eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
913 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌺🍃🌺🍃 ❣می توانیم باور داشته باشیم که خداوند همیشه حواسش به ما هست و بهترین چیزها را برای ما نگه داشته است یا اینکه می توانیم نگران باشیم و انتطار بدترین چیزها را داشته باشیم. مردم می گویند که می ترسم شغلم را از دست بدهم, می ترسم که ازدواج موفقی نداشته باشم, می ترسم فرزندم راه درستی نرود. آنها متوجه نیستند که در حال انتخاب ترس به جای ایمان هستند. ترس و ایمان هر دو از ما می خواهند که باور داشته باشیم اتفاقی قرار است بیافتد که ما از آن بی اطلاع هستیم, اما انتخاب با ماست که نگرانی را انتخاب کنیم یا اعتماد به خداوند. ترس می گوید: این اتفاق منفی را باور کن. ایمان می گوید: این اتفاق موقتی است. ترس می گوید: کسب و کارت خوب پیش نمی رود, موفق نخواهی شد. ایمان می گوید: خداوند روزی رسان است و همه نیازهایت برطرف خواهد شد. چیزی که روی آن تمرکز کنید, ریشه خواهد گرفت. انتخاب با شماست, ایمان یا ترس. 🍃 🌺🍃 @takhooda
👌👇🏻 از عزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. "خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود! 🍃 🌺🍃 @takhooda
بسم الله القاسم الجبارین تصاویر وخبرها همه شده اند آینه ی تو، دست خط تو، دختر تو، انتقام تو،👌 تصویر تو،🌷 می‌بینی سرنوشت خلوصت را حاج قاسم؟؟! هرچه خودت را پنهان کردی وازخودت نگفتی وخودت را ندیدی، خداوند چنان بزرگت کرده،انگار درعالم پراکنده شده ای،مثل تکه های آینه : "اربا ارباشده،چون برگ خزان میریزی".. چقدر به تو فکر کردن زیباست‌ حاجی. خوزستان خیزستان شده است،دیدی کودک ده ساله را، فکر کنم رجزخوانی وصلابت را ازتو به ارث برده، خب ماهمه فرزندت هستیم همانطور که خودت گفتی؛ میدانی حاجی ؟ دارم فکر میکنم چه چیز جزتو و"رقص در خون دست درآتشت"؛ می توانست اینطور تمام آزاده های جهان را دوباره اینطور برخیراند؛☝ چه چیزجزخون تو،با همه ی عظمتت،می‌توانست ایران را برخیزاند؟؟؟ "هالیوود" را علیه "ترامپ"ملعون به حرف آورد، چه میتوانست حرف "افقی"شدن همه نیروهای "امریکا"یی را اینقدر رک وصریح وبا صلابت برلب سید مقاومت"برادرت سید حسن"را میگویم؛بیاورد؟؟؟ چه می توانست غیرت مجلس عراق را این‌چنین برخیزاند تا"خروج تمام امریکاییها "را ازخاک عراق تصویب کند؟؟؟؟ چقدر سخن را کوتاه کردی برای اثبات نامردی امریکا وبی فایده بودن مذاکرات!!! غیر ازخون پربرکت تو چه می توانست همه ی ما را دورشمع پرنوری مثل تو جمع کند وعطر شهادت،🌷 وآزادی قدس ،🌷 وانتقام مقدس،🌷 ولعن امریکا،🌷 وهمه ی مقدسات را برای همه ی دنیا مهم کند‌. حاج قاسم عطرت شهر را گرفته،چقدر هوا خوب شده باهوای تو، روحت بلند است ودستت ازهمیشه بازتر، می‌شود حاجتم را مستجاب کنی؟؟؟ 🌷حاج قاسم جان باما واین میلیون ها عاشقت،کاری کن همیشه درهوای توباشیم؛🌷 این حال وهوای مارا دائمی وهمیشگی کن..🌷 وما را درانتقام خونت،شریک قرار بده...🌷🌷🌷 دعایمان کن حاج قاسم تا هزاران حاج قاسم بپروریم 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹 «تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند را دیدم و لذت بردم. تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم. یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … . کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم. به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه … یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟ سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول! خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم. یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند.» این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیت‌الله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد. 🍃 🌺🍃 @takhooda
