eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
1.9هزار دنبال‌کننده
94 عکس
22 ویدیو
1 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ «16» بگو: پروردگار آسمان و زمين كيست؟ بگو: خداست. بگو: پس چرا جز او، چيزهايى را كه مالك هيچ سود و زيانى براى خويشتن نيستند سرپرست گرفته‌ايد؟ بگو: آيا نابينا و بينا با هم برابرند؟ يا آيا تاريكى‌ها و روشنايى يكسانند؟ يا مگر براى خدا شريكانى قرار داده‌اند كه مانند آفريدن خدا (چيزى) آفريده و اين آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو: خداوند، آفريدگار هر چيزى است و اوست يگانه‌ى قهّار. نکته ها طرح مسائل در قالب سؤال وجواب، يكى از شيوه‌هاى تبليغى، تربيتى و آموزشى است كه قرآن، بسيار به آن توجّه كرده است‌ قُلْ مَنْ‌ ... در روايات آمده است: شرك به خدا، از حركت مورچه‌اى سياه در شب تاريك روى سنگ‌ جلد 4 - صفحه 332 سياه مخفى‌تر است. «1» نمونه‌اش آن است كه بگويى: اين كار به بركت خدا و فلانى انجام شد. پیام ها 1- مشركان از شدّت تعصّب، به روشن‌ترين سؤالات هم جواب نمى‌دهند، لذا پيامبر بايد خود، پاسخ سؤالش را بدهد. مَنْ رَبُّ السَّماواتِ‌ ... قُلِ اللَّهُ‌ 2- كفّار تنها خالقيّت خدا را قبول داشتند، لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ‌ ... لَيَقُولُنَّ اللَّهُ‌ «2» و ديگران را مدبّر مى‌دانستند. قُلْ مَنْ رَبُ‌ ... 3- انسانى كه نمى‌تواند براى خود سودى را جلب يا ضررى را دفع نمايد، نبايد تحت هيچ عنوانى به جاى خدا مورد اطاعت مردم قرار گيرد. «لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا» 4- كسى‌كه حقّ را ديد و آن را نپذيرفت، چشم دلش كور وفضاى اطرافش ظلمات است. هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ ... 5- غير از خداوند كسى چيزى را نيافريده تا در آفريده‌ها دچار اشتباه شويم. «فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ» «1». بحار، ج 72، ص 93. «2». عنكبوت، 61." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ «17» خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد، پس رودخانه‌ها به اندازه (ظرفيّت) خويش جارى شده و سيلاب كفى را بر خود حمل كرد و از (فلزّات) آنچه كه‌ در آتش بر آن مى‌گدازند تا زيور يا كالايى به دست آرند، كفى مانند كفِ سيلاب (حاصل شود) اين‌گونه خداوند حقّ و باطل را (بهم) مى‌زند پس كف (آب) به كنارى رفته (و نيست شود) و امّا آنچه براى مردم مفيد است در زمين باقى بماند. خداوند اين‌گونه مثال‌ها مى‌زند. جلد 4 - صفحه 333 نکته ها در اين آيه دو مثال براى معرّفى باطل ذكر شده است، يكى مثال كفى كه بر روى آب ظاهر مى‌شود و دوم كفى كه هنگام ذوب فلزات، روى آنها را مى‌پوشاند. باطل همچون كف است، زيرا: 1. رفتنى است، 2. در سايه حقّ جلوه مى‌كند، 3. روى حقّ را مى‌پوشاند، 4. جلوه دارد، ولى ارزش ندارد. نه تشنه‌اى را سيراب مى‌كند نه گياهى از آن مى‌رويد، 5. با آرام شدن شرايط محو مى‌شود، 6. بالانشين پر سر وصدا، امّا توخالى و بى‌محتوى است. چنانكه در آيات ديگر نيز بر اين امر تأكيد شده است: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ» «1»، با حقّ بر سر باطل مى‌كوبيم. «يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ» «2»، خداوند باطل را محو مى‌كند. «وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ» «3»، باطل در دنيا و آخرت محو و نابود است. «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «4»، همانا باطل رفتنى است. «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» «5»، حقّ آمد و باطل رفت. تمثيل، مسائل عقلى را محسوس و راه رسيدن به هدف را نزديك مى‌نمايد، مطالب را همگانى و لجوجان را خاموش مى‌سازد، لذا قرآن از اين روش بسيار استفاده نموده است. پیام ها 1- فيض الهى جارى است وهركس به مقدار استعدادش بهره‌مند مى‌شود. «أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» «1». انبياء، 18. «2». شورى، 