"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ «40»
(رستاخيز مردگان براى ما كار مهمى نيست، زيرا) هرگاه چيزى را اراده كنيم، همانا گفتار ما براى آن چيز اين است كه به آن مىگوييم باش، پس (بىدرنگ) موجود مىشود.
نکته ها
خداوند در اين آيه، «إِنَّما قَوْلُنا» فرموده است ودر آيهى 82 سوره يس، «إِنَّما أَمْرُهُ» آمده است و در مورد آفريدن حضرت عيسى در آيهى 59 آلعمران مىخوانيم، «قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» پس امر وقول خداوند، همان ارادهى اوست.
«كُنْ» به معناى «باش» براى تقريب به ذهن ماست، وگرنه خدا نيازى به گفتن آن ندارد.
همانگونه كه انسان هرگاه بخواهد چيزى را در ذهن خود تصور كند، تنها با اراده مىتواند آن را در ذهنش خلق كند و نياز به چيز ديگرى ندارد، بلاتشبيه، خداوند نيز براى آفريدن هر چيز، تنها اگر اراده كند، آفريده مىشود.
پیام ها
1- چگونه دربارهى معاد شك مىكنيم، با آنكه هر چيزى با يك ارادهى خداوند خلق مىشود. «كُنْ فَيَكُونُ»
2- خداوند، موجودات را از نيستى به هستى مىآورد، نه آنكه با تركيب يا تغيير هستها، چيز ديگرى بيافريند. «كُنْ فَيَكُونُ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 523"
#تفسیر_سوره_نحل_آیه_۴۰_جز۱۴
#سوره_مبارکه_نحل
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «41»
وكسانىكه پس از آنكه ستم ديدند در راه خدا هجرت كردند، بدون شك ما در همين دنيا جايگاه نيكوئى به آنان خواهيم داد و اگر مىدانستند البتّه پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود.
الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «42»
(آنان) كسانى هستند كه صبر نمودند و بر پروردگارشان توكّل مىنمايند.
نکته ها
قرآن، در آيات متعدّدى دربارهى هجرت و آثار آن در دنيا و آخرت سخن گفته است.
چنانكه در آيه 100 سورهى نساء مىفرمايد: «مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً» يعنى هركس در راه خدا هجرت كند، در زمين جايگاههاى بسيار و وسيع مىيابد.
اين آيه تعبير به «هاجَرُوا فِي اللَّهِ» نموده كه طبيعتاً از «هجرت فى سبيل الله» خالصتر و دقيقتر است.
پیام ها
1- كسانىكه براى نشر دين يا حفظ دين و يا حفظ جانِ خود، از وطن ومال بگذرند و هجرت كنند به نتيجه مىرسند. وَ الَّذِينَ هاجَرُوا ... لَنُبَوِّئَنَّهُمْ
2- اگر قدرت مقابله با ظالم را ندارى، حقّ ندارى سلطهى او را بپذيرى، بلكه بايد هجرت كنى. «هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا»
3- هجرت، صبر و توكّل، رمز پيروزى در برابر دشمن است. هاجَرُوا ... صَبَرُوا ... يَتَوَكَّلُونَ
4- در برابر ستمگران، به ايمان، توكّل و مقاومت خود وابسته باشيد، نه
جلد 4 - صفحه 524
قدرتهاى بيگانه و خارجى. «صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
5- گشايش و آسايش، بدون تحمّل سختى هجرت، حاصل نمىشود. هاجَرُوا ... لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً"
#تفسیر_سوره_نحل_آیه_۴۱_۴۲جز۱۴
#سوره_مبارکه_نحل
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «43»
ما قبل از تو نيز، جز مردانى كه به سويشان وحى مىنموديم (فرشته يا موجود ديگرى را) نفرستاديم (كه آنها از آمدن تو تعجب مىكنند، به آنها بگو:) اگر نمىدانيد از اهل ذكر بپرسيد.
