"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ «79»
(يوسف) گفت: پناه به خدا از اينكه كسى را به جز آنكه متاعمان را نزد او يافتهايم، بگيريم. زيرا كه در اين صورت حتماً ستمگر خواهيم بود.
نکته ها
دقّت در كلمات يوسف عليه السلام، نشان از اين دارد كه نمىخواهد بنيامين را سارق معرّفى كند، لذا نمىگويد: «وجدناه سارقاً» بلكه مىگويد: «وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ» متاع در بار او بود، نه آنكه
جلد 4 - صفحه 260
قطعاً او سارق است.
اگر يوسف برادر ديگرى را به جاى بنيامين نگه مىداشت، طرح به هم مىخورد و برادران با او به عنوان يك دزد برخورد مىكردند و انواع آزار و اذيّتها را روا مىداشتند و آن كس كه به جاى بنيامين مىماند، احساس مىكرد به ناحقّ گرفتار شده است.
پیام ها
1- مراعات مقرّرات، بر هر كس لازم است و قانون شكنى حتّى براى عزيز مصر نيز ممنوع است. «مَعاذَ اللَّهِ»
2- نيكوكار قانون شكنى نمىكند. مِنَ الْمُحْسِنِينَ. قالَ مَعاذَ اللَّهِ ...*
3- قاضى نبايد تحت تأثير احساسات قرار گيرد. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»*
4- قضاوت كار حساسى است كه بايد در آن به خدا پناه برد. «مَعاذَ اللَّهِ»*
5- يوسف عليه السلام در دو مكان به خدا پناه برد: يكى در خلوت زليخا و يكى به هنگام قضاوت و حكم. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»*
6- قانون شكنى، ظلم است. (نبايد به درخواست اين و آن مقرّرات را شكست.)
«مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ»
7- بىگناه نبايد به جاى گناهكار كيفر ببيند، هر چند خودش به اينكار رضايت داشته باشد. «مَعاذَ اللَّهِ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۷۹__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قالَ كَبِيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ «80»
جلد 4 - صفحه 261
پس چون از يوسف مأيوس شدند (كه يكى را به جاى ديگرى بازداشت كند)، نجواكنان به كنارى رفتند. (برادر) بزرگشان گفت: آيا نمىدانيد كه پدرتان براى برگرداندن او بر شما پيمان الهى گرفته و پيش از اين نيز درباره يوسف كوتاهى كردهايد. پس من هرگز از اين سرزمين نمىروم تا آنكه (يوسف عفو كند يا آنكه) پدرم به من اجازه دهد يا خدا در حقّ من حكمى كند و او بهترين داور و حاكم است.
نکته ها
«خَلَصُوا» يعنى گروه خود را از سايرين جدا كردند. «نَجِيًّا» يعنى به نجوى پرداختند. پس «خَلَصُوا نَجِيًّا» يعنى شوراى محرمانه تشكيل دادند كه چه بكنند.
پیام ها
1- التماسها وخواهشها، شما را از اجراى احكام الهى واعمال قاطعيّت باز ندارد. «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ»
2- گناه موجب مىشود ديگران از فرد دورى كرده برائت بجويند و حتّى رابطه خويشاوندى را ناديده بگيرند. «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا»*
3- روزگارى همين برادران، قدرتمندانه مشورت مىكردند كه چگونه يوسف را از بين ببرند؛ اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً ... لا تَقْتُلُوا ... أَلْقُوهُ ... امروز كاسه التماس در دست گرفته و مشورت ونجوى مىكنند كه چگونه بنيامين را آزاد نمايند. «خَلَصُوا نَجِيًّا»
4- در عدم حضور پدر مسئوليّت اعضاى خانواده با برادر بزرگتر است. «قالَ كَبِيرُهُمْ»*
5- رعايت سلسله مراتب و موقعيّت سنّى در خانواده و جامعه لازم است. «قالَ كَبِيرُهُمْ»*
6- در حوادث تلخ و ناگوار، بزرگترها مسئولتر و شرمندهترند. «قالَ كَبِيرُهُمْ»
جلد 4 - صفحه 262
7- عهد وپيمانها لازم الاجرا است. «أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً»
8- پيمانهاى سخت و قراردادهاى محكم، راه سوءاستفاده را مىبندد. «أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً»
9- خيانت وجنايت تا آخر عمر وجدانهاى سالم را آزار مىدهد. «وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ»
10- تحصّن، يكى از شيوههاى قديمى براى رسيدن به مقصود است. «فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ»
11- غربت، بهتر از شرمندگى است. «فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ»
12- به خداوند خوشبين باشيم. «هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸٠__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ارْجِعُوا إِلى أَبِيكُمْ فَقُولُوا يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلَّا بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظِينَ «81»
(برادر بزرگ گفت: من اينجا مىمانم، ولى) شما به سوى پدرتان برگرديد، پس بگوييد: اى پدر! همانا پسرت دزدى كرده و ما جز به آنچه مىدانستيم گواهى نداديم و ما نگهبان (و آگاه به) غيب نبودهايم.
