#داستان
#هر_روز_یک_حدیث
پرهیز از غضب
🍂🍀🌼🍀🍂🍀🌼🍀🍂🍀🌼🍀
🌻مردی خدمت پیامبر رسید و عرض کرد: یا رسول الله! مرا چیزی بیاموز که باعث سعادت و خوشبختی من باشد. حضرت فرمود: «برو و غضب نکن و عصبانی مباش!» مرد گفت: همین نصیحت برایم کافی است.
🌻سپس نزد خانواده و قبیله اش بازگشت. دید پس از او حادثه ناگواری رخ داده است؛ قبیله او با قبیله دیگر اختلاف پیدا کرده [و] مقدمه جنگ میان آن دو آماده است و کار به جایی رسیده که هر دو قبیله در برابر یکدیگر صف آرایی کرده، اسلحه به دست گرفته اند و آماده یک جنگ خونین هستند. در این حال، مرد برانگیخته شد و بی درنگ لباس جنگی پوشید و در صف بستگان خود قرار گرفت.
🌻ناگاه اندرز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرموده بود: غضب نکن، به خاطرش آمد. فوری سلاح جنگ را بر زمین گذاشت و به سوی قبیله ای که با خویشان او آماده به جنگ بودند، شتافت و به آنان گفت: مردم! هرگونه [ضرر و زیان] مثل زخم و قتل... [که] از جانب ما به شما وارد شده و علامت ندارد (ضارب و قاتلی معلوم نیست)، به عهده من است و من آن را به طور کامل از مال خود می پردازم و هرگونه زخم و قتل که ضارب و قاتلش معلوم است، از آنها بگیرید.
🌻بزرگان قبیله پیشنهاد عاقلانه او را شنیدند، دلشان نرم شد و شعله غضبشان فرو نشست و از او تشکر کردند و گفتند: ما هیچ گونه نیازی به این چیزها نداریم و خودمان به پرداخت جریمه و عفو و گذشت سزاوارهستیم. بدین گونه، با ترک غضب، هر دو قبیله با یکدیگر صلح و آشتی کردند [و] آتش کینه و عداوت در میانشان خاموش گردید.
📚داستان های بحارالانوار، قم، دارالثقلین، 1377، ج 3، ص 277.
‼️متاسفانه ما امروزه در جامعه خودمون شاهد این هستیم که بخاطره چیزهای جزئی مثل جای پارک و تصادف ماشین و ....مردم نمیتونن خشم خودشونو کنترل کنن و باعث اتفاق های ناگواری میشه. سعی کنیم سعه صدر بیشتری از خودمون نشون بدیم .
https://eitaa.com/vaqf_hadi
#وقف_هادی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عطر_ماندگار
#پای_درس_استاد
بعضی از اوقات آدم ها، با خوب رفتار کردن، دکّان باز می کنند برای خودشان...
ما باید مواظب باشید..
