↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی.🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
💥أ-منفی "کانَ" و مضارعش در صورتی که خبرشان "جمله" همراه با "إلا" استثناییه باشد،مقدم شدن واوی بر جمله خبریه و بعد از "إلّا"جایز است،مثل
"ما کانَ مِن بشرٍ إلّا و مِیتتُه محتومةٌ"
#نام این "واو"،را در اصطلاح
"واوی که داخل بر میشود بر خبر نواسخ" می نامند،این ”واو“ بر خبر لیس که به صورت "جمله" آمده باشد،نیز می آید،ودر غیر این موارد اگر "واو"بیاید،قیاسی نیست.
#مصنف:با وجود جایز بودن دخول این واو،و البته کثرتش،بهتر است این واو داخل نشود بر خبر.
💥ب-از روشهای"ادبی" که زیاد هم اتفاق افتاده است "کائناً ما کان" و "کائناً مَن کان"
#ترکیب،"کائناً"،حال و منصوب،اسم آن هو که به شیئ سابقی که آن صاحب حال است بر میگردد.
#مَن یا"ما" نکره "موصوفه" هستند،مبنی بر سکون،و در محل نصب هستند به عنوان خبر"کائناً"
#کانَ،فعل ماضی تام،فاعلش هو که به "مَن" یا "ما"راجع است.
#خلاصه صفحه ۴۵۰ تا ۴۵۲
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی.🔹حذفُ النون من مضارع کانَ🔹
💥زمانی که "جازمی"بر مضارع کانَ داخل شود،علامت جزم این مضارع سکون و واوِ قبل از "نون"حذف میشود،چون "واو" ساکن،با نونی که به خاطر جزم،ساکن شد،التقاء ساکنین،ایجاد میکند و "واو"حذف میشود.
مثلِ "لَمْ تَکُنْ"
#علاوه بر حذف "واو"حذفِ "نون"از مضارعِ کان هم جایز است،چه بعدش، حرفِ "ساکن" بیاید مثلِ"لَمْ أکُ ألْذین ینکِر المعرفَ" و چه بعدش حرف "متحرک" بیاید مثلِ"لم أکُ ذا مَنْ“
#در صورتی که بعد از "نون"،ضمیر متصل بیاید،حذفش،جایز نیست
مثلِ"إنْ یَکُنه"
💥توجه:این احکام فوق،در مضارع مجزوم کان جریان دارند،چه "تامه"باشد "کانَ"و چه ناقصه..
#مصنف،دو امر مهم را یاد آوری میکند.
💥۱.حذفِ "الفی" که عین الفعل "کان" است،و حذفِ"واوی"که عین الفعل مضارع و امر کان است،به این شرط است که،این سه فعل(ماضی،مضارع و امر)آخرشان ساکن باشد،
مثلِ"کُنْتَ،یَکُنْ،کُنْ"
💥۲-کان،اگر اسناد دهد به ضمیر رفع متحرک،ضمه دادن به"کافش"واجب است.مثلِ"کُنَّ،کُنْتَ،کُنْتما،کُنْتُمْ و...."
#خلاصه صفحه ۴۸۰ تا ۴۸۱
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی.🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
💥أ.از جمله اقسام عطف،عطف بر توهم است،مثلِ "لِیسَ زیدٌ عالماً و شاعرٍ"
علت جر "شاعرٍ"به این خاطر است که توهم شده بر"عالماً"حرف جری وارد شده،و شاعرٍ به آن "عالمٍ" که توهم شده،عطف شده است.
#مصنف:بسیار عجیب است چیزی که واقعا وجود ندارد،آن را فرض کردند،و برای او اثر قائل شدند،مثلِ باء حرف جر،که بر عالماً وارد نشده بود،
در ادامه میفرماید:واجب است از چنین عطفی صرفه نظر نمود، و اگر در اسلوب قدیم از چنین عطفی استفاده شده،به همان مواردش اکتفا کنیم و این عطف را قیاسی ندانیم.
💥ب.زمانی که بعد از خبرِ"لیسَ"یا خبر"ما" اسم مشتق و معطوفی ذکر شود،سه صورت دارد.