4_5810095654810158537.mp3
3.91M
﷽ ■■■■■■ نوای: #حاج_محمود_کریمی | چه فاطمیه ای شد امسال | ■ #ویژه_شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌺🍃🌺🍃 ❣می توانیم باور داشته باشیم که خداوند همیشه حواسش به ما هست و بهترین چیزها را برای ما نگه داشته است یا اینکه می توانیم نگران باشیم و انتطار بدترین چیزها را داشته باشیم. مردم می گویند که می ترسم شغلم را از دست بدهم, می ترسم که ازدواج موفقی نداشته باشم, می ترسم فرزندم راه درستی نرود. آنها متوجه نیستند که در حال انتخاب ترس به جای ایمان هستند. ترس و ایمان هر دو از ما می خواهند که باور داشته باشیم اتفاقی قرار است بیافتد که ما از آن بی اطلاع هستیم, اما انتخاب با ماست که نگرانی را انتخاب کنیم یا اعتماد به خداوند. ترس می گوید: این اتفاق منفی را باور کن. ایمان می گوید: این اتفاق موقتی است. ترس می گوید: کسب و کارت خوب پیش نمی رود, موفق نخواهی شد. ایمان می گوید: خداوند روزی رسان است و همه نیازهایت برطرف خواهد شد. چیزی که روی آن تمرکز کنید, ریشه خواهد گرفت. انتخاب با شماست, ایمان یا ترس. 🍃 🌺🍃 @takhooda
4_5812432164263823240.mp3
6.02M
﷽ ■■■■■■ نوای: #حاج_حسین_سیب_سرخی | خدانگهدار مالک اشتر ولایت | ■ #ویژه_شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی 🍃 🌺🍃 @takhooda
👌👇🏻 از عزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. "خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود! 🍃 🌺🍃 @takhooda
4_5814374803741607534.MP3
34.61M
🏴سخنرانی شب اول / دهه فاطمیه ۷۵ روز یکـــشنــبه / ۱۵ دیـــــــــماه ۹۸ سخنران: استادمهدی مافی نژاد 🍃 🌺🍃@takhooda
12 ما باید به دنبال کشف کانون آرامش در وجود خودمون باشیم . کسی که به تو آرامش میده خداوند هست .🌸🍃 هرچقدر رابطتت رو با خانواده آسمانی(اهل بیت) و خدا بیشتر میکنی بییشتر آرامش داری . خداوند می‌فرماید پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم که مردم آنرا در جای دیگه دنبالش میگردن یکیش این هست که آسایش رو در بهشت گذاشتم مردم در دنیا دنبالش میگردن انسان نفس بی نهایت طلب داره در حالی که دنیا محدود هست.🍃🌸 🌺🍃انسان مؤمن نشاطش دائمی هست و در دلش ترسی نداره چون دست خدا رو همیشه همراه خودش میبینه و میدونه هر اتفاقی که بیافته در نهایت باعث رشد اون میشه و اون رو به خدا نزدیک میکنه 🍃 🌺🍃 @takhooda
‍ . شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند! استاد پرسید: برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت: برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت: سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟ شاگرد گفت: با کمال میل؛ استاد. استاد گفت: اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟ شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم . استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟ شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم! استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟! شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود! استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش! همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی. تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری . خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد « نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را...!! » 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿💕🌿💕🌿 بیمه امام زمان آیت الله بهجت میفرماید: ✅ تکان می خوری بگو یا صاحب الزمان، می نشینی بگو یا صاحب الزمان،برمی خیزی بگو یاصاحب الزمان صبح که ازخواب بیدار میشوی مؤدب بایست، صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن وبگو آقا جان دستم به دامنت، خودت یاریم کن، شب که می خواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو السلام علیک یا صاحب الزمان بعد بخواب، شب و روز را به یاد محبوب سر کن. اگر اینطور شد شیطان دیگر در زندگی توجایگاهی نداره، دیگر نمی توانی گناه کنی، دیگرتمام وقت بیمه امام زمانی.. 