#چند_دقیقه_تامل
#وقف_هادی
https://eitaa.com/vaqf_hadi
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت چهل ونهم 🔸 #اسلحه_کمری آخرای روزهای سال ۱۳۶۰ بود که دست
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت پنجاه
🔸 #فتح_المبین
در خوزستان ابتدا به شهر شوش رفتیم زیارت حضرت دانیال نبی علیه السلام آنجا خبر دار شدیم کلیه نیروهای داوطلب به نام بسیجی در قالب گردان وتیپ ها تقسیم بندی میشدند در حین زیارت حاج علی فضلی را دیدیم وبا خوشحالی ما را به همراه خود به تیپ المهدی برد وبچه های اندرزگو را بین گردانها تقسیم کرد کار آمادگی نیروها خیلی سریع انجام شد وبعد شناسایی در اول فروردین ۱۳۶۱ عملیات #فتح_المبین با رمز #یازهرا سلام الله علیه آغاز شد
عصر همان روز فرماندهان گردان را به منطقه عملیاتی بردند واز دور نحوه کار را توضیح دادند سخت ترین قسمت عملیات به عهده گردانهای تیپ المهدی بود بانزدیک شدن غروب عملیات شروع شد ساعت دو نیمه شب به جایی رسیدیم که در میان دشت بچه های گردان نشسته بودند ابراهیم گفت اینجا چکار میکنید شما باید به خط دشمن بزنید گفتند دستور فرمانده است ابراهیم جلو رفت وبه فرمانده گفت چرا اینجا نشسته اید فرمانده گفت جلو میدان مین است وما تخریبچی نداریم با قرار گاه تماس گرفتیم تخریبچی در راه است ابراهیم گفت نمیشه صبر کرد و رو به بچه ها کرد وگفت چند نفر داوطلب از جان گذشته میخواهیم 😳چند نفر همراه ابراهیم دویدند ابراهیم پایش را به زمین میکشید وجلو میرفت نفس در سینه ها حبس شد هر لحظه منتظر انفجار بودیم لحظات سختی میگذشت تا اینکه به انتهای مسیر رسیدند خدا را شکر این مسیر مین کار گذاشته نشد وبعد عبور از مین به مواضع دشمن حمله کردیم وبعد تصرف زیاد جلو نرفتیم نزدیک صبح ابراهیم بر اثر اصابت ترکش به عقب انتقال داده شد خواستند با هواپیما🚁 به یکی از شهر ها انتقال دهند که با اصرار از هوا پیما خارج شد وبرگشت بعد اون شب طرح بعدی عملیات به اطلاع فرماندهان رسید کار مهم این مرحله تصرف توپخانه دشمن بود وپیروزی این عملیات منوط به تصرف این توپخانه بود
شب بعدی بچه ها به طرف توپخانه حرکت کردند اما هرچه جلو رفتیم به توپخانه نرسیدیم بعد شش کیلو متر پیاده روی به دشتی رسیدیم اینجا بچه ها خسته شده بودند گرچه گم شده بودیم اما آرامش عجیبی بین بچها بود وبچه ها نیم ساعتی را استراحت کردند #ابراهیم بعد ها در مصاحبه اش گفت در آن دشت هرچه حرکت میکردیم چیزی نمیدیدیم لذا همانجا سجده رفتم وخدا را بحق #حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیه وائمه معصومین قسم دادم وچیزی که به ذهن ما می رسید توسل بود
کسی نفهمید آن شب چه اتفاقی در سجده افتاده بود اما دقایقی بعد ابراهیم به سمت چپ نیرو ها رفت وپس از طی حدود یک کیلومتر به خاکریزی میرسد که پشت آن تعداد زیادی از انواع توپ وسلاح های سنگین مشاهده میکند نیروهای عراقی در آرامش استراحت میکردند ابراهیم سریع برگشت وبا علی موحد درمیان گذاشت وبچه ها را پشت خاکریز بردند در بین راه به بچه ها میگفت تا نگفتیم شلیک نکنید تا میتواتید اسیر بگیرید آن شب بچه ها توانستند با کمترین درگیری وبا شعار #الله_اکبر و ندای یازهرا سلام الله علیه توپخانه ارتش عراق راتصرف کنند #ابراهیم هم بعد گشت با یک عراقی که فکر نمیکرد توپخانه تصرف شده برگشت وگفت چون مسلح نبود با اون کشتی گرفته و به زمین زده واسیرش کرده وهمینطور دو تانکی که به سمت ما میآمدند ابراهیم با باز کردن برجک تانک اونها رو اسیر کرد هنوز هوا روشن نشده بود که به ابراهیم گفتم دقت کردی که ما از پشت به دشمن حمله کردیم با تعجب گفت نه چطور مگه؟! ادامه دادم دشمن از سمت جلو با نیروهای زیادی منتظرما بود ولی خدا خواست ما راه را گم کردیم واز راه دیگر آمدیم تا به آنها نخوریم وتوپخانه را به راحتی تصرف کنیم دشمن هم تا ساعت دو بامداد آماده باش بود وبعد آن مشغول به استراحت شدند واین تاخیر ما باعث شد به راحتی به آنها حمله کنیم
این جمله را باید با ✨طلا نوشت وبر تک تک خیابانهای این شهر زد که چگونه در تنگنا ها ما پیروز شدیم
🌷خداوند میفرماید شما برای دین خدا حرکت کنید من #فتح_وپیروزی را از آنجا که گمانش را نکنید به شما میرسانم
https://eitaa.com/vaqf_hadi
#وقف_هادی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#کلام_ارزشمند_رهبری
#کار_فرهنگی_کنید
ما به کسانی که اهل کار فرهنگی اند، #دایم می گوییم،
به بعضی #تکرار میکنیم،
به بعضی #التماس میکنیم،
بعضی را در اینجا #جمع میکنیم
و به بعضی #پیغام میدهیم که #آقا_کار_فرهنگی_بکنید ...