پیام ها
1- انسان، خودخواه است. در آنجا كه مىخواستند به گندم بيشتر برسند، گفتند: «فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا» «1» برادر ما را با ما روانه كن، ولى امروز كه تهمت در كار است، گفتند: «ابْنَكَ» پسر تو دزدى كرده و نگفتند: برادر ما.
2- شهادت وگواهى، بايد بر اساس علم باشد. «ما شَهِدْنا إِلَّا بِما عَلِمْنا»
3- در پيمانها و تعهدات، بايد براى حوادث پيشبينى نشده تبصرهاى باز كرد. وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ ...
«1». يوسف، 63.
جلد 4 - صفحه 263
4- عذر خود را با كمال صراحت بگوئيم. «وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظِينَ"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۱__جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ «82»
(اگر به حرف ما اطمينان ندارى) از قريهاى كه در آن بوديم و از كاروانى كه در ميانشان به اينجا رو آوردهايم، سؤال كن و بىشك ما راستگو هستيم.
نکته ها
«قريه» تنها به معناى روستا نيست، بلكه به محل اجتماع و مناطق مسكونى گفته مىشود؛ خواه شهر باشد يا روستا. ضمناً «وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ» به معنى سؤال از اهل قريه است.
«عير» به كاروانى گفته مىشود كه مواد غذايى حملونقل مىكند.
برادران يوسف در گفتگو با پدر، در ماجراى كشته شدن يوسف توسط گرگ، دليل نداشتند، ولى در اينجا براى حرف خود دو دليل آوردند؛ يكى سؤال از مردم مصر و يكى سؤال از كاروانيان كه ما در ميان آنان بوديم. علاوه برآنكه در ماجراى قبل گفتند: «لَوْ كُنَّا صادِقِينَ» و «لَوْ» نشانه ترديد و دلهره و سستى است، ولى در اين صحنه با «إِنَّا» و حرف لام كه در جمله «إِنَّا لَصادِقُونَ» است نشان مىدهند كه قطعاً راست مىگويند.
پیام ها
1- سابقهى بد و دروغ، در پذيرش سخنان انسان در تمام عمر ايجاد ترديد مىكند. «وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ»
2- گواهى شهود عينى، راهى معتبر براى اثبات مدّعا مىباشد. وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ ... وَ الْعِيرَ ...
3- امكان تبانى مجموعهاى بزرگ بر كذب، منتفى است. وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ ... إِنَّا لَصادِقُونَ*
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 264
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۲_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «83»
(يعقوب) گفت: (اين چنين نيست) بلكه (بار ديگر) نفس شما (با نسبت دزدى به بنيامين يا تعيين كيفر گروگانگيرى) مسئله را براى شما آراسته است، پس صبرى نيكو (لازم است) اميد است كه خداوند همه برادران را با هم نزد من آورد، چرا كه او قطعاً آگاه و حكيم است.
نکته ها
وقتى برادران، پيراهن آغشته به خون يوسف را با ظاهرى غمگين و گريان حضور پدر آوردند و گفتند: يوسف را گرگ خورد. حضرت يعقوب گفت: «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ» يعنى نفس شما اين كار را در چشم شما زيبا جلوه داده است و من صبر جميل مىكنم. در اينجا نيز كه دو فرزندش (بنيامين وپسر بزرگتر) از او جدا شدهاند، همين جمله را تكرار مىكند. شايد اين سؤال مطرح شود در ماجراى يوسف برادران توطئه و خيانت كردند، ولى در ماجراى بنيامين اين مسايل نبود، پس چرا كلام يعقوب در هر دو مورد يك لحن و يك عبارت است؟ «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ»
تفسيرالميزان اينگونه پاسخ مىدهد: يعقوب مىخواهد بگويد دورى اين دو برادر نيز دنباله حركت قبلى شما نسبت به يوسف است. يعنى تمام اين صحنهها، دنباله همان كار زشت شماست. ممكن است گفته شود كه مراد يعقوب اين است كه شما در اينجا هم خيال مىكنيد بىتقصيريد و كارتان خوب بوده است، ولى شما مقصّريد زيرا: اوّلًا: چرا با ديدن پيمانه در بار برادرتان او را سارق دانستيد؟ شايد كس ديگرى اين پيمانه را در بار گذاشته بود؟ ثانياً: چرا زود برگشتيد؟ بايد تحقيق مىكرديد. ثالثاً چرا كيفر سارق را گروگان قرار داديد؟ «1»
امّا سخن صاحب الميزان مناسبتر است، چون پيدا شدن پيمانه در بار بنيامين، براى عموم مردم سبب علم به دزدى مىشود و ماندن برادر بزرگتر در مصر نيز براى پيگيرى كار يا جلب
«1». تفسير نمونه.
