eitaa logo
تحلیل استراتژیک سینما
85 دنبال‌کننده
156 عکس
26 ویدیو
5 فایل
در این کانال سینما مورد بررسی تحلیلی قرار می‌گیرد ارسال پیام @Choopanianma
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل استراتژیک سینما
تحلیل فیلم قلب رقه مشخصات فیلم نویسنده و کارگردان خیرالله تقیانی‌پور تهیه‌کننده سعید پروینی بازیگران شهرام حقیقت‌دوست شادی مختاری محیا دهقانی عبدالرضا نصاری فیلم قلب رقه بی تردید یکی از فنی‌ترین و حرفه‌ای‌ترین آثار سینمای ایران می‌باشد این فیلم بر اساس بروزترین تاکتیک‌های تولید فیلم در سینمای هالیوود ساخته شده است شاید این توصیف طرفدارانه برای شما عجیب باشد ولی فیلم قلب رقه خوشبختانه شاهدی است بر دستیابی دیرهنگام هنرمندان سینمای ایران به قویترین اصول فیلم سازی صنعتی برای دفاع از این نظریه بهتر است به دو مثال یکی از صنعت خودرو و دیگری از سینمای هند توجه کنیم در صنعت خودروسازی مهم‌ترین مسئله برای تولید خودروی جدید چیزی به نام پلتفرم یا سکو است که در واقع اصلی‌ترین چیز در خودرو بوده و اگر یک خودروساز یک پلتفرم مستحکم داشته باشد می‌تواند بینهایت خودروی جدید بر روی آن پلتفرم پیاده کند که هر کدام با دیگری تفاوت‌های چشم‌گیری داشته باشد مانند پلتفرم سمند با نام X7 که ارتقا یافته پلتفرم پژو 405  می‌باشد و بر روی این پلتفرم علاوه بر انواع سمند، خودروی دنا نیز ساخته شده که بسیار با سمند متفاوت می‌باشد مثال دوم را از سینمای هند می‌زنم شاید نود و پنج درصد فیلم های هندی بر اساس این داستان باشند که: بین زن و شوهری در حادثه‌ای مانند غرق شدن کشتی یا سیل و زلزله جدایی مکانی و زمانی اتفاق می‌افتد و همچنین فرزندان بین این زن و مرد تقسیم می‌شوند آنها پس از سال ها به هم می رسند و در حالی که یک گروه‌شان فقیر و دیگری ثروتمند می‌باشد ، در این رسیدن فرد شروری هم از میان برداشته می‌شود اگر این ماجرای کوتاه را پلتفرم یا سکوی فیلم‌نامه‌های هندی بدانیم اعتراف خواهیم کرد که سینمای هندوستان صدها یا حتی هزاران فیلم بر روی همین سکو یا پلتفرم ساخته و مردم هند به همراه مردم دنیا هر بار با شوق و علاقه به تماشای فیلم جدید با همان پلتفرم ثابت داستانی می‌روند مردم از تکراری بودن اصل داستان شاکی نمی‌شوند بلکه جذابیت فیلم برای آنان لایه‌های غیرداستانی است که بر روی این پلتفرم کشیده می‌شود همانگونه که مصرف کنندگان خودرو در تمام دنیا به سکو یا پلتفرم تکراری که اتاق خودرو با چهار چرخ است، اهمیتی نمی‌دهند و انتخاب نهایی آن‌ها در واقع لایه های ظاهری و کاربردی خودرو است حال آنکه اگر پلتفرم خودرو نیز تغییری چشمگیر داشته باشد، شاید راننده نتواند آن را به راحتی براند و ممکن است آن خودروی خلاقانه ، حتی با خیابان‌ها و قوانین راهنمایی و رانندگی سازگار نباشد سالهاست هالیوود بر اساس چند پلتفرم داستانی ساده، فیلم‌های متعددی با روکش های متنوع ساخته است مثلاً در ژانر وسترن ما شاهد یکی دو پلتفرم تکرارشونده هستیم که عموماً شامل یک کلانتر تنها و قهرمان غریبه هفت‌تیرکش و یک دسته جانی مردم