eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
011.mp3
1.36M
سلام علیکم با هدف ترویج و آموزش و گسترش فرهنگ قرآنی هر هفته یک صفحه از قرآن با صوت استاد پرهیزکار و متن همان صفحه در کانال قرار خواهد گرفت ارتباط با ادمین @S_K_ahmadi54 https://eitaa.com/kareme18
"تفسیر نور (محسن قرائتی) لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْ‌ءٍ إِلَّا كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ «14» تنها خواندن او حقّ است و كسانى را كه (مشركان) جز او مى‌خوانند هيچ پاسخشان نمى‌گويند، مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب گشوده تا آن را بدهانش رساند و حال آنكه نخواهد رسيد و دعا و خواست كافران (از غير خدا) جز در گمراهى (وبه هدر رفتن و انحراف) نيست. نکته ها دعوت به پرستش خداى ودورى از توجّه به ديگران و تنها او را مؤثر دانستن، بارها در قرآن تذكّر داده شده است. از جمله: اگر انسان، تنها از من درخواست كند، من حتماً او را پاسخ مى‌دهم. «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» «1» امّا اگر به سراغ ديگران رفت و از آنها حاجت خواست، بداند آنها نمى‌شنوند و اگر هم بشنوند اجابت نمى‌كنند. «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ» «2» انسانِ محدود در زندگى پرحادثه دنيا نيازمند پناهگاهى مطمئن است، انبيا پناهگاه واقعى را به او معرّفى مى‌كنند، «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ» امّا كمك‌هاى ديگران (طاغوت‌ها) يا براى استحمار يا استثمار يا تبليغات وحفظ موقعيّت خود و يا ... مى‌باشد و در واقع آنچه براى آنها مطرح نيست، انسان است. انسان، فطرتاً تشنه حقّ و خواستار حقيقت است‌ «لِيَبْلُغَ فاهُ» ولى راه وصول به آن را گم مى‌كند. امّا جز ايمان به خدا و عشق و انس به او و دعا و درخواست از او، هيچ چيز ديگرى انسانِ بى‌نهايت طلب را سيراب نمى‌كند. «وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ» چرا كه غير از اللَّه هر چه باشد سراب است و دعا از غير او بيهوده. «1». بقره، 186. «2». فاطر، 14. جلد 4 - صفحه 330 پیام ها 1- جز خدا به سراغ ديگران نرويد كه از غير او هيچ كارى ساخته نيست. «لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْ‌ءٍ» 2- سرچشمه‌ى شرك مردم، تصوّرات و خيالات باطل آنهاست. كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ ... وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ‌ 3- هركس خالصانه خدا را بخواند، با دست پر برمى‌گردد. دست خالى برگشتن به خاطر توجّه به غير خداست. لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِ‌ ... وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ «15» و هركه در آسمان‌ها و زمين است، خواه ناخواه با سايه‌هاشان بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مى‌كنند. نکته ها «مَنْ» براى موجود عاقل بكار مى‌رود و «ما» براى غير آن، امّا در آيات ديگر مشابه اين آيه با «ما» آمده است، مثل آيه‌ «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» «1»، لذا مى‌توان‌نتيجه گرفت كه مراد از اين آيه نيز سجده‌ى همه موجودات است، خصوصاً كه «ظلال» نيز مطرح شده كه ناگفته پيداست سايه، عقل ندارد. شايد منظور از سجده كردنِ سايه‌ها حالت افتادن سايه بر زمين باشد، نظير تشبيهى كه در فارسى مى‌آوريم: سرو سواره مى‌رود، غنچه پياده مى‌رسد. «آصال» جمع «اصل» وآن جمع «اصيل» از ماده‌ى «اصل» به معنى انتها وآخر روز است. «1». نحل، 49. جلد 4 - صفحه 331 پیام ها 1- هستى، مطيع و ساجد خداوند است، چرا ما نباشيم؟ وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ‌ ... 