↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹افعال تَصییر(گردانیدن،از حالتی به حالتی دیگر شدن)🔹
💥گفته شد که ظَنَّ و اخواتش،به "افعال قلوب" و "افعال تَصییر" تقسیم میشوند.دست ی اول بررسی شد،اما"افعال تَصییر"،که مشهور ترین آنها هفت فعل است،و داخل بر"أَنَّ و دو معمولش"و "أَنْ بعلاوه فعل بعدش"نمیشوند.
✔️۱.صَیََّرَ،مثلِ"صَیَّرَ الصائغُ الذهبَ سبیکَةً".
✔️۲.جَعَلَ،مثلِ"جَعَلَ الغازلُ القُطنَ خیوطاً".
✔️۳.إتَخَذَ،مِثلِ"إتَخَذَ المهندسون الحدیدَ و الخشبَ باخرةً"
✔️۴.تَخِذ،َمِثلِ"تَخِذَتِ الحرارةُ الثلجَ ماءً".
✔️۵.تَرَکَ،مثلِ"تَرَکَ الموجُ الصَخورَ حَصیً".
✔️۶.رَدَّ،مثلِ"رَدَّ الأملُ النفوسَ الیائسةَ مستبشرةً"
✔️۷.وَهَبَ،مثلِ"وَهَبَ الآلاتُ الحدیثةُ السنابلَ حَبّاً.
#این فعلِ "وَهَبَ"جامد و فقط به صورت "ماضی"در این معنا استعمال شده است.
#خلاصه جلد دوم وافی صفحه ۱۰ تا ۱۲.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادةٌ و تفصیل🔹
💥أ-لازم نیست دو مفعول این نواسخ،در اصل مبتدا و خبر باشند،بلکه کافیست مبتدا و خبر باشند هر چند به نوعی از تاویل مقبول،مثل شان "افعال تحویل"و مثل شان "حَسِبَ".
#به دو مثال زیر توجه فرمایید.
✔️۱-صَیَّرْتُ الفضةُ خاتماً(نقره را به یک انگُشتر تبدیل کردم)،و مشخص است که اصل این دو مفعول مبتدا و خبر نیست،زیرا'الفضةُ خاتمٌ"(نقره انگشتر است)صحیح نیست.
#پس مثال فوق(الفضةُ خاتمٌ) صحیح نیست مگر با این تاویل که بگویم،نقره میتواند به صورت انگشتر در بیاد.
✔️۲-حَسِبْتُ المریخَ الزُهرةَ(گمان کردم سیاره مریخ همان ستاره زهره است)مشخص است که اصل این دو مفعول،مبتدا و خبر نیست،زیرا"المریخُ الزُهرةُ"(مریخ زهره است)صحیح نیست.
#پس این مثالِ"المریخُ الزُهرةُ" صحیح نیست مگر اینکه بگویم از باب تشبیه است.
#مصنف:هیچ نیازی به این نحو تأویلات نیست،زیرا باید بگویم،فصحاء عرب گاه داخل کردن این نواسخ را بر آنچه در اصل مبتدا و خبرن و گاه داخل کردن این ها نواسخ را بر آنچه در اصل مبتدا و خبر نبودند.
💥ب-افعال قلبی،علاوه بر دُخول بر مبتدا و خبر،داخل بر "أَنَّ" و"أنْ" که هر دو مصدریه هستند،هم میشوند و این مصدر،سد مسد دو مفعول واقع شده است و بی نیاز میکند فعل را از دو مفعول.
#مثال"علمتُ أَنَّ السباحَةَ اسلمُ من الملائک"
#اما افعال تحویل،بر مصدر(أَنَّ و أنْ)،داخل نمیشود.
#خلاصه جلد دوم وافی صفحه ۱۲ تا ۱۴
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادةٌ و تفصیل🔹
💥بعضی از علمای علم نحو،افعال قلوب را به چهار دسته تقسیم میکنند،گرچه ما سابقا گفتیم دو قسم هستند واین دو قسم بودن بهتر است.