آزار و مردم عاصی شده از آنان می باشند در نیمی از همین فیلم های وسترن دسته سرخ‌پوستان هم بعنوان آزاردهنده‌های مردم حضور دارند یا در ژانر وحشت و ترسناک عموماً با دو یا سه پلتفرم سروکار داریم پلتفرم اول ارواح یا اجسام یا مکان خبیث و نحس هستند دوم موجودات فضایی یا زیرزمینی نابودگر و سوم تبدیل آدم های عادی به موجودات خبیث که حاصلجمع دو پلتفرم یک و دو می‌باشد با این مقدمه طولانی برگردیم به سینمای ایران سالهاست سینماگران بعد از انقلاب بدون تکیه به پلتفرم داستانی فیلم‌هایی ساخته‌اند که قادر به حرکت رو به جلو نمی‌باشند ، مانند ماشینی که پس از طی مسافت ده متر لاستیک هایش جدا شده و بدنه اش از وسط نصف شود کارگردانان ایرانی سال ها بدون ایجاد حتی یک پلتفرم قوی داستانی فقط روکش فیلم می‌ساختند لذا آنان به تقلید از رمان نویسان قصه‌های متنوعی را تبدیل به فیلم یا در واقع تصویر متحرک کرده‌اند بدون آنکه به تفاوت رمان با فیلم توجه کنند فیلم مانند رمان نیست که احساسات آدم ها را در آن مطالعه کنی ، بلکه در فیلم خودت با احساسات آدم ها درگیر می‌شوی و دیگر تغییرات آدم های قصه را قضاوت نمی‌کنی، بلکه قرار است خودت تغییر پیدا کنی لذا فیلم مانند عکس نیست که به قاب و یک میخ روی دیوار نیاز داشته باشد بلکه مانند خودرو نیروی محرکه می‌خواهد و چرخ‌هایی که آن را به پیش براند و البته فضایی که مخاطب را هم در داخل خود جای دهد یکی از پلتفرم های معروف سینما پلتفرم اسطوره ای یا سفر قهرمان است که ماجرا از یک قهرمان کنار گذاشته که دعوت به کار می‌شود شروع شده و با امتناع قهرمان و سپس انگیزشش ادامه پیدا میکند و در نهایت پس از تحول ناشی از پرتگاه‌های سفر قهرمان، داستان به نتیجه مطلوب رسیده و او به عنوان قهرمان ناجی و پیروزمند به مبدأ اولیه برمی‌گردد حالا بررسی کنید چند درصد فیلمهای سینمای ایران از یک پلتفرم با توان تحریک تماشاگر پیروی می‌کنند
تحلیل استراتژیک سینما
ادامه تحلیل فیلم قلب رقه شاید فیلم قلب رقه را خیلی ها فکر کنند که تقلیدی از سریال ایرانی سقوط یا سریال  سوئدی خلافت باشد چون علی‌الظاهر موضوع و داستان هر سه یکی است موضوع این سه فیلم و سریال، داعش در سوریه و عراق است و داستان هم این است: نفوذ یک مامور امنیتی به قلب پایتخت داعش با همکاری یک زن گرفتار شده و در نهایت نابودی رهبران داعش و نجات موفقیت آمیز زن ولی این سه فیلم و سریال در داستان شباهت ندارند بلکه در پلتفرم یا سکویی که داستان بر آن سوار است مشترک هستند سریال سوئدی خلافت، از این پلتفرم استفاده کرده تا نفوذ داعش را در نوجوانان و جوانان اروپا به تصویر بکشد سریال سقوط اما داستانش را بر این پلتفرم سوار می‌کند تا هم نقش مدافعان حرم و سربازان سردار سلیمانی را ناچیز بشمارد و در بیننده‌اش نسبت به زنان چادری و محجبه ایجاد تنفر و اشمئزاز کند و آنان را در قامت افسران زن گشت ارشاد به تصویر بکشد ولی فیلم قلب رقه اگرچه از همان پلتفرم استفاده می‌کند ولی داستان دیگر را روی آن سوار می‌کند که آن داستان شجاعت و جوانمردی مردان حاج قاسم است کارگردان