جلد 4 - صفحه 265
عواطف و رحم بود و كيفرى هم كه ذكر شده، مجازات سارق در منطقه آنان بوده است.
بنابراين در هيچ يك از سه مسئله، جلوه نفسانى نبود تاگفته شود: «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ»
صبر، گاهى از روى ناچارى و بيچارگى است، چنانكه اهل دوزخ مىگويند: «سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا» صبر كردن و يا جزع كردن براى نجات ما اثرى ندارد. و گاهى صبر آگاهانه و داوطلبانه و تسليم رضاى خداوند است كه چهره اين صبر در هر جايى با يك عنوان مطرح است؛ صبر در ميدان جهاد، شجاعت است. صبر در دنيا، زهد است. صبر در برابر گناه، تقواست. صبر در برابر شهوت، عفّت است و صبر در برابر مال حرام، ورع است.
تزيين و زيبانمايى زشتىها، گاهى توسّط شيطان؛ «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ» «1»، گاهى به وسيلهى زرق و برق دنيا؛ «حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ» «2» و گاهى توسّط نفس انسان است. «سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ»
پیام ها
1- نفس براى توجيه گناه، كارهاى زشت را در نظر انسان زيبا جلوه مىدهد. «سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ»
2- صبر، شيوهى مردان خداست وصبر جميل، صبرى است كه در آن سخنى بر خلاف تسليم و رضاى خداوند گفته نشود. «3» «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ»
3- هرگز از قدرت خداوند مأيوس نشويم. «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ»
4- يعقوب به زنده بودن سه فرزندش (يوسف، بنيامين، برادر بزرگتر) يقين داشت و به ملاقاتشان اميدوار بود. «أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً»
5- براى قدرت الهى، حل مشكلات تازه و كهنه، يكسان است. خداوند مىتواند يوسف ديروز و برادر امروز شما را يكجا دورهم گرد آورد. «جَمِيعاً»
6- مؤمن، حوادث تلخ را نيز از حكمت خدا مىداند. «الْحَكِيمُ»
7- باور وتوجّه به عالمانه وحكيمانه بودن افعال الهى، آدمى را به صبر وشكيبايى در حوادث دشوار وادار مىكند. «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ، إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»
«1». انفال، 48.
«2». يونس، 24.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 4 - صفحه 266"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۳_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ «84»
يعقوب از فرزندان روى گرداند و گفت: اى دريغا بر يوسف، پس اندوه خود را فرو مىخورد (تا آنكه) دو چشمش از اندوه سفيد (و نابينا) شد.
نکته ها
«اسف» به معناى حزن و اندوه همراه با غضب است. يعقوب بر چشم گريه، و بر زبان «يا أَسَفى» و در دل حزن داشت.
در روايتى امامصادق عليه السلام فرمود: علىّبنالحسين عليهما السلام بيست سال بعد از حادثه كربلا به هر مناسبتى گريه مىكرد. سؤال كردند چرا اين همه گريه مىكنيد؟ فرمود: يعقوب يازده پسر داشت يكى غائب شد، با اينكه زنده بود، از گريه چشمانش را از دست داد، ولى من در برابر چشمان خود ديدم پدر و برادرها و هفده نفر از خاندان نبوّت شهيد شدند، چگونه گريه نكنم؟ «1»
پیام ها
1- حسدورزى، يك عمر تحقير به همراه دارد. «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ»
2- آنها مىخواستند با حذف يوسف، خود محبوب پدر شوند؛ «يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ» ولى حسادت، قهر پدر را شامل حال آنها كرد. «تَوَلَّى عَنْهُمْ»
3- يعقوب مىدانست كه بر فرزند ديگر ظلم نشده است، ظلم بر يوسف رفته است. «يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ»
4- غصّه و گريه، گاهى موجب نابينايى مىشود. «ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»
5- ندبه و گريه و سوز و عشق، نياز به شناخت دارد. (يعقوب آشنا به يوسف
«1». بحار، ج 46، ص 108.
جلد 4 - صفحه 267
است كه از سوز نابينا مىشود.)
6- اهميّت مصائب، بر محور شخصيّت افراد است. (ظلم به يوسف با ظلم به ديگران فرق دارد، نام يوسف برده مىشود نه دو برادر ديگر.)
7- گريه، غم و اندوه در فراق عزيزان، جايز است. «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»
8- تحمّل انسان حدّى دارد و روزى لبريز مىشود. «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»*
9- فرو بردن خشم، از صفات مردان الهى و كارى شايسته است. «فَهُوَ كَظِيمٌ»*
10- گريه و غم، منافاتى با كظم غيظ و صبر ندارد. «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ، يا أَسَفى، فَهُوَ كَظِيمٌ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۴_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ «85»
(فرزندان يعقوب به پدرشان) گفتند: به خدا سوگند تو پيوسته يوسف را ياد مىكنى، تا آنكه بيمار و لاغر شوى و (يا مشرف به مرگ و) از بين بروى.