۱.یقین به تنهایی،وَجَدَ،تَعَلَّمَ،دریٰ،الفیٰ و جَعَلَ.
۲.رجحان به تنهایی،جَعَلَ،حجا،عَدَّ،زَعَمَ هَبْ.
۳.برای هر دو ولی غالبا یقین رأیٰ و عَلِمَ.
۴.برای هر دو ولی غالبا رجحان،ظَنَّ،خالَ و حَسِبَ.
💥نکاتی در خصوص این افعال
عَلمَ دو مفعولی،در موارد زیر به یک مفعولی است.
🔹۱-درصورتی که مصدرِ"مفعول دوم" اضافه شود به مفعول اول،مثل"علمتُ تحرُّکَ الکواکبِ" که در اصل"علمتُ الکواکبَ متحرکةٌ" بوده.
#حکم فوق مختص به عَلِمَ نیست بلکه در جمیع افعال قلوب جریان دارد.
🔹۲-در صورتی که به معنای عَرِفَ باشد مثل"علمتُ الخبر"
#اگر "عَلِم"َبه معنای إنشقَّ باشد لازم است مثل "علم البعیرُ"
💥اما"رایٰ' در موارد زیر دو مفعولی است.
🔹۱-در صورتی که به معنای علم یا ظن باشد،مثلِ این قول خدای تعالی"إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً"،ماده "رأی" در اولی به معنای ظن،در دومی به معنای علم است.
🔹۲-در صورتی که به معنای خواب دیدن باشد،مثل"کنت نائماً و فرایتُ الصدیقَ مسرعاً الی القطار".
#اگر به معنای فهم و ابداء عقلی باشد گاه دو مفعولی و گاه یک مفعولیست،مثل"یختلف الاطباءُ فی امرِالقهوةِ فواحدٌ یراها ضارَّةً و و آخر یراها مفیدَةً"یا"فواحد یری ضررَها و آخر یری افادتَها".
#رأیٰ،در موارد زیر"یک مفعولی'است
🔹۱-در صورتی که به معنای"اصابَ ریئتَه" باشد،مثل"انطلق السهمُ فرأی الغزالةَ".
🔹۲-در صورتی که به معنای دیدن با چشم باشد"رأیتُ النَجمَ".
#أَرَأیْتَکَ،به معنای"اخبرنی"است که گاه دومفعولی و گاه یک مفعولیست وأُرَیٰ مضارع مجهولی ست،به معنای
أَظُنُّ،مثل"کُنْتُ أُریٰ الرحلةَ متبعةً"
#گاه تری در صورتی که الفش حذف شده است،بعد از "لا" یا"لو"آمده،و به معنای"لا سیما"است،مثل"کرمتُ الضیوفَ لو ترما علیٌ".
#خلاصه جلد دوم وافی صفحه ۱۴ تا ۱۸
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
💥ادامه نکات افعال قلوب.
🔹وَجَدَ،در صورتی که به معنای"لَقَیٰ" و"صادَف"باشد،یک مفعولی است،مثلِ"وجدْتُ القلمَ"و در صورتی که،به معنای"استغنیٰ"باشد،احتیاجی به مفعول ندارد؛مثل"وَجَدَ الأبیٌ بِعملِه".
🔹دری،اکثر استعمالش به صورت لازم است،و با حرف جر"باء"متعدی میشود،مثلِ"دریتُ بالخبر السارِ"،و اگر همزه تعدیه بر این فعل مقدم شود،متعدی به یک مفعول میشود،مثل"أَدریتُکَ بالخبر السارِ" و همچنین یک مفعولی است اگه به معنای"خَدَعَ"باشد،مثل"دریتُ الصیدَ"
🔹تَعَلَّم،در صورتی که به معنای"إعْلَمْ"باشد،جامد و دو مفعولی است و در صورتی که به معنای"تَعَلَّمْ"باشد مشتق و یک مفعولی است،مثل"تَعَلَّمْ فنونَ الآداب"
🔹ألقی،اگر به معنای لقیٰ،باشد یک مفعولی است،مثلِ"غاب عصفوریُّ ثم ألقیتُه".
