#داستانک ...کوک چهارم
یک روز بعد از پایان کلاس مثنوی، استاد علامه جعفری فرمودند: من خیلی فکر کردم و به این جمعبندی رسیدهام که رسالت هزار پیغمبر در عبارتی خلاصه میشود و آن "کوک چهارم" است...
جمع مریدان مثل من با چشمهایی گرد، پرسان بودند که "کوک چهارم" چیست!؟
علامه با آن لهجهی شیرین در تمثیل شرح میدهند که: کسی کفشش را برای تعمیر، نزد کفاش میبرد. کفاش با نگاهی میگوید این کفش سه کوک میخواهد و هر کوک مثلاً ده تومان و خرج کفش میشود سی تومان...
مشتری هم قبول میکند. پول را میدهد و میرود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود.
کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت، کوک سوم و تمام...
اما ...اما با یک نگاه عمیق در مییابد اگر چه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند، عمر کفش، بیشتر میشود و کفش، کفشتر خواهدشد.
از یکسو، قرار مالی را گذاشته و نمیشود طلبِ اضافه کند و از سوی دیگر، دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند...
او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعدهی توافق، مانده است...
یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست...
اگر کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده؛ اما اگر بزند، به رسالت هزار پیامبر تعظیم کرده...
اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق و قانون، راه رفته؛ اما اگر بزند، صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهد کرد...
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است، و من و تو کفاشهای دو دل..
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#آخرین_عروس🌸 #قسمت_دهم #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود ناراحت نباش، ما بايد براى روزگارى كه امام زم
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_یازدهم
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
نماز جماعت برپا مى شود، من و تو، پشت سر خليفه نماز مى خوانيم.
اين نماز براى اين است كه جانمان در امان باشد و كسى به ما شك نكند
به سجده مى روم، از خدا مى خواهم يك آشنا در اين شهر پيدا كنيم تا بتوانيم چند روزى در اين شهر بمانيم
به طرف درِ مسجد حركت مى كنيم. همين كه از مسجد بيرون مى رويم، پيرمردى به سوى ما مى آيد. به دلم افتاده كه او از شيعيان است.
او فهميده است كه ما در اين شهر غريب هستيم.
از ما دعوت مى كند و ما را به
خانه میبرد
خيلى زود همه چيز روشن مى شود
حدس من درست بود. او از شيعيان امام عسكرى(ع) است. نام او بِشر انصارى است.
به هر حال ما مى توانيم چند روزى در اين شهر بمانيم.
تو رو به او مى كنى و مى گويى:
چگونه مى شود به خانه امام برويم؟ من مى خواهم آن حضرت را ببينم.
اين كار بسيار خطرناكى است، پسرم!
من همه خطرات آن را به جان مى خرم.
عزيزم! با رفتن ما به خانه امام عسكرى(ع) براى آن حضرت دردسر درست مى شود.
چند مدّت پيش عدّه اى از شيعيان به خانه امام رفتند، وقتى خبر به خليفه رسيد امام را براى مدّتى زندانى كرد. آيا حاضر هستى براى امام مشكلى پيش بيايد؟!
و تو به فكر فرو مى روى. تو هرگز حاضر نيستى كه به خاطر رسيدن به آرزويت، مشكلى براى امام پيش بيايد.
خورشید طلوع می کند ، شهر سامرا زیر نور آفتاب می درخشد می دانم که این شهر زیبا دیگر برای تو جلوه ای ندارد ، دلت گرفته است.
طوری نگاهم می کنی که گویی پشیمان هستی همسفرم شده ای...
#ادامه_دارد.
🍃
🌺🍃 @takhooda ✨
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_دوازدهم
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
طورى نگاهم مى كنى گويى كه پشيمان هستى همسفرم شده اى:
ــ تو ديگر چه نويسنده اى هستى؟
ــ مگر چه شده است؟
ــ مرا به اين شهر آوردى كه بيشتر دلم را بسوزانى و فقط مظلوميّت امامم را به من نشان بدهى!
من ديگر در شهرى كه سلام به آفتاب جرم است نمى مانم.