نکته ها
«حرض»، به شخصى گويند كه عشق يا اندوه و حزن، او را فرسوده كرده باشد.
پیام ها
1- يوسفها همواره بايد در يادها باشند. «تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ» (اولياى خدا در دعاى ندبه، يوسف زمان را صدا مىزنند و گريه مىكنند.)
2- اگر مىخواهيد ببينيد چقدر كسى را دوست داريد، ببينيد چقدر به ياد او هستيد. «تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ»*
3- آن كه يوسف را مىشناسد، سوزى دارد كه افراد عادّى آن را درك نمىكنند.
«تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً»
4- مسايل روحى وروانى، در جسم اثر مىگذارد. «حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ» (فراق مىتواند انسان را بشكند و يا بكشد، تا چه رسد به داغ و مصيبت.)
جلد 4 - صفحه 268
5- حساب عاطفه پدرى، از علاقههاى عادّى جداست. «تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۵_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «86»
(يعقوب) گفت: من ناله (آشكار) وحزن (پنهان) خود را فقط به خدا شكايت مىبرم و از (عنايت و لطف) خداوند چيزى را مىدانم كه شما نمىدانيد.
نکته ها
«بث» به حزن شديد گفته مىشود كه گويا شدّت آن باعث شده كه دارندهاش نتواند آن را بيان كند.
حضرت آدم از كار خود به درگاه خدا ناله نمود؛ «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» «1» و حضرت ايّوب از بيمارى خود؛ «أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ» «2» و حضرت موسى از فقر و ندارى؛ «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» «3» و حضرت يعقوب از فراق فرزند. «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي»
پیام ها
1- آنچه مذموم است، يا سكوتى است كه بر قلب واعصاب فشار مىآورد و سلامت انسان را به مخاطره مىاندازد و يا ناله و فرياد در برابر مردم است كه موقعيّت انسان را پايين مىآورد، امّا شكايت بردن به نزد خداوند مانعى ندارد. إِنَّما أَشْكُوا ... إِلَى اللَّهِ
2- موحّد، درد دل خود را تنها با خدا در ميان مىگذارد. إِنَّما أَشْكُوا ... إِلَى اللَّهِ
دست حاجت چو برى، نزد خداوندى بر
كه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود
نعمتش نامتناهى، كرمش بى پايان
هيچ خواننده از اين در نرود بىمقصود
3- افراد ظاهربين از كنار حوادث به راحتى مىگذرند، ولى انسانهاى ژرفنگر
«1». اعراف، 23.
«2». انبياء، 83.
«3». قصص، 24.
جلد 4 - صفحه 269
آثار و حوادث را تا قيامت مىبينند. أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ...
4- يعقوب به زنده بودن يوسف و سرآمدن فراقش و به حقايقى دربارهى خدا و صفات او آگاه بود كه بر ديگران پوشيده بود. «أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
5- شايد «ما لا تَعْلَمُونَ» همان رؤياى يوسف باشد كه يعقوب در آغاز آن را تعبير كرده بود"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۶_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ «87»
اى پسرانم! (بار ديگر به مصر) برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت خداوند مأيوس نشويد، حقّ اين است كه جز گروه كافران، از رحمت خداوندى مأيوس نمىشوند.
نکته ها
«تحسّس» جستجوى چيزى از راه حس است. «تجسّس» به جستجو كردن در مورد بدىها و «تحسس» به جستجو كردن در مورد خوبىها گفته مىشود.
به تعبير راغب، «رَوْح» و «روح» به معناى جان است، ولى «رَوح» درموارد فَرَج و رحمت به كار مىرود، گويا با گشايش گره و مشكل، جان تازهاى در انسان دميده مىشود.
در تفسير تبيان آمده است: روح از ريح است، همان گونه كه انسان با وزش باد احساس راحتى مىكند با رحمت الهى نيز انسان شادمان مىگردد.
براساس روايات، يأس از رحمت خدا، از گناهان كبيره است. «1»
پیام ها
1- پدر نبايد با فرزندانش قطع رابطهى دائمى كند. وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ ... يا بَنِيَ
2- شناخت، نياز به حركت دارد. «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا»
«1». منلايحضرهالفقيه، باب معرفة الكبائر.
جلد 4 - صفحه 270
3- رسيدن به لطف الهى، با تنبلى سازگار نيست. «اذْهَبُوا، وَ لا تَيْأَسُوا»
4- اولياى خدا، هم خود مأيوس نمىشوند هم ديگران را از يأس باز مىدارند. «لا تَيْأَسُوا»
5- يأس، نشانهى كفر است. لا يَيْأَسُ ... إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ زيرا مأيوس شده، در درون خود مىگويد: قدرت خدا تمام شده است."