#حَسِبَ،در صورتی که به معنای"عَدَّ"باشد،یک مفعولی است،مثل"حَسِبْتُ النقودَ التی معی"و در صورتی که به معنای"صارَ ذابیاضٍ" باشد،لازم است،مثلِ"حَسِبَ الغلامُ".
#جَعَلَ،اگر به معنای"أَوجَدَ و خَلق"یا "فَرَضَ و أَوجَبَ"باشد،یک مفعولی است،مثلِ"جَعَلَ اللهُ الشمسَ" و"جَعلتُ للحارسِ اجراً".
#مثال اول در معنای"خَلَقَ"و مثال دوم در معنای"فَرَض"َاستعمال شده است.
#هَبْ،در صورتی که فعل امر از ریشه"هَبة"باشد یک مفعولی است مثل"هَبْ بعضَ المالِ للهِ" و همچنین است اگر امر از ریشه"هیبة"باشد،مثلِ"هَبْ ربَّک فی کل ما تقدم علیه من عملٍ".
#خلاصه جلد دوم وافی،صفحه ۱۸ تا ۲۰
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
💥شرط عمل کردن این افعال ناسخه،این است که مبتدا شرایط"نسخ" را داشته باشد.
#باید دانست نواسخ با"انواع مختلفش"،بر موارد زیر داخل نمیشوند.
✔️۱.مبتدایی که دائما صدارت طلب است،مثلِ"اسماء شرط،اسماء استفهام،کم خبریه،مبتدایی که همراه لام ابتداست"
#از بین صدارت طلب ها،ضمیر شان استثناء شده است و دخول نواسخ بر او جایز است.
#داخل شدن نواسخ این باب(ظَنَّ و اخواتش)،بر مبتدایی که اسم استفهام است،یا مبتدایی که اضافه شده به اسم استفهام جایز است،و در این صورت اسم استفهام مقدم میشود.مثلِ"أیّاً ظَنَنْتَ أَحسنَ" و "غلامَ أیٍّ حسبتَ أنشطَّ".
✔️۲.مبتدایی که به سبب غیر همیشه مبتداست،مثلِ اسمی که بعد از"لولا" و"إذا"فجائیه می آید.
#مثال"لولا العقوبةُ لزادتِ الجرائمُ" و فتحتُ الکتابَ فإذا الصورُ فاتنةٌ".
✔️۳.مبتدایی که حذفش واجب است به شرطی که اصل آن نعت مقطوع بوده است.
#مثال"شکراً للمتعلمِ النافعُ العزیزُ" که در اصل "هو النافعُ العزیزُ"بوده.
✔️۴.کلماتی که فقط به صورت مبتدا استعمال شده اند،مثلِ"ما تعجبیه،طوبیٰ،دَرٌّ،اقلٌّ و بعضی الفاظ دعا،مثلِ ویلٌ و سلامٌ"
#خلاصه جلد دوم وافی،صفحه ۲۰ تا ۲۲
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹ترتیب بین ناسخ قلبی و دو معمولش🔹
💥ترتیبی بین این ناسخ و دو معمولش نیست و موخر شدن دو معمولش یا واقع شدن بین دو معمولش به خاطر غرضی بلاغی جایز است.
#مثال"السرابَ ماءً یظنُّ الجاهلُ"و"السرابَ یظنُّ الجاهلُ ماءً".
#اماترتیب بین دو مفعول و تقدیم یکی از آنها بر دیگری همان چیزی است که در مبتدا و خبر گفته شد.
#مثال"علمت اخِی شریکِی"تقدیم مفعول اول واجب است به همان دلیلی که مبتدا واجب التقدیم است.
