eitaa logo
پند نامه
558 دنبال‌کننده
367 عکس
22 ویدیو
2 فایل
پند و حکایت ❌کپی‌مطالب‌بدون آدرس کانال جایز نیست ❌ 🔺️ارتباط : @mojahedehagh 🔺️مدیر تبادل : @Aghayabnalhasan 🔻کانال سفارش کتاب👈 @Allameaskari
مشاهده در ایتا
دانلود
چندین کتاب تصنیف کرده و مناظره‌ی او با  و گفتگویش با  مشهور است. روزی به او گفت: شما شیعیان اعتقاد به رجعت دارید؟ گفت: بلی گفت: پس پانصد اشرفی به من قرض بده و در رجعت که به دنیا بازگشتم از من بگیر. ابوجعفر (مؤمن طاق) فرمود: از برای من ضامنی بیاور که چون به دنیا برمی گردی به صورت انسان برگردی تا من پول به تو قرض بدهم، زیرا می‌ترسم به صورت برگردی و من نتوانم از تو پولم را دریافت نمایم!! @taghriraterozaneh
روایت شده که چون «ع» از دنیا رفت . به گفت: یا اباجعفر امام تو وفات کرد مؤمن گفت: اگر امام من وفات کرد امام تو شیطان است که تا وقت معلوم نمی‌میرد!! @taghriraterozaneh
روایت شده‌است که چون که یکی از بود در کوفه خروج کرد و خود را امیرالمؤمنین نامید و مردم را به مذهب خود دعوت کرد به نزد او رفت و چون اطرافیان ‌ضحاک او را دیدند او را گرفتند و پیش ضحاک بردند. به گفت: من مردی هستم که در دین خود دارم و شنیده‌ام که تو صفت عدل و انصاف داری. بنابراین دوست داشتم که دراصحاب تو داخل باشم. به یارانش گفت که اگر این مرد یار ما باشد کار ما رواج خواهد گرفت. آنگاه به گفت: چرا تبری و اعلام انزجار از می‌کنی و کشتن و جنگ او را حلال می‌دانی؟ گفت: برای اینکه او گرفت در دین خدا و هر که در دین خدای تعالی بگیرد کشتن و جنگ با او و بیزاری از او حلال است. مؤمن گفت: پس مرا از اصول دین خود مطلع کن تا با تو مناظره کنم و هرگاه حجت و استدلال تو بر استدلال من غالب شد در جمع یارانت درآیم و مناسب است که جهت معلوم شدن اشتباه هریک از ما در مناظره کسی را تعیین کنی تا کسی که اشتباه کرده‌است را ادب نماید و برای کسی که اشتباه نکرده به نفعش حکم کند. به یکی از یاران خود اشاره کرد و گفت این مرد میان من و تو باشد که عالم و فاضل است. مؤمن گفت: این مرد را درباره‌ی دینی که آورده‌ام تا با تو مناظره کنم قرار می‌دهی؟ گفت: آری؛ آنگاه روبه یاران کرد و گفت: الان دوست شما گرفت در دین خدا - دیگر شما خود می‌دانید. چون یاران این جمله را شنیدند آنقدر با چوب و شمشیر بر زدند که او هلاک شد!! - منتهی الامال ۲ / ۲۰۰. @taghriraterozaneh
داستانی منتسب به رازی، فحر رازی روزی وارد مدرسه‌ای شد که در آن حوض بزرگ و پر آبی بود. فخر رازی فریاد زد که من ثابت می‌کنم که  اگر کسی به درون این حوض افتد، نه غرق می‌شود و نه خیس. سپس گفت: «اگر آب این حوض را به دو نیم کنیم و هر نیمه را به دو نیم دیگر و این تقسیم را همچنان ادامه دهیم، آیا هرگز به قطره‌ای خواهیم رسید که او دیگر تقسیم‌پذیر نباشد؟ اگر بگویید آری، آنگاه باید بپذیرید که پس کوچک‌ترین جزء آب، جوهر فرد یا جزء لایتجزا است؛ یعنی جزئی که تجزیه نمی‌شود؛ اما جزئی که تجزیه نشود، مادی نیست. پس آب این حوض متشکل از اجزای غیر مادی است و اجزای غیر مادی، کسی را غرق یا خیس نمی‌کند. اما اگر بگویید هرگز به قطره‌ای نخواهیم رسید که قابل تجزیه نباشد، پس باید بپذیرید که می‌توانیم آب این حوض را تا ابد تقسیم کنیم و چیزی که بی‌نهایت جزء داشته باشد، در ظرف محدود نمی‌گنجد. پس در واقع آبی در این حوض نیست.» دهان محصلان مدرسه، از این استدلال قوی و مشعشع باز مانده بود که ناگهان یکی گفت: شیخ ما جزء صواب نمی گوید؛ اما برای آنکه هیچ شکی در قوت استدلال حضرت استاد باقی نماند، من اکنون شما را به درون حوض می‌اندازم تا همگان به چشم ببینند که حق با شما است. @taghriraterozaneh