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۷جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ «88»
پس هنگامى كه (مجدداً) بر يوسف وارد شدند، گفتند: اى عزيز! قحطى ما و خاندان ما را فراگرفته و (براى خريد گندم) بهاى اندكى با خود آوردهايم، (اما شما كارى به پول اندك ما نداشته باش) سهم ما را بطور كامل وفا كن و بر ما ببخش، زيرا كه خداوند كريمان و بخشندگان را پاداش مىدهد.
نکته ها
«بضاعت» به مالى گويند كه عنوان «بها» به خود بگيرد. «مُزْجاةٍ» از ريشهى «ازجاء» به معناى طرد كردن است. از آنجايى كه معمولًا فروشندگان بهاى كم را برمىگردانند، «بضاعت مزجاة» گفته شده است.
برخى از مفسران گفتهاند: مراد از «تَصَدَّقْ عَلَيْنا» درخواست بازگرداندن بنيامين است.
در روايات آمده است: يعقوب نامهاى براى يوسف نوشت كه محتواى آن تجليل از يوسف، بيان قحطى كنعان، تقاضاى آزادى بنيامين و تبرئه فرزندان از سرقت بود و به همراه فرزندان براى يوسف فرستاد. وقتى يوسف در مقابل برادران آن نامه را خواند، بوسيد و بر چشم گذاشت و گريهاى كرد كه قطرات اشك بر لباسش نشست.
برادران كه هنوز يوسف را نمىشناختند شگفتزده بودند كه اين همه احترام به پدر ما براى چيست؟ كمكم برق اميدى در دل آنها روشن شد. خنده يوسف را چون ديدند، با خود گفتند
جلد 4 - صفحه 271
نكند او يوسف باشد. «1»
پیام ها
1- براى يعقوب، يوسف مطرح است؛ «فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ» ولى براى فرزندان گندم. «فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ»
2- تحقير كنندگان، روزى تحقير مىشوند. فرزندانى كه با غرور مىگفتند: «نَحْنُ عُصْبَةٌ» ما قوى هستيم، «سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ» برادر ما دزد بود، «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ» پدر ما در گمراهى آشكار است، امروز با حقارت مىگويند: «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»
3- براى درخواست كمك و مساعدت، فرهنگ خاصّى لازم است:
الف: تجليل از كمك كننده. «أَيُّهَا الْعَزِيزُ»
ب: بيان حال و نياز خود. «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»
ج: كمبود بودجه (فقر مالى). «بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ»
د: ايجاد انگيزه در كمك كننده. «تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»
4- فقر و نياز، انسان را ذليل مىكند. «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»
آنچه شيران را كند روبَه مزاج
احتياج است احتياج است احتياج
«1». تفسير نمونه."
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۸جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ «89»
(يوسف) گفت: آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد آنگاه كه شما نادان بوديد.
نکته ها
در يك سؤال ممكن است اهداف گوناگونى نهفته باشد، اهدافى مثبت و سازنده و يا منفى و آزاردهنده، سؤال يوسف كه پرسيد آيا مىدانيد با يوسف و برادرش چه كرديد؟، ممكن است
جلد 4 - صفحه 272
براى اين باشد كه من ماجرا را مىدانم. يا اينكه ممكن است هدف از سؤال اين باشد كه كار بدى كرديد، توبه كنيد و ممكن است هدفش تشفّى خاطر بنيامين باشد كه در جلسه حضور دارد و ممكن است هدفش سرزنش و توبيخ و ملامت يا به رخ كشيدن عزّت خود و يا سرزنش به اينكه با اين همه جنايت چرا اميد تصدّق داريد؟
درميان غرضهايى كه مطرح شد، سه مورد اوّل با مقام يوسف سازگارى دارد، ولى باقى موارد با فتوّت و كرامتى كه آيات بعد از يوسف گزارش مىكند، همخوانى ندارند. او عليرغم اينكه نسبت دزدى شنيد، چيزى نگفت و سرانجامِ كار به برادران گفت: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»
جهل، تنها به معناى ندانستن نيست، بلكه غلبه هوسها نوعى بىتوجّهى است. انسان گناهكار هر چند عالم باشد، جاهل است چون توجّه ندارد و آتش دوزخ را براى خود مىخرد.
پیام ها
1- پرونده خطاها و گناهان روزى گشوده خواهد شد. «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ»*
2- فتوّت در آن است كه جزئيات خلاف مطرح نشود. «ما فَعَلْتُمْ»
3- وقتى به قدرت رسيديد، ديگر مظلومان را فراموش نكنيد. «ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ»*
4- فتوّت در آن است كه راه عذر به خطاكار تلقين شود. «إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۸۹جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «90»
گفتند: آيا تو خود (همان) يوسفى؟ گفت: (آرى) من يوسفم و اين برادر من است. به تحقيق خداوند بر ما منت گذاشت. زيرا كه هر كس تقوا و صبر پيشه كند، پس همانا خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمىكند.