24. «3». سبأ، 49. «4». اسراء، 81. «5». اسراء، 81. جلد 4 - صفحه 334 2- تلاش براى ساخت وسايل ضرورى (متاع) يا رفاهى (حِلية) ممدوح است. «يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ» 3- در كوره‌ى حوادث است كه ناخالصى‌ها معلوم و حقّ و باطل ظاهر مى‌شود. يُوقِدُونَ عَلَيْهِ‌ ... زَبَدٌ مِثْلُهُ‌ 4- وجود باطل، اختصاص به مكان و زمينه‌ى خاص ندارد. (كف، هم بر روى سيل سرد و هم بر روى فلزات گداخته ظاهر مى‌شود.) «زَبَدٌ مِثْلُهُ» 5- سرچشمه باطل، ناخالصى‌هايى است كه حقّ و حقيقت بدان آلوده شده است. «يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» 6- حقّ و باطل با هم هستند، امّا سرانجام، باطل رفتنى است. «فَيَذْهَبُ جُفاءً» 7- نفع مردم در حقّ است. «ما يَنْفَعُ النَّاسَ» 8- حقّ ماندنى است. «فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» 9- هر ثروت، دانش، دوست و يا حكومتى كه براى مردم مفيد باشد، ماندنى است. «ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» 10- آنچه از سوى خداوند نازل مى‌شود، همچون باران خالص وحقّ است، ليكن همين كه با ماديات درآميخت، دچار ناخالصى وزمينه‌ى پيدايش كف و باطل مى‌شود. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
رين‌ها در انتظار مؤمن است. «الْحُسْنى‌» 2- باز خريد و فديه در روز قيامت وجود ندارد. «لَافْتَدَوْا بِهِ» 3- قبولى دعوت خداوند، بايد از روى ميل و رغبت باشد. «اسْتَجابُوا» «1». قصص، 50. «2». نساء، 173. «3». انفال، 24. «4». رعد، 18." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى‌ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «19» پس آيا كسى‌كه مى‌داند آنچه از جانب پروردگارت بسوى تو نازل شده حقّ است، مانند كسى است كه نابيناست؟ همانا تنها صاحبان‌خرد پند مى‌گيرند. نکته ها در آيه قبل به كسانى كه دعوت حيات‌بخش انبيا عليهم السلام را اجابت مى‌كنند اشاره شد، اين آيه وآيات بعد، آثار استجابت آن دعوت را بيان مى‌فرمايد. هر كدام از فطرت، عقل و علم در انسان، مغز و لبّى دارند كه گاه بواسطه عادات، رسوم، خرافات، غرائز، روى آنها پوشيده مى‌شود، لذا انسان بايد دائماً متوجّه آن هسته‌ى مركزى و جلد 4 - صفحه 338 مغز آنها باشد. «1» سيماى خردمندان در قرآن‌: واژه «اولوا الالباب» مرتبه در قرآن آمده و هر مرتبه همراه با يك كمال و وصفى بيان شده است. از جمله: 1. راز احكام را مى‌فهمند. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ» «2» 2. آينده‌نگر هستند. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‌ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ» «3» 3. دنيا را محل عبور و گذر مى‌دانند نه توقف‌گاه و مقصد. لِأُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ‌ ... يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا «4» 4. از تاريخ، درس عبرت مى‌گيرند. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ» «5» 5. بهترين و برترين منطق را مى‌پذيرند. الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‌ ... وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ‌ «6» 6. اهل تهجّد وعبادت مى‌باشند. أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ‌ ... إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ‌ «7» پیام ها 1- قرآن انسان بى‌خبر از حقّ را نابينا مى‌داند. به جاى «كمن هو لا يعلم» فرموده است‌ «كَمَنْ هُوَ أَعْمى‌» 2- دين، مطابقت فطرت انسان‌هاست، تنها تذكّر لازم است تا غفلت زدايى شود. إِنَّما يَتَذَكَّرُ ... 3- عقلى كه انسان را به حقانيّت كتاب آسمانى نرساند، عقل‌نيست. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» 4- علم مفيد، محصول تعقّل و تذكّر است. «فَمَنْ يَعْلَمُ‌، يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» 5- براى رسيدن به عقل سليم و فطرت خالص بايد گناه و غفلت را از خود دور كرد. