eitaa logo
طلبه انقلابی | سجاد امیری
290 دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
13.5هزار ویدیو
126 فایل
ارتباط با ادمین @khamush https://virasty.com/s_amiri
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ در دوران ظهور حضرت بقیه الله (عج)، دنیای انسانی شروع خواهد شد. 🔅باید برای همه روشن شود که معنویّت نه با علم، نه با سیاست، نه با آزادی، نه با عرصه‌های دیگر، هیچ منافاتی ندارد؛ بلکه معنویّت روح همه‌ی اینها است. میتوان با معنویّت، قلّه‌های علم را صاحب شد و فتح کرد؛ یعنی معنویّت هم وجود داشته باشد، علم هم وجود داشته باشد. دنیا در آن صورت، دنیای انسانی خواهد شد؛ دنیایی خواهد شد که شایسته‌ی زندگی انسان است. دنیای امروز، دنیای جنگلی است. دنیایی که در آن علم همراه باشد با معنویّت، تمدّن همراه باشد با معنویّت، ثروت همراه باشد با معنویّت، این دنیا دنیای انسانی خواهد بود. 🔅 البتّه نمونه‌ی کامل این دنیا در دوران ظهور حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) اتّفاق خواهد افتاد و از آنجا دنیا شروع خواهد شد. ما امروز در زمینه‌های مقدّماتىِ عالَم انسانی داریم حرکت میکنیم. ما مثل کسانی هستیم که در پیچ‌وخمهای کوه‌ها و تپّه‌ها و راه‌های دشوار داریم حرکت میکنیم تا به بزرگراه برسیم. وقتی به بزرگراه رسیدیم، تازه هنگام حرکت به سمت اهداف والا است. بشریّت در طول این چند هزار سال عمر خود، دارد از این کوره‌راه‌ها حرکت میکند تا به بزرگراه برسد. وقتی به بزرگراه رسید -که آن، دوران ظهور حضرت بقیّةالله است- آنجا حرکت اصلی انسان آغاز خواهد شد؛ حرکت سریع انسان آغاز خواهد شد؛ حرکت موفّق و بی‌زحمت انسان آغاز خواهد شد. زحمت فقط عبارت است از همین که انسان در این راه حرکت کند و برود؛ دیگر حیرتی در آنجا وجود نخواهد داشت. 🔰 رهبر انقلاب 89.09.10 #کلام_ولی #تمدن_اسلامی @almorsalat
💠 باید باری بر زمین مانده باشد 👈 بیانات رهبر انقلاب، پیرامون سنت در حوزه های علمیه و سیره و امام خمینی و رهبرانقلاب در منتشر نکردن ┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄ ✴️ من امروز مطلبی را میخواهم عرض کنم که یک نقطه‌ روشن و یک امید است. این مطلب عبارت است از موضع ملّت ایران در مقابل تبلیغات دشمن و حضور در مواضع حسّاس. این ملّت در مواقع حسّاس، از خود عظمت نشان میدهد. مقصود من، قضایای مربوط به رحلت ربّانی الهی، مرحوم آیةاللَّه‌العظمی اراکی است. ✴️ برای این‌که عظمت کارهای بزرگی که ملّت ایران در رحلت مرحوم آیةاللَّه‌العظمی اراکی کرد، درست معلوم و روشن شود، دو، سه نکته عرض میکنم. از اوایل بیماری مرحوم آیةاللَّه‌العظمی اراکی، دشمنان چند مطلب را در تبلیغات خودشان دنبال می کردند. اینها میخواستند با این تبلیغات و حرفهایشان، یک فضای ذهنی در این کشور به‌وجود آورند. ... میخواستند چند مطلب را به مردم بگویند. 1⃣ یک مطلب این بود که وانمود کنند مرجعیّت دیگر آن شأن و مکان همیشگی را ندارد. در گوشه و کنار دنیا چند نفر از آخوندهای بیسواد یا فراری و بدنام و روسیاه را هم پیدا کرده‌اند و اسمشان را «آیةاللَّه» گذاشته‌اند. میکروفونها را جلو دهن آنها میبرند، پولی هم در مشتشان میگذارند؛ میپرسند: «آقا! مرجعیّت مثل سابق در ایران اهمیّت دارد؟» آنها هم میگویند: «نه آقا، مرجعیّت دیگر تمام شده است و مردم به مرجعیّت چندان اهمیّت نمیدهند». قصدشان این بود که