نکته ها
هر چه زمان مىگذشت، برادران مبهوتتر شدند كه چرا عزيز مصر در برابر نامهى پدرشان
جلد 4 - صفحه 273
گريه كرد!؟ عزيز از كجا ماجراى يوسف را مىداند؟ راستى قيافه او به يوسف شباهت زيادى دارد! نكند او يوسف باشد، چه بهتر كه از خودش بپرسيم. اگر يوسف نبود به ما ديوانه نمىگويند؟ واگر يوسف بود از شرمندگى چه مىكنيم؟ هيجان سراسر وجود برادران را گرفته بود. بالاخره طلسم سكوت را با سؤالِ آيا تو يوسفى، شكستند.
در اينجا چه صحنهاى پيش آمد؟ و كدام نقاش مىتواند سيمايى از شرمندگى و شادى و گريه و در آغوش كشيدن را تصوير كند؟ خدا مىداند و بس.
بايد شرايط طورى فراهم شود كه مردم سؤال كنند و براى رشد و تربيت، انگيزه آنان را بالا برد. در برادران يوسف دائماً انگيزه براى جستجو و سؤال زياد مىشد. با خود مىگفتند: چرا اصرار داشت بنيامين را به همراه خود بياوريم؟ چرا پيمانه در بار ما پيدا شد؟ چرا پول ما را در نوبت اوّل برگرداند؟ او از كجا داستان يوسف را مىداند؟ نكند ديگر به ما غلّه ندهد؟ وقتى اين هيجانها در روح آنها اوج گرفت، پرسيدند: آيا تو يوسف هستى؟ گفت: بله ....
امام صادق عليه السلام فرمودند: به تحقيق در حضرت قائم عليه السلام سنتى از يوسف است ... مردم حضرت را نمىشناسند تا اينكه خداوند اذن دهد كه خود را معرفى كند. «1»
پیام ها
1- گذشت تاريخ و حوادث تلخ و شيرين، رابطهها و شناختها را تغيير مىدهد. «أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ»
2- اولياى خدا، همهى نعمتها را از او مىدانند. «مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا»
3- اجر صبر و تقوا، در دنيا نيز داده مىشود. أَنَا يُوسُفُ ... مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...*
4- كسى لايق زمامدارى و حكومت است كه در برابر حوادث، حسادتها، شهوتها، تحقيرها، زندانها، تبليغات سوء و ... امتحان داده باشد. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...
5- از حساسترين اوقات، براى تبليغ استفاده كنيد. (موقعى كه برادران از كار
«1». بحار، ج 12، ص 283.
جلد 4 - صفحه 274
خود شرمنده وآماده پذيرش سخن يوسفاند او مىگويد: مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...)
6- لطف خداوند، حكيمانه و بر طبق ملاكها ومعيارها است. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ ...
7- صبر وتقوا، زمينه عزّت است. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ ...
8- تقوا و صبر از ويژگىهاى محسنان است. «مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»*
9- يكى از سنتهاى الهى، حكومت صالحان است. «لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹٠_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ «91»
(برادران) گفتند: به خدا قسم، كه خداوند ترا بر ما برترى داده است و قطعاً ما خطاكار بودهايم.
نکته ها
«ايثار» به معناى برترى دادن ديگران بر خود است. برادران يوسف در اثر تفكر غلط «نَحْنُ عُصْبَةٌ»، دست به كار غلطى زدند و گفتند: او را به چاه افكنيد؛ «أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ».
خداوند آنها را در تنگنا گذاشت تا جايى كه براى سير كردن شكم التماس كنند؛ «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» پس اعتراف كردند كه نقشه ما خراب از آب در آمد؛ «كُنَّا لَخاطِئِينَ» سپس آن تفكر غلط، تبديل به پذيرش يك واقعيّت شد كه؛ «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا»
برادران يوسف چند بار به صيغه «تَاللَّهِ» قسم ياد كردهاند:
1. «تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ» به خدا سوگند شما خود مىدانيد كه ما براى فساد و سرقت به سرزمين شما نيامدهايم.
2. «تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ» به پدر گفتند: به خدا سوگند تو دائماً يوسف يوسف مىكنى.
3. «تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ» پدرجان به خدا سوگند تو در علاقه افراطى به يوسف، گرفتار انحراف گذشته شدهاى.
4. «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» به يوسف گفتند: به خدا قسم خداوند تو را بر ما برترى داد.
جلد 4 - صفحه 275
پیام ها
1- اگر از روى حسادت به كمالات و برترىهاى ديگران اعتراف نكنيم، با فشار و ذلّت به آنها اقرار خواهيم كرد. «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا»
2- در برابر اراده خدا، نمىتوان ايستادگى كرد. «آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا»
3- در روز توانايى، به گونهاى عمل نكنيم كه در روزگار ضعف شرمنده شويم. وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ ... وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ*
4- اعتراف به خطا، زمينه را براى عفو وبخشش فراهم مىكند. «إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹۱جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «92»
(يوسف) گفت: امروز بر شما توبيخ و ملامتى نيست، خداوند شما را مىبخشد و او مهربانترين مهربانان است.