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» «1». تفسير فرقان. «2». بقره، 179. «3». بقره، 197. «4». آل‌عمران، 191. «5». يوسف، 111. «6». زمر، 18. «7». زمر، 9. جلد 4 - صفحه 339" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ «20» (خردمندان) كسانى هستند كه به پيمان الهى وفا مى‌كنند و عهد (او را) نمى‌شكنند. نکته ها «عهد الله» هم شامل پيمان‌هاى فطرى از قبيل عشق به حقّ و عدالت مى‌شود، هم پيمان‌هاى عقلى مثل درك حقايق عالم هستى و مبدأ و معاد را در برمى‌گيرد، هم بر پيمان‌هاى شرعى همچون عمل به واجبات و ترك محرّمات اطلاق مى‌گردد و هم بر پيمان‌هايى كه انسان‌ها با يكديگر مى‌بندند و متعهّد مى‌شوند و خداوند مراعات آنها را واجب فرموده، صادق است. «1» يكى از مهم‌ترين پيمان‌هاى الهى، امامت رهبران آسمانى است. بعد از آنكه حضرت ابراهيم عليه السلام با پشت سرگذاشتن آزمايش‌هاى متعدّد به مقام امامت رسيد، از خداوند خواست تا فرزندان او نيز داراى اين مقام شوند. خداوند براى روشن شدن جايگاه امامت، به جاى آنكه بفرمايد مقام امامت به افراد ظالم نمى‌رسد فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» عهد من به ستمگران نمى‌رسد. «ميثاق» به چيزى گفته مى‌شود كه دل انسان با آن وثوق و اطمينان پيدا مى‌كند و از آنجا كه وجود يك رهبر الهى، دل و جان انسان‌ها را آرام و مطمئن مى‌سازد. لذا از مصاديق ميثاق شمرده شده است. وفاى به عهد مانند احترام به والدين و ردّ امانت، تنها از حقوق اسلامى نيست، بلكه از حقوق انسانى است. لذا هر خردمند و عاقلى بايد آن را مراعات كند. «1». تفسيرنمونه. جلد 4 - صفحه 340 پیام ها 1- عقل صحيح وسالم، انسان را به دين الهى وفادار مى‌سازد. «أُولُوا الْأَلْبابِ‌، الَّذِينَ يُوفُونَ» 2- وفاى به عهد از آثار خرد و عقل است. أُولُوا الْأَلْبابِ‌- يُوفُونَ‌ ... 3- احترام به پيمان‌ها و قراردادهاى اجتماعى، از ويژگى‌هاى انسان مؤمن عاقل است. «لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ»" ‏‏‏‏٠جز۱۳ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
ى، نشانه‌ى عقل صحيح است. أُولُوا الْأَلْبابِ‌ ... الَّذِينَ يَصِلُونَ‌ 2- ما بايد بخاطر فرمان خدا با بستگان ارتباط برقرار كنيم، خواه ديگران به دنبال‌ارتباط با ما باشند يا نباشند. «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» «1». بحار، ج 23، ص 295. «2». تفسير نورالثقلين. «3». فاطر، 28. جلد 4 - صفحه 343 3- در ديد و بازديدها و صله‌ى‌رحم‌ها، مواظب گناهان و از جمله چشم چرانى‌ها باشيد. يَصِلُونَ‌ ... يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ‌ 4- هم از عظمت الهى پروا كنيد، «يَخْشَوْنَ» و هم از مجازات او بترسيد. «يَخافُونَ» 5- قطع رحم، سبب سختى حساب است. يَصِلُونَ‌ ... يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ «22» و (خردمندان) كسانى هستند كه براى جلب توجّه پروردگارشان صبر پيشه كرده ونماز بپا داشتند واز آنچه روزيشان كرديم پنهانى وآشكارا انفاق كردند وبدى را با نيكى پاك مى‌كنند. آنانند كه سراى آخرت مخصوص آنهاست. نکته ها «صبر»، فقط به معناى تحمّل مشكلات نيست، بلكه شامل پايدارى در عبادت، مقابله با معصيت، بردبارى در مصيبت، تسليم در اطاعت و عدم غرور و مستى در نعمت نيز مى‌شود. «وَجْهِ رَبِّهِمْ» به معناى جلب توجّه، عنايت و رضايت پروردگار است. اقامه نماز يكى از مصاديق پيمان‌هاى الهى‌ «عَهْدَ اللَّهِ» است كه در آيات سابق آمد، چنانكه در روايت نيز آمده است؛ «الصلاة عهد الله». صبر و صلاة پيوند با خالق، انفاق و حسنه، ارتباط با مردم است. انفاق داراى درجاتى است؛ گام اوّل: بخشش از فضل و داده‌هاى الهى. «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ» «1» «1». بقره، 254. جلد 4 - صفحه 344 گام دوم: بخشش از دسترنج و كسب حلال. «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» «1» گام سوم: بخشش از آنچه دوست دارند. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» «2» گام چهارم: ايثار. «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» «3» به فرموده‌ى الميزان، «عُقْبَى الدَّارِ» به معناى عاقبت به خيرى در دنياست، ولى مى‌توان گفت كه شامل هر دو سرا «دنيا و آخرت» مى‌شود. معناى اينكه بدى را با خوبى برطرف كنيم، اين است كه اگر از مومنان كسى كار ناشايستى در رابطه با ما انجام داد اغماض كنيم، نه اينكه با افراد ظالم و مفسد چنين رفتارى داشته باشيم، زيرا در مورد آنها بايد مقابله به مثل نمود. به هر صورت اگر چه اسلام دين اخلاق و عاطفه و بخشش است، ولى در جاى خود «لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ» «4» نيز دارد. اسلام مكتب جامع و اولواالالباب افراد كاملى هستند. وجود جملاتى همچون: «يُوفُونَ»، «يَصِلُونَ»، «يَخْشَوْنَ»، «يَخافُونَ»، «صَبَرُوا»، «أَقامُوا»، «أَنْفَقُوا» و «يَدْرَؤُنَ» نشانه آن است كه انسان‌هاى كامل هم متعهد به پيمان‌هاى خود هستند، هم تمام ارتباطات خود را حفظ مى‌كنند، هم تقواى والايى دارند و هم بجاى انزوا، در همه‌ى ميدان‌ها حاضر و فعّال‌اند. پیام ها 1- صبر و استقامتى ارزش دارد كه براى خداوند و در راه او باشد. (نه هر تعصب و لجاجت ويكدندگى) «صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» 2- نماز بايد اقامه شود، نه آنكه فقط خوانده شود. يعنى بايد آداب، شرايط، حدود و دستورات آن مراعات شود. «أَقامُوا الصَّلاةَ» 3- رابطه با خدا بدون كمك به ديگران مقبوليّتى ندارد، گرچه كمك هم تنها كمك مالى نيست. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا» 4- به انفاق خود مغرور نشويد، آنچه مى‌دهيد از اوست. «أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ» 5- وقتى نيّت كار «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» يعنى رضايت پروردگار شد، ديگر پنهان و «1». بقره، 267. «2». آل‌عمران، 92. «3». حشر، 9. «4». نور، 2. جلد 4 - صفحه 345 آشكار عمل مهم نيست. «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» 6- حكمت اقتضا مى‌كند كه بعضى از كمك‌ها علنى وبعضى ديگر مخفى باشد. «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» 7- گناه را با توبه، منكر را با معروف، ظلم را با عفو، ناسزا را با سلام، عذاب را با صدقه، جفا را با صله، استبداد را با مشورت و ولايت طاغوت و شيطان را با ولايت حقّ جبران نماييم. «يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» 8- خوش عاقبتى در دنيا و آخرت از آنِ صاحبان خرد است. أُولُوا الْأَلْبابِ‌ ... أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ «23» (سراى آخرت) باغ‌هاى جاودانى كه آنان و هر كس از پدران و همسران و فرزندانشان كه صالح بوده‌اند بدان داخل مى‌شوند و فرشتگان از هر درى (براى تبريك و تهنيت) بر آنان وارد مى‌شوند. نکته ها از ميان 127 مرتبه‌اى كه‌ «جَنَّاتُ» و «جنت» در قرآن آمده، تنها 11 مورد از آن تعبير «جَنَّاتُ عَدْنٍ» دارد كه طبق حديثى از درّالمنثور، به معناى بهشت مخصوص است. «1» رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر كس مى‌خواهد زندگى و مرگش همچون زندگى و مرگ من باشد و به‌ «جَنَّاتُ عَدْنٍ» كه بهشت من است وارد شود، بايد علىّ‌ابن‌ابيطالب عليهما السلام و ذريّه‌ى او را، رهبر و امام خود قرار دهد كه آنها در علم و فهم، برترين انسان‌ها و هادى مردم به سوى هدايت‌اند. «2» بارها در قرآن آمده است كه افراد صالحِ يك خانواده، در بهشت نيز در كنار هم خواهند بود «1». تفسير فرقان. «2». تفسير نورالثقلين. جلد 4 - صفحه 346 و از مصاحبت يكديگر لذت خواهند برد. البتّه ذكر عنوان بعضى از افراد خانواده مثل پدر، همسر و فرزند در آيه شريفه فوق دلالت بر خصوصيّتى ندارد و شامل همه افراد صالح‌خانواده، اعم از افراد مذكور و مادران، خواهران و برادران نيز مى‌شود. در ضمن شايد علت عدم ذكر نام مادر آن باشد كه مادر، همسر پدر است و مشمول «ازواج» مى‌گردد، همان گونه كه خواهر و برادر، ذريّه پدر، و عمو و عمّه از ذُرارى آباء