"تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ «17»
خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد، پس رودخانهها به اندازه (ظرفيّت) خويش جارى شده و سيلاب كفى را بر خود حمل كرد و از (فلزّات) آنچه كه در آتش بر آن مىگدازند تا زيور يا كالايى به دست آرند، كفى مانند كفِ سيلاب (حاصل شود) اينگونه خداوند حقّ و باطل را (بهم) مىزند پس كف (آب) به كنارى رفته (و نيست شود) و امّا آنچه براى مردم مفيد است در زمين باقى بماند. خداوند اينگونه مثالها مىزند.
جلد 4 - صفحه 333
نکته ها
در اين آيه دو مثال براى معرّفى باطل ذكر شده است، يكى مثال كفى كه بر روى آب ظاهر مىشود و دوم كفى كه هنگام ذوب فلزات، روى آنها را مىپوشاند.
باطل همچون كف است، زيرا: 1. رفتنى است، 2. در سايه حقّ جلوه مىكند، 3. روى حقّ را مىپوشاند، 4. جلوه دارد، ولى ارزش ندارد. نه تشنهاى را سيراب مىكند نه گياهى از آن مىرويد، 5. با آرام شدن شرايط محو مىشود، 6. بالانشين پر سر وصدا، امّا توخالى و بىمحتوى است. چنانكه در آيات ديگر نيز بر اين امر تأكيد شده است:
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ» «1»، با حقّ بر سر باطل مىكوبيم.
«يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ» «2»، خداوند باطل را محو مىكند.
«وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ» «3»، باطل در دنيا و آخرت محو و نابود است. «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «4»، همانا باطل رفتنى است.
«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» «5»، حقّ آمد و باطل رفت.
تمثيل، مسائل عقلى را محسوس و راه رسيدن به هدف را نزديك مىنمايد، مطالب را همگانى و لجوجان را خاموش مىسازد، لذا قرآن از اين روش بسيار استفاده نموده است.
پیام ها
1- فيض الهى جارى است وهركس به مقدار استعدادش بهرهمند مىشود. «أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها»
«1». انبياء، 18.
«2». شورى، 24.
«3». سبأ، 49.
«4». اسراء، 81.
«5». اسراء، 81.
جلد 4 - صفحه 334
2- تلاش براى ساخت وسايل ضرورى (متاع) يا رفاهى (حِلية) ممدوح است. «يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ»
3- در كورهى حوادث است كه ناخالصىها معلوم و حقّ و باطل ظاهر مىشود. يُوقِدُونَ عَلَيْهِ ... زَبَدٌ مِثْلُهُ
4- وجود باطل، اختصاص به مكان و زمينهى خاص ندارد. (كف، هم بر روى سيل سرد و هم بر روى فلزات گداخته ظاهر مىشود.) «زَبَدٌ مِثْلُهُ»
5- سرچشمه باطل، ناخالصىهايى است كه حقّ و حقيقت بدان آلوده شده است. «يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ»
6- حقّ و باطل با هم هستند، امّا سرانجام، باطل رفتنى است. «فَيَذْهَبُ جُفاءً»
7- نفع مردم در حقّ است. «ما يَنْفَعُ النَّاسَ»
8- حقّ ماندنى است. «فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ»
9- هر ثروت، دانش، دوست و يا حكومتى كه براى مردم مفيد باشد، ماندنى است. «ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ»
10- آنچه از سوى خداوند نازل مىشود، همچون باران خالص وحقّ است، ليكن همين كه با ماديات درآميخت، دچار ناخالصى وزمينهى پيدايش كف و باطل مىشود. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً»"
#تفسیر_سوره_رعد_آیه_۱۷جز۱۳
#سوره_مبارکه_رعد
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ «18»
براى كسانىكه پروردگارشان را اجابت كردند نيكوترين (پاداش) است. ولى كسانىكه (دعوت) او را نپذيرفتند، اگر هر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته باشند، قطعاً حاضرند آن را (براى رهايى خود از عذاب) فديه بدهند، آنانند كه برايشان حساب سختى است و جايگاهشان دوزخ است و چه بد جايگاهى است.
جلد 4 - صفحه 335
نکته ها
از قرآن استفاده مىشود، در قيامت براى مردم چند نوع حساب وجود دارد:
1. گروهى حساب آسان دارند. «حِساباً يَسِيراً» «1»
2. عدهاى سخت ودقيق حسابرسى مىشوند. «حِساباً شَدِيداً» «2»، «سُوءُ الْحِسابِ» مراد از «سُوءُ الْحِسابِ» دقّت در حساب است.