🔹احکام مختص به افعال قلوب🔹
💥افعال قلبی پنج حکم مخصوص دارند که آنها را متمایز میکند.
💥از بین این پنج حکم،تنها یک حکم است که افعال متصرف و جامد،باهم مشترک هستند و چهار حکم مختص به افعال متصرف است.
#اما حُکمی که متصرف و جامد،از این افعال قلبی،در آن حکم با هم مشترک است تنوعِ مفعول دوم این"افعال"است،یعنی مفعول دوم به صورت"مفرد"جمله و شبه جمله می آید.
#مثال "علمتُ الریاءَ داءً وبیلاً"و"أریٰ الفضلَ یعرف اهلَه" و "علمتُ العفوَ مِن دواعی التالفِ".
#خلاصه جلد دوم وافی،صفحه ۲۰ تا ۲۵
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹احکام مختص به افعال قلوب متصرف،و مشتقاتی از این افعال که عمل فعل ماضی را دارند🔹
💥۱-تعلیق،منظور از تعلیق،باطل کردن عمل لفظی است،نه محلی.
#زمانی تعلیق اتفاق میفتد که،بعد از فعل قلبی،لفظ"صدارت طلبی" بیاید،یا لفظ صدارت طلب بعد از مفعول اولِ این افعال بیاد.
💥در حالت عادی و بدون اینکه فعل تعلیق شود،گفته میشود"عَلِمْتُ البلاغةَ ایجازأً"اما درصورتی که"صدارت طلبی"بعد از فعل قلبی متصرف بیاید،عمل لفظی خود را کاملا از دست میدهد.
#مثال اول،"عَلِمْتُ لَلبلاغةُ ایجازٌ"،در این حالت گفته میشود،جمله(لَلبلاغةُ ایجازٌ) محلا منصوب سد مسد دو مفعول عَلِمْتُ.
#مثال دوم،"عَلِمْتُ البلاغةَ لَهِی ایجازٌ"در این حالت،"البلاغةَ"،مفعول اول،و جمله"هِی ایجازٌ"محلا منصوب،و سد مسد مفعول دوم است.
#در دو مثال فوق"لام ابتدا"فعل را تعلیق کرده است.
💥در توابع مثالهای فوق،مراعت شکلی و محلی،جایز است.
#مثال"عَلِمْتُ لَلبلاغةُ ایجازٌ و الفصاحةُ اختصارٌ"(مراعات شکلی و ظاهری معطوف علیه)یا"عَلِمْتُ لَلبلاغةُ ایجازٌ والفصاحةَ اختصاراً"(مراعات محلی معطوف علیه).
#خلاصه جلد دوم وافی صفحه ۲۵ تا ۲۹.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
💥أ-گذشت که فعل قلبی که دو مفعول را نصب میدهد،توسط استفهام تعلیق میشود.
این تعلیق بوسیله استفهام،مختص به افعال فوق نیست،بلکه شامل موارد زیر هم میشود.
✔️۱.فعل قلبی که یک مفعول را نصب میدهد.مثل،نسی_عرف.
#مثال"من انتمو انا نسینا من انتمو"
✔️۲.فعل قلبی لازم مثلِ"تَفَکَّرَ".
#مثال"او لم یَتَفَکَّروا ما بصاحبهم من جنةٍ"
#تعلیق در اینجا از جار و مجرور هستش زیرا مجرور به حرف به منزله مفعول به هستش.
✔️۳.افعال غیر قلبی زیادی که قابل شمارش نیستن.مثل.نظر،ابصر،سئل.
💥ب.گذاشت که تعلیق در افعال قلبیه جامد و در بعضی نواسخ دیگر اتفاق نمیفتد،یعنی بعد از این افعال صدارت طلبی نمی آید.
💥ج.اگر جمله ی همراه با ادات تعلیق بعد از فعل لازم بیاد،این جمله در محل نصب هستش به اسقاط جار.