شمرده مى‌شوند. آنچه از آيات الهى به دست مى‌آيد اين است كه فرشتگان، در همه احوال در دنيا و آخرت (برزخ و قيامت) با انسان ارتباط دارند، گاهى بر او درود و صلوات مى‌فرستند، «يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ» «1» گاهى براى او استغفار و طلب بخشش مى‌كنند، «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» «2» و زمانى هم براى او دست به دعا برمى‌دارند، «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ» «3» در هنگام مرگ و شروع عالم برزخ نيز با شعار و تلقين‌ «أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» «4» و با جمله‌ «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» جان آنها را مى‌گيرند. «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» «5» و در آخرت نيز از هر سو بر آنان سلام مى‌كنند. براى بهشت هشت درب ذكر شده كه با تعداد اوصافى كه براى اولوا الالباب در آيات اخير شمرده شده مطابقت دارد. گويا هر كدام از اين صفت‌هاى هشت‌گانه، درى از درهاى بهشت و راهى بسوى سعادت ابدى را به سوى انسان باز مى‌كند. هر پدر و فرزند، هر زن و شوهر و هر آباء و ذريّه‌اى در بهشت به يكديگر ملحق نمى‌شوند و در كنار هم قرار نمى‌گيرند، زيرا در روز قيامت، انساب و اسباب، كارساز نيستند. «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» «6» و آن روز هر كس در گرو اعمال خويش است، «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» «7» و جز سعى و تلاش، چيز ديگرى مؤثر نيست، «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌» «8» بنابراين ورود بعضى از بستگان بر بعضى ديگر، تنها به خاطر لياقت و صلاحيّت فردى خود آنهاست. مشابه اين آيه را مى‌توان در سوره‌هاى غافر، آيه 7 وطور آيه 21 نيز مشاهده كرد. «1». احزاب، 43. «2». غافر، 7. «3». غافر، 8. «4». فصّلت، 30. «5». نحل، 32. «6». مؤمنون، 101. «7». مدّثر، 38. «8». نجم، 39. جلد 4 - صفحه 347 پیام ها 1- شرط ورود به بهشت، صالح بودن است. «وَ مَنْ صَلَحَ» 2- خانواده بهشتى، خانواده‌اى است كه بين اعضاى آن همبستگى و صميميّت در مسير حقّ باشد. «صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ» 3- توجّه به عواطف در اسلام يك اصل است. براى انسان زندگى در بهترين مكان‌ها، ولى به دور از خانواده، صفايى ندارد. «يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
ريك نيز بر اساس يك مبنا وحكمت (ايمان و عمل) است نه تملّق و گزافه. «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «1». فرقان، 75. «2». انسان، 12. «3». بحار، ج 71، ص 92. «4». زمر، 10. «5». ابراهيم، 5. «6». بحار، ج 70، ص 184. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 350" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25» (در برابر گروه اوّل) كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از محكم بستن مى‌شكنند و آنچه را خداوند به پيوند آن فرمان داده قطع مى‌كنند و در زمين فساد مى‌نمايند. آنانند كه برايشان لعنت است و برايشان بدمنزلى است. نکته ها در برابر صفات نيكو وبارز اولوا الالباب در وفاى به عهد و ارتباط با آنچه خداوند بر وصل آن فرمان داده، قرآن به گروهى اشاره مى‌كند كه ضد اين صفات را دارا مى‌باشند، يعنى عهد و پيمان مى‌شكنند و آنچه را امر به وصل آن شده، قطع مى‌كنند. لذا در مقابل‌ «عُقْبَى الدَّارِ»، براى اين افراد «سُوءُ الدَّارِ» در نظر گرفته شده است. فساد در زمين، بارها در قرآن نسبت به افراد و اعمالى مطرح شده است، از جمله افرادى كه مصداق مفسد معرّفى گرديده‌اند، فرعون است. «إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ» «1» همچنين افعالى مثل: هلاك حرث و نسل‌ «2»، ايجاد تفرقه و آدم‌كشى نيز از جمله مصاديق فساد در زمين دانسته شده است. قرآن‌ «3» جزاى «مفسد فى‌الارض» را كشتن، دار زدن، قطع عضو و يا تبعيد مى‌داند و كسانى را كه در دل اراده‌ى بلند پروازى و فساد دارند، محرومان