ــ حق با توست. من نمى دانستم كه در اين شهر، اين قدر خفقان است.
تو وسايل خودت را جمع مى كنى و مى خواهى مرا تنها بگذارى و بروى.
تمام غم هاى دنيا به سراغم مى آيد، من تازه به تو عادت كرده ام. از همه دنياى به اين بزرگى، دلخوشى من فقط تو بودى!
تو هم كه مى خواهى تنهايم بگذارى!
سرانجام مى روى و دل مرا همراه خود مى كشانى.
من تصميم دارم تا دروازه شهر همراهت بيايم.
نگاهت مى كنم. تو به جاى اين كه به سوى
دروازه بروى به سوى محلّه عسكر مى روى.
فكر مى كنم مى خواهى درِ خانه امام را براى آخرين بار ببينى.
من هم همراه تو مى آيم. چند مأمور آنجا ايستاده اند.
تو مى ايستى و لبخند مى زنى. بايد دوباره به بهانه رفتن به خانه قاضى از اين كوچه عبور كنيم.
دوباره در كنار هم هستيم.
از كوچه عبور مى كنيم. عطر بال فرشته ها را مى توان حس كرد، بوى باران، بوى آسمان، بوى بهشت به مشام مى رسد.
کاش می شد فقط یک دقیقه به خانه امام می رفتیم.
کاش می شد بر در خانه محبوب بوسه ای می زدیم و می رفتیم.
#ادامه_دارد...
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
#قرآن
آخرین آیه سوره بقره
خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى اش تكليف نمى كند.
آنچه (از خوبى) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى) به دست آورده به زيان اوست.
پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير،
پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش) ما مگذار؛ همچنانكه بر (دوش) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى.
پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
#آموزنده
#تلنگر
💐 بیاناتِ استاد عالی:
☘ اگر خدا، در این دنیا به کسی چیزی میدهد ثروتی میدهد، آبرویی میدهد، مقامی میدهد، قدرتی میدهد،
🍃 نه دادنهای خدا به این معنا است تو خیلی عزیز هستی
⚡️ و نه گرفتنهای خدا که خدا از آدم
صحّت و سلامتی را میگیرد و مریض میشود،
⚡️ راحتی را میگیرد و به بلا گرفتار میشود،
⚡️ ثروت را میگیرد فقیر میشود
🍃 نه گرفتنهای خدا به این معنا است که خدا به شما توهین میکند
💥 همه امتحان است
🍃 نه دادن خدا و نه گرفتن خدا هیچ کدام نشانهی این نیست که کسی عزیز است و کسی ذلیل است، همه امتحان است و البتّه امتحان سختی است.
⚡️ همیشه جلسهی امتحان سخت است. 💥 خدا میفرماید:
«فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ»
✨ انسان، موجود عجول و ضعیفی است، تا خدا یک چیزی به او میدهد و او را امتحان میکند، میگوید خدا چقدر به من احترام گذاشته است، چیزی به من داده است.
💥 «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»
امّا اگر خداوند با گرفتنها او را امتحان کند، یک چیزی از او بگیرد «فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ» رزق او را کم کند و در تنگنا قرار بدهد «فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ» میگوید خدا به من اهانت کرد.
💥 بعد خدا میفرماید: «کَلاَّ» نه
🍂 نه آن فکر اوّلی درست است، نه فکر دومی، هر دو غلط است.
🍃 همهی اینها امتحان است، ابتلا است. اگر کسی بتواند این را بپذیرد و باور کند آن وقت از این امتحان سربلند بیرون میآید و وقتی نعمتی را به دست آورد ذوقزده نمیشود، سرمست نمیشود و اگر چیزی از او گرفته شد پژمرده و مأیوس و افسرده نمیشود.
☘ چون میداند خدا با این چیزها شما را بالا و پایین میکند و در این فراز و نشیب قرار گرفتید که ببیند بندگی شما تا کجا است آن وقت آدم خودش را گم نمیکند.
🔻 🔻 🔻 🔻
التـماس دعـا
اَلّلهُمّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل فَرَجَهُمْــــے
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
4_5798907518407148198.mp3
5.42M
🎵 قسمت 10
✍🏻 مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