(ع) وقتی که (ع) به کوفه آمدند، غلام زنی از طایفه بنی اسد بود. در اولین ملاقات امام تصمیم گرفت میثم را از صاحبش خریده و سپس آزاد کند. پس از آزادی، امام نامش را پرسید، عرض کرد: نام من سالم است. امام فرمود: پیامبر خدا(ص) به من اطلاع داد که پدرت تو را نامیده است. میثم گفت: خدا و پیامبرش صادق است و امیر مومنان راست می فرماید، به خدا قسم نام من میثم بوده است، سپس امام فرمود: به نام اصلی خود بازگرد که پیامبر خدا هم تو را بدان نام نامید، بدین خاطر او نام خود را میثم و کنیه اش را ابوسالم قرار داد و چون به شغل مشغول بود به تمار شهرت یافت. @taghriraterozaneh
#معرفی_میثم‌تمار میثم تمار فرزند یحیی از سرزمین نهروان می باشد. گروهی میثم را اهل #آذربایجان می دانند که به نواحی عراق آمد و در نهروان ساکن شد. و برخی میثم را از #کردان ایرانی به شمار آوردند. به گفته میثم، پدرش از آبادی نهروان بود و در میان اعراب به عنوان یک نفر عجم شناخته می شده است، بطور مسلم ایرانی و به احتمال قوی از نژاد کرد و به احتمال ضعیف از اهالی فارس و خراسان می باشد. شواهدی بر ایرانی بودن #میثم_تمار: 1. هنگامی که حضرت علی(ع) در اولین ملاقات با میثم بطور صریح به او فرمود: پیامبر اکرم(ص)به من خبر داده است که مادرت تو را به عجم میثم نام نهاده است. 2. نام پدر میثم یحیی است که این اسم در میان اعراب جاهلیت مرسوم نبوده، بلکه نام یحیی بعد از شیوع اسلام و قرآن، آن هم به ندرت در میان اعراب یافت شد. 3. هنگامی که در حضور ابن زیاد از میثم سخن به میان آمد، ابن زیاد گفت: آیا این عجم شایسته حکومت است و نیز ابن زیاد در ملاقاتی خطاب به میثم گفت: تو در عجمیت خود باقی هستی، تا به آنچه می خواهی دست یابی. 4. میثم به فارسی سخن می گفت، زیرا وی اهل نهروان شرقی است. @taghriraterozaneh
📚 #معرفی_کتاب آسیب شناسی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 🔆برخی از عناوین این کتاب عبارتند از: - بازخوانی جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در متن تاریخ تحولات جهان - گفتمان انقلابی، گفتمان اعتدالی، دو مسیر برای آینده انقلاب - آسیب شناسی کلان جریان جبهه انقلاب اسلامی - آسیب شناسی حرکت های گروهی جبهه انقلاب اسلامی - آسیب شناسی شورای عالی انقلاب فرهنگی - آسیب شناسی معنویت و انقلاب اسلامی - درآمدی بر روش شناسی برداشت از سخنان رهبری - مقام معظم رهبری و گفتمان سازی - درآمدی بر تیپ شناسی و مدل سازی سبک زندگی عالمان برتر شیعی -درآمدی بر جریان های فکری، علمی و سیاسی حوزه های علمیه - آسیب شناسی تحول در حوزه - مطالبات جبهه انقلاب اسلامی از حوزه علمیه - حوزه سنتی و سنت های حوزوی - هندسه حیات عالم انقلاب اسلامی - و ... مولف حسین ایزدی @taghriraterozaneh
#معرفی_علما #بیانات_مقام_معظم_رهبری #کنگره_شهدای_خراسان_جنوبی بنده با #بیرجند و آن استان مؤمن‌خیز و عالِم‌خیز از قدیم آشنا هستم؛ استان #خراسان_جنوبی این‌جور بوده؛ هم #مردم مؤمنی در آن استان بوده‌اند . هم #علمای برجسته‌ای و بزرگی در این استان بوده‌اند که حالا در زمان ما و  آنچه خود ما از نزدیک دیده‌ایم، مرحوم آقای #تهامی، مرحوم آقای #آیتی، مرحوم آقای #عارفی، این سه نفر #ملّای بزرگ  که دو نفر از اینها تحصیل‌کرده‌های نجف بودند. مرحوم آقای آیتی شاگرد مرحوم آقاضیاء بود؛ مرحوم آقای تهامی شاگرد آقای نائینی بود؛ آقای عارفی هم شاگرد مرحوم حاج شیخ عبدالکریم‌حائری در قم بود، از فضلای قم بود. و دین‌داری مردم را هم آنجا دیده بودیم. سال 42 که هیچ خبری در آنجا از مسائل نهضت وجود نداشت، بنده آمدم آنجا و مسائل نهضت را روی منبر مطرح کردم، یک استقبالی و جوشش درونی‌ای از مردم مشاهده شد که واقعاً تعجّب‌آور بود! @taghriraterozaneh