موقعیّتِ مرجعیّت را که یک موقعیّت عالی و الهی است و در اعماق جان مسلمین دارای تأثیر و نفوذ است، پایین بیاورند. چون از مرجعیّت چوب و تودهنی خورده‌اند، خواستند از مرجعیّت انتقام بگیرند، نه از یک مرجع خاص. 2⃣ مطلب دومی که میخواستند در ذهن مردم جا بیندازند، این بود که «در سطح کشور ایران، دیگر کسی نیست تا مقام مرجعیّت را در دست گیرد؛ آن علمای بزرگ و آن ریشه‌های قوی دیگر تمام شدند؛ آیةاللَّه‌العظمی اراکی آخریشان بود و تمام شد.» این مطلب را میخواستند جا بیندازند و در این باره مفصّلاً حرف زدند. 3⃣ سومین مطلب این بود که خواستند وانمود کنند ملّت ایران از روحانیّت زده شده است و علاقه‌ای به روحانیّت ندارد. ✴️ روز وفات آن بزرگوار، تهران منقلب شد؛ ایران منقلب شد. واقعیت، بسیار عظیم بود. علّت این است که مردم ایران همچنان مقام والا و عظیمی را برای معتقدند. مردم ایران روحانیّت را از ته دل دوست دارند. البتّه نه هر روحانی نمایی؛ روحانی واقعی و عالم دین را. نه آن روحانینمایی را که دشمن میخواهد به‌جای روحانی در میان مردم جا بزند. مردم از او متنفّرند. مردم علمای واقعىِ دین را دوست دارند. هر وقت در این مملکت یک نغمه‌ی آزادىِ واقعی بوده است، رهبرش روحانیون بوده‌اند. در مراسم تشییع و عزای مرحوم آیةاللَّه العظمی اراکی این را مردم نشان دادند. بنابراین تبلیغات دشمن نقش بر آب شد. ✴️ تبلیغ کردند که در جامعه‌ی ایران، دیگر کسی وجود ندارد که شایسته‌ باشد. مردم در مقابل چشم خودشان دیدند که ناگهان فهرستی از علمای شایسته‌ از طرف خُبره‌های فن منتشر شد. کسانی که میتوانند بشناسند و حوزه‌ها دست آنهاست و قوام حوزه‌ها به آنهاست؛ میتوانند بگویند که چه کسی شایسته‌ است. البتّه آقایان فقط پنج، شش نفر را معیّن و معرّفی کردند. چنین مصلحت دانستند که پنج، شش نفر را بگویند؛ دیگر صد نفر را که نمیشود گفت. امّا من به شما عرض کنم، امروز اگر بخواهیم در حوزه‌ علمیّه‌ی قم کسانی را که لایق اند، بشماریم، از صد نفر هم بیشترند؛ فقط در همین حوزه‌ علمیّه‌ قم. ✴️ مطلب دیگر این‌که شروع کردند کسان خاصّی را به اسم معرفی کردن که فلان کس از همه بالاتر است. بنا کردند برای مردم مسلمان حکم دادن و فتوا صادر کردن! مردم در امر ، از همه جا سختگیرترند. حقّش هم همین است. من هم به شما عرض میکنم: عزیزان من! در امر مرجعیّت سختگیر باشید. مبادا احساسات، شما را به سمتی بکشاند. سختگیر به همان طرق شرعی که وجود دارد، باشید. ✴️ باید از آقایان قم و تهران هم واقعاً تشکّر کرد که فهرست از کسانی درست کردند که مردم میتوانند از آنها تقلید کنند و آن فهرست را به مردم دادند. این آقایان، این‌جا به وظیفه‌ خودشان عمل کردند. البتّه نمیشود گفت آنهایی که اسمشان در آن فهرست نیست، از کسانی که نامشان در فهرست، ذکر شده است، کمترند. عرض کردم اگر شما امروز به قم بروید، حداقل صدنفر را میتوانید پیدا کنید که میشود اسمشان را فهرست کرد و گفت این آقایان جایزالتّقلیدند. ✴️ در باب مرجعیّت، کسانی هستند که با وجود شایستگی، یک کلمه از خودشان اسم نمی‌آورند تا سی، چهل سال میگذرد. بعد از این مدّت به فکر آنها می افتند، پیششان میروند و اصرار میکنند؛ بعد از اصرار، میدهند. ما مثل مرحوم آیةاللَّه‌العظمی اراکی زیاد داریم. امروز در قم کسانی از همین عدّه هستند که شایسته‌ ؛ اما اگر هزاران نفر بروند و بخواهند اینها را به میدان بکشانند، میگویند ما