر سنگدل و ستمگرى را روزى به خاك مذلّت مىنشاند.
آهنگ التماس در جمله؛ يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ ....
2- تقوا پيشگانى كه هواپرستان آنها را خوار كنند خداوند آنان را عزّت خواهد بخشيد. «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ»*
3- يوسف حتّى در زمان اقتدارش، نيكوكارى در رفتار و منش او نمايان بود.
«نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»
4- فراز و نشيب و حالات مختلف روزگار، سختى و آسانى، ضعف و قدرت، تغييرى در احوال محسنان ايجاد نمىكند. (يوسف در همه جا و همهى شرايط، نيكوكار توصيف شد) «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۸__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As