eitaa logo
تلخیص الکتب.
1.7هزار دنبال‌کننده
58 عکس
13 ویدیو
3 فایل
خلاصه کُتُب نحوی با روشی ساده و قابل درک.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ 💐الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. 🔰 حکم جمله(چه اسمیه و چه فعلیه) و شبه جمله (ظرف، جار همراه مجرورش) بعد از معارف و نکرات. 🔺اگر جمله یا ظرف بعد از نکره مَحضه بیایند، نقش آن‌ها صفت است. اما اگر بعد از معرفه مَحضه بیایند نقش آن‌ها، حال است. 🔺 نکته مهم: منظور از نکره محضه این است که اسم نکره ما مضاف به نکره دیگر نشده و هیچ صفتی برایش نیامده است و قابل انطباق به همه‌ی افراد از جنس خود می‌باشد؛ مثل رجل. ↸ منظور از معرفه محضه: اسم معرفه‌ای است که خالی است از علامتی که نزدیک کند او را به نکره مثل زید که علم است به خلاف اسمی که ال جنس بر او داخل شده مثل الانسان که شبیه نکره شده. ※ اما وقتی نکره غیره محضه(یعنی مثلا مضاف شود به نکره، یا مثلا صفت نکره برایش بیاید) باشد، یا معرفه غیر محضه باشد، جایز است جملات و شبه جملات بعد را صفت یا حال بگیریم. 🌛مثلا لا یفی الانسانُ یَغضِبُ. یغضب می‌توان حال یا صفت باشد. مثال دوم، جائنی رجلٌ کریمٌ یعلم الفقهَ جمله یعلم الفقه نیز دو نقش دارد. صفحه ۱۸۰ تا ۱۸۲. 🏮 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ 💐الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. √ تتمه ای در خصوص شبه جمله. ①: در شبه جمله ای که بعد از معرفه محضه می‌آید دو نقش جایز است: الف: صفت؛ بنا بر اینکه متعلَّق را معرفه در تقدیر بگیرم. مثل جائنی زیدُ فی الحوزه. ب: حال؛ اگر متعلَّق را نکره (کائنا) در تقدیر بگیریم. 🔰 اگر شبه جمله بعد از نکره غیر محضه بیاید نیز، می‌توان حال یا صفت باشد. 🌛قاعده کلی، زمانی که شبه جمله بعد از معرفه یا نکره واقع شود، صلاحیت دارد برای حال واقع شدن یا صفت واقع شدن مگر در یک صورت و آن یک صورت این است که اگر نکره محضه باشد نقش شبه جمله فقط صفت است و نمی‌توان حال باشد. ②: اسمایی داریم، که در لفظ نکره‌اند و در معنا معرفه‌اند؛ مثلِ اول در این کلام: 【کان سفری الی الشام عاماً اولَ】 🏮 منظور از اول یعنی دقیقا سال قبل و دقیقا سال قبل مشخص است پس اول ابهام و شیوع و گسترده ای ندارد در معنا ولی لفظش نکره است. این اسماء نکره اند و دیدیم که در مثال موصوف (عاما) نکره آمد. اسمایی داریم در لفظ معرفه اند در معنا نکره اند مثل علم جنس، که تمام احکام معرفه را دارند. ③: اسمایی هستند که صلاحیت دارند برای این‌که معرفه باشند یا نکره باشند. 【مثل الانسان اسیر الاحسان】 ※ پس کلمه الانسان از نظر لفظش معرفه است و از جهت معنایش نکره است چون شیوع و گستردی فراوانی دارد و مثل این است که بگویی کل انسان. صفحه ۱۸۲ تا ۱۸۴. 🌀 @talcheslkotob
هدایت شده از تلخیص الکتب.