نمیآییم! بحمداللَّه چنین کسانی امروز هستند. کسانی هستند که خودشان را اعلم از همه میدانند، اما بر زبان هم جاری نمیکنند. غالباً مجتهدین خودشان را اعلم از دیگران میدانند اما با وجود این‌که خود را اعلم از دیگران میدانند، حتّی بر زبان جاری نمیکنند. اینها این‌گونه‌اند. حاضر نیستند خودشان را مطرح کنند. حاضر نیستند به میدان بیایند. ✴️ بعد از رحلت مرحوم آیةاللَّه‌العظمی بروجردی، همین بزرگواری که دیدید دنیایی را متوجّه خود کرد و مشت او آن چنان گنجایش داشت که میتوانست بشریّت را در مشت بگیرد، نداد و رفت در خانه نشست. هر چه اصرار کردند، نداد. بنده خودم جزو کسانی بودم که به ایشان عرض کردم. ایشان آن وقت جواب نمیداد و فقط میفرمود: آقایان هستند. تا این‌که بالاخره یک عدّه رفتند و ایشان را وادار کردند. فتاوی ایشان معلوم بود؛ رساله‌ ایشان را تنظیم کردند و بیرون دادند. از این قبیل فراوان است. ✴️ امروز در گوشه و کنارِ حوزه‌ها کسانی از بزرگان هستند که سی یا بیست سال پیش، شایسته بودند که اسمشان آورده شود. اما نه خودشان اسم خودشان را آوردند و نه به آنهایی که میشناختند اجازه‌ این کار را دادند. دیگران هم که نمیشناختند. کسانی که اطراف شبهه‌ اند، بیشترین کاری که ممکن است انجام دهند این است که تعدادی خودشان را چاپ کنند و در خانه‌شان بگذارند، تا اگر کسی مراجعه کرد، بگویند: آقا، این هم ما؛ بگیر و برو. ✴️ یک نکته را لازم است عرض کنم. از برادران و خواهران عزیز خواهش میکنم این مطلب را بدون احساسات گوش کنند. آن روزی که در مجلس خبرگان، بعد از رحلت (ره) بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و بالاخره اسم این بنده‌ حقیر به میان آمد و اتّفاق کردند بر این‌که این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب کنند، من مخالفت کردم؛ مخالفت جدّی کردم. نه این‌که میخواستم تعارف کنم؛ من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولی بعد دیدم چاره‌ای نیست. زیرا به گفته‌ افرادی که من به آنها اطمینان دارم، این در من شده است. یعنی اگر من این بار را برندارم، این بار بر زمین خواهد ماند. این‌جا بود که گفتم قبول میکنم. چون دیدم بار بر زمین میماند. برای این‌که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگری آن‌جا بود، یا من میشناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول میکردند، یقیناً من قبول نمیکردم. ✴️ در قضیه‌ ، موضوع این‌گونه نیست. بار بر زمین نمی‌ماند. این قضیه متوقّف به فرد نیست. آری؛ آقایان فهرست دادند و اسم این حقیر را هم در آن فهرست آوردند. امّا اگر از من سؤال میکردند، میگفتم این کار را نکنید. بدون اطّلاعِ من این کار را کردند. بعد از آن‌که اعلامیه‌شان صادر شده بود، من خبردار شدم؛ والّا نمیگذاشتم. حتّی من به تلویزیون اطّلاع دادم و گفتم اگر آقایان ناراضی نمیشوند، اعلامیه‌ آنها را که میخوانید، اسم مرا نخوانید. بعد گفتند که نمیشود؛ تحریفِ اعلامیه است. آقایان نشسته‌اند، چند ساعت جلسه کرده‌اند؛ نمیشود. ✴️ من اکنون به شما عرض میکنم: ملّت عزیز! عزیزان من! آقایان محترم و بزرگانی که از گوشه و کنار گاهی به بنده پیغام میدهید که بدهم! بار فعلی من بسیار سنگین است. بار رهبری نظام جمهوری اسلامی و مسؤولیتهای عظیم دنیایی، مثل بار چند است. این را شما بدانید. اگر چند را روی همدیگر بگذارند، ممکن است بارش به این سنگینی شود؛ ممکن است. فعلاً ضرورتی نیست. آری؛ اگر العیاذ باللَّه وضع به جایی میرسید که میدیدم چاره‌ای نیست، میگفتم عیبی ندارد. اما فعلاً آن‌گونه نیست. فعلاً نیازی نیست. بحمداللَّه این همه مجتهدین هستند. البتّه، خارج از ایران حکم دیگری دارد. بارِ آنها را من قبول میکنم. برای خاطر این‌که آن بار را اگر من بر ندارم، ضایع خواهد شد. آن روزی که احساس کنم آقایانی که امروز هستند، میتوانند بارِ خارج را هم تحمّل کنند، آن‌جا باز من کنار میکشم. 