نکته ها
«تَثْرِيبَ» به معناى توبيخ، گناه شمردن و ملامت زياد است.
روز فتح مكّه مشركان به كعبه پناهنده شده بودند، عمر گفت: ما امروز انتقام خواهيم گرفت.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امروز روز مرحمت است و از مشركان پرسيد: گمان شما امروز نسبت به من چيست؟ گفتند: خير است، تو برادر كريم ما هستى.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امروز كلام من همان كلام يوسف است؛ «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» عمر گفت: من از حرف خودم شرمندهام. «1»
على عليه السلام مىفرمايند: «اذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه» هرگاه بر دشمن خود پيروز شدى شكر آنرا، عفو دشمن قرار بده. «2»
در حديث مىخوانيم: دل جوان رقيقتر است. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: يوسف چون نسبت به پدر و برادران جوانتر بود، فورى برادران را بخشيد. «3»
«1». تفسير قرطبى.
«2». نهجالبلاغه، حكمت 11.
«3». بحار، ج 12، ص 280.
جلد 4 - صفحه 276
پیام ها
1- سعه صدر، ابزار و وسيلهى رياست است. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»
2- همين كه خلافكار اعتراف كرد، بپذيريد واو را خجل نكنيد. «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ. قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ»
3- گذشت خود را به همه اعلام كنيد تا ديگران هم سرزنش نكنند. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ»
4- يوسف عليه السلام به بازسازى روحى روانى برادران گنهكار پرداخت، ما نيز چنين كنيم. لا تَثْرِيبَ ...*
5- گذشت و عفو از مردم بايد فورى باشد. «الْيَوْمَ»
6- عفو در اوج عزّت و قدرت، سيره اولياى خداست. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»
7- فتوت را از يوسف بياموزيم كه هم حقّ خود را بخشيد و هم از خداوند طلب آمرزش و عفو مىكند. لا تَثْرِيبَ ... يَغْفِرُ اللَّهُ
8- آنجا كه بنده مىبخشد از خداوند كه ارحم الراحمين است چه انتظارى جز عفو داريم. «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ»
9- بخشيدن شرمندگان، سيرهى الهى است. (يغفر در قالب مضارع آمده است.)
10- عفو خداوند، شامل كسانى هم كه سالها موجب آزار دو پيامبر او (يوسف و يعقوب) شدهاند، مىشود. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»
11- گذشت ستمديدگان از ظالمين، زمينه ساز شمول مغفرت الهى است، ولى در آمرزش او به مغفرت و رحمت الهى نيز منوط است. لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ ... يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
12- توصيف خداوند به مغفرت و رحمت، (مانند «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ») از آداب دعا و استغفار است.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 277"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹۲جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ «94»
و چون كاروان (از مصر به سوى كنعان محل زندگى يعقوب) رهسپار شد، پدرشان گفت: همانا من بوى يوسف را مىيابم، البتّه اگر مرا كمخرد ندانيد.
نکته ها
«فَصَلَتِ» يعنى فاصله گرفت. «فَصَلَتِ الْعِيرُ» يعنى كاروان از مصر فاصله گرفت. «تُفَنِّدُونِ»
جلد 4 - صفحه 280
از ريشه «فند» به معنى ناتوانى فكر و سفاهت است.
يعقوب نگران بود كه اطرافيانش نسبت بىخردى به او دهند و فرمود: «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»، ولى با كمال تأسّف اطرافيان و بعضى اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين نسبت را به آن حضرت دادند، آنجا كه در آستانه رحلت فرمود: قلم و كاغذ بياوريد تا چيزى بگويم و ثبت شود كه اگر به آن عمل كنيد، هرگز گمراه نشويد! يكى گفت: «ان الرجل ليهجر» «1» پيامبر هذيان مىگويد و نگذاشتند چيزى نوشته شود.
سؤال: چگونه است كه تنها يعقوب بوى يوسف را درك مىكند؟ «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ»
پاسخ: هيچ مانعى ندارد، همان گونه كه انبيا، وحى را درك مىكنند و ما آن را درك نمىكنيم، در بقيه امور نيز آنان چيزى را بيابند كه ما نمىيابيم. مگر در آستانهى جنگ خندق، به هنگام كندن خندق، رسول اكرم صلى الله عليه و آله از جهش برقى كه از اصابت كلنگ به سنگى نمايان شد، نفرمود: در اين برق سقوط امپراطورىها را ديدم؟ امّا بعضى از افراد ضعيف الايمان گفتند:
پيامبر از ترس خود، دور شهر خندق مىكند، ولى با هر ضربه و جرقّهاى، از سقوط يك رژيم و حكومتى و پيروزى خود وعده مىدهد!
در شرح نهجالبلاغه مرحوم خويى آمده است: براى امام معصوم، عمود نورى است كه چون خدا اراده كند، امام با نگاه به آن، آينده را مىبيند وگاهى نيز مثل مردم عادى است.