💠حضرت (مدظله العالی): ✅ به پسران جوان نصیحت میکنم که، ازدواج کنند و نصیحت میکنم که در ازدواج و دختران را در نظر داشته باشند و نه «جمال» آنها را ... @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ 🌼الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. اولین از معارف ضمیر است. 🔰تعریف ضمیر: اسم جامدی است که بر متکلم یا مخاطَب یا غائبی دلالت می‌کند. 【 اسم دیگر ضمیر متکلم و مخاطب، ضمیر حاضر است زیرا صاحب این ضمیر در وقت نطق باید حاضر باشد.】 🔰حکم ضمیر: ضمیر اسمِ جامدِ مبنی است و به سبب بنائش مثنی و جمع بسته نمی‌شود و ذاتا و به سبب تکوینش بر مونث، مذکر، مثنی و جمع(چه مذکر چه مونث) دلالت می‌کند. √ ضمیر به اعتبارات مختلف، به اقسام زیر تقسیم میشود. ① به حسب مدلولش یا متکلم است یا مخاطب است یا غائب است ② ضمیر به حسب ظهورش و عدم ظهورش تقسیم می‌شود به بارز و مستتر منظور از بارز، ضمیری است که در ترکیب و در نطق ظهور دارد مثل انت، و تُ و کَ در نصرتُک و مستتر خلاف بارز است. 🏮ضمیر بارز بر دو قسم است. ➊: متصل، ضمیری است که دائما در آخر کلمه واقع می‌شود و ممکن نیست بر کلمه یا کلام مقدم شود ومستقل نیست از عاملش و فاصله از عامش نمی‌گیرد. ➋: منفصل، ضمیری است که از ویژگی‌های او این است که واقعه می‌شود در اول جمله و آغاز می‌شود کلام به آن و مستقل از عامل است و موخر می‌شود از عاملش توسط الا. صفحه ۱۸۴ تا ۱۸۸. 🌀 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ 🌼الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. ضمیر متصل به حسب جایگاهای اعرابی به سه نوع تقسیم میشود. ❶ نوعی که فقط در محل رفع است، مثل: 【تَ،تما،تم،تِ،تما،تُن،تُ】 و الف اثنین مثل: نَصرا، و واو جماعت، مثل نَصروا و نون نسوه مثل، نصَرْنَ و یاء مخاطبه مثل، اُنْصُرِی. ❷ نوعی که مشترک بین محل نصب و محل جر است مثل، یاء متکلم، و کاف خطاب(چه مذکر چه مونث)، و هاء الغائب(چه مذکر چه مونث) مثال: "لا یَنفعُک الا عملُک." کاف اول نصبی، و کاف دوم جری است. ❸ نوعی که مشترک بین رفع و نصب و جر است. مثل ناء متکلم. مثل "رَبَّنا لا تواخذْنا اِن نَسِینا او اَخْطَاْنا" "نا" اولی مضاف الیه در محل جر، "نا" دوم مفعول به و در محل نصب، و "نا" دوم و سوم، فاعل و در محل رفع است. صفحه ۱۸۸ تا ۱۹۰ 🌀 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ 💐 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. نکته کاربردی. ①: آوردن ها تنبیه بر ضمیرِ رفعِ منفصلی که خبر او اسم اشاره است فراوان است. 『 مثل ها انا ذا.』 🏮 و اگر خبر این ضمیر منفصل غیر اسم اشاره باشد فراوان نیست مثل قول عمر بن خطاب در روز جنگ اُحُد که گفته است: 【 هذا رسول الله، هذا ابو بکر و ها أنا عمر 】 (عجب،جناب عمر در محضر رسول خدا برای خودش ها تنبیه آورده ) ②: گاه بین ها تنبیه و اسم اشاره غیر ضمیر فاصل می‌شود ها-والله-ذا رجل محبٌ لعلمٍ صفحه ۱۹۱ تا ۱۹۲. 🚦 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الوافی. 🚦ضمیر منفصل به حسب جایگاه اعرابی دو قسم است. ۱.مختص به محل رفع، فقط اعراب رفعی می‌گیرند مثل هو هما هم تا صیغه ۱۴ ۲.مختص به محل نصب، فقط اعراب نصبی م‌یگیرند، مثل ایّاه ایّاهما تا صیغه ۱۴. جدید. 🚦تقسم می‌شود ضمیر مستتر به دو قسم. ۱.مستتر وجوبی، ضمیری که ممکن نیست در محل آن اسم ظاهر یا ضمیر منفصل قرار داد. مثل: انت مستتر در اِضْرِبْ زیدا. ۲.مستتر غیر وجوبی، ضمیری که ممکن است در محل آن اسم ظاهر یا ضمیر بارز قرار داد. 💐در موارد زیر ضمیر، مستتر وجوبی است. ①: ضمیر انت در صیغه ی امر مخاطب مثل اِضْربْ زیدا. ②: ضمیر فاعل باشد برای فعل مضارع صیغه هفتم مثل تضرب. ③: ضمیر فاعل باشد برای فعل مضاره صیغه ۱۳ و ۱۴. ④: ضمیر فاعل باشد برای افعال ماضی ای که مفید استثناء است. 『مثل: خلا، عدا، حاشا. مثل: حضر القومُ خلا زیداً.』 ⑤: ضمیر اسم مرفوع باشد برای ادوات استثناء ناسخه و افعال ناسخه، لیس و لایکون هستند. 『جاء القوم لیس زیدا』 ⑥: ضمیر فاعل باشد برای افعل تعجب. 