eitaa logo
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
720 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
728 فایل
جهت ارتباط با معاون تهذیب @Amomen313 جهت ارتباط در مورد فعالیتها و شبهات قرآنی @ghadirmohyi جهت ارتباط با ادمین محتوایی کانال @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب آه 8.mp3
6.66M
فصل هشتم/ورود امام حسين (ع) به سرزمين كربلا .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅مقتل حضرت علی اکبر (علیه السلام) بر اساس نقل شیخ مفید 📚منبع: الإرشاد شيخ مفيد، ج ٢ ص ١٠٦، مثير الأحزان ابن نما حلي: ص ٦٨، إعلام الورى طبرسي: ج ١ ص ٤٦٤ ولَم يَزَل يَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَيُقتَلُ، حَتّى لَم يَبقَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام إلّا أهلُ بَيتِهِ خاصَّةً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام ـ واُمُّهُ لَيلى بِنتُ أبي مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِيِّ ـ وكانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ يَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ يَقولُ: أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ نَحنُ وبَيتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِيّ تَاللّه ِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ أضرِبُ بِالسَّيفِ اُحامي عَن أبي ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ قُرَشِيّ فَفَعَلَ ذلِكَ مِراراً وأهلُ الكوفَةِ يَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ، فَقالَ: عَلَيَّ آثامُ العَرَبِ ، إن مَرَّ بي يَفعَلُ مِثلَ ذلِكَ إن لَم اُثكِلهُ أباهُ، فَمَرَّ يَشتَدُّ عَلَى النّاسِ كَما مَرَّ فِي الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسيافِهِم. فَجاءَ الحُسَينُ عليه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَيهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوكَ يا بُنَيَّ ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَيناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَينَبُ اُختُ الحُسَينِ مُسرِعَةً تُنادي: يا اُخَيّاه وَابنَ اُخَيّاه، وجاءَت حَتّى أكَبَّت عَلَيهِ، فَأَخَذَ الحُسَينُ عليه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، وأمَرَ فِتيانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا أخاكُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الفُسطاطِ الَّذي كانوا يُقاتِلونَ أمامَهُ. ترجمه: ياران امام حسين عليه السلام يكى يكى پيش مى‌آمدند و مى جنگيدند و كُشته مى‌شدند تا آن كه جز خانواده اش كسى با حسين عليه السلام نماند. آن گاه پسرش على اكبر عليه السلام ـ كه مادرش ليلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود ـ قدم به ميدان نهاد. او از زيباروى ترينِ مردمان و آن هنگام هجده ـ نوزده ساله بود. او به دشمن حمله بُرد و چنين خواند: من على پسر حسين بن على ام به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك تريم. و به خدا سوگند كه پسر بى نَسَب (ابن زياد) نمى‌تواند بر ما حكم براند. با شمشير مى‌زنم و از پدرم حمايت مى كنم؛ شمشير زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى. او اين كار را بارها به انجام رساند و كوفيان از كُشتن او پروا مى‌كردند كه مُرّة بن مُنقِذ عبدى او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنين كند و من پدرش را به عزايش ننشانم! على اكبر عليه السلام مانند بار اوّل، بر دشمن حمله بُرد كه مُرّة بن مُنقِذ راه را بر او گرفت و نيزه اى به او زد و بر زمينش انداخت. سپاهيان، گِردش را گرفتند و او را با شمشيرهايشان تكّه تكّه كردند. امام حسين عليه السلام به بالاى سر او آمد و ايستاد و فرمود: «خداوند بكُشد كسانى را كه تو را كُشتند اى پسر عزيزم ! چه گستاخ بودند در برابر [ خداى ] رحمان و بر هتك حرمت پيامبر!» . سپس اشك از چشمانش روان شد و فرمود : «دنياى پس از تو ويران باد !». زينب عليهاالسلام خواهر امام حسين عليه السلام به شتاب بيرون دويد و ندا داد: اى برادرم و فرزند برادرم! آن گاه آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليه السلام انداخت. امام حسين عليه السلام سر او را گرفت و [ او را بلند كرد و ] به خيمه اش باز گرداند و به جوانان [ خاندان ]خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببريد!» . آنان او را بُردند و در خيمه اى گذاشتند كه جلوى آن مى جنگيدند.
