خلاصه ۲۶
از کتاب #تفسیر_المیزان
اعجاز قرآن
🔹در اینکه قرآن کریم براى اثبات معجزه بودنش بشر را تحدى کرده هیچ حرفى و مخالفى نیست و این تحدى ، هم در آیات مکى آمده و هم آیات مدنى ، که همه آنها دلالت دارد بر اینکه قرآن آیتى است معجزه و خارق ، حتى آیه قبلى هم که مى فرمود: و ان کنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسوره من مثله
استدلالى است بر معجزه بودن قرآن ، به وسیله تحدى و آوردن سوره اى نظیر سوره بقره و به دست شخصى بى سواد مانند رسول خدا (ص )، نه اینکه مستقیما و بلاواسطه استدلال بر نبوت رسول خدا (ص ) باشد، به دلیل اینکه اگر استدلال بر نبوت آن جناب باشد، نه بر معجزه بودن قرآن ، باید در اولش مى فرمود: ((و ان کنتم فى ریب من رساله عبدنا))،
(اگر در رسالت بنده ما شک دارید)،
ولى اینطور نفرمود، بلکه فرمود: اگر در آنچه ما بر عبدمان نازل کرده ایم شک دارید، یک سوره مثل این سوره را به وسیله مردى درس نخوانده بیاورید، پس در نتیجه تمامى تحدى هائیکه در قرآن واقع شده ،استدلالى را میمانند که بر معجزه بودن قرآن و نازل بودن آن از طرف خدا شده اند و آیات مشتمله بر این تحدی ها از نظر عموم و خصوص مختلفند،
🔸بعضى ها درباره یک سوره تحدى کرده اند، نظیر آیه سوره بقره ، و بعضى بر ده سوره و بعضى بر عموم قرآن و بعضى بر خصوص بلاغت آن و بعضى بر همه جهات آن .
🔹یکى از آیاتی که بر عموم قرآن تحدى کرده ، آیه : ((قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان یاتوا بمثل هذا القرآن ، لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا))
است که ترجمه اش گذشت ، این آیه در مکه نازل شده و عمومیت تحدى آن جاى شک براى هیچ عاقلى نیست .
🔸اعجاز قرآن فقط از نظر اسلوب کلام یا جهتى دیگر از جهات ، به تنهائى نیست
پس اگر تحدیهاى قرآن تنها در خصوص بلاغت و عظمت اسلوب آن بود، دیگر نباید از عرب تجاوز میکرد، و تنها باید عرب را تحدى کند، که اهل زبان قرآنند، آنهم نه کردهاى عرب ، که زبان شکسته اى دارند، بلکه عربهاى خالص جاهلیت و آنها که هم جاهلیت و هم اسلام را درک کرده اند، آن هم قبل از آنکه زبانشان با زبان دیگر اختلاط پیدا کرده و فاسد شده باشد، و حال آنکه مى بینیم سخنى از عرب آن هم با این قید و شرطها به میان نیاورده و در عوض روى سخن به جن و انس کرده است ، پس معلوم میشود معجزه بودنش تنها از نظر اسلوب کلام نیست .
🔹و همچنین غیر بلاغت و جزالت اسلوب ، هیچ جهت دیگر قرآن به تنهائى مورد نظر نیست و نمیخواهد بفهماند تنها در فلان صفت معجزه است.
مثلا در اینکه مشتمل بر معارفى است حقیقى و اخلاق فاضله و قوانین صالحه و اخبار غیبى و معارف دیگری که هنوز بشر نقاب از چهره آن بر نداشته ، معجزه است ،
🔸چون هر یک از جهات را یک طائفه از جن و انس مى فهمند، نه همه آنها، پس اینکه به طور مطلق تحدى کرد، (یعنى فرمود: اگر شک دارید مثلش را بیاورید) و نفرمود کتابى فصیح مثل آن بیاورید و یا کتابى مشتمل بر چنین معارف بیاورید، مى فهماند که قرآن از هر جهتى که ممکن است مورد برترى قرار گیرد برتر است ، نه یک جهت و دو جهت .