نکته ها
اين آيه يك اصل كلى را كه عقل هر بشرى مىپذيرد، مطرح مىكند وآن مراجعه به اهل علم وكارشناس است، يعنى هر چه را نمىدانيد از آگاهان واهل خبرهى آنسؤال كنيد. البتّه در زمينهى مسائل دينى، بهترين مصداقِ «اهل ذكر» اهلبيت پيامبرند. روايات زيادى از طريق شيعه و سنّى به اين مضمون وارد شده كه در جلد سوم ملحقات احقاق الحق، صفحهى 482 به بعد نقل شده است.
طبرى، ابن كثير و آلوسى نيز در تفاسيرشان، ذيل اين آيه، اهلِ ذكر را اهل بيت پيامبر معرّفى كردهاند.
در جلد 23 بحار صفحه 172 به بعد، حدود شصت روايت در اين باره نقل شده كه در برخى از آنها، امامان معصوم فرمودهاند: «نحن و الله اهل الذكر المسؤلون» بخدا قسم ما هستيم، آن اهل ذكرى كه مردم بايد سؤالات خود را از آنان بپرسند.
پیام ها
1- پيامبران الهى همه از جنس خود بشر بودهاند، نه از جنس فرشتگان. وَ ما أَرْسَلْنا ... إِلَّا رِجالًا
جلد 4 - صفحه 525
2- پيامبران، همه مرد بودهاند، آنهم مردانِ بالغ ورشيد. (گرچه بعضى مثل عيسى و يحيى عليهما السلام در طفوليّت به نبوّت رسيدهاند.) «رِجالًا»
3- نزول وحى الهى بر يك انسان تعجبى ندارد، اين سنّت خداوند براى هدايت بشر بوده است. «رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ»
4- جهل عذر نيست، پرسيدن و دانستن وظيفه است. «فَسْئَلُوا»
5- مسائل دين را بايد از كارشناس دين پرسيد، نه هر كس اندك آشنائى با دين دارد. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»
6- آنجا كه انسان خود چيزى را مىداند، سؤال معنى ندارد. فَسْئَلُوا ... إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
7- اگر پرسش از اهل ذكر لازم باشد، پس پذيرش پاسخ او نيز لازم است، وگرنه سؤال لغو است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»
8- آنجا سؤال كنيم كه خود نتوانيم بدانيم، نه آنكه هر چه را نمىدانيم، بدون آنكه فكر و تأملى كنيم، فوراً سؤال كنيم. آيه نمىفرمايد: فَسْئَلُوا ... فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا اگر نمىدانيد سؤال كنيد، بلكه مىفرمايد: فَسْئَلُوا ... إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ يعنى اگر نمىتوانيد بدانيد، سؤال كنيد."
#تفسیر_سوره_نحل_آیه_۴۳جز۱۴
#سوره_مبارکه_نحل
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «44»
(ما پيامبران پيش از تو را) همراه با معجزات وكتب (آسمانى فرستاديم) و به سوى تو ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم، تا براى مردم آنچه را كه برايشان نازل شده روشن بيان كنى و شايد بيانديشند.
نکته ها
«بينات» به معناى دلايل روشن نبوّت و معجزات است و «زبر» جمع «زبور» به معناى كتابِ آسمانى است.
جلد 4 - صفحه 526
شايد آيه اشاره به دو نوع وحى داشته باشد، يك وحى كه قرآن است وبراى همهى مردم، و يك وحى كه براى تفسير و بيان قرآن است و مخصوص پيامبر. يعنى ما به سوى تو ذكر فرستاديم تا تفسير قرآنى را كه براى مردم نازل شده بيان كنى.
