eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
1 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ «89» (يوسف) گفت: آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد آنگاه كه شما نادان بوديد. نکته ها در يك سؤال ممكن است اهداف گوناگونى نهفته باشد، اهدافى مثبت و سازنده و يا منفى و آزاردهنده، سؤال يوسف كه پرسيد آيا مى‌دانيد با يوسف و برادرش چه كرديد؟، ممكن است‌ جلد 4 - صفحه 272 براى اين باشد كه من ماجرا را مى‌دانم. يا اينكه ممكن است هدف از سؤال اين باشد كه كار بدى كرديد، توبه كنيد و ممكن است هدفش تشفّى خاطر بنيامين باشد كه در جلسه حضور دارد و ممكن است هدفش سرزنش و توبيخ و ملامت يا به رخ كشيدن عزّت خود و يا سرزنش به اينكه با اين همه جنايت چرا اميد تصدّق داريد؟ درميان غرض‌هايى كه مطرح شد، سه مورد اوّل با مقام يوسف سازگارى دارد، ولى باقى موارد با فتوّت و كرامتى كه آيات بعد از يوسف گزارش مى‌كند، همخوانى ندارند. او عليرغم اينكه نسبت دزدى شنيد، چيزى نگفت و سرانجامِ كار به برادران گفت: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» جهل، تنها به معناى ندانستن نيست، بلكه غلبه هوسها نوعى بى‌توجّهى است. انسان گناهكار هر چند عالم باشد، جاهل است چون توجّه ندارد و آتش دوزخ را براى خود مى‌خرد. پیام ها 1- پرونده خطاها و گناهان روزى گشوده خواهد شد. «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ»* 2- فتوّت در آن است كه جزئيات خلاف مطرح نشود. «ما فَعَلْتُمْ» 3- وقتى به قدرت رسيديد، ديگر مظلومان را فراموش نكنيد. «ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ»* 4- فتوّت در آن است كه راه عذر به خطاكار تلقين شود. «إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «90» گفتند: آيا تو خود (همان) يوسفى؟ گفت: (آرى) من يوسفم و اين برادر من است. به تحقيق خداوند بر ما منت گذاشت. زيرا كه هر كس تقوا و صبر پيشه كند، پس همانا خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمى‌كند. نکته ها هر چه زمان مى‌گذشت، برادران مبهوت‌تر شدند كه چرا عزيز مصر در برابر نامه‌ى پدرشان‌ جلد 4 - صفحه 273 گريه كرد!؟ عزيز از كجا ماجراى يوسف را مى‌داند؟ راستى قيافه او به يوسف شباهت زيادى دارد! نكند او يوسف باشد، چه بهتر كه از خودش بپرسيم. اگر يوسف نبود به ما ديوانه نمى‌گويند؟ واگر يوسف بود از شرمندگى چه مى‌كنيم؟ هيجان سراسر وجود برادران را گرفته بود. بالاخره طلسم سكوت را با سؤالِ آيا تو يوسفى، شكستند. در اينجا چه صحنه‌اى پيش آمد؟ و كدام نقاش مى‌تواند سيمايى از شرمندگى و شادى و گريه و در آغوش كشيدن را تصوير كند؟ خدا مى‌داند و بس. بايد شرايط طورى فراهم شود كه مردم سؤال كنند و براى رشد و تربيت، انگيزه آنان را بالا برد. در برادران يوسف دائماً انگيزه براى جستجو و سؤال زياد مى‌شد. با خود مى‌گفتند: چرا اصرار داشت بنيامين را به همراه خود بياوريم؟ چرا پيمانه در بار ما پيدا شد؟ چرا پول ما را در نوبت اوّل برگرداند؟ او از كجا داستان يوسف را مى‌داند؟ نكند ديگر به ما غلّه ندهد؟ وقتى اين هيجان‌ها در روح آنها اوج گرفت، پرسيدند: آيا تو يوسف هستى؟ گفت: بله .... امام صادق عليه السلام فرمودند: به تحقيق در حضرت قائم عليه السلام سنتى از يوسف است ... مردم حضرت را نمى‌شناسند تا اينكه خداوند اذن دهد كه خود را معرفى كند. «1» پیام ها 1- گذشت تاريخ و حوادث تلخ و شيرين، رابطه‌ها و شناخت‌ها را تغيير مى‌دهد. «أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ» 2- اولياى خدا، همه‌ى نعمت‌ها را از او مى‌دانند. «مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا» 3- اجر صبر و تقوا، در دنيا نيز داده مى‌شود. أَنَا يُوسُفُ‌ ... مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...* 4- كسى لايق زمامدارى و حكومت است كه در برابر حوادث، حسادت‌ها، شهوت‌ها، تحقيرها، زندان‌ها، تبليغات سوء و ... امتحان داده باشد. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ... 5- از حساس‌ترين اوقات، براى تبليغ استفاده كنيد. (موقعى كه برادران از كار «1». بحار، ج 12، ص 283. جلد 4 - صفحه 274 خود شرمنده وآماده پذيرش سخن يوسف‌اند او مى‌گويد: مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...) 6- لطف خداوند، حكيمانه و بر طبق ملاك‌ها ومعيارها است. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ‌ ... 7- صبر وتقوا، زمينه عزّت است. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ‌ ... 8- تقوا و صبر از ويژگى‌هاى محسنان است. «مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»* 9- يكى از سنت‌هاى الهى، حكومت صالحان است. «لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»" ‏‏‏‏٠_جز۱۳ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ «91» (برادران) گفتند: به خدا قسم، كه خداوند ترا بر ما برترى داده است و قطعاً ما خطاكار بوده‌ايم. نکته ها «ايثار» به معناى برترى دادن ديگران بر خود است. برادران يوسف در اثر تفكر غلط «نَحْنُ عُصْبَةٌ»، دست به كار غلطى زدند و گفتند: او را به چاه افكنيد؛ «أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ». خداوند آنها را در تنگنا گذاشت تا جايى كه براى سير كردن شكم التماس كنند؛ «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» پس اعتراف كردند كه نقشه ما خراب از آب در آمد؛ «كُنَّا لَخاطِئِينَ» سپس آن تفكر غلط، تبديل به پذيرش يك واقعيّت شد كه؛ «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» برادران يوسف چند بار به صيغه‌ «تَاللَّهِ» قسم ياد كرده‌اند: 1. «تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ» به خدا سوگند شما خود مى‌دانيد كه ما براى فساد و سرقت به سرزمين شما نيامده‌ايم. 2. «تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ» به پدر گفتند: به خدا سوگند تو دائماً يوسف يوسف مى‌كنى. 3. «تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ» پدرجان به خدا سوگند تو در علاقه افراطى به يوسف، گرفتار انحراف گذشته شده‌اى. 4. «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» به يوسف گفتند: به خدا قسم خداوند تو را بر ما برترى داد. جلد 4 - صفحه 275 پیام ها 1- اگر از روى حسادت به كمالات و برترى‌هاى ديگران اعتراف نكنيم، با فشار و ذلّت به آنها اقرار خواهيم كرد. «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» 2- در برابر اراده خدا، نمى‌توان ايستادگى كرد. «آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» 3- در روز توانايى، به گونه‌اى عمل نكنيم كه در روزگار ضعف شرمنده شويم. وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ ... وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ* 4- اعتراف به خطا، زمينه را براى عفو وبخشش فراهم مى‌كند. «إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «92» (يوسف) گفت: امروز بر شما توبيخ و ملامتى نيست، خداوند شما را مى‌بخشد و او مهربان‌ترين مهربانان است. نکته ها «تَثْرِيبَ» به معناى توبيخ، گناه شمردن و ملامت زياد است. روز فتح مكّه مشركان به كعبه پناهنده شده بودند، عمر گفت: ما امروز انتقام خواهيم گرفت. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امروز روز مرحمت است و از مشركان پرسيد: گمان شما امروز نسبت به من چيست؟ گفتند: خير است، تو برادر كريم ما هستى. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امروز كلام من همان كلام يوسف است؛ «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» عمر گفت: من از حرف خودم شرمنده‌ام. «1» على عليه السلام مى‌فرمايند: «اذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه» هرگاه بر دشمن خود پيروز شدى شكر آنرا، عفو دشمن قرار بده. «2» در حديث مى‌خوانيم: دل جوان رقيق‌تر است. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: يوسف چون نسبت به پدر و برادران جوان‌تر بود، فورى برادران را بخشيد. «3» «1». تفسير قرطبى. «2». نهج‌البلاغه، حكمت 11. «3». بحار، ج 12، ص 280. جلد 4 - صفحه 276 پیام ها 1- سعه صدر، ابزار و وسيله‌ى رياست است. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» 2- همين كه خلافكار اعتراف كرد، بپذيريد واو را خجل نكنيد. «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ‌. قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ» 3- گذشت خود را به همه اعلام كنيد تا ديگران هم سرزنش نكنند. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ» 4- يوسف عليه السلام به بازسازى روحى روانى برادران گنهكار پرداخت، ما نيز چنين كنيم. لا تَثْرِيبَ‌ ...* 5- گذشت و عفو از مردم بايد فورى باشد. «الْيَوْمَ» 6- عفو در اوج عزّت و قدرت، سيره اولياى خداست. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» 7- فتوت را از يوسف بياموزيم كه هم حقّ خود را بخشيد و هم از خداوند طلب آمرزش و عفو مى‌كند. لا تَثْرِيبَ‌ ... يَغْفِرُ اللَّهُ‌ 8- آنجا كه بنده مى‌بخشد از خداوند كه ارحم الراحمين است چه انتظارى جز عفو داريم. «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ» 9- بخشيدن شرمندگان، سيره‌ى الهى است. (يغفر در قالب مضارع آمده است.) 10- عفو خداوند، شامل كسانى هم كه سالها موجب آزار دو پيامبر او (يوسف و يعقوب) شده‌اند، مى‌شود. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» 11- گذشت ستم‌ديدگان از ظالمين، زمينه ساز شمول مغفرت الهى است، ولى در آمرزش او به مغفرت و رحمت الهى نيز منوط است. لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ‌ ... يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‌ 12- توصيف خداوند به مغفرت و رحمت، (مانند «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ») از آداب دعا و استغفار است. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 277" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ «93» (يوسف گفت:) اين پيراهن مرا ببريد و آنرا بر صورت پدرم بيفكنيد (تا) بينا شود و همه كسان خود را نزد من بياوريد. نکته ها در داستان حضرت يوسف، پيراهن او در چند جا مطرح شده است؛ الف: «وَ جاؤُ عَلى‌ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ» برادران، پيراهن يوسف را با خون دروغين آغشته كرده و نزد پدر بردند كه گرگ يوسف را خورد. ب: «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ» پيراهن از پشت پاره وسبب كشف جرم و مجرم شد. ج: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» پيراهن موجب شفاى يعقوب نابينا مى‌شود. اگر پيراهنى كه جوار يوسف است نابينا را بينا مى‌كند، پس در تبرك به