🔹بنابراین قرآن کریم هم معجزیست در بلاغت ، براى بلیغ ترین بلغاء و هم آیتى است فصیح ، براى فصیح ترین فصحاء و هم خارق العاده ایست براى حکماء در حکمتش و هم سرشارترین گنجینه علمى است معجزه آسا، براى علماء و هم اجتماعى ترین قانونى است معجزآسا، براى قانون گذاران و سیاستى است بدیع و بى سابقه براى سیاستمداران و حکومتى است معجزه ، براى حکام و خلاصه معجزه ایست براى همه عالمیان ، در حقایقى که راهى براى کشف آن ندارند، مانند امور غیبى و اختلاف در حکم و علم و بیان .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۲۷
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹عمومیت اعجاز قرآن براى تمامى افراد انس و جن، از اینجا روشن میشود که قرآن کریم دعوى اعجاز، از هر جهت براى خود مى کند، آنهم اعجاز براى تمامى افراد جن و انس ، چه عوام و چه خواص ، چه عالم و چه جاهل ، چه مرد و چه زن ، چه فاضل متبحر و چه مفضول ، چه و چه و چه ، البته به شرطى که اینقدر شعور داشته باشد که حرف سرش شود.
🔸براى اینکه هر انسانى این فطرت را دارد که فضیلت را تشخیص دهد و کم و زیاد آن را بفهمد. پس هر انسانى میتواند در فضیلت هائى که در خودش و یا در غیر خودش سراغ دارد، فکر کند و آنگاه آنرا در هر حدی که درک مى کند، با فضیلتى که قرآن مشتمل بر آنست مقایسه کند، آنگاه به حق و انصاف داورى نماید و فکر کند و انصاف دهد، آیا نیروى بشرى میتواند معارفى الهى و آن هم مستدل از خود بسازد؟
🔹به طوری که با معارف قرآن هم سنگ باشد؟ و واقعا و حقیقتا معادل و برابر قرآن باشد؟ و آیا یک انسان این معنا در قدرتش هست که اخلاقى براى سعادت بشر پیشنهاد کند، که همه اش بر اساس حقایق باشد؟ و در صفا و فضیلت درست آنطور باشد که قرآن پیشنهاد کرده ؟! و آیا براى یک انسان این امکان هست ، که احکام و قوانینى فقهى تشریع کند، که دامنه اش آنقدر وسیع باشد، که تمامى افعال بشر را شامل بشود؟ و در عین حال تناقضى هم در آن پدید نیاید؟ و نیز در عین حال روح توحید و تقوى و طهارت، مانند بند تسبیح در تمامى آن احکام و نتائج آنها، و اصل و فرع آنها دویده باشد؟
🔸و آیا عقل هیچ انسانی که حداقل شعور را داشته باشد، ممکن میداند که چنین آمارگیرى دقیق از افعال و حرکات و سکنات انسان ها، و سپس جعل قوانینى براى هر حرکت و سکون آنان ، به طوریکه از اول تا به آخر قوانینش یک تناقض دیده نشود، از کسى سر بزند که مدرسه نرفته باشد، و در شهرى که مردمش باسواد و تحصیل کرده باشند، نشو و نما نکرده باشد،
🔹 بلکه در محیطى ظهور کرده باشد، که بهره شان از انسانیت و فضائل و کمالات بى شمار آن ، این باشد که از راه غارتگرى و جنگ لقمه نانى به کف آورده و دختران را زنده بگور کنند، و فرزندان خود را بکشند، و به پدران خود فخر نموده ، مادران را همسر خود سازند، و به فسق و فجور افتخار نموده ، علم را مذمت و جهل را حمایت کنند و در عین پلنگ دماغى و حمیت دروغین خود، تو سرى خور هر رهگذر باشند، روزى یمنى ها استعمارشان کنند، روز دیگر زیر یوغ حبشه در آیند، روزى برده دسته جمعى روم شوند، روز دیگر فرمانبر بى قید و شرط فارس شوند؟ آیا از چنین محیطى ممکن است چنین قانون گذارى برخیزد؟
🔸مزایایى که قرآن مشتمل بر آن است فوق طاعت بشرى است
و آیا هیچ عاقلى به خود جرئت میدهد که کتابى بیاورد، و ادعاء کند که این کتاب هدایت تمامى عالمیان ، از بى سواد و دانشمند و از زن و مرد و از معاصرین من و آیندگان ، تا آخر روزگار است و آنگاه در آن اخبارى غیبى از گذشته و آینده و از امتهاى گذشته و آینده ، نه یکى و نه دو تا، آن هم در بابهاى مختلف و داستانهاى گوناگون قرار داده باشد، که هیچ یک از این معارف با دیگرى مخالفت نداشته و از راستى و درستى هم بى بهره نباشد، هر قسمتش قسمت هاى دیگر را تصدیق کند؟!