🔰روضه حضرت علی اکبر (ع) 🔺از جوانان اهل بیت پیغمبر اول کسی که موفق شد از اباعبدالله کسب اجازه کند، فرزند جوان و رشیدش علی اکبر بود که خود اباعبدالله درباره‌اش شهادت داده است که از نظر اندام و شمایل، اخلاق، منطق و سخن گفتن، شبیه ترین فرد به پیغمبر بوده است. سخن که می‌گفت گویی پیغمبر است که سخن می‌گوید. آن قدر شبیه بود که خود اباعبدالله فرمود: خدایا خودت می‏‌دانی که وقتی ما مشتاق دیدار پیغمبر می‌شدیم، به این جوان نگاه می‌کردیم. آیینه تمام نمای پیغمبر بود. 🔻این جوان آمد خدمت پدر، گفت: پدرجان! به من اجازه جهاد بده. درباره بسیاری از اصحاب، مخصوصاً جوانان، روایت شده که وقتی برای اجازه گرفتن نزد حضرت می‌آمدند، حضرت به نحوی تعلّل می‌کرد (مثل داستان قاسم که مکرر شنیده‌اید) ولی وقتی که علی اکبر می‌آید و اجازه میدان می‌خواهد، حضرت فقط سرشان را پایین می‌اندازند. جوان روانه میدان شد. 🔺نوشته‌اند اباعبدالله چشمهایش حالت نیم خفته به خود گرفته بود: «ثُمَّ نَظَرَ الَیهِ نَظَرَ ائِسٍ» به او نظر کرد مانند نظر شخص ناامیدی که به جوان خودش نگاه می‌کند. ناامیدانه نگاهی به جوانش کرد، چند قدمی هم پشت سر او رفت. اینجا بود که گفت: خدایا! خودت گواه باش که جوانی به جنگ اینها می‌رود که از همه مردم به پیغمبر تو شبیه‌‏تر است. جمله‌ای هم به عمر سعد گفت، فریاد زد به طوری که عمر سعد فهمید: «یابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللهُ رَحِمَک» خدا نسل تو را قطع کند که نسل مرا از این فرزند قطع کردی... . 🔻این‏ طور بود که علی اکبر به میدان رفت. مورخین اجماع دارند که جناب علی اکبر با و از جان گذشتگی بی‌نظیری مبارزه کرد. بعد از آن که مقدار زیادی مبارزه کرد، آمد خدمت پدر بزرگوارش- که این جزء است که مقصود چه بوده و برای چه آمده است؟ 🔺گفت: پدرجان‏ «الْعَطَش»! تشنگی دارد مرا می‌کشد، سنگینی این اسلحه مرا خیلی خسته کرده است، اگر جرعه‌‏ای آب به کام من برسد نیرو می‌گیرم و باز حمله می‌کنم. این سخن جان اباعبدالله را آتش می‌زند، می‌گوید: پسر جان! ببین دهان من از دهان تو خشک‌تر است، ولی من به تو وعده می‌دهم که از دست جدّت پیغمبر آب خواهی نوشید. این جوان می‌رود به میدان و باز مبارزه می‌کند. 🔺مردی است به نام حمید بن مسلم که به اصطلاح راوی حدیث است، مثل یک در صحرای کربلا بوده است. البته در جنگ شرکت نداشته ولی اغلب قضایا را او نقل کرده است. می‌گوید: کنار مردی بودم. وقتی علی اکبر حمله می‌کرد، همه از جلوی او فرار می‌کردند. او ناراحت شد، خودش هم مرد شجاعی بود، گفت: قسم می‌خورم اگر این جوان از نزدیک من عبور کند داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت. 🔻من به او گفتم: تو چه کار داری، بگذار بالأخره او را خواهند کشت. گفت: خیر. 🔻علی اکبر که آمد از نزدیک او بگذرد، این مرد او را غافل‌گیر کرد و با محکمی آن چنان به علی اکبر زد که دیگر توان از او گرفته شد به طوری که دستهایش را به گردن اسب انداخت، چون خودش نمی‌توانست خود را حفظ کند. در اینجا فریاد کشید: «یا ابَتاه! هذا جَدّی رَسولُ الله» پدر جان! الآن دارم جدّ خودم را به چشم دل می‌بینم و شربت آب می‏‌نوشم. 🔺اسب، جناب علی اکبر را در میان لشکر دشمن برد، اسبی که درواقع دیگر اسب سوار نداشت. رفت در میان مردم. اینجاست که جمله عجیبی نوشته‌اند: «فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الی‏ عَسْکرِ الْأعْداءِ فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ ارْباً ارْباً» . و لا حول و لا قوّة الّا بالله ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 326-325.
حضرت علی اکبر.mp3
6.02M
روضه شهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) (مقتل)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 اشتیاق به لقاءالله ❛❛ عین‌صاد 📚 #️⃣