eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ «93» (يوسف گفت:) اين پيراهن مرا ببريد و آنرا بر صورت پدرم بيفكنيد (تا) بينا شود و همه كسان خود را نزد من بياوريد. نکته ها در داستان حضرت يوسف، پيراهن او در چند جا مطرح شده است؛ الف: «وَ جاؤُ عَلى‌ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ» برادران، پيراهن يوسف را با خون دروغين آغشته كرده و نزد پدر بردند كه گرگ يوسف را خورد. ب: «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ» پيراهن از پشت پاره وسبب كشف جرم و مجرم شد. ج: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» پيراهن موجب شفاى يعقوب نابينا مى‌شود. اگر پيراهنى كه جوار يوسف است نابينا را بينا مى‌كند، پس در تبرك به مرقد و صحن و سرا و درب و ديوار و پارچه و هر چيز ديگرى كه در جوار اولياى خدا باشد، اميد شفا هست. تا اينجا مرحله شناسايى يوسف، عذرخواهى از او وعفو وگذشت يوسف و طلب عفو الهى، طى شده است، ولى هنوز نابينايى پدر كه از آثار جرم برادران است، وجود دارد. در اين آيه راه حل اين مشكل ارائه مى‌شود. ضمناً در روايت آمده است كه يوسف گفت: كسى پيراهن مرا براى پدر ببرد كه پيراهن خونى مرا پيش او برده بود تا همانگونه كه پدر را دل آزرده كرده با اين پيراهن دلشاد سازد. در روايات آمده است: يوسف برادران خود را هر روز و شب سر سفره خود مى‌نشاند و آنها احساس شرمندگى مى‌كردند، به يوسف پيغام دادند كه سفره ما جدا باشد، چون چهره تو ما را شرمنده مى‌كند!. يوسف پاسخ داد: امّا من افتخار مى‌كنم كه در كنار شما باشم و با شما غذا بخورم. روزگارى مردم كه مرا مى‌ديدند، مى‌گفتند: «سبحان من بلغ عبدا بيع بعشرين درهما ما بلغ» منزّه است خدايى كه برده‌ى بيست درهمى را به عزّت رساند. امّا امروز وجود شما براى من عزّت است. جلد 4 - صفحه 278 حالا مردم مى‌دانند كه من برده و بى‌اصل و نسب نبوده‌ام. من برادرانى مثل شما و پدرى همانند يعقوب داشته‌ام، ولى غريب افتاده بودم. «1» (اللَّه‌اكبر از اين فتوّت و جوانمردى) نقل شده است مرحوم آيت‌اللَّه‌العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى كه براى معالجه از اراك به سمت تهران حركت كرده بود، شبى را در قم ماندند. مردم از ايشان تقاضا كردند كه حوزه علميه خود را از اراك به قم منتقل كند، چون قم حرم اهل‌بيت عليهم السلام و مدفن حضرت معصومه عليها السلام است. ايشان استخاره كردند و اين آيه آمد: «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» پیام ها 1- تبرّك به اشيائى كه مربوط به اولياى خداست، جايز است. «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» (پيراهن يوسف، چشم نابينايى را بينا مى‌كند.) 2- كسى كه با هوى و هوس مبارزه كند، حتّى لباسش نيز از مقدسات مى‌شود. «بِقَمِيصِي» 3- تنها ديدن اشياى مقدّس براى تبرّك كافى نيست، بايد آن را لمس كرد. «فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي»* 4- حزن و شادى در نور چشم اثر دارد. وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ‌ ... يَأْتِ بَصِيراً شايد به همين دليل فرزند خوب را «قرةالعين» ناميده‌اند. (البتّه اگر نخواهيم از بُعد معجزه بررسى كنيم.) 5- وصال، دل پير را زنده و نابينا را بينا مى‌كند. «فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»* 6- در معجزه وكرامت، سن وسال شرط نيست. (پيراهن فرزند، چشمان پدر را بينا مى‌كند.) 7- يوسف، علم غيب داشت وگرنه از كجا مى‌دانست كه پيراهن، پدر را بينا مى‌كند. «يَأْتِ بَصِيراً» 8- خداوند آنچه را كه روزى سبب حزن يعقوب شده بود، مايه شادى و شفاى او «1». تفسير كبير، به نقل از تفسيرنمونه. جلد 4 - صفحه 279 قرار داد. (پيراهن روزى سبب اندوه شد و امروز سبب شادى)* 9- فرزندان متمكن، بستگان ضعيف مخصوصاً والدين سالمند را تحت پوشش ببرند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» 10- شرايط اجتماعى، در عمل به وظيفه اثر دارد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» (صله‌ى رحم يوسف در آن شرايط به نوعى بود كه بايد فاميل به مصر بيايند.) 