🔹و آیا یک انسان که خود یکى از اجزاء عالم ماده و طبیعت است و مانند تمامى موجودات عالم محکوم به تحول و تکامل است ، میتواند در تمامى شئون عالم بشرى دخل و تصرف نموده ، قوانین و علوم و معارف و احکام و مواعظ و امثال و داستانهائى در خصوص کوچکترین و بزرگترین شئون بشرى به دنیا عرضه کند، که با تحول و تکامل بشر متحول نشود و از بشر عقب نماند؟
🔸 و حال و وضع خود آن قوانین هم از جهت کمال و نقص مختلف نشود، با اینکه آنچه عرضه کرده ، به تدریج عرضه کرده باشد و در آن پاره اى معارف باشد که در آغاز عرضه شده ، در آخر دوباره تکرار شده باشد و در طول مدت ، تکاملى نکرده تغیرى نیافته باشد، و نیز در آن فروعى متفرع بر اصولى باشد؟ با اینکه همه میدانیم که هیچ انسانى از نظر کمال و نقص عملش به یک حال باقى نمى ماند، در جوانى یک جور فکر مى کند، چهل ساله که شد جور دیگر، پیر که شد جورى دیگر.
🔹پس انسان عاقل و کسى که بتواند این معانى را تعقل کند، شکى برایش باقى نمى ماند، که این مزایاى کلى و غیر آن ، که قرآن مشتمل بر آن است ، فوق طاقت بشرى و بیرون از حیطه وسائل طبیعى و مادى است و به فرض هم که نتواند این معانى را درک کند، انسان بودن خود را که فراموش نکرده و وجدان خود را که گم ننموده ، وجدان فطرى هر انسانى به او میگوید: در هر مسئله اى که نیروى فکریت از درکش عاجز ماند و آنطور که باید نتوانست صحت و سقم و درستى و نادرستى آن را بفهمد، و ماخذ و دلیل هیچیک را نیافت ، باید به اهل خبره و متخصص در آن مسئله مراجعه بکنى .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۲۸
از کتاب #تفسیر_المیزان
سوال:
🔹اینکه شما اصرار دارید عمومیت اعجاز قرآن را ثابت کنید، چه فائده اى بر این عمومیت مترتب میشود و تحدى عموم مردم چه فائده اى دارد؟ باید خواص بفهمند که قرآن معجزه است ، زیرا عوام در مقابل هر دعوتى سریع الانفعال و زودباورند و هر معامله اى که با ایشان بکنند، مى پذیرند، مگر همین مردم نبودند که در برابر دعوت امثال حسینعلى بهاء، و قادیانى و مسیلمه کذاب ، خاضع شده و آنها را پذیرفتند؟! با اینکه آنچه آنها آورده بودند به هذیان بیشتر شباهت داشت ، تا سخن آدمى ؟
پاسخ:
🔸اولا تنها راه آوردن معجزه براى عموم بشر و براى ابد این است که آن معجزه از سنخ علم و معرفت باشد، چون غیر از علم و معرفت هر چیز دیگری که تصور شود، که سر و کارش با سایر قواى دراکه انسان باشد، ممکن نیست عمومیت داشته ، دیدنیش را همه و براى همیشه ببینند، شنیدنیش را همه بشر و براى همیشه بشنوند،
🔹عصاى موسایش براى همه جهانیان و براى ابد معجزه باشد و نغمه داودیش نیز عمومى و ابدى باشد، چون عصاى موسى و نغمه داود و هر معجزه دیگری که غیر از علم و معرفت باشد، قهرا موجودى طبیعى و حادثى حسى خواهد بود، که خواه ناخواه محکوم قوانین ماده و محدود به یک زمان و یک مکان معینى میباشد و ممکن نیست غیر این باشد،