🌟۱.اسم مشتقی که عطف شده بر خبر این دو(ما و لیس)،وصف "عاملی" باشد که معمول "سببی" ای دارد،مثلِ"لیسَ المستعمرُ أمیناً و لا صادقاً وعدُه"
#در صادقاً علاوه بر نصب،جَر نیز جایز است بنا بر عطف بر توهم،اگر صادق را به صورت منصوب یا مجرور بخوانیم،اسم مرفوع بعد"فاعل" است.
و همچنین رفع صادق جایز است،بنا بر اینکه "مبتدا وصفی" باشد و مابعد فاعل بی نیاز کننده از خبر،یا اینکه "خبر مقدم باشد" و اسم مرفوع "مبتدای موخر" باشد.
🌟۲.معطوف به خبر وصفی باشد و بعد این وصف،اسم اجنبی بیاید، مثلِ"لیس محمودٌ حاظراً و لا غائباً حامدٌ"،کلمه غائباً عطف شده به حاظراً و کلمه حامدٌ عطف شده به کلمه محمودٌ
#جایز است که،این وصف،مرفوع و خبر مقدم شود و"اسم اجنبی"مبتدای موخر شود،و جمله دوم عطف به جمله اول شود.
🌟۳.در صورتی که این وصف،قبلش ما شبیه به لیس باشد و بعدش اسم اجنبی باشد،واجب است این وصف را رفع بدهیم و اسم اجنبی مبتدا موخر است،چه خبر"ما"مجرور باشد چه منصوب،مثلِ"ما محمودٌ حاظراً یا بحاظرٍ و لا غائبٌ حامدٌ"
#منظور از سببی یعنی اسم بعد از وصف ضمیری یا مثل ضمیری داشته باشد،منظور از اجنبی،این است که اسم خالی از ضمیر باشد.
#خلاصه صفحه ۴۹۶ تا ۵۰۰
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.🔹زیادة و تفصیل🔹
💥گفته شد اسم"أنْ"مُخففه،ضمیر محذوفی است،و غالبا این محذوف،ضمیر شأن است،اما در بعضی از متن های قدیمی،اسم"أنْ"مُخففه،به صورت ضمیر "بارز" و خبرش به صورت"جمله فعلیه" یا به صورت"مفرد" ذکر شده است.
#مثال "فَلوْ أَنْکِ فی یومِ الرخاء سألْتِنِی "
در این مثال،اسمِ"أَن" ضمیر بارز"کِ"و خبرش،سألْتِـنِی هستش.
#و مثلِ"بأَنْکَ ربیعٌ" که "خبرش" به صورت مفرد ذکر شده است.
#مصنف:این امثال شعری فوق،شاذ هستند،یا به خاطر ضرورت شعری این چنین وارد شده اند،و امروزه بهتر است به همان قانون سابق(اسمِ"أَن"ضمیر محذوفی است)تکیه کنیم،وچنین مثالهایی ذکر نشود،مگر برای متخصص های این علم.
#خلاصه صفحه ۵۵۶
http://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادةٌ و تفصیل🔹
💥أ-لازم نیست دو مفعول این نواسخ،در اصل مبتدا و خبر باشند،بلکه کافیست مبتدا و خبر باشند هر چند به نوعی از تاویل مقبول،مثل شان "افعال تحویل"و مثل شان "حَسِبَ".
#به دو مثال زیر توجه فرمایید.
✔️۱-صَیَّرْتُ الفضةُ خاتماً(نقره را به یک انگُشتر تبدیل کردم)،و مشخص است که اصل این دو مفعول مبتدا و خبر نیست،زیرا'الفضةُ خاتمٌ"(نقره انگشتر است)صحیح نیست.
#پس مثال فوق(الفضةُ خاتمٌ) صحیح نیست مگر با این تاویل که بگویم،نقره میتواند به صورت انگشتر در بیاد.
✔️۲-حَسِبْتُ المریخَ الزُهرةَ(گمان کردم سیاره مریخ همان ستاره زهره است)مشخص است که اصل این دو مفعول،مبتدا و خبر نیست،زیرا"المریخُ الزُهرةُ"(مریخ زهره است)صحیح نیست.
#پس این مثالِ"المریخُ الزُهرةُ" صحیح نیست مگر اینکه بگویم از باب تشبیه است.
#مصنف:هیچ نیازی به این نحو تأویلات نیست،زیرا باید بگویم،فصحاء عرب گاه داخل کردن این نواسخ را بر آنچه در اصل مبتدا و خبرن و گاه داخل کردن این ها نواسخ را بر آنچه در اصل مبتدا و خبر نبودند.