نفوذ انگلیسی‌ها در بیت یک مرجع #قسمت_اول #معرفی_علما #بیانات_مقام_معظم_رهبری: نفوذ دو جور است: یک #نفوذ_فردی است؛ یک #نفوذ_جریانی است. نفوذ فردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دم‌ودستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهره‌ی آرایش‌شده، بزک‌شده، با ماسک در مجموعه‌ی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است درحالی‌که او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی #جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کم‌اهمّیّت‌ترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیم‌گیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را این‌جور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او می‌آید کاری میکند که شما حرکت را این‌جور انجام بدهید؛ یعنی #تصمیم‌سازی. در همه‌ی دستگاه‌ها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاه‌های سیاسی نیست، دستگاه‌های روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته. @taghriraterozaneh
#معرفی_علما #قسمت_دوم #بیانات_مقام_معظم_رهبری: #مرحوم_آقای_آسیّد_حسن_تهامی که از علمای بزرگ کشور ما و ساکن #بیرجند بود، ایشان خودش برای من نقل کرد؛ گفت: آن‌وقتی که عراقی‌ها با #انگلیس‌ها میجنگیدند قریب صد سال پیش . یکی از مراجع وقت، یک نوکری داشت که خیلی مرد خوبی بود، با طلبه‌ها گرم میگرفت، بعد که #انگلیس‌ها غلبه پیدا کردند و عراق را تصرّف کردند. خبر رسید به طلبه‌ها که این نوکر فلان آقا، یک افسر انگلیسی است! گفت من باور نکردم؛ بعد میگفت در بازار حُوِیش -بازار معروفی است در نجف- داشتم میرفتم، دیدم هفت هشت ده نفر افسر انگلیسی و نظامی انگلیسی سوار اسب دارند می‌آیند -آن‌وقت با اسب رفت‌وآمد میکردند- یک افسری هم جلویشان است؛ خب، من کنار واایستادم که اینها بیایند رد شوند؛ وقتی رسیدند به من، دیدم آن افسری که جلو بود، از آن بالا گفت: آقای آسیّد حسن، حالت چطور است! نگاه کردم دیدم بله، همان آقایی است که نوکر فلان مرجع بود؛ سالها ما این را میدیدیم. گاهی نفوذ شخصی است؛ امروز هم ممکن است باشد؛ البتّه خطرناک است. اما از آن خطرناکتر #نفوذ_جریانی است. @taghriraterozaneh
#اصلاح_حوزه_بیانات_مقام_معظم_رهبری: #قسمت_اول مسأله‌ی #اصلاح_حوزه، چیزی نیست که در این زمان مطرح شده باشد؛ از سالها پیش در قم، این مسأله مطرح بوده است. در آن سالهای اولی که وارد قم شدم (سال 37)، فضلای جوانی را یافتم که دور هم می‌نشستند و این آرزوها را به زبان میآوردند و تکرار میکردند و برای تحقق آن، تلاش مینمودند. بعد در آن وقت برای ما معلوم شد که در دوره‌ی قبل از ما - یعنی قبل از ورود #مرحوم_آیةاللَّه‌العظمی_بروجردی(رضوان‌اللَّه‌علیه) به قم - نیز همین افکار مطرح بوده است و فضلای برجسته و خوشفکر و خوشنام، دنبال آن بوده‌اند. بعد که قدری بیشتر با مسایل مربوط به حوزه‌ها آشنا شدیم، فهمیدیم که حتّی ریشه‌ی این قضایا قبل از اینهاست و در نجف زمان مرحوم آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی(رضوان‌اللَّه‌علیه) این حرفها بین طلّاب جوان و روشنفکرِ آن روز مطرح بوده است. @taghriraterozaneh 👇👇🔽🔽🔽🔽🔽👇👇
#اصلاح_حوزه_بیانات_مقام_معظم_رهبری: #قسمت_دوم افرادی که بدنبال اصلاح حوزه بودند مانند: #مرحوم_آقای_میلانی، #مرحوم_آقا_سیّدعلی‌مددقاینی و مرحوم #علامه‌ی_امینی - صاحب‌الغدیر - و دیگری #مرحوم_آقا_سیّد_حسن‌تهامی(رضوان‌اللَّه‌علیه) که از مجتهدان و علمای برجسته‌ی کشور ما محسوب میشد و سالهای متمادی در #بیرجند منزوی شده بود و قدرش ناشناخته ماند تا وفات کرد. سؤالی که پیش می‌آید، این است که چرا تفکر و اندیشه‌یی که بیش از #نیم_قرن در حوزه‌های علمیه سابقه دارد، جامه‌ی تحقق نپوشیده است. چرا آن آرزوها و چیزهایی که همیشه زبدگان و روشنفکران و فضلا و دلسوزان و دردمندانِ حوزه‌ها دنبالش بودند، تحقق پیدا نکرده است؟ آیا ما خیلی #تنبل بودیم؟ آیا #انگیزه‌ها کم بوده است؟ آیا #ابزار_کار در اختیار نبوده است؟ آیا #مانعی به صورت شناخته وجود داشته یا موانع و روادعی به صورت مبهم و مرموز ایجاد میشده است؟ همه‌ی اینها قابل بررسی است و علت هرکدام باشد، امروز حجت بر ما تمام است که آنچه را که در طول سالهای متمادی انجام نشده، انجام بدهیم. @taghriraterozaneh