🔸 و به فرض محال یا نزدیک به محال ، اگر آن را براى تمامى افراد روى زمین دیدنى بدانیم ، بارى باید همه سکنه روى زمین براى دیدن آن در یک محل جمع شوند، و به فرضى هم که بگوئیم براى همه و در همه جا دیدنى باشد، بارى براى اهل یک عصر دیدنى خواهد، بود نه براى ابد. به خلاف علم و معرفت ، که میتواند براى همه و براى ابد معجزه باشد، این اولا،
🔹و ثانیا وقتى از مقوله علم و معرفت شد، جواب اشکال شما روشن میشود، چون به حکم ضرورت فهم مردم مختلف است و قوى و ضعیف دارد، همچنان که کمالات نیز مختلف است و راه فطرى و غریزى انسان براى درک کمالات که روزمره در زندگیش آن را طى مى کند، این است که هر چه را خودش درک کرد و فهمید، که فهمیده و هر جا کمیت فهمش از درک چیزى عاجز ماند، به کسانى مراجعه مى کند، که قدرت درک آن را دارند و آن را درک کرده اند و آنگاه حقیقت مطلب را از ایشان مى پرسند،
🔸در مسئله اعجاز قرآن نیز، فطرت غریزى بشر حکم به این مى کند، که صاحبان فهم قوى و صاحب نظران از بشر، در پى کشف آن برآیند و معجزه بودن آن را درک کنند و صاحبان فهم ضعیف به ایشان مراجعه نموده ، حقیقت حال را سئوال کنند، پس تحدى و تعجیز قرآن عمومى است و معجزه بودنش براى فرد فرد بشر و براى تمامى اعصار میباشد.
تحدى قرآن به علم
🔹قرآن کریم به علم و معرفت تحدى کرده ، یعنى فرموده : اگر در آسمانى بودن آن شک دارید، همه دست به دست هم دهید و کتابى درست کنید که از نظر علم و معرفت مانند قرآن باشد،
🔸فرموده : ((و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء))،
(ما کتاب را که بیان همه چیزها است بر تو نازل کردیم ) و فرموده : ((لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین ))،
(هیچ تر و خشکى نیست مگر آنکه در کتابى بیانگر، ضبط است ) و از این قبیل آیاتى دیگر.
🔹آرى هر کس در متن تعلیمات عالیه اسلام سیر کند و آنچه از کلیات که قرآن کریم بیان کرده و آنچه از جزئیات که همین قرآن در آیه :، ((و ما آتیکم الرسول فخذوه ، و ما نهیکم عنه فانتهوا))،
(رسول شما را به هر چه امر کرد انجام دهید، و از هر چه نهى کرد اجتناب کنید)
و آیه : ((لتحکم بین الناس بما اریک اللّه ))
(تا در میان مردم به آنچه خدا نشانت داده حکم کنى )
🔸و آیاتى دیگر به پیامبر اسلام حوالت داده و آن جناب بیان کرده ، مورد دقت قرار دهد، خواهد دید که اسلام از معارف الهى فلسفى و اخلاق فاضله و قوانین دینى و فرعى ، از عبادتها و معاملات و سیاسات اجتماعى و هر چیز دیگرى که انسانها در مرحله عمل بدان نیازمندند، نه تنها متعرض کلیات و مهمات مسائل است ، بلکه جزئى ترین مسائل را نیز متعرض است ،
🔹و عجیب این است که تمام معارفش بر اساس فطرت و اصل توحید بنا شده ، بطوریکه تفاصیل و جزئیات احکامش ، بعد از تحلیل ، به توحید بر مى گردد و اصل توحیدش بعد از تجزیه به همان تفاصیل بازگشت مى کند.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۲۹
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹معارف قرآن کریم باقى و ابدى است و قانون تحول و تکامل آن را کهنه نمى سازد.