#مثال"فکرتُ أ صحیحٌ هذا ام غیر صحیحٍ".
واگر این جمله همراه با"الفاظ تعلیق"بعد از فعل یک مفعولی بیاید و آن یک مفعول ذکر نشود،جمله سد مسد مفعول است و محل آن منصوب است،و اگر آن مفعول ذکر شود،جمله یکی از نقشهای زیر را دارد.
✔️ا.بدل کل از کل به تقدیر مضاف.مثال،"عرفت البارعَ ابو من هو"به تقدیرِ"عرفت شأنَ البارعِ........."
✔️ب.بدل اشتمال بدون تقدیر مضاف،مثال"عرفت البارعَ ابو من هو"
✔️ج.مفعول دوم بعد از تضمین عرفت به معنای علمت.
#مصنف:وجه دوم و سوم آسانتر و واضح تر است از نظر استعمال.
#خلاصه نحو وافی جلد دوم،صفحه ۳۴ تا ۳۶
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
تلخیص الکتب.
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. 🔹احک
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
💥سابقا گفته شد افعال قلبی متصرف احکام مختص به خود را دارند.
💥حکم دوم"إلغاء"است،منظور از "إلغاء"ممنوعیت عمل ناسخ قلبی،از عمل لفظی و محلی است،واین جایز است نه واجب.
💥سبب الغاء👇
✔️ا.وسط آمدنِ این عامل،مثل"النزاهةَ-رایتُ-وسیلةً لِتکریمِ صاحبها"
#در این حالت فعل قلبی أغلب عمل میکند،گرچه عمل نکردن هم جایز است.
✔️ب.آخر آمدن عامل،مثل"النزاهةُ وسیلةٌ لِتکریمِ صاحبها رایْتُ"
#مرفوع بودن اسمها در صورت عدم عمل ناسخ از باب مبتدا و خبر هست.
💥فرقِ "تعلیق" و "إلغاء".👇
✔️ا.تعلیق واجب است اما إلغاء جایز است.
✔️ب.اثر"تعلیق"گاه در دو مفعول و گاه در یک مفعول ظاهر می شود،اما اثر"الغاء" فقط در دو مفعول ظاهر میشود.
✔️ج.اثر "تعلیق" لفظی و به محل نمیکشد اما اثر "الغاء" لفظی و محلی است.
✔️د.در توابع"تعلیق"مراعات لفظی و ظاهری امکان دارد،اما در"الغاء"فقط مراعات ظاهری جایز است.
#خلاصه نحو وافی جلد دوم،صفحه ۳۶ تا ۳۹
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
هدایت شده از تلخیص الکتب.
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
💥سابقا گفته شد افعال قلبی متصرف احکام مختص به خود را دارند.
💥حکم"سوم"این افعال،بی نیازی از دو مفعول بواسطه مصدر مؤول.
#مصدر مؤول تشکیل شده از أنَّ و دو معمولش،و همچنین مصدر مؤول تشکیل شده از أنْ ناصبه،سد مسد دو مفعول این افعال میشوند.
#مثال اول"عَلِمْنا أَنَّ السیفَ یَنفعُ حیثُ لا ینفَع الکلامُ.و تاویل مثال میشود"علمنا نَفْعَ السیفِ...."
#مثال دوم"مَن ظَنَّ اَنْ یَسْلَمَ بالاستسلامِ".وتاویلش میشود"مَن ظَنَّ سلامتَه"
#مثال سوم"اللهُ یَعلَمُ أنِّی لم أقُلْ کذباً".و تاویل این مثال میشود"اللهُ یَعْلَمُ عدمَ کذبِ قولی"
#خلاصه نحو وافی جلد دوم،صفحه ۳۹ تا ۴۰
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
💥سابقا گفته شد افعال قلبی متصرف احکام مختص به خود را دارند.
"حکم چهارم"،جایز است وقوع فاعل و مفعول اول آنها دو ضمیر باشد که یک معنا دارد.