『مثل: ما اَحْسَنَ الشجاعةَ』 ⑦: ضمیر فاعل باشد برای اسم فعل امر و اسم فعل مضارع مثل آمین به معنای اِسْتَجِبْ و اُفّ به معنای اَتضحرُ. ⑧: ضمیر فاعل باشد برای مصدری که آن مصدر جانشین فعل است. 『 مثل: قیاماً للزائرِ』 صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۶ @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ 💐الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. √ اعراب ضمیر مسستر جوازی. ۱. ضمیر مرفوعی مستتر جوازی، یا فاعل است، یا نائب فاعل است، یا اسم برای فعل ناسخ است و گاه فاعل برای اسم فعل است. 🌼 مثال برای اسم فعل البحر هیهات به معنای بَعُدَ جدا که هو در هیهات مستتر شده است. ۲. مرفوع برای یکی از مشتقات محض است، یعنی مرفوع اسم فاعل، اسم مفعول و صفت مشبهه است و واضح است که مرفوع اسم مفعول نقشش نائب فاعل است. 【 اما مشتقات غیر محضه یعنی مشتقاتی که اسمیت در آنها غلبه پیدا کرده است دارای ضمیر نیستند مثل احمد.】 ※ از جمله مشتقات محضه افعل تفضیل است، که غالبا ضمیر مستتر را رفع می‌دهد و اسم ظاهر و ضمیر بارز را قیاسا، رفع نمی‌دهد مگر خلاف قیاس مانند مررتُ برجلٍ افضلَ منه ابوه یا مررتُ برجلٍ افضلَ منه انت که نقش ابوه و انت فاعل برای افعل تفضیل است. 🔰نکته مهم، افعل تفضیل فقط در مسئله کُحل قانونی و قیاسی، اسم ظاهر را رفع می‌دهد. مثل «ما رأیت رجلا أحسنَ فی عینیه الکحل کحسنه فی عین زید» الکحلُ فاعل احسن واقع شده است. 🔺توضیح بیشتر این مسئله ان شاالله در محلش خواهد آمد. خلاصه صفحه ۱۹۶ تا صفحه ۲۰۰ 🚦 @talcheslkotob
عزیزان و بزرگواران با توجه به تازه تاسیس بودن این کانال لطفا نظرات و پیشنهادات خود را به آی دی زیر ارسال کنید،تا از بیانات شما کمال استفاده برده بشه. @Saifee
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. 🌿گاه کاف(کَ کما کُم...)حرف خطابی است و مبنی که محلی از اعراب ندارد.🌿 مشهور ترین مواضع وقوع کاف خطاب. 🌷۱.مثل،اَرایْتَک الحدیقةَ هل طالبٌ ثمرَها مبکرا،کاف خطاب حرفی گاهی متصل میشود به آخر فعل رایْتَ و میشود رایتَک به شرط اینکه بر فعل همزه استفهام مقدم شود و بعد از کاف اسم منصوبی بیاید و بعد از اسم منصوب جمله استفهامیه بیاید،دقیقا مثل مثال بالا.🌷 🍃نکته:تاء در رایتَ تصرف ندارد و فقط به شک تَ می آید.🍃 توجه:رایتَ در اینجا به معنای اَخبرنی است و منقول است از عرفتَ یا ابصرتَ و در این حالت متعدی یک مفعولی است. 🌺۲.ملحق شود به اسم فعلی که در معنا و عمل جانشین فعلی میشود که عمل نصب ندارد. مثل حَیَّهلَک.🌺 سایر مواردی که کاف خطاب به آنها ملحق میشود ان شاالله در پیام بعدی بررسی میشود. ۲۰۲ تا صفحه ۲۰۴ @talcheslkotob
تلخیص الکتب.
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. #النح
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. 🌿سایر موارد الحاق "کاف خطاب"🌿 🌺۳.بعضی افعال شنیده شده از عرب،مثل أَبْصِرک محمداً،لَسْتَک محمدا،نعمک الرجلُ محمود،بِئسَک الرجلُ سلیمٌ🌺 🌺۴.بعضی حروف که از عرب شنیده شده اند،مثل،کَلّا،بَلَی،که میشوند،کَلّاک،بَلَاک🌺. 🌷مثلا شما بگویی أ لستُ صاحبَ فضل علیک و جواب بشنوی به این صورت،بَلَاک.🌷 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. الوافی. 🌿اگر ضمیر متصل مجروری بعد از "لولا" بیاید،مثلا لولاکَ،یا لولایَ، نقش این ضمیر متصل مبتدا و محلا مرفوع است و خبرش واجب الحذف میباشد(موجودٌ)،و خود لولا حرف جر شبه زائد است که فقط ضمیر متصل را جر میدهد، بنا بر این،لفظ "کَ" بعد از لولا دو محل دارد محل قریب که میگویم کاف محلا مجرور است و محل بعید که میگویم کاف محلا مرفوع است،چون کاف مبتدا است🌿 🌿اگر ضمیر متصلی بعد از عسی بیاید،مثل عساکَ ان تُدرک المرادَ،بهتر است که بگوییم،عسی حرف رجاء به معنای لعل نصب میدهد اسم را و رفع میدهد خبر را و دیگر فعل ناسخ نیست.🌿 🌷نکته:طبق این بیان ضمیر متصل بعد از عسی فقط یک محل دارد که محلا منصوب است.🌷 صفحه ۲۰۴ تا ۲۰۵ @talcheslkotob