فیلم قلب رقه داستانش را زیاد شلوغ نمی‌کند چون نمی‌خواهد تماشاگرش را گیج کند او یک سپاهی، یک نیروی فاطمیون و یک نیروی حزب‌اللهی به همراه یک فرمانده ایرانی که شباهت‌هایی به حاج قاسم دارد را بر روی پلتفرم ساده نفوذ قهرمان داعش و نجات زن سوار میکند البته همین سادگی و روانی داستان سازندگانش را متهم به سهل انگاری و کم گویی نسبت به واقعه عظیم نابودی داعش کرده‌است ولی این اتهامات ناشی از نشناختن مدیوم سینما توسط منتقدان بی‌انصاف و  البته دلسوز است فیلم قلب رقه در قامت یک فیلم سینمایی نمی‌تواند در یک ساعت و نیم تصویر متحرک قصه‌ کامل تاریخچه نفوذ داعش و عملیات های جبهه مقاومت علیه آن را یکجا بازگو کند فیلم قلب رقه مانند سینمای هالیوود از پلت‌فرم آشناشده استفاده می کند تا مخاطب بلافاصله بر داستان فیلم سوار شده و با قهرمان داستان وارد فضای تصویری فیلم شود مخاطب حالا دغدغه درک داستان پیچیده و شلوغ را ندارد و ترک موتور نیروی فاطمیون می‌نشیند و در میدان اعدام داعش چرخیده و از نزدیک التهاب مردمی که به اجبار در میدان جمع شده‌اند را لمس می‌کند تماشاگر فیلم قلب رقه همراه با قهرمان فیلم در اتاقی تاریک می‌ایستد و از لای در می‌بیند که فرمانده داعش برای دو زن سوری چگونه چنگ و دندان نشان می‌دهد اصلا مخاطب در فیلم پلتفرم‌داری مثل قلب رقه بلافاصله وارد فضای سه بعدی فیلم شده و با تمام شش دانگ حواس پنج‌گانه‌اش به جای تک تک آدم های فیلم درد و رنج می کشد، با قهرمانش گریه میکند و یا می‌خندد و با آزادی عباس و خانم پزشک آزادی را با گوشت و پوستش لمس می کند حالا اگر همین فیلم قلب رقه می‌خواست داستانی متفاوت و مثلا بکر بگوید یا ماجرای جدید خلق کند، مخاطبینش را نمی‌توانست با خودش سوار قصه کند و به فضای فیلم ببرد بلکه در آن صورت تماشاچی همچون فردی بود که پشت یک آکواریوم بزرگ شیشه‌ای ایستاده تا شاید از تحرکات ماهی‌ها و کوسه ها و دلفین‌ها و لاک‌پشت‌های داخل آکواریوم برای مدتی به حس شعف یا تعجب برسد البته اگر حوصله اش سر‌نرود فیلم های بدون پلتفرم یا سکو دقیقاً یک رمان ایستا هستنند بغایت حوصله‌سربر فیلم‌های قبل از انقلاب که به فیلمفارسی یا سینمای آبگوشتی معروف بودند پلتفرم داشتند که ملغمه‌ای بود از پلتفرم های وصل و جدایی هندی و ابتذال ایتالیایی و بعد از انقلاب متأسفانه مسئولین سینما به جای اصلاح پلتفرم های جاافتاده سینمای ایران، با کلنگ و تیشه به جان آن سینمای کمی جان‌گرفته افتادند و طی دو دههٔ شصت و هفتاد سینمای بدون پلتفرم یا سکو را با عنوان سینمای هنری جایگزین کردند سینمایی که در حقیقت  رمان تصویر شده بود و نه فیلم خوشبختانه فیلم هایی همچون قلب رقه یا سلام بمبئی هر کدام روایت استراتژیک خود را بر روی پلتفرم‌های معروف سوار کردند و توانستند مخاطب را بلافاصله با فیلم همراه کنند تا هر آنچه را که لازم است و در توان پرده نقره ای می‌باشد از طریق عدسی چشمان مخاطب وارد روح و روان وی کنند
تحلیل استراتژیک سینما