11- رسيدگى به بستگان با حفظ حقوق ساير مردم، لازم است. «أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ» 12- تغيير مسكن و هجرت، آثار زيادى دارد از جمله: خاطرات غم‌انگيز را دگرگون مى‌كند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» 13- افراد خانواده و بستگان نزديك در صورت امكان نزديك هم و در كنار هم زندگى كنند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 14- جوانمردى يوسف عليه السلام تا آن اندازه بود كه برادران او را تحمّل نكردند و را در چاه انداختند، ولى يوسف عليه السلام همه برادران و خانواده‌هايشان را دعوت كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 15- با خويشان هر چند خطاكار باشند نبايد قطع رابطه كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 16- براى كسانى كه زجر فراق كشيده‌اند بايد به فكر رفاه بود. «أَجْمَعِينَ» ديگر يعقوب تاب فراق ندارد. 17- بهترين لطف آن است كه همه را شامل شود. «أَجْمَعِين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خانه قرآنی کریمه
009.mp3
1.22M
با سلام با هدف آماده سازی همراهان قرانی جهت تلاوت روزی یک صفحه در مساجد و ادارات هر هفته یک صفحه از قرآن با صوت استاد پرهیزکار و متن همان صفحه در کانال قرار خواهد گرفت (س) ارتباط با ادمین @S_K_ahmadi54 https://eitaa.com/kareme18
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ «94» و چون كاروان (از مصر به سوى كنعان محل زندگى يعقوب) رهسپار شد، پدرشان گفت: همانا من بوى يوسف را مى‌يابم، البتّه اگر مرا كم‌خرد ندانيد. نکته ها «فَصَلَتِ» يعنى فاصله گرفت. «فَصَلَتِ الْعِيرُ» يعنى كاروان از مصر فاصله گرفت. «تُفَنِّدُونِ» جلد 4 - صفحه 280 از ريشه «فند» به معنى ناتوانى فكر و سفاهت است. يعقوب نگران بود كه اطرافيانش نسبت بى‌خردى به او دهند و فرمود: «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»، ولى با كمال تأسّف اطرافيان و بعضى اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين نسبت را به آن حضرت دادند، آنجا كه در آستانه رحلت فرمود: قلم و كاغذ بياوريد تا چيزى بگويم و ثبت شود كه اگر به آن عمل كنيد، هرگز گمراه نشويد! يكى گفت: «ان الرجل ليهجر» «1» پيامبر هذيان مى‌گويد و نگذاشتند چيزى نوشته شود. سؤال: چگونه است كه تنها يعقوب بوى يوسف را درك مى‌كند؟ «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ» پاسخ: هيچ مانعى ندارد، همان گونه كه انبيا، وحى را درك مى‌كنند و ما آن را درك نمى‌كنيم، در بقيه امور نيز آنان چيزى را بيابند كه ما نمى‌يابيم. مگر در آستانه‌ى جنگ خندق، به هنگام كندن خندق، رسول اكرم صلى الله عليه و آله از جهش برقى كه از اصابت كلنگ به سنگى نمايان شد، نفرمود: در اين برق سقوط امپراطورى‌ها را ديدم؟ امّا بعضى از افراد ضعيف الايمان گفتند: پيامبر از ترس خود، دور شهر خندق مى‌كند، ولى با هر ضربه و جرقّه‌اى، از سقوط يك رژيم و حكومتى و پيروزى خود وعده مى‌دهد! در شرح نهج‌البلاغه مرحوم خويى آمده است: براى امام معصوم، عمود نورى است كه چون خدا اراده كند، امام با نگاه به آن، آينده را مى‌بيند وگاهى نيز مثل مردم عادى است. زمصرش بوى پيراهن شنيدى‌ چرا در چاه كنعانش نديدى‌ بگفت: احوال ما برق جهان است‌ گهى پيدا و ديگر دم، نهان است‌ گهى بر طارم اعلى نشينيم‌ گهى تا پشت پاى خود، نبينيم‌ شايد مراد از «بوى يوسف» خبر تازه‌اى از يوسف باشد. اين مسئله امروزه در دنياى علم، به «تله پاتى» يعنى انتقال فكر از نقاط دور دست، مشهور شده وبه عنوان يك مسئله مسلّم علمى درآمده است. يعنى كسانى كه پيوند