قرآن کریم خودش بقاء همه معارفش را تضمین کرده و آن را نه تنها صالح براى تمامى نسلهاى بشر دانسته و در آیه : ((و انه لکتاب عزیز، لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه ، تنزیل من حکیم حمید))،
(نه از گذشته و نه در آینده ، باطل در این کتاب راه نمى یابد، چون کتابى است عزیز و نازل شده از ناحیه خداى حکیم حمید)
و آیه : ((انا نحن نزلنا الذکر، و انا له لحافظون))،
(ما ذکر را نازل کردیم و خود ما آن را حفظ مى کنیم )
فرموده : که این کتاب با مرور ایام و کرور لیالى کهنه نمیشود، کتابى است که تا آخرین روز روزگار، ناسخى ، هیچ حکمى ازاحکام آن را نسخ نمى کند و قانون تحول و تکامل آن را کهنه نمى سازد.
🔸خواهى گفت علماى علم الاجتماع و جامعه شناسان و قانون دانان عصر حاضر، این معنا برایشان مسلم شده : که قوانین اجتماعى باید با تحول اجتماع و تکامل آن تحول بپذیرد و پا به پاى اجتماع رو به کمال بگذارد و معنا ندارد که زمان به سوى جلو پیش برود و تمدن روز به روز پیشرفت بکند و در عین حال قوانین اجتماعى قرنها قبل ، براى امروز و قرنها بعد باقى بماند.
🔹جواب این شبهه را در تفسیر آیه : ((کان الناس امة واحده )) الخ خواهیم داد انشاءاللّه .
و خلاصه کلام و جامع آن این است که : قرآن اساس قوانین را بر توحید فطرى و اخلاق فاضله غریزى بنا کرده ، ادعاء مى کند که تشریع (تقنین قوانین ) باید بر روى بذر تکوین و نوامیس هستى جوانه زده و رشد کند و از آن نوامیس منشاء گیرد، ولى دانشمندان و قانون گذاران ، اساس قوانین خود را و نظریات علمى خویش را بر تحول اجتماع بنا نموده ، معنویات را به کلى نادیده مى گیرند، نه به معارف توحید کار دارند و نه به فضائل اخلاق و به همین جهت سخنان ایشان همه بر سیر تکامل اجتماعى مادى و فاقد روح فضیلت دور مى زند، و چیزیکه هیچ مورد عنایت آنان نیست ، کلمه عالیه خداست .
تحدى به کسى که قرآن بر وى نازل شده
🔸قرآن کریم بشر را به شخص رسول خدا (ص )، که آورنده آنست ، تحدى کرده و فرموده : آوردن شخصى امى و درس نخوانده و مربى ندیده کتابى را که هم الفاظش معجزه است و هم معانیش ، امرى طبیعى نیست و جز به معجزه صورت نمى گیرد: (((قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم ، و لا ادریکم به ، فقد لبثت فیکم عمرا من قبله ، افلا تعقلون ؟))
بگو اگر خدا میخواست این قرآن را بر شما تلاوت نکنم ، نمى کردم و نه خدا شما از آن آگاه مى خواست ، شما میدانید که قبل از این ، سالها در میان شما بودم ، آیا باز هم تعقل نمى کنید؟ آرى رسول خدا (ص ) سالها به عنوان مردى عادى در بین مردم زندگى کرد، در حالیکه نه براى خود فضیلتى و فرقى با مردم قائل بود و نه سخنى از علم به میان آورده بود، حتى احدى از معاصرینش یک بیت شعر و یا نثر هم از او نشنید، و در مدت چهل سال که دو ثلث عمر او میشود، (و معمولا هر کسى که در صدد کسب جاه و مقام باشد، عرصه تاخت و تازش ، و بحبوحه فعالیتش ، از جوانى تا چهل سالگى است مترجم )
🔹با این حال آن جناب در این مدت نه مقامى کسب کرد و نه یکى از عناوین اعتبارى که ملاک برترى و تقدم است بدست آورد، آنگاه در راءس چهل سالگى ناگهان طلوع کرد، و کتابى آورد، که فحول و عقلاى قومش از آوردن چون آن عاجز ماندند، و زبان بلغاء و فصحاء و شعراى سخن دانشان به لکنت افتاد و لال شد، و بعد از آنکه کتابش در اقطار زمین منتشر گشت ، احدى جرئت نکرد که در مقام معارضه با آن بر آید، نه عاقلى این فکر خام را در سر پرورید، و نه فاضلى دانا چنین هوسى کرد، نه خردمندى در یاراى خود دید، و نه زیرک هوشیارى اجازه چنین کارى بخود داد.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii