#خاطرات_معلمی
🔸حکایت پسرهایی که#آشپزی میکنند و خانهداری...
داشتم سر کلاس #هفتم میگفتم:
شما تو خونهی بابات #مهمون که نیستی، باید کار کنی مثلا #ظرف_بشوری یا جاروبرقی بکشی یا #نون بگیری یا سفره رو پهن و جمع کنی... مگه مهمونی که هیچ کار نمیکنی...
یکشون (که اهل جلب توجه هم هست)گفت:
آقا مامان من فقط لباسم رو اتو میکنه، بقیه کارا رو خودم میکنم...
گفتم: غذا هم خودت درس میکنی؟
گفت: آره مادرم شاغله...
دلم براش سوخت😔😔
زنگ تفریح یکی دیگه از بچهها ( کوتاه قد نسبتا آروم و مودب) من کشید کنار و گفت #حرف_خانوادگی دارم...
گفتم : بگو
گفت : آقا مادرم عمرش رو داده به شما😔😢 و خواهرم هم عروس شده، داداش بزرگم هم سربازه...من همه کارم رو خودم میکنم...غدا پختن ظرف شستن اتو کردن و ....
کممونده گریه بگیره...😔😔
گفتم: بابات بعد مادرت داماد نشد؟؟
گفت: نه
گفتم: بابات خیلی مرده... (تا بیشتر قدردان پدرش باشه و بفهمه که اگه خدا مادرش رو گرفته عوضش یک پدر وفادار بهشون داده...باید حس افتخار کردن به پدر رو به پسر داد...مهمه...)
باباش نجار بازنشسته بود...
پ.ن: البته ازدواج کردن بعد از فوت همسر نه تنها بد نیست که گاهی بشدت هم لازم وواجبه ولی با توجه به شرایط افراد(سن و سال ، میزان رضایت و امادگی بچهها برای پذیرش فردی بجای مادرشان در زندگی و ...) متفاوت میشه و گاهی ازدواج نکردن به صلاحه...
🗒خاطرات یک طلبه معلم معمولی رو در تخته سیاه دنبال کنید...با هشتک #خاطرات_معلمی
🆔@Takhteh_siah