2- سجده، مخصوص خداست. «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ» 3- مؤمنان با ميل و رغبت سجده مى‌كنند، ولى ديگران بخاطر نياز، مجبور به تواضع و تذلّل مى‌شوند. «طَوْعاً وَ كَرْهاً» 4- اگر موجودى خدايى شد، عوارض وآثار آن هم در خط او قرار مى‌گيرد. «ظِلالُهُمْ» 5- سجده‌ى موجودات دائمى است. يَسْجُدُ ... بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ «16» بگو: پروردگار آسمان و زمين كيست؟ بگو: خداست. بگو: پس چرا جز او، چيزهايى را كه مالك هيچ سود و زيانى براى خويشتن نيستند سرپرست گرفته‌ايد؟ بگو: آيا نابينا و بينا با هم برابرند؟ يا آيا تاريكى‌ها و روشنايى يكسانند؟ يا مگر براى خدا شريكانى قرار داده‌اند كه مانند آفريدن خدا (چيزى) آفريده و اين آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو: خداوند، آفريدگار هر چيزى است و اوست يگانه‌ى قهّار. نکته ها طرح مسائل در قالب سؤال وجواب، يكى از شيوه‌هاى تبليغى، تربيتى و آموزشى است كه قرآن، بسيار به آن توجّه كرده است‌ قُلْ مَنْ‌ ... در روايات آمده است: شرك به خدا، از حركت مورچه‌اى سياه در شب تاريك روى سنگ‌ جلد 4 - صفحه 332 سياه مخفى‌تر است. «1» نمونه‌اش آن است كه بگويى: اين كار به بركت خدا و فلانى انجام شد. پیام ها 1- مشركان از شدّت تعصّب، به روشن‌ترين سؤالات هم جواب نمى‌دهند، لذا پيامبر بايد خود، پاسخ سؤالش را بدهد. مَنْ رَبُّ السَّماواتِ‌ ... قُلِ اللَّهُ‌ 2- كفّار تنها خالقيّت خدا را قبول داشتند، لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ‌ ... لَيَقُولُنَّ اللَّهُ‌ «2» و ديگران را مدبّر مى‌دانستند. قُلْ مَنْ رَبُ‌ ... 3- انسانى كه نمى‌تواند براى خود سودى را جلب يا ضررى را دفع نمايد، نبايد تحت هيچ عنوانى به جاى خدا مورد اطاعت مردم قرار گيرد. «لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا» 4- كسى‌كه حقّ را ديد و آن را نپذيرفت، چشم دلش كور وفضاى اطرافش ظلمات است. هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ ... 5- غير از خداوند كسى چيزى را نيافريده تا در آفريده‌ها دچار اشتباه شويم. «فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ» «1». بحار، ج 72، ص 93. «2». عنكبوت، 61." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ «17» خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد، پس رودخانه‌ها به اندازه (ظرفيّت) خويش جارى شده و سيلاب كفى را بر خود حمل كرد و از (فلزّات) آنچه كه‌ در آتش بر آن مى‌گدازند تا زيور يا كالايى به دست آرند، كفى مانند كفِ سيلاب (حاصل شود) اين‌گونه خداوند حقّ و باطل را (بهم) مى‌زند پس كف (آب) به كنارى رفته (و نيست شود) و امّا آنچه براى مردم مفيد است در زمين باقى بماند. خداوند اين‌گونه مثال‌ها مى‌زند. جلد 4 - صفحه 333 نکته ها در اين آيه دو مثال براى معرّفى باطل ذكر شده است، يكى مثال كفى كه بر روى آب ظاهر مى‌شود و دوم كفى كه هنگام ذوب فلزات، روى آنها را مى‌پوشاند. باطل همچون كف است، زيرا: 1. رفتنى است، 2. در سايه حقّ جلوه مى‌كند، 3. روى حقّ را مى‌پوشاند، 4. جلوه دارد، ولى ارزش ندارد. نه تشنه‌اى را سيراب مى‌كند نه گياهى از آن مى‌رويد، 5. با آرام شدن شرايط محو مى‌شود، 6. بالانشين پر سر وصدا، امّا توخالى و بى‌محتوى است. چنانكه در آيات ديگر نيز بر اين امر تأكيد شده است: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ» «1»، با حقّ بر سر باطل مى‌كوبيم. «يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ» «2»، خداوند باطل را محو مى‌كند. «وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ» «3»، باطل