فاصله #عملیات_خیبر و #عید_نوروز بود و فرماندهان ترس این داشتند که اگر رزمندگان به مرخصی بروند، جبهه ها خالی شود و عراق حمله کند.
#امام_خمینی (ره) به رزمنده ها پیام دادند که «عید شما زمانی است که پیروز شوید. در کنار فرماندهان و هم رزمان تان بمانید و منطقه را خالی نکنید».
در همین زمان، عبد العلی به همراه دو نفر از دوستانش به خاطر مجروحیت در بیمارستان بستری بودند. خبر آمد که مرخص شده اند. حال و روز شان را که دیدم، حال مساعدی نداشتند و لباس های شان خونی بود.
وقتی از چگونگی ترخیص از بیمارستان می پرسیدم، طفره می رفتند. بهشان تکلیف کردم که برگردند #بیمارستان.
گفتم: شما خود مجروحید و چند نفر باید مراقب شما باشند. هر چه اصرار کردند قبول نکردم.
آخر سر عبدالعلی گفت: ما وقتی پیام امام را شنیدیم از بیمارستان #فرار کردیم. بگذارید بمانیم اگر عملیات نشد بر می گردیم.
گفتم: امام به سالم ها پیام داده اند نه شما.
عبد العلی گفت: حرف آخرم را می زنم. فردای #قیامت روی پل صراط جلوی شما را می گیرم که چرا نگذاشتید بمانم؟
این را که گفت، حقیقتا کم آوردم و تسلیم شدم.
#شهید_عبد_العلی_مرادی
#سیره_اعتقادی_شهدا
#ارادت_شهدا_به_امام_خمینی
#تکلیف_محوی
راوی: صادق طالب باغبانی و رضا استادیان
#کتاب_فردی_مستضعف_بودم؛ خاطرات شهید عبد العلی مرادی. نویسنده: انجمن فرهنگی هنری شهید بهروز محمدی. ناشر: دفتر نشر معارف. نوبت چاپ: اول-۱۳۹۲٫ صفحات 34-36.