💥ب-افعال قلبی،علاوه بر دُخول بر مبتدا و خبر،داخل بر "أَنَّ" و"أنْ" که هر دو مصدریه هستند،هم میشوند و این مصدر،سد مسد دو مفعول واقع شده است و بی نیاز میکند فعل را از دو مفعول.
#مثال"علمتُ أَنَّ السباحَةَ اسلمُ من الملائک"
#اما افعال تحویل،بر مصدر(أَنَّ و أنْ)،داخل نمیشود.
#خلاصه جلد دوم وافی صفحه ۱۲ تا ۱۴
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
💥أ-گذشت که فعل قلبی که دو مفعول را نصب میدهد،توسط استفهام تعلیق میشود.
این تعلیق بوسیله استفهام،مختص به افعال فوق نیست،بلکه شامل موارد زیر هم میشود.
✔️۱.فعل قلبی که یک مفعول را نصب میدهد.مثل،نسی_عرف.
#مثال"من انتمو انا نسینا من انتمو"
✔️۲.فعل قلبی لازم مثلِ"تَفَکَّرَ".
#مثال"او لم یَتَفَکَّروا ما بصاحبهم من جنةٍ"
#تعلیق در اینجا از جار و مجرور هستش زیرا مجرور به حرف به منزله مفعول به هستش.
✔️۳.افعال غیر قلبی زیادی که قابل شمارش نیستن.مثل.نظر،ابصر،سئل.
💥ب.گذاشت که تعلیق در افعال قلبیه جامد و در بعضی نواسخ دیگر اتفاق نمیفتد،یعنی بعد از این افعال صدارت طلبی نمی آید.
💥ج.اگر جمله ی همراه با ادات تعلیق بعد از فعل لازم بیاد،این جمله در محل نصب هستش به اسقاط جار.
#مثال"فکرتُ أ صحیحٌ هذا ام غیر صحیحٍ".
واگر این جمله همراه با"الفاظ تعلیق"بعد از فعل یک مفعولی بیاید و آن یک مفعول ذکر نشود،جمله سد مسد مفعول است و محل آن منصوب است،و اگر آن مفعول ذکر شود،جمله یکی از نقشهای زیر را دارد.
✔️ا.بدل کل از کل به تقدیر مضاف.مثال،"عرفت البارعَ ابو من هو"به تقدیرِ"عرفت شأنَ البارعِ........."
✔️ب.بدل اشتمال بدون تقدیر مضاف،مثال"عرفت البارعَ ابو من هو"
✔️ج.مفعول دوم بعد از تضمین عرفت به معنای علمت.
#مصنف:وجه دوم و سوم آسانتر و واضح تر است از نظر استعمال.
#خلاصه نحو وافی جلد دوم،صفحه ۳۴ تا ۳۶
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹المسألة ۶۵ الفاعل🔹
💥تعریف فاعل:اسمِ مرفوعی ست که قبل از آن"فعلِ تام" یا"شبه فعل"وجود دارد.و این اسم مرفوع کار را انجام داده است،یا قیام فعل به این اسم مرفوع است.
#مثال¹"نَصَرَ کم اللهُ"(یاری کردن،توسط الله صورت گرفته است)
#مثال²"تَحَرّک الشجرُ"(قیام تَحَرّک،به الشجرُ است)
#فاعل به صورت"صریح" یا"مؤول"،در کلام وارد میشود.
#مثال ¹"وَلَقَدْ نَصَرَکُمْ اللهُ فی مواطِنَ کثیرَةٍ"
#مثال²"شاعَ أنَّ البغیَ وخیمُ العاقبةِ"
#مثال³ برای شبه فعل"أَ واقِفٌ علی الشجرةِ عصفورةٌ"
🔹زیادة و تفصیل🔹
#از بین حروف مصدری،سه حرف(أنْ،أَنَّ،ما)صلاحیت دارند برای اینکه تاویل به فاعل شوند.
#مصدر مؤول،از اجتماعِ"حرف مصدری"و"صله اش"ساخته میشود و حذف یکی از این دو جایز نیست،الا”أَنْ ناصبه“که گاه حذف میشود-در جایگاهای مُعینی که خواهد آمد ان شاء الله- و صله آن به همراه،تاویل به مصدر باقی میماند.