📚 بیانات 73.09.23 با تلخیص 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalat
💢سلوک عرفانی در دفاع مقدس 🔰مقام معظم رهبری ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄ 🔅پیرمردهای ما؛ اساتید سلوک و عرفان، سی، چهل یا پنجاه سال زحمت کشیدند، ریاضت کشیدند، عبادت کردند، تا در آخر عمرشان آن در آنها به‌وجود آمد و وجه‌الله را رؤیت کردند؛ توانستند را کسب کنند. 🔅یکی از عرفای معروف سلاک که از علمای بزرگی بود که من زیارتش کرده بودم، در این چند سال آخر زندگی‌اش تنها در نجف زندگی می‌کرد؛ آقازاده‌اش که در تهران بود، به من گفت که ایشان از نجف به من نوشته که آن چیزی که سالهای متمادی در انتظارش بودم، همین روزها خدا نصیبم کرد و آن را به دست آوردم. او بعد از چهل، پنجاه سال ریاضت، گناه نکردن، عبادت کردن، مستحبات را انجام دادن، روزه گرفتن، سختی‌ها را تحمل کردن، گرسنگی و فقر نجف را به جان خریدن، از عناوین و القاب و ریاستها کناره گرفتن و به اینها چشم ندوختن، زندگی را زاهدانه گذراندن و با توجه دایم به خدا، این حالت برایش پیدا شده؛ 🔅اما من می‌دیدم که یک جوان هجده، نوزده یا بیست ساله که نه ریاضت آن‌چنانی کشیده و نه پنجاه سال عمرش را صرف این کار کرده و نه استاد دیده، و فقط یک کار کرده؛ از جانش گذشته، خدای متعال این موهبت معنوی را در ظرف و در کیسه‌ی او گذاشته و این جوان نورانی طوری حرف می‌زند که آخوند «ملا حسین‌قلی همدانی» حرف می‌زده؛ مرحوم «حاج میرزاعلی آقای قاضی» حرف می‌زده؛ مرحوم «آقا میرزا جواد ملکی» حرف می‌زده. حرف این جوان، بوی حرفهای آنها را می‌دهد؛ در حالی‌که شاید این جوان اسم آنها را هم نشنیده است. 📚دیدار وزیر و مدیران وزارت اطلاعات ۸۳/۷/۱۳ 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalat
♨️شاخصه های جهان بینی عرفانی حافظ 🔰رهبر معظم انقلاب، ۶۷/۸/۲۸ ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄ 🔅بنده جهان‌بینی حافظ را جهان‌بینی عرفانی میدانم. بلاشکّ حافظ یک عارف است. حافظ، عارف به وصال حق رسیده و از دنیا رفته. 🔅ممکن است سؤال کنید که اگر ایشان عارف بوده، چرا به این زبان حرف زده؟ پاسخ این است که این زبان، زبان رائج عرفا و متذوّقین اسلام است. از زمان محی الدین عربی تا امروز، تا زمان حافظ و از زمان حافظ تا امروز. یعنی محی الدین عربی هم از شراب و محبوب و یار حرف زده، فخرالدین عراقی هم با همین زبان حرف زده، مولوی در دیوان شمس هم با همین زبان حرف زده، همه‌ کسانی که در عرفان آنها هیچ شکّی نیست، با همین زبان صحبت کرده‌اند. این زبان رائج عرفان بوده، در آن روزگار دلائلی هم دارد. ابن‌فارض، شاعر عارف معروف عرب قبل از حافظ، او هم با همین زبان حرف زده. 🔅من ادعا نمیکنم که همه‌ شعر حافظ در سرتاسر دیوانش، شعر عارفانه است. نه، بلکه به عکس، من این را هم یک افراط میدانم. اینی که ما بگوئیم تمام اشعار حافظ به یک تأویلی بالأخره به دین و عرفان و قرآن مربوط میشود، این مبالغه است. 