مرقد و صحن و سرا و درب و ديوار و پارچه و هر چيز ديگرى كه در جوار اولياى خدا باشد، اميد شفا هست. تا اينجا مرحله شناسايى يوسف، عذرخواهى از او وعفو وگذشت يوسف و طلب عفو الهى، طى شده است، ولى هنوز نابينايى پدر كه از آثار جرم برادران است، وجود دارد. در اين آيه راه حل اين مشكل ارائه مى‌شود. ضمناً در روايت آمده است كه يوسف گفت: كسى پيراهن مرا براى پدر ببرد كه پيراهن خونى مرا پيش او برده بود تا همانگونه كه پدر را دل آزرده كرده با اين پيراهن دلشاد سازد. در روايات آمده است: يوسف برادران خود را هر روز و شب سر سفره خود مى‌نشاند و آنها احساس شرمندگى مى‌كردند، به يوسف پيغام دادند كه سفره ما جدا باشد، چون چهره تو ما را شرمنده مى‌كند!. يوسف پاسخ داد: امّا من افتخار مى‌كنم كه در كنار شما باشم و با شما غذا بخورم. روزگارى مردم كه مرا مى‌ديدند، مى‌گفتند: «سبحان من بلغ عبدا بيع بعشرين درهما ما بلغ» منزّه است خدايى كه برده‌ى بيست درهمى را به عزّت رساند. امّا امروز وجود شما براى من عزّت است. جلد 4 - صفحه 278 حالا مردم مى‌دانند كه من برده و بى‌اصل و نسب نبوده‌ام. من برادرانى مثل شما و پدرى همانند يعقوب داشته‌ام، ولى غريب افتاده بودم. «1» (اللَّه‌اكبر از اين فتوّت و جوانمردى) نقل شده است مرحوم آيت‌اللَّه‌العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى كه براى معالجه از اراك به سمت تهران حركت كرده بود، شبى را در قم ماندند. مردم از ايشان تقاضا كردند كه حوزه علميه خود را از اراك به قم منتقل كند، چون قم حرم اهل‌بيت عليهم السلام و مدفن حضرت معصومه عليها السلام است. ايشان استخاره كردند و اين آيه آمد: «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» پیام ها 1- تبرّك به اشيائى كه مربوط به اولياى خداست، جايز است. «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» (پيراهن يوسف، چشم نابينايى را بينا مى‌كند.) 2- كسى كه با هوى و هوس مبارزه كند، حتّى لباسش نيز از مقدسات مى‌شود. «بِقَمِيصِي» 3- تنها ديدن اشياى مقدّس براى تبرّك كافى نيست، بايد آن را لمس كرد. «فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي»* 4- حزن و شادى در نور چشم اثر دارد. وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ‌ ... يَأْتِ بَصِيراً شايد به همين دليل فرزند خوب را «قرةالعين» ناميده‌اند. (البتّه اگر نخواهيم از بُعد معجزه بررسى كنيم.) 5- وصال، دل پير را زنده و نابينا را بينا مى‌كند. «فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»* 6- در معجزه وكرامت، سن وسال شرط نيست. (پيراهن فرزند، چشمان پدر را بينا مى‌كند.) 7- يوسف، علم غيب داشت وگرنه از كجا مى‌دانست كه پيراهن، پدر را بينا مى‌كند. «يَأْتِ بَصِيراً» 8- خداوند آنچه را كه روزى سبب حزن يعقوب شده بود، مايه شادى و شفاى او «1». تفسير كبير، به نقل از تفسيرنمونه. جلد 4 - صفحه 279 قرار داد. (پيراهن روزى سبب اندوه شد و امروز سبب شادى)* 9- فرزندان متمكن، بستگان ضعيف مخصوصاً والدين سالمند را تحت پوشش ببرند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» 10- شرايط اجتماعى، در عمل به وظيفه اثر دارد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» (صله‌ى رحم يوسف در آن شرايط به نوعى بود كه بايد فاميل به مصر بيايند.) 