#گاه حذف”أَنْ“سماعی است،مثل"یُفرِحُنِی یبرأَ المریضُ"به تقدیر"أَنْ یبرأَ المریض".
#اگر تقدیر فوق نبود فاعل،یا محذوف بود یا جمله که هر دو مورد رضایت نحوی ها نیست.
#باید توجه داشت که فاعل هرگز به صورت جمله نیست،و در قول خدای تعالی"ثمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّىٰ حِينٍ"فاعل،ضمیر مستتری است("هو")که به مصدر مفهوم از فعل خود عائد هست.(بَدَأٌ).
#مصنف:تنها وقتی که فاعل به صورت جمله می آید،وقتی است که الفاظ این جمله حکایت شود،مثلا وقتی"رأیتُ البشیرَ"را میشنوی،بگویی:سِرْنِی رأیتُ البشیرَ،در این صورت این جمله محکی به اعتبار یک"کلمه واحد"فاعل و تقدیرا مرفوع است.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۵۵ تا ۵۸.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادة و تفصیل🔹
💥أ.اسم جنس جمعی در صورتی که مفردش فاعل باشد تانیث عاملش واجب است.
#مثال"سارت بقرةٌ" و "دأبتْ نملةٌ علی العمل"
اما اسم جنس مفرد خالی از"تاء"که ممکن نیست تمیز مذکرش از مونثش،تذکیر عاملش واجب است.
#مثال"صاحَ هدهد" و"غرد بلبل"
#در صورتی که تمیز مذکر از مونثش ممکن بود،همان تمیز مراعت میشود.
💥ب.اگر فاعل جمع مکسر باشد جایز است عامل به صورت مونث یا مذکر بیاید و در ضمیر عائد به این جمع نیز دو وجه جایز است.
#مثال"قامت الرجالُ کلُهم یا کلُها"
#احسن نزد علمای بلاغت موافقت ضمیر با عامل است،مثل"قامت الرجالُ کلُها".
💥ج.همانطوری که تا تانیث به فعل ملحق میشود به وصف نیز ملحق میشود،الا وصفی که غلبه دارد عدم دخول تا به آن وصف.#مثل"فعول"به معنای"فاعل"مثل صبور و جحود.و #مثل"فعیل"به معنای"مفعول"مثل طریح و طرید به معنای"مطروح و مطرود"
و#مثلِ"افعل تفضیل"و#مثل اسم فعل، مثلِ"هیهات"و همچنین به شبه جمله ای که عامل رفع است نیز"تاء تانیث" ملحق نمیشود.
#مصنف:چشم پوشی از اینکه شبه جمله رافع فاعل باشد بهتر است.(یعنی شبه جمله را عامل قرار ندیم بهتر است).
💥د.زمانی لفظ هر کلمه ای قصد شود؛چه اسم چه فعل و چه حرف.جایز است اعتبار"مذکر"به نیت لفظ و همچنین جایز است اعتبار"مونث"به نیت کلمه.
#مثال"ال حرفٌ یفید التعریفَ"یا تفید التعریفَ"
یا مثلا هنگام نگاه کردن به میم حرفِ الفبا گفته شود"إنه جمیلُ المنظر"یا "إنها جمیلة المنظر"
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۷۰ تا ۷۲.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادة و تفصیل🔹
💥”الاشتباهُ بین الفاعل و المفعول به“
#اشتباهِ"فاعل"و"مفعول" اکثرا زمانی اتفاق میفتد که یکی از این دو،اسم ناقص باشد و دیگری اسم تام.
#منظور از اسم ناقص،اسمی است که برای تعیین معنایش نیاز به مابعدش دارد،مثلِ اسم موصول،و ما موصوفه.
#منظور از اسم تام،اسمی است که این نیاز فوق را ندارد.
#مثالی که در این خصوص ذکر کرده اند.
"أَعْجَبَ الرجلُ ما کَرهَ الاخ"
💥برای رفع این اشتباه،ضوابطی را ذکر فرموده اند.
✔️۱.فرض میکنیم اسم تام فاعل است،در این صورت به جای آن،"ضمیر متکلم مرفوعی"قرار میدهیم،و فرض میکنیم،اسم ناقص مفعول به است.در این صورت به جای این اسم ناقص اسم ظاهر منصوبی قرار میدهیم که معنایش از"نتیجه ما و ما بعد آن"گرفته میشود.