یعنی این دو ضمیرِ متصل،متحد در معنا،مختلف در نوع باشند.
#مثل"علمتُنَنِی راغباً فی مودةِ الاصدقاء"
#تاء و یاء دو ضمیر هستند که مدلولشان واحد و برای تکلم هستند،اما تاء ضمیر فاعلی و یا ضمیر مفعولی ست..
🔹نکته:این حکم مختص به افعال قلوب فوق نیست بلکه در افعال زیر هم جاری میشود.
✔️۱.رایٰ به معنای دیدن با چشم.#مثال"استیقضتُ فرایتُنی منفردا"
✔️۲.رایٰ به معنای دیدن خواب.#مثل"اخذنی النومَ فرایتُنی جالسا فی حفل ادبیِّ"
✔️۳.وجد به معنای(لقیٰ)#مثلِ"وجدتُنِی جاهلاً"
✔️۴.فَقَدَ.#مثلِ"فقدتُنی"
✔️۵.عدِمَ.#مثلِ"عدمتُنی"
#در غیر موارد بالا ضمیر متکلم منصوبی متصل جایز نیست گرچه ضمیر منفصل منصوبی جایز است.
یعنی کَلمْتُنی جایز نیست،اما"ما کلمتُ الا ایایَ"جایز است.
💥در این باب و جمیع افعال دیگر،اتحاد معنوی فاعل و مفعول اول"ممتنع"است،اگر فاعل ضمیرِ متصلِ مستتر باشد و مرجع آن مفعول به باشد.پس صحیح نیست"محمداً ظنَّ قائماً"(محمد ظن دارد خودش قائم است)
#اما اگر این ضمیر،فاعلی"منفصل و بارز"باشد،صحیح است.پس صحیح است"ما ظنَّ محمداً قائماً الا هو"
#خلاصه جلد دوم وافی،صفحه ۴۰ تا ۴۲.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
💥مسئله ۶۲،در خصوص قول،معنایش واینکه چه زمانی یک "مفعول" و چه زمانی"دو مفعول"را نصب میدهد.؟
💥نحوی ها به خاطر تشابه قول و مشتقاتش به ظن،وارد بحث قول هم شده اند.
أ.قول در صورتی که به معنای"تلفظ محض"باشد یک مفعولی ست.
خواه آن چیزی که قول به آن واقع شده است "مفرد" باشد و خواه"جمله".
#مثال اول"تسئلنی عن العظمةِ الحقةِ فاقول الکرامةَ و عن راس الرذائل فاقول الکذبَ" معنای قول در مثال فوق"اَنطقُ"و اَتلفظُ"است.
#مفعول اقول مباشرتا"الکرامةَ" و"الکذبَ" است.
#باید توجه داشت در این مثال و آنچه شبیه این مثال است،ما بعد قول محکی به قول نیست.
#مثال دوم"قال الشوقی آیةُ هذا الزمان الصحفُ. یعنی "تَلَفظَ شوقی"....
جمله بعد از قول"سد مسد"مفعول و در حکم یک مفعول و محلا منصوب است،گرچه مفعول به مباشرتا نیست.
#در صورتی مثال فوق را محکی قول گویند که قبلا بیان شده باشد،والا محکی قول نیست گرچه مقول قول است..
💥مقول قول:آن جمله ای که بعد از ماده قول می آید و محلش منصوب است.چه قبل از قول تکرار شده باشد و چه تکرار نشده باشد.
ب.اگر معنای قول "ظن"باشد،در این صورت دو مفعول منصوب مباشرتا بعد از او می آید و تمام احکام"ظن"ازجمله تعلیق و الغاء را دارد.
#اگر یک مفعول بعد از ماده قول بیاید،یا جمله ای بعد از او بیاید،به معنای ظن نیست،بلکه از قسم اول هست.
#خلاصه جلد دوم وافی،صفحه ۴۲ تا ۴۵.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0