11- رسيدگى به بستگان با حفظ حقوق ساير مردم، لازم است. «أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ» 12- تغيير مسكن و هجرت، آثار زيادى دارد از جمله: خاطرات غم‌انگيز را دگرگون مى‌كند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» 13- افراد خانواده و بستگان نزديك در صورت امكان نزديك هم و در كنار هم زندگى كنند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 14- جوانمردى يوسف عليه السلام تا آن اندازه بود كه برادران او را تحمّل نكردند و را در چاه انداختند، ولى يوسف عليه السلام همه برادران و خانواده‌هايشان را دعوت كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 15- با خويشان هر چند خطاكار باشند نبايد قطع رابطه كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 16- براى كسانى كه زجر فراق كشيده‌اند بايد به فكر رفاه بود. «أَجْمَعِينَ» ديگر يعقوب تاب فراق ندارد. 17- بهترين لطف آن است كه همه را شامل شود. «أَجْمَعِين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خانه قرآنی کریمه
009.mp3
1.22M
با سلام با هدف آماده سازی همراهان قرانی جهت تلاوت روزی یک صفحه در مساجد و ادارات هر هفته یک صفحه از قرآن با صوت استاد پرهیزکار و متن همان صفحه در کانال قرار خواهد گرفت (س) ارتباط با ادمین @S_K_ahmadi54 https://eitaa.com/kareme18
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ «94» و چون كاروان (از مصر به سوى كنعان محل زندگى يعقوب) رهسپار شد، پدرشان گفت: همانا من بوى يوسف را مى‌يابم، البتّه اگر مرا كم‌خرد ندانيد. نکته ها «فَصَلَتِ» يعنى فاصله گرفت. «فَصَلَتِ الْعِيرُ» يعنى كاروان از مصر فاصله گرفت. «تُفَنِّدُونِ» جلد 4 - صفحه 280 از ريشه «فند» به معنى ناتوانى فكر و سفاهت است. يعقوب نگران بود كه اطرافيانش نسبت بى‌خردى به او دهند و فرمود: «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»، ولى با كمال تأسّف اطرافيان و بعضى اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين نسبت را به آن حضرت دادند، آنجا كه در آستانه رحلت فرمود: قلم و كاغذ بياوريد تا چيزى بگويم و ثبت شود كه اگر به آن عمل كنيد، هرگز گمراه نشويد! يكى گفت: «ان الرجل ليهجر» «1» پيامبر هذيان مى‌گويد و نگذاشتند چيزى نوشته شود. سؤال: چگونه است كه تنها يعقوب بوى يوسف را درك مى‌كند؟ «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ» پاسخ: هيچ مانعى ندارد، همان گونه كه انبيا، وحى را درك مى‌كنند و ما آن را درك نمى‌كنيم، در بقيه امور نيز آنان چيزى را بيابند كه ما نمى‌يابيم. مگر در آستانه‌ى جنگ خندق، به هنگام كندن خندق، رسول اكرم صلى الله عليه و آله از جهش برقى كه از اصابت كلنگ به سنگى نمايان شد، نفرمود: در اين برق سقوط امپراطورى‌ها را ديدم؟ امّا بعضى از افراد ضعيف الايمان گفتند: پيامبر از ترس خود، دور شهر خندق مى‌كند، ولى با هر ضربه و جرقّه‌اى، از سقوط يك رژيم و حكومتى و پيروزى خود وعده مى‌دهد! در شرح نهج‌البلاغه مرحوم خويى آمده است: براى امام معصوم، عمود نورى است كه چون خدا اراده كند، امام با نگاه به آن، آينده را مى‌بيند وگاهى نيز مثل مردم عادى است. زمصرش بوى پيراهن شنيدى‌ چرا در چاه كنعانش نديدى‌ بگفت: احوال ما برق جهان است‌ گهى پيدا و ديگر دم، نهان است‌ گهى بر طارم اعلى نشينيم‌ گهى تا پشت پاى خود، نبينيم‌ شايد مراد از «بوى يوسف» خبر تازه‌اى از يوسف باشد. اين مسئله امروزه در دنياى علم، به «تله پاتى» يعنى انتقال فكر از نقاط دور دست، مشهور شده وبه عنوان يك مسئله مسلّم علمى درآمده است. يعنى كسانى كه پيوند نزديكى با هم دارند و يا داراى قدرت روحى خاص هستند، همين كه مسئله‌اى در گوشه‌اى از جهان براى شخصى پيش آيد او نيز در گوشه‌اى‌ «1». صوارم‌المهرقه، ص 224. جلد 4 - صفحه 