💠جهان‌بینی حافظ، جهان‌بینی عرفانی است بلاشک. آن کسی که اشعار عرفانی ای را میگوید که نظیر او در باب عرفان تاکنون گفته نشده او نمیتواند جهان‌بینی ای غیر از جهان‌بینی عرفانی داشته باشد. اگر چه ممکن است در مدتی از دوران عمرش به این جهان‌بینی هنوز نرسیده باشد. در باره‌ جهان‌بینی عرفانی حافظ من چند جمله‌ای عرض میکنم: 1⃣ عشق 🔸اوّلاً بارزترین مظهر این جهان‌بینی در کلام حافظ عشق است و این بدین خاطر است که بشر در راه طولانی ای که دارد، در این مراحل طولانی سلوک انسان تا برسد به لقاءالله که از منزل یقظه شروع میشود، این منازل گوناگون جز با شهپر عشق امکان ندارد که حرکت بکند. بدون محبّت و بدون عشق و جذبه‌ عاشقانه، هیچ سالکی نمیتواند این طریق را حرکت کند. لذا در جهان‌بینی عرفا و در مکتب عارفان، عشق و محبّت جایگاه بسیار برجسته‌ای دارد و در دیوان حافظ هم، این موج میزند. 🌿بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش 🌿که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری 2⃣ وحدت وجود 🔸وحدت وجود که یکی از اصلیترین مباحث عرفان است، در کلمات حافظ فراوان دیده میشود. 3⃣ وحدت تجلی 🔸مسأله‌ وحدت تجلّی از مباحث معروف عرفان و میان عرفاست، در مقابل نظریه‌ فلاسفه‌ اسلامی که قائل به کثرت فاعلیت حق هستند، عرفا قائلند به وحدت فاعلیت و وحدت تجلّی. 🌿عکس روی تو چو در آینه‌ی جام افتاد 🌿صوفی از خنده‌ مِی در طمع خام افتاد 4⃣ حیرت 🔸یکی دیگر از مباحث عرفانی موجود در بساط عرفا، مسأله‌ حیرت است. همان چیزی که متأسّفانه به شک تعبیر شده در کلام کسانی که معنای حیرت عارف را درک نکردند، و آن را تفسیر کردند یا تعبیر کردند به شک. شکّ یعنی تردید در ریشه‌ی قضایا، در اصلِ قضیّه تردید دارد. این غیر از حیرت عارف است که هر چه عرفان او و معرفت او بیشتر میشود، حیرت او هم بیشتر میشود که: «زدنی فیک حیرة» از دعاهایی است که نقل شده و مأثور است. «و ما عرفناک حقّ معرفتک» که از رسول اکرم نقل شد. 5⃣ بی اعتنایی به دنیا 🔸بی اعتنائی به دنیا، دید عارفانه است. اینی که ما بیائیم این تعبیرات مربوط به بی اعتنائی را مربوط به رندی او بدانیم این درست نیست. بی اعتنائی به دنیا مال آن انسان مستغنی است. کی مستغنی است؟ آن کسی که دلش با خدا آشناست. 🌿غلام همت آنم که زیر چرخ کبود 🌿ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است 6⃣ سوء ظن به استدلال 🔸از جمله‌ خصوصیّات عارفانه‌ حافظ در دیوانش، سوء ظنّ او به استدلال است. که این مال عرفاست که: 🌿پای استدلالیان چوبین بود 🌿پای چوبین سخت بیتمکین بود 🔸میگوید استدلال تمکین نمیکند و نمیتواند تو را به همه جا برساند. حافظ هم همین مضمون را در غزلهای متعددی گفته است: «که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معمّا را» یعنی از راه حکمت نمیشود فهمید. 7⃣ سالوس ستیزی 🔸بحث سالوس‌ستیزی حافظ هم از همین قبیل بحث عرفانی است. یکی از بیت‌الغزلهای دیوان حافظ، سالوس‌ ستیزی است. دشمن نفاق و دورنگی است و تزویر در هر که که باشد؛ 🌿گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود 🌿تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود 8⃣ آزادگی 🔸آزادگی ای که در حافظ مشاهده میشود، ناشی از همین بینش عرفانی است. 9⃣ اخلاقیات 🔸اخلاقیات حافظ هم بخشی از جهان‌بینی حافظ است. @almorsalat