جواب کار فرهنگی #باطل،
کار فرهنگی #حق است.
#تهاجم دشمن را در
#جبهه_فرهنگی_انقلاب پاسخ دهید.
#اللهـم_احفـظ_قائدنـا_الخامـنه_ای
#کار_فرهنگی...
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌷 #شهید_سید_محمد_رضا_شفیعی
🔴👈شهیدی که بدنش با #اسید هم از بین نرفت
🍃تولد : ۱۳۴۶/۸/۴ - قم
🍂شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۶ - زندان های بعثی
🌾رجعت پیکر مطهر : ۱۳۸۱/۵/۱۴
🍁آرامگاه : قم - گلزار شهدای علی ابن جعفر
🔹اهتمام جدی به #نماز_شب داشت
🔸دائماً با #وضو بود و مداومت بر #غسل_جمعه داشت
🔹هیچ وقت #زیارت_عاشورا را ترک نمیکرد.
🔸هر وقت در مجلس #روضه شرکت می کرد یا ما در سنگر مصیبت می خواندیم، همه با چفیه اشکهایشان را پاک می کردند . ولی محمدرضا اشکهایش را به سر و صورت و بدنش می مالید و گریه می کرد.
✅صدام دستور داره بود بدنش ۳ روز زیر #آفتاب باشد و روی پیکر مطهرش #آهک و #اسید بریزند، ولی پیکر شهید سالم ماند
#الگو_عملی_شهدا
#وقف_هادی
https://eitaa.com/vaqf_hadi
با سلام
ضمن خیر مقدم خدمت دوستانی که به جمع ما ملحق میشن و تشکر از عزیزانی که از تبلیغ طرح مضایقه نمیکنند ، خواهشمندیم برای آشنایی بیشتر با طرح در کانال شناسنامه وقف هادی عضو بشین. اگه سوالی بود حقیر در خدمتم
خادم کانال:
@taha_00313
شناسنامه وقف هادی"👇
https://eitaa.com/Vaqf_hadi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عطر_ماندگار
#درس_اخلاق
🔹 از کجا بفهمیم از چشم خدا افتادیم یا نه؟
#چند_دقیقه_تامل
#وقف_هادی
https://eitaa.com/vaqf_hadi
با سلام
برای دور چهارم وقف ؛ همون طور که قبلا خدمت عزیزان عرض کردم کتابی در راستای زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها رو تهیه خواهیم کرد که داخل گروه چندتا کتاب رو معرفی کردیم که بعد از تایید ان شاءالله برا گرفتن تخفیف و جمع آوری کمک های دوستان اقدام خواهیم کرد.
در این دور اولویت با مناطق تلفیقی است، لذا دوستانی که در این مناطق هستند و توانایی برگزاری مسابقه کتابخوانی رو دارند، لطفا اطلاع بدن.
@taha_00313
استفاده از اینترنت بدون کسب اجازه...