نزديكى با هم دارند و يا داراى قدرت روحى خاص هستند، همين كه مسئله‌اى در گوشه‌اى از جهان براى شخصى پيش آيد او نيز در گوشه‌اى‌ «1». صوارم‌المهرقه، ص 224. جلد 4 - صفحه 281 ديگر از جهان آن را درمى‌يابد. شخصى از امام باقر عليه السلام سؤال كرد: گاهى بدون جهت قلبم را غم فرا مى‌گيرد، به نوعى كه اطرافيان مى‌فهمند. امام فرمود: مسلمانان در آفرينش از يك حقيقت و طينت هستند، همين كه حادثه‌ى تلخى براى يكى از آنان اتفاق بيافتد، ديگرى در سرزمين و منطقه‌اى ديگر غمناك مى‌شود. «1» اگر استشمام بوى يوسف را مربوط به قواى شامّه بدانيم، بايد به عنوان يك امر خارق‌العاده و معجزه پذيرفت كه يعقوب بويى را از دور استشمام مى‌كند. در ايّام تجاوز عراق به جمهورى اسلامى ايران كه مردم به فرمان امام خمينى قدس سره در جبهه‌هاى غرب و جنوب حاضر بودند، بنده نيز در خدمت شهيد آيةاللَّه اشرفى اصفهانى كه حدود نود سال داشت، در عمليات «مسلم‌بن‌عقيل» بودم. ايشان بارها در شب حمله به من فرمود: من بوى بهشت را مى‌يابم، ولى من هرچه بو كشيدم چيزى نيافتم!. آرى، كسى كه نود سال در علم و تقوا و زهد و تهجّد بوده، مى‌تواند احساسى داشته باشد كه ديگران نداشته باشند. همانگونه كه پيشگويى ايشان كه گفتند: من چهارمين شهيد محراب خواهم بود، عملى شد!. «2» به هر حال ممكن است مراد از بوى بهشت، يك بوى عرفانى باشد. نظير شيرينى مناجات كه يك مزه معنوى است. و ممكن است بوى طبيعى باشد، ليكن هر شامه‌اى لايق استشمام آن نيست. نظير امواج راديويى كه در فضاست، ليكن هر راديويى تمام آنها را نمى‌گيرد. پیام ها 1- انسان، با صفاى باطن مى‌تواند حقايق معنوى را درك كند. «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ‌ يُوسُفَ» «1». تفسير نمونه. «2». منافقان در فاصله‌ى يكى دو سال، آية اللَّه مدنى، صدوقى، دستغيب و ايشان را در نماز جمعه يا مسير رفتن به نماز جمعه، با نارنجك قطعه قطعه نمودند. جلد 4 - صفحه 282 ولى درك حقايق محدود است، اينگونه نيست كه آنان در هر مكان و زمان بتوانند هرچه را دريابند و لذا بوى پيراهن را بعد از فاصله كاروان دريافت نمود. «فَصَلَتِ الْعِيرُ» 2- اگر حقايقى را درك نمى‌كنيم، مقام ديگران را انكار نكنيم. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ» 3- همه‌ى مردم ظرفيّت شنيدن حقايق را ندارند و نسبت بى‌خردى به گوينده مى‌دهند. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»* 4- زندگانى عالمان در ميان نادانان، رنج‌آور ومشكل است. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ «95» (به او) گفتند: به خدا سوگند تو در گمراهى ديرين خود هستى. نکته ها در آيه 8 اين سوره خوانديم كه برادران در حقّ پدر خود گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» پدرمان به خاطر علاقه بى‌جهت به يوسف و برادرش، در گمراهى آشكار است. در اينجا گفتند: «ضَلالِكَ الْقَدِيمِ»، يعنى هنوز در آن خطاى پيشين به سر مى‌برد. افراد عادّى نبايد اولياى خدا را با فهم خود بسنجند و حكم كنند كه اين شدنى است يا نشدنى. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الناس اعداء ما جهلوا» «1» يعنى مردم همين كه خود نمى‌دانند با هر دانايى مخالفت مى‌كنند. پیام ها 1- كار نيكان را قياس از خود مگير. «إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ» (نسبت گمراهى به پدر، ناشى از قياس وسنجيدن درك او با فهم خود بود.) 2- يعقوب در طول دوران فراق يوسف، به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى‌كرد. «إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ» «1». نهج‌البلاغه، حكمت 172. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 283" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى‌ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «96» پس چون (آن برادرى كه حامل پيراهن يوسف بود) مژده‌رسان آمد، پيراهن را روى صورت يعقوب انداخت. پس يعقوب بينا گشت و گفت: آيا به شما نگفتم: همانا من از (عنايت) خداوند چيزى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد. نکته ها اگر مراد از سفيد شدن چشم‌ «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ»؛ كم‌نور شدن باشد، «بَصِيراً» به معناى پر نور شدن است و دلالت بر اين دارد كه حزن و شادى در ديد و قوه باصره‌ى انسان مؤثر است. امّا اگر مراد نابينايى مطلق باشد كه از ظاهر آيه و «فَارْتَدَّ بَصِيراً» بر مى‌آيد، يك معجزه و توسّل است كه قرآن آن را اثبات مى‌كند. دنيا فراز و نشيب دارد؛ برادران يوسف يك روز كشته شدن يوسف را به دست گرگ و يك روز خبر حاكم شدن يوسف را مى‌آورند. پیام ها 1- سرچشمه علم انبيا، علم الهى است. أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ‌ ... 2- انبياى الهى به وعده‌هاى خداوند اطمينان دارند. أَ لَمْ أَقُلْ‌ ... 3- يعقوب بر خلاف فرزندانش، به زنده بودن يوسف و پايان پذيرفتن فراقش اطمينان داشت. «أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ» 4- فرزند ناصالح باعث كورى پدر وفرزند صالح موجب بينايى او مى‌شود. ابْيَضَّتْ عَيْناهُ‌ ... فَارْتَدَّ* 5- اراده‌ى الهى، بر قوانين طبيعى حاكم است. «فَارْتَدَّ بَصِيراً» 6- لباس و تعلّقات اولياى خدا، مى‌تواند منشأ اثر باشد. «فَارْتَدَّ بَصِيراً» 7- چه بسا امرى كه مكروه شمرده مى‌شود؛ ولى براى همه خير است، چنان كه قحطى ناخوشايند بود، ولى موجب آزادى بى‌گناهى چون يوسف و حاكميّت‌ جلد 4 - صفحه 284 او، وصال يعقوب وكنترل قحطى شد. «إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ «97» (فرزندان) گفتند: اى پدر! براى گناهانمان (از خداوند) طلبِ آمرزش كن كه براستى ما خطاكار بوديم. قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «98» (يعقوب) گفت: بزودى از پروردگارم براى شما طلب آمرزش مى‌كنم، براستى كه او، خود آمرزنده وبسيار مهربان است. نکته ها فرزندان يعقوب موحّد بودند وبه مقام والاى پدرشان آگاه بودند؛ «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» آنچه در آيات قبل به عنوان «ضلال» به پدر نسبت داده‌اند، مراد گمراهى در عقيده نيست، بلكه گمراهى در تشخيص و علاقمندى او به يوسف بود. براى ظالم سه روز است: روز قدرت، روز مهلت و روز ندامت. براى مظلوم نيز سه روز است: روز حسرت كه مورد ظلم قرار گرفته، روز حيرت كه در فكر چاره‌انديشى است و روز نصرت در اين دنيا يا جهان آخرت. كسانى‌كه در اثر اشتباه به پدر گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» بعد از توجّه به اشتباه مى‌گويند: «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ» در تفسير مجمع‌البيان و اطيب‌البيان آمده است كه حضرت يعقوب در انتظار شب جمعه يا سحر بود تا براى فرزندانش دعا كند. پیام ها 1- ظلم، مايه‌ى ذلّت است. روزى كه برادران، يوسف را به چاه انداختند، روز خنده آنان و ذلّت يوسف بود و امروز به عكس شد. 2- براى آمرزش گناهان، توسّل به اولياى خداوند جايز است. «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» جلد 4 - صفحه 285 3- دعاى پدر تأثير ويژه‌اى دارد. «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»* 4- براى توبه هيچگاه دير نيست. «اسْتَغْفِرْ لَنا»* 5- اعتراف به گناه و خطا زمينه آمرزش است. «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ»* 6- براى دعا، ساعات خاصّى اولويّت دارد. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ» 7- دعاى پدر در حقّ فرزندان، اثر خاصّى دارد. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ» 8- پدر نبايد كينه‌توز باشد ولغزش فرزندان را در دل نگهدارد. «أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ» 9- به هنگام اقرار خلافكار، او را ملامت نكنيد. هنگامى كه گفتند: «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ» ما خطاكار بوديم. پدر گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ» 10- گناهكار را به مغفرت الهى اميدوار كنيم. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»* 11- در استجابت دعا و توسّل به اولياى الهى صبور باشيم. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»* 12- حضرت يعقوب از حقّ خويش گذشت و براى حقّ الهى وعده دعا به فرزندان داد. «أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»* 13- لطف خداوند، شامل بزرگ‌ترين گناه و گناهكاران نيز مى‌شود. «هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» با اينكه دو نفر از پيامبران الهى مورد آزار و اذيّت چندين ساله قرار گرفته‌اند، باز اميد بخشايش از او مى‌رود." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‌ يُوسُفَ آوى‌ إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ «99» پس چون (پدر و مادر و برادران) بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در كنار خويش جاى داد وگفت: به خواست خدا با أمن و امان داخل مصر شويد. نکته ها نمى‌دانم اين فراز از داستان را چگونه بنويسم! يوسف براى استقبال از والدين خود، در بيرون شهر خيمه‌اى زده وبه انتظار ايستاده بود تا آنها را با عزّت و احترام وارد مصر كند؛ فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‌ يُوسُفَ‌ ... ادْخُلُوا مِصْرَ به طور طبيعى وقتى پدر و مادر و برادران يوسف، جلد 4 - صفحه 286 خود را براى سفر آماده مى‌كردند، شور و غوغا در كنعان بود. مردم مى‌ديدند چگونه بعد از سالها، با دريافت خبر خوش سلامت يوسف، در حالى كه يعقوب بينايى خود را باز يافته با اشتياق عزم ديدار فرزند را دارد. آنها نيز خوشحال از احوال اين پدر وپسر بودند، مخصوصاً از اينكه يوسف در مصر خزانه‌دار و حاكم است و در دوره قحط سالى، با ارسال غلّه آنها را نيز حمايت كرده است. با چه شوق و شور و عشقى مى‌توان اين قصه را نوشت و تمام نمود!. از «أَبَوَيْهِ» معلوم مى‌شود كه مادر يوسف نيز زنده بوده است، ولى سؤالى كه خودم نيز به جواب آن پى نبرده‌ام اين است كه چرا در سرتاسر داستان نامى از گريه، سوز وناله‌هاى مادرش مطرح نشده و اين موضوع مسكوت مانده است؟ در روايات آمده كه يعقوب با اصرار وسوگند از يوسف خواست تا ماجراى خود را بازگو كند. وقتى يوسف شروع به گفتن كرد كه برادران مرا لب چاه برده و با تهديد پيراهنم را كندند، يعقوب بى‌هوش شد. چون به هوش آمد، درخواست كرد كه ادامه دهد، ولى يوسف گفت: پدر تو را به حقّ ابراهيم، اسماعيل و اسحاق عليهم السلام مرا از نقل داستان معاف كن! يعقوب پذيرفت. «1» پیام ها 1- استقبال در بيرون شهر، كار نيكويى است. «فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‌ يُوسُفَ» در بيرون شهر مراسم استقبال از يعقوب بود و يوسف در آنجا خيمه زده بود. 2- پست ومقام نبايد ما را از احترام به والدين غافل كند. قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ ... 3- حتّى اگر شخص اوّل كشور نيز خواست از امنيّت سرزمين خود سخن بگويد، بايد توجّه به لطف خداوند داشته باشد. «إِنْ شاءَ اللَّهُ» زيرا تا خدا نخواهد، امنيّتى در كار نيست، چنانكه گروهى از سنگ‌هاى كوه خانه ساختند تا درامان باشند، ولى قهر خداوند امنيّت آنان را به هم زد. «وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً «1». تفسير نمونه و مجمع‌البيان. جلد 4 - صفحه 287 آمِنِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ» «1» 4- در انتخاب محلّ سكونت، يكى از مهم‌ترين مسائل، امنيّت است. «آمِنِينَ» 5- اگر يوسف‌ها حاكم باشند، امنيّت برقرار خواهد شد. «آمِنِينَ» «1». حِجر، 82- 83." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As