در دنيا و آخرت محو و نابود است. «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «4»، همانا باطل رفتنى است. «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» «5»، حقّ آمد و باطل رفت. تمثيل، مسائل عقلى را محسوس و راه رسيدن به هدف را نزديك مى‌نمايد، مطالب را همگانى و لجوجان را خاموش مى‌سازد، لذا قرآن از اين روش بسيار استفاده نموده است. پیام ها 1- فيض الهى جارى است وهركس به مقدار استعدادش بهره‌مند مى‌شود. «أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» «1». انبياء، 18. «2». شورى، 24. «3». سبأ، 49. «4». اسراء، 81. «5». اسراء، 81. جلد 4 - صفحه 334 2- تلاش براى ساخت وسايل ضرورى (متاع) يا رفاهى (حِلية) ممدوح است. «يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ» 3- در كوره‌ى حوادث است كه ناخالصى‌ها معلوم و حقّ و باطل ظاهر مى‌شود. يُوقِدُونَ عَلَيْهِ‌ ... زَبَدٌ مِثْلُهُ‌ 4- وجود باطل، اختصاص به مكان و زمينه‌ى خاص ندارد. (كف، هم بر روى سيل سرد و هم بر روى فلزات گداخته ظاهر مى‌شود.) «زَبَدٌ مِثْلُهُ» 5- سرچشمه باطل، ناخالصى‌هايى است كه حقّ و حقيقت بدان آلوده شده است. «يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» 6- حقّ و باطل با هم هستند، امّا سرانجام، باطل رفتنى است. «فَيَذْهَبُ جُفاءً» 7- نفع مردم در حقّ است. «ما يَنْفَعُ النَّاسَ» 8- حقّ ماندنى است. «فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» 9- هر ثروت، دانش، دوست و يا حكومتى كه براى مردم مفيد باشد، ماندنى است. «ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» 10- آنچه از سوى خداوند نازل مى‌شود، همچون باران خالص وحقّ است، ليكن همين كه با ماديات درآميخت، دچار ناخالصى وزمينه‌ى پيدايش كف و باطل مى‌شود. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى‌ وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ «18» براى كسانى‌كه پروردگارشان را اجابت كردند نيكوترين (پاداش) است. ولى كسانى‌كه (دعوت) او را نپذيرفتند، اگر هر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته باشند، قطعاً حاضرند آن را (براى رهايى خود از عذاب) فديه بدهند، آنانند كه برايشان حساب سختى است و جايگاهشان دوزخ است و چه بد جايگاهى است. جلد 4 - صفحه 335 نکته ها از قرآن استفاده مى‌شود، در قيامت براى مردم چند نوع حساب وجود دارد: 1. گروهى حساب آسان دارند. «حِساباً يَسِيراً» «1» 2. عده‌اى سخت ودقيق حسابرسى مى‌شوند. «حِساباً شَدِيداً» «2»، «سُوءُ الْحِسابِ» مراد از «سُوءُ الْحِسابِ» دقّت در حساب است. 3. بعضى بى‌حساب به دوزخ مى‌روند و نيازى به محاكمه و ميزان ندارند. «فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً» «3» 4. گروهى بى‌حساب به بهشت مى‌روند. «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» «4» طبق آنچه از روايات و احاديث متعدّد به دست مى‌آيد، كسانى‌كه با مردم به عفو و رحمت برخورد كنند، حسابشان آسان و كسانى‌كه با مردم به سختى و دقت شديد عمل نمايند حسابشان سخت خواهد بود. افراد مشرك بى‌حساب به دوزخ و اهل صبر هم بى‌حساب به بهشت خواهند رفت. «5» در قرآن استجابت طرفينى است، يعنى اگر مردم انتظار استجابت از خداوند را دارند بايد دعوت خداوند را اجابت كنند، «اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «6» هرگاه خدا و رسول، شما را بسوى مكتب حيات بخش مى‌خوانند، پاسخ مثبت دهيد تا خدا نيز دعاى شما را اجابت فرمايد. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ» «7»، «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ» «8» بحثى پيرامون دعوت‌: مسئله دعوت را مى‌توان از ابعاد گوناگونى مورد بحث و توجّه قرار داد: 1. دعوت كنندگان: دعوت كنندگان به حق: الف: انبيا. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ» «9»، «وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ» «10»، «داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ» «11» «1». انشقاق، 8. «2». طلاق، 8. «3». كهف، 105. «4». زمر، 10. «5». تفصيل انواع حساب در كتاب معاد، اثر مؤلّف آمده است. «6» انفال 24. «7» انبياء «8» آل عمران 195 «9» يوسف 108 «10» آل عمران 153. «11» احزاب 46. جلد 4 - صفحه 336 ب: مؤمنان: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ» «1» ج: جنّ: «يا قَوْمَنا أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ» «2» امّا دعوت كنندگان به باطل: الف: پيشوايان كفر: «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «3» ب: شيطان: «كانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ» «4»، «ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ» «5» ج: مشركان: «أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «6» 2. موضوع دعوت: الف: حيات. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «7» ب: راه مستقيم. «لَتَدْعُوهُمْ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» «8» ج: مغفرت. «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» «9» د: بهشت. «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى‌ دارِ السَّلامِ» «10» ه: نجات. «أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ» «11» 3. برخورد مخالفان: الف: تهمت: ساحر؛ «إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ» «12» شاعر؛ «بَلْ هُوَ شاعِرٌ» «13» كاهن؛ «فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ» «14» مجنون؛ «وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» «15» كاذب؛ «لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ» «16» سلطه طلب؛ «يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» «17» ب: تهديد. لَرَجَمْناكَ‌ «18»، أَوْ يَقْتُلُوكَ‌ ... «19» ج: تحقير. أَ هذَا الَّذِي‌ ... «20» د: شك. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ» «21» ه: توطئه وجنگ. «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ» «22» «1» آل عمران 104 «2» احقاف 31. «3» قصص 41 «4» لقمان 21 «5» ابراهيم 22 «6» بقره 221 «7» انفال 24 «8» مومنون 73. «9». بقره، 221. «10». يونس، 25. «11». غافر، 41. «12». اعراف، 109. «13». انبياء، 5. «14». طور، 29. «15». قلم، 51. «16». اعراف، 66. «17». مؤمنون، 24. «18». هود، 91. «19». انفال، 30. «20». انبياء، 36. «21». اعراف، 75. «22». انفال، 30. جلد 4 - صفحه 337 4. انگيزه‌ها و عوامل عدم پذيرش: الف: تقليد. ب: تعصب. ج: تكبر. د. هواى نفس. «فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ» «1» 5. پاداش پذيرش: الف: اجر. «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» «2» ب: حيات. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «3» ج: حُسنى. «لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى‌» «4» پیام ها 1- بهت
رين‌ها در انتظار مؤمن است. «الْحُسْنى‌» 2- باز خريد و فديه در روز قيامت وجود ندارد. «لَافْتَدَوْا بِهِ» 3- قبولى دعوت خداوند، بايد از روى ميل و رغبت باشد. «اسْتَجابُوا» «1». قصص، 50. «2». نساء، 173. «3». انفال، 24. «4». رعد، 18." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As