281 ديگر از جهان آن را درمى‌يابد. شخصى از امام باقر عليه السلام سؤال كرد: گاهى بدون جهت قلبم را غم فرا مى‌گيرد، به نوعى كه اطرافيان مى‌فهمند. امام فرمود: مسلمانان در آفرينش از يك حقيقت و طينت هستند، همين كه حادثه‌ى تلخى براى يكى از آنان اتفاق بيافتد، ديگرى در سرزمين و منطقه‌اى ديگر غمناك مى‌شود. «1» اگر استشمام بوى يوسف را مربوط به قواى شامّه بدانيم، بايد به عنوان يك امر خارق‌العاده و معجزه پذيرفت كه يعقوب بويى را از دور استشمام مى‌كند. در ايّام تجاوز عراق به جمهورى اسلامى ايران كه مردم به فرمان امام خمينى قدس سره در جبهه‌هاى غرب و جنوب حاضر بودند، بنده نيز در خدمت شهيد آيةاللَّه اشرفى اصفهانى كه حدود نود سال داشت، در عمليات «مسلم‌بن‌عقيل» بودم. ايشان بارها در شب حمله به من فرمود: من بوى بهشت را مى‌يابم، ولى من هرچه بو كشيدم چيزى نيافتم!. آرى، كسى كه نود سال در علم و تقوا و زهد و تهجّد بوده، مى‌تواند احساسى داشته باشد كه ديگران نداشته باشند. همانگونه كه پيشگويى ايشان كه گفتند: من چهارمين شهيد محراب خواهم بود، عملى شد!. «2» به هر حال ممكن است مراد از بوى بهشت، يك بوى عرفانى باشد. نظير شيرينى مناجات كه يك مزه معنوى است. و ممكن است بوى طبيعى باشد، ليكن هر شامه‌اى لايق استشمام آن نيست. نظير امواج راديويى كه در فضاست، ليكن هر راديويى تمام آنها را نمى‌گيرد. پیام ها 1- انسان، با صفاى باطن مى‌تواند حقايق معنوى را درك كند. «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ‌ يُوسُفَ» «1». تفسير نمونه. «2». منافقان در فاصله‌ى يكى دو سال، آية اللَّه مدنى، صدوقى، دستغيب و ايشان را در نماز جمعه يا مسير رفتن به نماز جمعه، با نارنجك قطعه قطعه نمودند. جلد 4 - صفحه 282 ولى درك حقايق محدود است، اينگونه نيست كه آنان در هر مكان و زمان بتوانند هرچه را دريابند و لذا بوى پيراهن را بعد از فاصله كاروان دريافت نمود. «فَصَلَتِ الْعِيرُ» 2- اگر حقايقى را درك نمى‌كنيم، مقام ديگران را انكار نكنيم. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ» 3- همه‌ى مردم ظرفيّت شنيدن حقايق را ندارند و نسبت بى‌خردى به گوينده مى‌دهند. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»* 4- زندگانى عالمان در ميان نادانان، رنج‌آور ومشكل است. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ «95» (به او) گفتند: به خدا سوگند تو در گمراهى ديرين خود هستى. نکته ها در آيه 8 اين سوره خوانديم كه برادران در حقّ پدر خود گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» پدرمان به خاطر علاقه بى‌جهت به يوسف و برادرش، در گمراهى آشكار است. در اينجا گفتند: «ضَلالِكَ الْقَدِيمِ»، يعنى هنوز در آن خطاى پيشين به سر مى‌برد. افراد عادّى نبايد اولياى خدا را با فهم خود بسنجند و حكم كنند كه اين شدنى است يا نشدنى. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الناس اعداء ما جهلوا» «1» يعنى مردم همين كه خود نمى‌دانند با هر دانايى مخالفت مى‌كنند. پیام ها 1- كار نيكان را قياس از خود مگير. «إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ» (نسبت گمراهى به پدر، ناشى از قياس وسنجيدن درك او با فهم خود بود.) 2- يعقوب در طول دوران فراق يوسف، به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى‌كرد. «إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ» «1». نهج‌البلاغه، حكمت 172. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 283" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As