#اگر بعد از این فرض،معنای درستی حاصل شد،پس به همین ضبط عمل میکنیم.اما اگر از این فرض معنای درستی حاصل نشد،پس ضبط سابق غلط است.
#توجه در مثال"اعجب الرجل ما کره الاخ"ضبط اول را اجرا میکنیم و نتیجه چنین میشود"اعجبتُ الثوب"(به تعجب وا داشتم لباس را)و روشن است لباس تعجب نمیکند.
#پس نتیجه میگیریم،الثوبَ که نتیجه"ما کره الاخ"است(آنچه عمر پوشیده است)،فاعل نیست.
✔️۲.ضبط دوم:فرض میکنیم،اسم تام(الرجل)مفعول به است،و ما،فاعل است،پس قرار میدهیم به جای اسم تام،ضمیر متکلم منصوبی،و به جای اسم ناقص،اسم ظاهری که نتیجه ی ما و مابعد آن است.
#در این صورت اگر این ضبط صحیح بود به همین ضبط حکم میکنیم،پس نتیجه ی مثال"اعجب الرجل ما کره الاخ"میشود"اعجبَنِی الثوبُ"(لباس مرا به تعجب انداخت،یعنی از لباسش تعجب کردم)این ضبط صحیح است پس ما فاعل است و الرجل مفعول به است.
✔️۳.اگر هر دو اسم"تام"بودند،بعد از جابه جایی از هر کدام معنای درستی حاصل شد به همان معنای درست،حکم میکنیم.
#مثال"امْکَنَ المسافر السفر"در این مثال قطعا"المسافر"مفعول به است زیرا شما میگوید"امکنَنِی السفرُ" و نمیگویید"امکنتُ السفرَ".
#مصنف:نادیده گرفتن این ضوابط و فروض بهتر است.و در خصوص این نوع مثال های به فهم دقیق لغات وارده در این امثله و همچنین به قرائن توجه می کنیم و بعد از فهم دقیق معنا حکم کنیم،و در واقع بهتر است پرهیز کنیم از پیچیدگی که در این قواعد وارد شده است.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۷۸ تا ۸۰.
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹مسأله ۶۷ نائب فاعل🔹
#ادامه ی نکاتِ در خصوص"فعل مجهول".
✔️۶.اگر فعل،ماضیِ ثلاثی و مضاعف باشد مثلِ عَدَّ در مجهولش سه وجه جایز است،ضمه دادن به فاء الفعل،اشمام و کسره دادن.
#اگر ترس اشتباه در یکی از وجوه فوق پیش آید،از همان وجه عدول میکنیم.
#مثلا در فعلِ امرِ"عَدَّ"میگویم"عُدَّ" و یکی از وجوه ماضی مجهول هم"عُدَّ"است،در این صورت برای عدم اشتباه از این وجه عدول میکنیم.
✔️ ۷.سه وجه فوق(ضم،اشمام و کسر)درحرف سوم از هر فعل ماضیِ معتلُ العین بر وزنِ"انفعل(انقادَ) و افتعل(إختارَ)"جریان دارد.
#حرکتِ حرف اول(همزه)،نیز شبیه حرف سوم است.مثلا در مجهولِ"إنْقادَ"علاوه بر اشمام میگویم"إِنْقِید،أُنْقُود"
✔️۸.وزنِ"انفعل و افتعل،اگر صحیح و مضاعف باشند،نیز این سه وجه را دارند.مثلِ "إمْتَدَّ"که در مجهولش علاوه بر اشمام میگویم"أُمْتُدَّ و إِمْتِدَّ".
✔️۹.اگر فعل جامد یا امر باشد هرگز مجهولش صحیح نیست.
✔️۱۰.اگر فعل ناقص و جامد باشد مثل"لیسَ و عسی"هر گز مجهول نمیشود اما اگر فعل ناقصِ غیر جامد باشد، مثل(کانَ،کادَ و اخواتشان)صحیح است مجهولشان.
#مصنف:برغم صحت مجهول افعال فوق،بهتر این است که گفته شود،این افعال فوق(ناقص غیر جامد) مجهول نمیشوند.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۸۶ تا ۸۹
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹اشیاء ذکر شده صلاحیت برای نائب فاعل واقع شدن را داشتند،و اگر در جمله ای بیش از یک شیئ صلاحیتِ نائب فاعل واقع شدن را داشت،فقط یکی از آنها نائب فاعل میشود زیرا که نائب فاعل مثلِ فاعل متعدد نیست.