از الطاف الهى در قيامت مى‌شمارد. امام سجّاد عليه السلام به فرزندش وصيّت مى‌فرمايد: «اياك و مصاحبة القاطع لرحمه، فانى وجدته ملعونا فى كتاب الله» «4» از دوستى و مصاحبت با كسانى كه قطع رحم مى‌كنند بپرهيز، زيرا من در قرآن، آنها را ملعون يافتم. يَقْطَعُونَ‌ ... لَهُمُ اللَّعْنَةُ «1». قصص، 4. «2». بقره، 205. «3». مائده، 33. «4». بحار، ج 74، ص 196. جلد 4 - صفحه 351 پیام ها 1- يكى از شيوه‌هاى تربيتى و تبليغى، روش مقايسه است. يُوفُونَ‌ ... عُقْبَى الدَّارِ- يَنْقُضُونَ‌ ... سُوءُ الدَّارِ 2- نقطه‌ى شروع تمام انحرافات، جدايى انسان از خداوند است. يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ‌ ... يُفْسِدُونَ‌ 3- قطع رحم از گناهان كبيره است، زيرا وعده عذاب براى آن داده شده است. يَقْطَعُونَ‌ ... لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ 4- فساد انسان، به همه جا سرايت مى‌كند. «يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ «26» خداوند براى هر كه بخواهد روزى را گسترش مى‌دهد و (يا) تنگ مى‌گرداند. و (مردم) به زندگى دنيا دل‌خوشند، در حالى كه زندگى دنيا در (برابر زندگى) آخرت جز يك كاميابى (موقت و اندك) نيست. نکته ها گرچه در اين آيه، توسعه وتنگى رزق به خدا نسبت داده شده، امّا بديهى است كه كارهاى خداوند حكيم، از روى مصلحت و حكمت صادر مى‌شود. چنانكه در برخى آيات و روايات، بعضى علل آن بيان شده است. از جمله؛ وجود گناه در زندگى افراد كه باعث تغييراتى در رزق آنها مى‌گردد. چنانكه در دعاى كميل مى‌خوانيم: «اللهم اغفرلى الذنوب التى تغير النعم» خداوندا! ببخشاى بر من آن گناهانى كه نعمت‌ها را دگرگون مى‌سازد. گاهى تفاوت در رزق و روزى بخاطر آزمايش افراد است، وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ ... وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ‌ ... «1» ما هر آينه شما را با نقص اموال امتحان مى‌كنيم. گاهى محروم شدن‌ «1». بقره، 155. جلد 4 - صفحه 352 بجهت محروم كردن ديگران از حقوق آنهاست، نظير داستان باغى كه در آتش سوخت كه سوره‌ى قلم به آن اشاره فرموده است و گاهى هم بى‌توجّهى به يتيمان باعث تنگى روزى است. «كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ» «1» مهم آن است كه ما نه از بسط رزق ياغى شويم و همه چيز را از ياد ببريم و نه به هنگام قبض آن از همه چيز نااميد و مأيوس گرديم كه نظام الهى، نظامى است حكيمانه و بر پايه آزمايش، نه بر اساس شانس و بخت و اقبال. پیام ها 1- روزى به دست خداست نه به زرنگى، دو رنگى، پيمان شكنى و قطع روابطى كه احياناً مستلزم انفاق و بخشش است. «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ» 2- رزقِ كم هم براساس اندازه‌ى حكيمانه مقدّر مى‌شود. «يَقْدِرُ» بجاى «يضيق» 3- با اينكه دنيا اندك است، ولى طرفداران خود را فريب مى‌دهد. وَ فَرِحُوا ... 4- دنيا، كوچك، كم و زودگذر است، به آن دل خوش نكنيم. «إِلَّا مَتاعٌ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ «27» كفّار مى‌گويند: چرا از طرف پروردگارش معجزه‌اى (به دلخواه ما) بر او نازل نشده است؟ بگو: همانا خداوند هر كه را بخواهد (به حال خود رها و) گمراه مى‌كند و هر كس را كه به سوى او رو كرده و توبه نمايد، به سوى خويش هدايت مى‌نمايد. نکته ها هر پيامبرى براى اثبات ادعاى نبوّت خود، بايد نشانه‌اى از جانب خداوند داشته باشد كه آن را معجزه مى‌نامند، اين معجزه طبعاً در امور خاص و مشخصّى است، امّا افراد لجوج كه‌ جلد 4 - صفحه 353 قصدپذيرش حقّ را نداشتند، از پيامبر تقاضاى معجزه بر اساس هوس‌هاى خود مى‌كردند، در صورتى كه اگر لجاجت را كنار مى‌گذاشتند، قرآن، خود، بزرگترين معجزه است. گاهى آب و غذا براى افراد مريض مضرّ است، امّا اين ضرر نه از آن جهت كه در آب و غذا ضررى وجود دارد، بلكه بخاطر بيمارى اين افراد است. آرى! افرادى كه از نظر روحى مريض‌اند، مانند مريض جسمانى در پذيرش آيات ناب الهى دچار ناراحتى مى‌گردند، زيرا