زمصرش بوى پيراهن شنيدى
چرا در چاه كنعانش نديدى
بگفت: احوال ما برق جهان است
گهى پيدا و ديگر دم، نهان است
گهى بر طارم اعلى نشينيم
گهى تا پشت پاى خود، نبينيم
شايد مراد از «بوى يوسف» خبر تازهاى از يوسف باشد. اين مسئله امروزه در دنياى علم، به «تله پاتى» يعنى انتقال فكر از نقاط دور دست، مشهور شده وبه عنوان يك مسئله مسلّم علمى درآمده است. يعنى كسانى كه پيوند نزديكى با هم دارند و يا داراى قدرت روحى خاص هستند، همين كه مسئلهاى در گوشهاى از جهان براى شخصى پيش آيد او نيز در گوشهاى
«1». صوارمالمهرقه، ص 224.
جلد 4 - صفحه 281
ديگر از جهان آن را درمىيابد.
شخصى از امام باقر عليه السلام سؤال كرد: گاهى بدون جهت قلبم را غم فرا مىگيرد، به نوعى كه اطرافيان مىفهمند. امام فرمود: مسلمانان در آفرينش از يك حقيقت و طينت هستند، همين كه حادثهى تلخى براى يكى از آنان اتفاق بيافتد، ديگرى در سرزمين و منطقهاى ديگر غمناك مىشود. «1»
اگر استشمام بوى يوسف را مربوط به قواى شامّه بدانيم، بايد به عنوان يك امر خارقالعاده و معجزه پذيرفت كه يعقوب بويى را از دور استشمام مىكند.
در ايّام تجاوز عراق به جمهورى اسلامى ايران كه مردم به فرمان امام خمينى قدس سره در جبهههاى غرب و جنوب حاضر بودند، بنده نيز در خدمت شهيد آيةاللَّه اشرفى اصفهانى كه حدود نود سال داشت، در عمليات «مسلمبنعقيل» بودم. ايشان بارها در شب حمله به من فرمود: من بوى بهشت را مىيابم، ولى من هرچه بو كشيدم چيزى نيافتم!.
آرى، كسى كه نود سال در علم و تقوا و زهد و تهجّد بوده، مىتواند احساسى داشته باشد كه ديگران نداشته باشند. همانگونه كه پيشگويى ايشان كه گفتند: من چهارمين شهيد محراب خواهم بود، عملى شد!. «2»
به هر حال ممكن است مراد از بوى بهشت، يك بوى عرفانى باشد. نظير شيرينى مناجات كه يك مزه معنوى است. و ممكن است بوى طبيعى باشد، ليكن هر شامهاى لايق استشمام آن نيست. نظير امواج راديويى كه در فضاست، ليكن هر راديويى تمام آنها را نمىگيرد.
پیام ها
1- انسان، با صفاى باطن مىتواند حقايق معنوى را درك كند. «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ»
«1». تفسير نمونه.
«2». منافقان در فاصلهى يكى دو سال، آية اللَّه مدنى، صدوقى، دستغيب و ايشان را در نماز جمعه يا مسير رفتن به نماز جمعه، با نارنجك قطعه قطعه نمودند.
جلد 4 - صفحه 282
ولى درك حقايق محدود است، اينگونه نيست كه آنان در هر مكان و زمان بتوانند هرچه را دريابند و لذا بوى پيراهن را بعد از فاصله كاروان دريافت نمود. «فَصَلَتِ الْعِيرُ»
2- اگر حقايقى را درك نمىكنيم، مقام ديگران را انكار نكنيم. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»
3- همهى مردم ظرفيّت شنيدن حقايق را ندارند و نسبت بىخردى به گوينده مىدهند. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»*
4- زندگانى عالمان در ميان نادانان، رنجآور ومشكل است. «لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹۴جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ «95»
(به او) گفتند: به خدا سوگند تو در گمراهى ديرين خود هستى.
نکته ها
در آيه 8 اين سوره خوانديم كه برادران در حقّ پدر خود گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» پدرمان به خاطر علاقه بىجهت به يوسف و برادرش، در گمراهى آشكار است. در اينجا گفتند: «ضَلالِكَ الْقَدِيمِ»، يعنى هنوز در آن خطاى پيشين به سر مىبرد.
افراد عادّى نبايد اولياى خدا را با فهم خود بسنجند و حكم كنند كه اين شدنى است يا نشدنى. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «الناس اعداء ما جهلوا» «1» يعنى مردم همين كه خود نمىدانند با هر دانايى مخالفت مىكنند.
پیام ها
1- كار نيكان را قياس از خود مگير. «إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ» (نسبت گمراهى به پدر، ناشى از قياس وسنجيدن درك او با فهم خود بود.)
2- يعقوب در طول دوران فراق يوسف، به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مىكرد. «إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ»
«1». نهجالبلاغه، حكمت 172.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 283"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹۵_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As