پیام ها
1- پيامبران هم معجزه داشتهاند، هم كتاب تا مردم در تشخيص حقّ و باطل دچار اشتباه نشوند. «بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ»
2- پيامبران همراه دلايل عقلى «بينه» و نقلى «زبر» بودهاند. «بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ»
3- گرچه قرآن بر شخص پيامبر نازل شده، امّا مخاطب آن همهى مردماند. أَنْزَلْنا إِلَيْكَ ... ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ
4- قرآن، يكبار بصورت يكجا بر پيامبر نازل شده است و بار ديگر به صورت تدريجى كه مردم از آن آگاه شدهاند. أَنْزَلْنا إِلَيْكَ ... ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ (در زبان عربى، «انزال» براى نزول دفعى و «تنزيل» براى نزول تدريجى بكار مىرود.)
5- قرآن، نياز به بيانِ پيامبر دارد. لذا جدا كردن قرآن از سنّت و روايات جايز نيست. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ»
6- وظيفه پيامبر، بيان قرآن و وظيفهى مردم، پذيرش آن بر اساس فكر و انديشه است. لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ... يَتَفَكَّرُونَ
7- قرآن، ذكر است، مايه تذكّر و توجّه انسان و دور نمودن او از غفلت و نسيان.
«أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ»"
#تفسیر_سوره_نحل_آیه_۴۴جز۱۴
#سوره_مبارکه_نحل
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
فسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ «45»
آيا كسانىكه بدىها را با حيله و نيرنگ انجام دادند، درامانند، از اينكه خداوند آنان را در زمين فرو برد يا از جايى كه پيشبينى وانديشه نمىكنند، عذاب الهى به سراغشان آيد.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 527
أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ «46»
يا (قهر الهى) در حين تلاش و كوششان ناگهان آنان را بگيرد، پس نتوانند آن عذاب را خنثى و عاجز نمايند.
أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ «47»
يا آنكه در حال دلهره آنان را بگيرد، پس البتّه پروردگار شما رؤف ومهربان است.
نکته ها
خداوند در اين آيات، چهار نوع عذاب براى توطئهگرانِ عليه دين، مطرح كرده:
1. عذاب زمينى «يَخْسِفَ ... بِهِمُ الْأَرْضَ»
2. عذاب آسمانى: «يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ»
3. عذاب ناگهانى: «يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ»
4. عذاب روحى: «يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ»
پیام ها
1- عذاب و كيفر الهى، پس از اتمام حجّت است. (به دنبال موضوع نبوّت در آيات قبل، اين آيه مخالفان را تهديد مىكند).
2- احتمال عذاب و كيفر الهى، براى دست برداشتن از توطئه كافى است. «أَ فَأَمِنَ»
3- توطئهگران عليه دين بدانند كه مكر و حيلهى آنان، در برابر علم و قدرت الهى، پوچ است. «أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ»
4- زمان و مكان و نوع قهر خدا در دنيا قابل پيشبينى نيست كه امكان فرار باشد. «يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ»
5- هيچ فرد يا عاملى، مانع قهر خدا نيست. «فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ»
6- نزول عذاب، ناگهانى و در هر حال و شرايطى است. «فِي تَقَلُّبِهِمْ» (چه در سفر، چه در وطن، چه در خواب و چه در بيدارى، چه در راه چه ايستاده، ...)
جلد 4 - صفحه 528
7- گاهى رعب، خوف و دلهره، عذاب ومايهى هلاكت است. «يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ»
8- گاهى تأخير عذاب و مهلت دادن به گنهكاران، بخاطر لطف اوست تا توبه كنند. «فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ»
9- قهر و تنبيه الهى نيز براساس تربيت و رحمت اوست. يَأْخُذَهُمْ ... فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ"
#تفسیر_سوره_نحل_آیه_۴۵_۴۷جز۱۴
#سوره_مبارکه_نحل
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ «48»
آيا چيزهايى را كه خداوند آفريده نديدهاند كه چگونه از راست و چپ سايههايشان مىگسترد و در حال سجده، فروتنانه خضوع دارند.