بخش اول تحلیل فیلم فرشتگان کثیف ۲۰۲۴ فیلم فرشتگان کثیف ساخته مارتین کمبل هشتاد و یک ساله ، کسی که سازنده بسیاری از فیلمهای سری جیمزباند است کارگردانی که قهرمانش را به دل آتش می‌برد و به طرز معجزه‌آسایی صحیح و سالم بیرون می‌آورد فرشتگان کثیف می‌خواسته نسخه زنانه‌ای از حرامزاده‌های لعنتی کوئینتین تارانتینو باشد که البته نتوانسته و کیلومترها از آن فاصله گرفته است فیلم قدرت روایی خوبی دارد که حاصل‌جمع تجربه کارگران و مهارت تدوینگر می‌باشد و این دو هر سکون ، سکته و شتاب بی‌جا را از روایت فیلم گرفته‌اند شروع فیلم با معرفی قدرتمند قهرمان و ضد قهرمان که یکی زن و دیگری ضدزن است مخاطب را از هر گونه ابهام خارج می‌کند ولی ابهام بزرگتر اینجاست ضدقهرمان فیلم که به زن جز به چشم کنیز نمی‌نگرد جنسی تقلبی است که در پوست اسلام فرو رفته و به مخاطب قالب می‌شود لوکیشن‌های فیلم نابسامان هستند چراکه از یکسو کارگردان سعی داشته پاکستان و افغانستان را کشورهایی عقب‌افتاده و ویرانه نشان دهد و از سویی دلبسته لوکیشن‌هایی روشن ، گرم و آفتابی همچون فضای فیلم‌های وسترن دهه پنجاه و شصت میلادی بوده لذا فضای کلی فیلم هویت جغرافیایی ندارد هنرپیشه‌ها ساده‌ترین هنرنمایی‌شان را ارائه کرده‌اند گویا کارگردان هشتادساله فیلم فرشتگان کثیف بی‌رمق‌تر از آن بوده که با برداشتهای مکرر بازی مقبولی از هنرپیشه ها بگیرد بر این همه بیافزایید داستان غیر قابل قبول فیلم را که بیشتر به یک کمدی می‌ماند : چند زن مأموریت دارند تا تعدادی دختر آمریکایی اسیرشده در چنگ داعش را نجات دهند و آنان علیرغم ازبین رفتن مردان گروهشان موفق به این‌عملیات می‌شوند این داستان را قبلاً سینمای هند با نام تایگر زنده است با لوکیشن عراق تجربه کرده و حالا ما شاهد نسخه آمریکایی همان داستان هستیم عمری بالیوود فیلمهای هالیوود را کپی می‌کرد اینبار قضیه معکوس شده است داستان فیلم فرشتگان کثیف با الگوی همیشگی سفر قهرمان بر همان پلتفرم نجات چند زن از دست داعش بنا شده تا ضمن خلق مثلاً صحنه‌های هیجانی نو حرفهایی تازه‌تر زده شود از جمله نکات قابل توجه فیلم فرشتگان کثیف اعتراف غرب در استفاده از بنیادهای بین‌المللی برای ماموریت‌های تروریستی‌ می‌باشد و در این فیلم تیم زنانه ترور در قالب واکسیناسیون با ملیتهای مختلف برای آزادسازی گروگان‌ها به افغانستانی که اکنون در اختیار طالبان است گسیل می‌شوند این همان ترفندی است که گویا آمریکا برای شناسایی محل اختفای بن‌لادن به کار گرفته بود :ترفند واکسیناسیون خانه به خانه و در آن پلان که واکسن‌ها در انباری در مرکز نظامی آمریکایی تخلیه می‌شود این سؤال برای مخاطب هوشمند پیش می‌آید که نکند خود واکسیناسیون یک تهاجم نظامی باشد فیلم فرشتگان کثیف موضع‌گیری شدیدی بر علیه طالبان دارد مثلاً آنجا که مخالفت طالبان با موسیقی را بعنوان شباهتش با داعش بیان می‌کند و نیز آنجا که گفته می‌شود طالبان اعدام را همیشه اولین راه حل می‌داند گویا آمریکا هنوز اخراجش از افغانستان را نتوانسته هضم کند و این در فیلمهای این سالها مشخص است مثلاً در فیلم فرشتگان کثیف آن دیالوگ که به نیروی آمریکایی گفته می‌شود : قبل از