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍🏻گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کندکفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدندیکی از آن دو نفر گفت طلاها را بگذاریم پشت جعبه مهرها آن یکی گفت نه آن مرد بیدار است وقتی ما برویم طلاها را بر میدارد گفتند‌ امتحانش کنیم کفشهایش را از زیر سرش برمیداریم اگر بیدار باشد معلوم میشود... مرد که حرفهای آنها رو شنیده بود خودش را بخواب زد...آنها کفشهایش را برداشتند و مرد هیچ واکنشی نشان ندادو گفتند پس خواب است ؛ طلاها را بگذاریم زیر جعبه مهرهای نماز... بعد از رفتن آن دو مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای آن دو را بردارد اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفها برای این بوده که در عین بیداری کفشهایش رو بدزدند... 🔔 امان از خواب غفلت ! اگر کسی خوابیده باشد میتوان او را بیدار کرد ؛ ولی وای به آن روزی که بر اثر غفلت انسانی خودش را به خواب بزند... 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🍃 🌺🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌹اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان،حضرت صاحب الزّمان عج🌺🌺🌺🌺 اَلسّلامُ عَلیکَ یا بقیَّه اللهِ یا اباصالح المهدی،یاخلیفه الرّحمن ویاشریک القرآن یاامامَ الانسِ والجانّ. 🍃 🌺🍃 @takhooda
در زمان حضرت موسی(ع) دو نفر به زندان افتادند. پس از مدتی آنها را رها ساختند، یکی چاق و سرحال بود و دیگری لاغر و ضعیف گشته بود. حضرت موسی از آن مرد چاق پرسید: چه سبب شد که تو را فربه ساخت؟ گفت: گمانم به خدا نیک بود و حسن ظن به خدا داشتم. از دیگری پرسید: چه چیز سبب شد که تو را بدحال و لاغر ساخت؟ گفت: ترس از خدا، مرا به این حالت افکنده است. حضرت موسی(ع) دست به سوی خدا برداشت و عرض کرد: بارالها! گفتار این دو نفر شنیدم، مرا آگاه ساز که کدام یک برترند؟ و خداوند فرمود: آن که گمان نیک و حسن ظن به من دارد، برتر است. 📚نمونه_معارف_ج٤ 🍃 🌺🍃 @takhooda
✅ یک دقیقه مطالعه 🍃هرگز نفرین نکنید زیرا این نفرین ها درست مانند مرغ و خروس هایی هستند که هنگام غروب به لانه باز می گردند، دامن خودتان را می گیرد 🍃انسان باید سه جا زبانش را به کار بیندازد، برای طلب شفا، آرزوی موفقیت و دعای خیر... چیزی که برای دیگران میخواهید، برای شما نیز اتفاق خواهد افتاد.. چرا که نتیجه گفتار انسان به صاحبش باز می‌گردد. برای همین است که باید همیشه برای کامیابی و سعادت دیگران دعا کنید تا خود نیز از آن بی بهره نمانید و اگر آرزوی بدبختی کسی را بکنید، بدانید که در این بدبختی نیز سهیم خواهید شد. 🍃شاید باورتان نشود اگر بگویم که بهانه گیری و عیب‌جویی های بی‌مورد، باعث به وجود آمدن بیماری روماتیسم می‌شود. تفکرات انتقادی و ایرادگیری های بی‌شمار باعث غلظت خون شده و مفاصل را سفت و دردناک میکنند. همین طور که حسد، کینه، نفرت و ترس باعث به وجود آمدن غدد سرطانی در بدن میشود. تمام بیماری ها زاییده یک ذهن بیمار است. کینه ای که در ذهن و روح ما نقش کمی‌گیرد سر منشاء بسیاری از بیماری‌ها در جسم است. شریان را تنگ میکند، نارسایی کبد بوجود می آورد و دید چشم را کم می‌کند. کینه توزی مادر بیماری‌هاست. 📚 کتاب " چهار اثر " فلورانس اسکاول‌شین 🍃 🌺🍃 @takhooda