نکته ها
«فيى ء» به سايهى بعد از ظهر گفته مىشود كه در حال بازگشت است، ولى «ظل» به هر نوع سايهاى گفته مىشود.
«داخر» به معناى خاضع است و شايد مراد از «يمين» و «شمال» در آيه، دو طرف روز يعنى صبح و غروب باشد.
شايد از آن جهت كه سايه حالت به خاك افتادگى دارد، تعبير سجده در مورد آن بكار رفته است. گرچه از نظر تكوينى همهى موجودات در برابر خدا ساجد و خاضعاند.
پیام ها
1- نه فقط خود اشياء، بلكه آثار و لوازم و خواص اشياء، همچون سايه آنها، در برابر خداوند خاضعند. ظِلالُهُ ... سُجَّداً
2- مطالعه در آفريدههاى الهى و تغييرات آنها، يكى از سفارشهاى قرآن است. أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ ...
3- اگر اشياى هستى، حتّى سايه آنها، در برابر خداوند ساجد وخاضعند، چرا بشر نباشد. سُجَّداً ... داخِرُونَ
جلد 4 - صفحه 529
4- سجده و تسبيح تمام هستى از روى شعور است، گرچه ما آن را درك نمىكنيم.
«هُمْ داخِرُونَ» (به گفته فخررازى، تعبير «داخِرُونَ» در مورد موجوداتِ با شعور بكار مىرود و اين رمز شعور موجودات و حتى نوعى شعور سايه آنهاست.)"
#تفسیر_سوره_نحل_آیه_۴۸_جز۱۴
#سوره_مبارکه_نحل
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «49»
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از جنبده وفرشتگان، تنها براى خداوند سجده مىكنند و تكبّر و سرپيچى نمىكنند.
يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ «50»
واز پروردگارشان كه حاكم و محيط بر آنهاست مىترسند و آنچه را فرمان داده شدهاند انجام مىدهند.
نکته ها
«دابَّةٍ» به جاندارى گفته مىشود كه از مكانى به مكان ديگر حركت كند و منتقل شود. اين كلمه بر انسان و حيوان و جنّ اطلاق مىشود، ولى به فرشتگان گفته نمىشود.
مراد از سجدهى تمام موجودات آسمانى و زمينى يا خضوع تكوينى و تسليم بودن آنها در برابر قوانين هستى است و يا آنكه مراد سجدهاى برخاسته از درك و شعور است، كه ظاهر آيات، دومى است، گرچه از درك و شعور ما خارج است!
اگر همه موجودات، همانند فرشتگان، در برابر خدا خاضع و ساجدند، چرا ما انسانها سجده نكنيم و استكبار ورزيم.
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
جلد 4 - صفحه 530
پیام ها
1- هستى، تنها در برابر خداى واحد، مطيع و ساجد است. «لِلَّهِ يَسْجُدُ»
2- در آسمانها نيز موجودات زنده و جنبنده ساكن است. ما فِي السَّماواتِ ... مِنْ دابَّةٍ چنانكه در آيه 29 سورهى شورى نيز مىخوانيم: «وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ»
3- فرشتگان تسليم محض خدا هستند. «وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»
4- ترس ما از خدا، بخاطر گناهانمان است، امّا ترس فرشتگان از خدا، ناشى از مقام وعظمت پروردگار است. «يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ» (چنانكه در مورد مؤمنان نيز قرآن مىفرمايد: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ» «1»)
5- فرشتگان نه در ذات، روحيّهى استكبار دارند ونه در عمل. «لا يَسْتَكْبِرُونَ، يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»
6- ريشهى ترك دستورات الهى، استكبار است. اگر ريشه رفت، عمل مىآيد. «لا يَسْتَكْبِرُونَ، يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»
7- فرشتگان، مأموران الهى و مكلّف هستند. «يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»
«1». نازعات، 40."
#تفسیر_سوره_نحل_آیه_۴۹_۵٠جز۱۴
#سوره_مبارکه_نحل
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As