به محض مواجهه با حقّ، روح لجاجت در آنها تحريك شده و هدايت را پس مى‌زند و اين همان معناى‌ «يُضِلُّ» است. بحثى پيرامون هدايت و ضلالت‌: هدايت الهى دوگونه است: ابتدايى و تكميلى. هدايت ابتدايى در رابطه با همه مردم است، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ» «1» امّا هدايت تكميلى نسبت به كسانى است كه هدايت عمومى اول را پذيرفته باشند. مثل معلمى كه در روزهاى اوّل درس، مطالب خود را يكسان و يكنواخت به همه شاگردان عرضه مى‌كند، امّا بعد از مدّتى براى محصلان كوشا، جدى و پركار خود، لطف بيشترى مبذول مى‌دارد. «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «2» امّا براستى براى افرادى كه قرآن درباره‌ى آنها مى‌فرمايد: «وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ» «3» هيچ آيه‌اى از آيات الهى برايشان نازل نشد، مگر آنكه از آن اعراض كردند. «وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ» «4» اگر ما كتاب را از آسمان در كاغذى فرو فرستيم و آنها با دست خودشان آن را لمس كنند، باز هم مى‌گويند سحر است. «وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها» «5» اگر هر معجزه‌اى ببينند، ايمان نخواهند آورد. آيا جز برداشتن دست عنايت و زدن مهر ضلالت بر دلهايشان، چاره‌اى ديگر مى‌باشد؟! در هر حال، خداوند، حكيم و عادل است و تمام كارها و خواست او از: «يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»، «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ»، «يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ»، «يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ»، «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ»، «يَخْلُقُ ما يَشاءُ» همه بر اساس عدل و حكمت و لطف و عنايت تفسير مى‌گردد. يعنى اگر فرمود: «يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»، چنين نيست كه بدون هيچ ضابطه و معيارى، هدايت را براى كسى خواسته باشد، بلكه چنانچه از آيات ديگر برمى‌آيد، يكجا ايمان را شرط هدايت مى‌شمارد و مى‌فرمايد: «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» «1» و در جاى ديگر، كسب رضايت و خشنودى حقّ را با پيمودن راه سلامت زمينه هدايت معرّفى مى‌فرمايد: «يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» «2» و يا اگر فرمود: «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ»، در آيه ديگر، اسراف و ترديد و شك را عامل اين اضلال مى‌داند. «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ» «3» به هر صورت اگر دهانه ظرفى به طرف آسمان باشد، باران در او وارد مى‌شود، امّا اگر به طرف زمين قرار بگيرد، از نزولات آسمانى بهره‌اى نخواهد برد و اينچنين است انسانى‌كه دهانه روحش به جانب ماديّات باشد، بديهى است كه از باران معنويّت الهى بى‌نصيب خواهد بود. «اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» «4» پیام ها 1- كفّار لجوج هر لحظه معجزه‌ى جديدى مى‌خواهند. مشكل در معجزه بيرونى نيست، بلكه در عناد درونى آنهاست. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ» 2- سنّت الهى هدايت همه مردم است، «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‌» «5» امّا اگر كسى راه كج را انتخاب كرد، خداوند كيفر او را، همان گمراهى قرار مى‌دهد. «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ» 3- خشوع در برابر حق، كليد هدايت است. «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ» 4- اگر چه هدايت مردم بدست خداست، ولى هدايت خداوند شامل كسانى مى‌شود كه در خود، آمادگى به وجود آورده باشند. «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ» «1». تغابن، 11. «2». مائده، 16. «3». غافر، 34. «4». نحل، 107. «5». ليل، 12. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 355" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
«وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌» «6» قلبش مطمئن است. - كسى‌كه مى‌داند امام و رهبرش انسانى كامل، انتخاب شده از جانب خداوند و معصوم از هر لغزش و خطاست، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» «7» آرام است. «1». زمر، 23. «2». طه، 124. «3». زلزال، 7. «4». هود، 119. «5». فجر، 14. «6». اعلى، 17. «7». بقره، 124. جلد 4 - صفحه 358 كسى‌كه مى‌داند كارِ نيك او از ده تا هفتصد بلكه تا بى‌نهايت برابر پاداش دارد، ولى كار زشت او يك لغزش بحساب مى‌آيد دلخوش است. «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» «1» - كسى‌كه مى‌داند خداوند نيكوكاران را دوست دارد، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» «2» به كار نيكش دلگرم مى‌شود. - كسى‌كه مى‌داند كار خيرش آشكار و كار شرّش پنهان مى‌ماند، «يا من اظهر الجميل و ستر القبيح» شاد است. عوامل اضطراب و نگرانى‌: يكى از شايع‌ترين بيمارى‌هاى قرن حاضر، اضطراب و افسردگى است. براى اين بيمارى كه داراى علائمى همچون انزواطلبى، در خود فرورفتن، خودكم‌بينى و بيهوده انگارى است، دلايل بسيارى را ذكر كرده‌اند، از جمله: - شخص افسرده از اينكه همه چيز را مطابق ميل خود نمى‌بيند داراى افسردگى شده است، در حالى كه ما نبايد بخاطر اينكه چون به همه آنچه مى‌خواهيم، نرسيديم، از مقدار ممكن آن هم دست برداريم و تسليم شويم. - شخص افسرده با خود فكر مى‌كند كه چرا همه مردم مرا دوست ندارند و حال آنكه اين امر غير ممكنى است و حتّى خدا و جبرئيل هم دشمن دارند، لذا انسان نبايد توقّع داشته باشد كه همه او را دوست بدارند. - شخص افسرده گمان مى‌كند كه همه مردم بد هستند، در صورتى‌كه چنين نيست و خداوند به فرشتگانى كه اين توهّم را داشتند پاسخ داد. - شخص افسرده گمان مى‌كند كه همه ناگوارى‌ها از بيرون وجود اوست، در حاليكه عمده تلخى‌ها عكس‌العمل و پاسخ خصلت‌ها و كردارهاى خود ماست. - شخص مضطرب از شروع در كارها نگران است و احساس ترس و تنهايى مى‌كند. «1». بقره، 261. «2». بقره، 195. جلد 4 - صفحه 359 حضرت على عليه السلام براى رفع اين حالت مى‌فرمايد: «اذاخفت من شى‌ء فقع فيه» «1» از هر چه مى‌ترسى خود را در آن بيانداز كه ترس هر چيز بيش از خود آن است. - شخص مضطرب نگران آنست كه آينده چه خواهد شد. اين حالت را مى‌توان با توكّل بر خدا و پشتكار درمان كرد. - چون در بعضى كارها ناكام شده است، نگران است كه شايد در تمام امور به اين سرنوشت مبتلا شود. - چون بر افراد وقدرت‌هاى ناپايدار تكيه دارد، با تزلزل آنها دچار اضطراب مى‌شود. - و خلاصه امورى همچون عدم قدردانى مردم از زحمات آنها، گناه، ترس از مرگ تلقين‌هاى خانواده به اينكه نمى‌دانى و نمى‌توانى، قضاوت‌هاى عجولانه، توقّعات نابجا و تصوّرات غلط، علت بسيارى از افسردگى‌ها و اضطراب‌ها مى‌باشد كه با ياد خدا و قدرت و عفو و لطف او مى‌توان آنها را به آرامش و شادابى مبدل ساخت. تفسير آيه‌ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» را در روز 14 خرداد 73 در همدان مى‌نويسم، زيرا بمناسبت پنجمين سالگرد رحلت امام خمينى (ره) براى سخنرانى آمده‌ام. كسى‌كه در پايان وصيّت‌نامه بسيار مهم خود مى‌فرمايد: «من با دلى آرام و قلبى مطمئن و ضميرى شاد و روحى اميدوار به‌فضل الهى از خدمت شما مرخص مى‌شوم.» پیام ها 1- نشانه انابه واقعى، ايمان و اطمينان به خداست. مَنْ أَنابَ‌، الَّذِينَ آمَنُوا ... 2- ايمان بدون اطمينان قلبى، كامل و كارساز نيست. «آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ» 3- ياد خداوند با زبان كفايت نمى‌كند، اطمينان قلبى هم مى‌خواهد. «تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» 4- تنها ياد خدا، مايه‌ى آرامش دل مى‌شود. «بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» امروزه دارندگان زر و زور و تزوير بسيارند، ولى از آرامش لازم خبرى نيست. «1». بحار، ج 71، ص 362. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 360" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As