اما میل کثیری از علماء نحو،به این صورت است که وقتی"مفعول به"در کلام باشد،مستحق به این نیابت است،با این وجود ترک افضل(مفعول به)را جایز میدانند.
پس در مجهول کردن این مثال"اَنشدَ الشاعرُ القصیدةَ انشاداً بارعاً فی الحفل امامَ الحاضرین"کثیری از نحوی ها قائلند که نائب فاعل،مفعول به باشد(انشدَتِ القصیدةُ...)و مانعی از نیابت غیر مفعول به نیست.
#مصنف(عباس حسن):رای بهتر و محکم تر این است که از بین این اشیائی که صلاحیت نائب فاعل واقع شدن را دارند،شیئ ای را انتخاب کنیم که برای توضیح و بیان معنی اهمیت بیشتری دارد،چه آن شیئ مفعول به باشد یا نباشد.
پس در مثال"خَطفَ اللصُ الحقیبةَ مِن ید صاحبتِها امامَ الراکبین فی السیارةِ"اولویت با نیابت ظرف است،و در مجهولش گفته میشود"خَطفَ امامُ الراکبین فی السیاره الحقیبه من ید صاحبتها"چون چیزی که در این خبر بسیار مهم و عجیب به نظر میرسد،این است که دزدین اون"کیف"در حضور راکبینِ در ماشین بوده و هیچ کاری با دزد نداشتند.
پس معیار در این نیابت،اهمیت بیان معناست،و هر کدام مهم تر بودند، مستحق به این نیابت هستند.
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۸ تا۹۹
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
اللّهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
🔹زیادةُ و تفصیل🔹
أ.نیابت حال،مستثنی،مفعول معه،تمیزِ ملازم با نصب،و مفعول لاجله،از فاعل جایز نیست،و این پنج مورد صلاحیت برای،نائب فاعل واقع شدن را ندارند.
#مصنف:البته گروهی از نحوی ها،معتقدن-به حق-نیابت کردن تمییز مجرور به مِن،و همچنین نیابت مفعول لاجله مجرور،جایز است به شرط فایده داشتن.
مثال¹:یُقامُ لِأجلالِ العلماء النافعین.
مثال²:یُفاضُ مِن سرورِ رؤیتهم.واین دو، نائب فاعل هستند،واسم ِسابق از آنها زائل میشوند.
ب.آنچه که صحیح است این است که نیابتِ خبرِ کانَ از فاعل بویژه اگر مفرد باشد،جایز نیست چرا که هیچ فایده ای ندارد.پس صحیح نیست"کِینَ قائمٌ"(بر فرضِ مجهول شدن کان)زیرا معنی این است که حاصل شده بودنِ قائمی و معلوم است که،دنیا خالی نیست از قائم بودن شخصی،و در نتیجه معنی بی فایده است.
ج.سابقا گفته شد که جمهور نحویون در بحث نیابت،"مفعول به"را مقدم میکنند.و بر این رائ نکات زیر مترتب میشود.
✅در مثالِ"زِیدَ فی اجرِ الصانعِ عشرونَ" "عشرونَ"مرفوع و نائب فاعل است و فعل(زِیدَ)خالی از ضمیر است.
و در صورتی که"الصانع"مقدم شود و گفته شود"الصانعُ زِیدَ فی اجره عشرونَ"یکی از دو امر زیر جائز است.
✔️۱.عشرون،نائب فاعل است،و فعل خالی از ضمیراست،ضمن اینکه علامت تثنیه و جمع به آخرش ملحق نمیشود.و در این صورت بقاء جار و مجرور واجب است،و ضمیر مجروری مطابق است با اسم مقدم.
مثال:الصانعان زِیدَ فی اجرِهما عشرونَ.
✔️۲.نصب کلمه ی"عشرین"که در این صورت نائب فاعل نیست،و فعل در این صورت دارای ضمیرِ مطابق با اسم مقدم است و وجود جار و مجرور واجب نیست.
مثال"الصانعون زِیدوا فی اجرِهم عشرین"
#نحو وافی جلد دوم خلاصه صفحه ۹۹ تا۱۰۰
https://eitaa.com/joinchat/2729246727C8ff5234cd0