رفتنت یک کار خوب انجام بده ، گویای این امر واضح است که در فاصله حضور و خروج آمریکا در افغانستان هیچ اتفاق خوبی رخ نداده است صحنه نمادین دفن دو مرد آمریکایی در خاک افغانستان نیز گویای حسرت خالق فیلمنامه از شکست مفتضحانه آمریکا در خاورمیانه است در قسمتی از فیلم تروریستهای آمریکایی در یک گذرگاه مرزی بنام خیبر گیر می‌کنند که توسط یک افسر بومی نفوذی از مهلکه نجات پیدا میکنند و این ترادف نام خیبر و نفوذی ذهن را به سمت یهودیان مخفی در همه جای دنیا می‌اندازد در جایی دیگر از فیلم گفته می‌شود که توسط ماماها توانسته‌اند به دژ داعش نفوذ کنند که یادآور استفاده یهود از ماماها برای شناسایی حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله در میان قبیله قریش است و نیز شناسایی مادر باردار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با استفاده از ماماها و باز این خرده روایت فیلم توجه مخاطب هوشمند را باید معطوف کند به این موضوع که غربِ تروریست همواره در علوم و صنایع مربوط به زاد و ولد دست بالا و انحصاری را دارد از تجهیزات پزشکی و فرآیندهای غربالگری حاملگی گرفته تا داروهای ویتامین بارداری و شیرخشک ادامه دارد ...
تحلیل استراتژیک سینما
بخش دوم تحلیل فیلم فرشتگان کثیف ۲۰۲۴ فیلم فرشتگان کثیف از فرمول‌های نخ‌نمای فمینیستی و نژادپرستانه بی‌بهره نبوده است خسته شدن مرد قبل از زن در کندن قبر نمونه‌ای از صدها نمونه این داستان سراپا فمینیستی است و آنجا که از این تیم زنان بزن‌بهادر فقط زن غیر آمریکایی مشهور به راکی و زن سیاهپوست از بین می‌روند نیز فرمول برتری نژاد غربی یکبار دیگر در فیلمی دیگر تکرار می‌شود البته این دو قربانی جاگذاشته می‌شوند همانگونه که در ابتدای فیلم قاضی دادگاه نظامی از اینگونه جاگذاشتن‌های ناشی از فرار دفاع می‌کند چند سال است که هالیوود بر ساخت فیلمهای اکشن با محوریت قهرمانان زن تمرکز کرده است و این هشداری است برای جامعه زنان که مراقب باشند بیش از این توسط لیبرالیسم جهانی مورد سوء استفاده قرار نگیرند آنگونه که در فتنه زن زندگی آزادی دچار خطای شناختی شدند و نقش بنزین روی آتش را به دوش کشیدند
هدایت شده از  LightHouse | نقد فیلم
🌕 ناتویِ فرهنگی در سینمایِ ایران و روسیه! قسمت اول بررسی دو فیلم اسرافیل و مشت های از هم گشوده: 🔦 در ایران فیلمی ساخته میشود به نام اسرافیل که در آن به تو القاء میکند؛ برای خوشبخت شدن باید وطن و مردم عقب مانده اش را ترک کنی و به خارج بروی و عین همان فیلم، برای مردم روسیه ساخته می‌شود به نام مشتهای از هم گشوده. 🔦 داستان هر دو فیلم مشتهای از هم گشوده و اسرافیل ماجرای زنان جوانی است که در دام خانواده‌ای فقیر و فلک‌زده گرفتار شده‌اند و در هر دو فیلم مردی خارج رفته به وطن باز‌می‌گردد تا آن زن جوان را با خودش به دنیای متمدن ببرد همچون فرشته‌ی نجات. 💡دقیقا یک جریان مشترک در سینمای غربزده‌ی کشورهایی که با آمریکا همسو نیستند وجود دارد؛ در سلسله پست هایی این موضوع بررسی خواهد شد. 📌 لایت‌هَاوس || نقد فیلم و سریال 🔆 @lighthouse2