3. بعضى بىحساب به دوزخ مىروند و نيازى به محاكمه و ميزان ندارند. «فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً» «3»
4. گروهى بىحساب به بهشت مىروند. «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» «4»
طبق آنچه از روايات و احاديث متعدّد به دست مىآيد، كسانىكه با مردم به عفو و رحمت برخورد كنند، حسابشان آسان و كسانىكه با مردم به سختى و دقت شديد عمل نمايند حسابشان سخت خواهد بود. افراد مشرك بىحساب به دوزخ و اهل صبر هم بىحساب به بهشت خواهند رفت. «5»
در قرآن استجابت طرفينى است، يعنى اگر مردم انتظار استجابت از خداوند را دارند بايد دعوت خداوند را اجابت كنند، «اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «6» هرگاه خدا و رسول، شما را بسوى مكتب حيات بخش مىخوانند، پاسخ مثبت دهيد تا خدا نيز دعاى شما را اجابت فرمايد. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ» «7»، «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ» «8»
بحثى پيرامون دعوت:
مسئله دعوت را مىتوان از ابعاد گوناگونى مورد بحث و توجّه قرار داد:
1. دعوت كنندگان: دعوت كنندگان به حق:
الف: انبيا. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ» «9»، «وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ» «10»، «داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ» «11»
«1». انشقاق، 8.
«2». طلاق، 8.
«3». كهف، 105.
«4». زمر، 10.
«5». تفصيل انواع حساب در كتاب معاد، اثر مؤلّف آمده است.
«6» انفال 24.
«7» انبياء
«8» آل عمران 195
«9» يوسف 108
«10» آل عمران 153.
«11» احزاب 46.
جلد 4 - صفحه 336
ب: مؤمنان: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ» «1»
ج: جنّ: «يا قَوْمَنا أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ» «2»
امّا دعوت كنندگان به باطل:
الف: پيشوايان كفر: «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «3»
ب: شيطان: «كانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ» «4»، «ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ» «5»
ج: مشركان: «أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «6»
2. موضوع دعوت:
الف: حيات. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «7» ب: راه مستقيم. «لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» «8» ج: مغفرت. «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» «9»
د: بهشت. «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ» «10» ه: نجات. «أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ» «11»
3. برخورد مخالفان:
الف: تهمت: ساحر؛ «إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ» «12» شاعر؛ «بَلْ هُوَ شاعِرٌ» «13»
كاهن؛ «فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ» «14» مجنون؛ «وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» «15»
كاذب؛ «لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ» «16» سلطه طلب؛ «يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» «17»
ب: تهديد. لَرَجَمْناكَ «18»، أَوْ يَقْتُلُوكَ ... «19»
ج: تحقير. أَ هذَا الَّذِي ... «20»
د: شك. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ» «21»
ه: توطئه وجنگ. «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ» «22»
«1» آل عمران 104
«2» احقاف 31.
«3» قصص 41
«4» لقمان 21
«5» ابراهيم 22
«6» بقره 221
«7» انفال 24
«8» مومنون 73.
«9». بقره، 221.
«10». يونس، 25.
«11». غافر، 41.
«12». اعراف، 109.
«13». انبياء، 5.
«14». طور، 29.
«15». قلم، 51.
«16». اعراف، 66.
«17». مؤمنون، 24.
«18». هود، 91.
«19». انفال، 30.
«20». انبياء، 36.
«21». اعراف، 75.
«22». انفال، 30.
جلد 4 - صفحه 337
4. انگيزهها و عوامل عدم پذيرش:
الف: تقليد. ب: تعصب. ج: تكبر.
د. هواى نفس. «فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ» «1»
5. پاداش پذيرش:
الف: اجر. «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» «2»
ب: حيات. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «3»
ج: حُسنى. «لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى» «4»
پیام ها
1- بهت
رينها در انتظار مؤمن است. «الْحُسْنى»
2- باز خريد و فديه در روز قيامت وجود ندارد. «لَافْتَدَوْا بِهِ»
3- قبولى دعوت خداوند، بايد از روى ميل و رغبت باشد. «اسْتَجابُوا»
«1». قصص، 50.
«2». نساء، 173.
«3». انفال، 24.
«4». رعد، 18."
#تفسیر_سوره_رعد_آیه_۱۸جز۱۳
#سوره_مبارکه_رعد
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As