نظر آیت الله خامنه ای
#یک_جرعه_از_فقه
#وقف_هادی
https://eitaa.com/vaqf_hadi
طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت پنجاه 🔸 #فتح_المبین در خوزستان ابتدا به شهر شوش رفتیم ز
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت پنجاه ویکم
🔸 #مجروحیت
همه گردانها از محور خودشان پیشروی کردند وما هم باید از مواضعمان پیشروی میکردیم اما با روشن شدن هوا کار بسیار سخت شد در قسمت پل رفائیه یک تیر بار عراقی از داخل سنگر بتنی شلیک میکرد واجازه حرکت نمیداد وما هم نمیتوانستیم سنگر بتنی را بزنیم #ابراهیم را صدا زدم و سنگر بتنی را از دور به او نشان دادم #ابراهیم گفت تنها چاره پرتاب نارنجک به داخل سنگر است بعد دوتا نارنجک از من گرفت وسینه خیز به سمت سنگر دشمن رفت من هم به دنبالش رفتم ودر یکی از سنگر ها موقعیت مناسبی پیدا کرد اما اتفاق عجیبی افتاد بسیجی کم سن سال حالت موج گرفتگی پیدا کرد اسلحه خود را روی سینه ابراهیم گذاشت وفریاد میزد میکشمت عراقی ابراهیم همانطور که نشسته بود دستش را بالا برد و هیچ حرفی نمیزد نفس در سینه ها حبس شده بود آهسته سینه خیز به سمت جلو رفتم یکدفعه #ابراهیم ضربه ای به صورت بسیجی زد واسلحه را از دستش گرفت وبعد بسیجی را بغل کرد و تازه انگار بسیجی به خودش آمده بود گریه میکرد و #ابراهیم بسیجی را به من داد وگفت تا بحال به صورت کسی نزدم اما الان لازم بود وبعد به طرف تیربارچی رفت نارنجک اول را پرتاب کرد اما فایده ای نداشت نارنجک بعدی را در حال حرکت پرتاب کرد و سنگر دشمن را منهدم کرد با فریاد الله اکبر بچها بلند شدند وبه جلو آمدند من هم خوشحال به بچه ها نگاه میکردم وبا اشاره یکی از بچه ها برگشتم رنگ از صورتم پرید وخنده برلبانم خشک شد #ابراهیم در لحظات آخر پرتاب نارنجک یک تیر به صورت وداخل دهان وگلوله ای هم به پشت پای او اصابت کرد وغرق خون بود #ابراهیم را به عقب وبه تهران منتقل کردند پزشک دزفول گفته بود گلوله ای که به صورتش خورده بود به طرز معجزه آسایی از گردنش خارج شده اما گلوله ای که به پایش خورده قدرت حرکت را از او گرفته در تهران چندین عمل جراحی روی #ابراهیم شده بود وتا شش ماه از جبهه دور بود
#ابراهیم در مصاحبه با خبرنگار گفته بود در آن شب ما فقط راهپیمایی کردیم شعار مان یازهرا سلام الله علیه بود وآنجا هرچه بود نظر عنایت خود خانم بود #ابراهیم ادامه داد در آن شب که بچه ها را به این طرف وآن طرف میبردیم خسته شده بودند سجده رفته بودم وتوسل به #صاحب_الزمان کردم وسر از سجده برداشتم آرامش عجیبی بین بچه ها بود نسیم خنکی می وزید به همان سمت رفتم چیز زیادی نرفتم که به خاکریز اطراف مقر توپخانه رسیدم در آخر خبر نگار پرسید آیا پیامی برای مردم دارید ؟ #ابراهیم گفت ما شرمنده مردمی هستیم که از شام شب خود میزنند وبرای رزمندگان میفرستند خود من باید بدنم تکه تکه شود تا به این مردم ادای دین کنم
👉 https://eitaa.com/vaqf_hadi
#وقف_هادی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