من از #حوزهای میترسم که #خفهخونگرفته
🔺من از آتش رگبار اینها نمیترسم، صدای رگبار اسلحه های اینها معنایش شکست اینها است، خدا را شکر امروز همه دیدند جمعیت اینها چقدر کم شده و مردم با اینها همراهی نمیکنند. پس وقت کشتن است. تا در مجازی بتوانند زنده بمانند.
اما من #ازآنمدیرانیمیترسم که فردای روزی که رهبری دستور داد «گفتمان مقاومت» را با همه سخنان و اعمالتان بروز دهید، «گفتمان تغییر» را سر دست میگیرند و هم صدا با خاتمی و #اصلاحاتچیهایمفلوک میشوند. اینقدر نمیفهمند که گفتمان تغییر به نفع چه کسی مصادرهمیشود.#مدیریکهنمیفهمد دشمن روی تغییر اراده او و سخن او حساب باز کرده. #مدیری که نمیفهمد چقدر سخن و گفتمان #منفعلانه او میتواند فشار بر این مردم مظلوم را بیشتر کند.
🔺من از ریختن مظلومانه خون آرمان ها و روح الله های معصوم و مقتدر نمیترسم، امام گفت بکشید ما را ما زنده تر میشویم. آرمان زنده تر است روح الله زنده تر است مردم زنده تر میشوند. این درس کربلا است.
من از آن #مدیراننابخردی میترسم که
#دماز_رفع_فیلترینگ_میزنند. انگار نه انگار که محیط زیست نوجوان و جوان ما را حق ندارند به حکمرانی طاغوت بسپارند. میگویند مردم باید خودشان انتخاب کنند، نمیفهمند کجا نیاز به تصمیم گیری واحد حاکمیت داریم کجا تصمیم فرد فرد. مثل اینکه سر چهار راه به ملت بگوییم مردم باید خودشان بفهمند طوری بروند که تصادف نشود. یک چیزی از مردمسالاری شنیده اند و خوش بینانه ترین سخن اینکه نفهمیده اند.
🔺من از قطعنامه های سازمان ملل نمیترسم. بگذار مردم لمس کنند ماهیت حقوق بشر اینها را. آنقدر واقعیت به رخسار مان سیلی بزند تا تفاوت راست و دروغ را بفهمیم. خوب است. بگذار نسل دهه هشتادی ما بفهمد هر چه میگفتیم چقدر «جدی» بود. بازی نبود. شوخی نبود. شعر رپ و پاپ و نانای نای نبود. لایک و فالور و رل زدن و فن پیج شدن نبود. همه چیز جدی بود، واقعی بود. شاید اینطور از چنبره بیست سی واقعی دشمن در مجازی خلاص شوند.
🔺اما من از#حوزه ای میترسم که
#خفه_خون_گرفته. از حزب اللهی که دچار خودتحقیری و انفعال شده.
ازهیاتیکهفریاد«#هرهیاتیکپایگاهجهاد تبیبن» را نشنید. از آنانکه حرف از امید زدن را، حرف از نظام زدن را ، حرف از وصیتنامه سردار شهید زدن را، ماله کشی میدانستند و حالا دشمن به کل هیکلشان ماله میکشد از خون پدر و مادر به خون غلطان آن کودک شیرازی کنار حرم، شاید بیدار شوند. کاش بیدار شوند.
✍ علی مهدیان
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
من از #حوزهای میترسم که #خفهخونگرفته
🔺من از آتش رگبار اینها نمیترسم، صدای رگبار اسلحه های اینها معنایش شکست اینها است، خدا را شکر امروز همه دیدند جمعیت اینها چقدر کم شده و مردم با اینها همراهی نمیکنند. پس وقت کشتن است. تا در مجازی بتوانند زنده بمانند.
اما من #ازآنمدیرانیمیترسم که فردای روزی که رهبری دستور داد «گفتمان مقاومت» را با همه سخنان و اعمالتان بروز دهید، «گفتمان تغییر» را سر دست میگیرند و هم صدا با خاتمی و #اصلاحاتچیهایمفلوک میشوند. اینقدر نمیفهمند که گفتمان تغییر به نفع چه کسی مصادرهمیشود.#مدیریکهنمیفهمد دشمن روی تغییر اراده او و سخن او حساب باز کرده. #مدیری که نمیفهمد چقدر سخن و گفتمان #منفعلانه او میتواند فشار بر این مردم مظلوم را بیشتر کند.
🔺من از ریختن مظلومانه خون آرمان ها و روح الله های معصوم و مقتدر نمیترسم، امام گفت بکشید ما را ما زنده تر میشویم. آرمان زنده تر است روح الله زنده تر است مردم زنده تر میشوند. این درس کربلا است.
من از آن #مدیراننابخردی میترسم که
#دماز_رفع_فیلترینگ_میزنند. انگار نه انگار که محیط زیست نوجوان و جوان ما را حق ندارند به حکمرانی طاغوت بسپارند. میگویند مردم باید خودشان انتخاب کنند، نمیفهمند کجا نیاز به تصمیم گیری واحد حاکمیت داریم کجا تصمیم فرد فرد. مثل اینکه سر چهار راه به ملت بگوییم مردم باید خودشان بفهمند طوری بروند که تصادف نشود. یک چیزی از مردمسالاری شنیده اند و خوش بینانه ترین سخن اینکه نفهمیده اند.
🔺من از قطعنامه های سازمان ملل نمیترسم. بگذار مردم لمس کنند ماهیت حقوق بشر اینها را. آنقدر واقعیت به رخسار مان سیلی بزند تا تفاوت راست و دروغ را بفهمیم. خوب است. بگذار نسل دهه هشتادی ما بفهمد هر چه میگفتیم چقدر «جدی» بود. بازی نبود. شوخی نبود. شعر رپ و پاپ و نانای نای نبود. لایک و فالور و رل زدن و فن پیج شدن نبود. همه چیز جدی بود، واقعی بود. شاید اینطور از چنبره بیست سی واقعی دشمن در مجازی خلاص شوند.
🔺اما من از#حوزه ای میترسم که
#خفه_خون_گرفته. از حزب اللهی که دچار خودتحقیری و انفعال شده.
ازهیاتیکهفریاد«#هرهیاتیکپایگاهجهاد تبیبن» را نشنید. از آنانکه حرف از امید زدن را، حرف از نظام زدن را ، حرف از وصیتنامه سردار شهید زدن را، ماله کشی میدانستند و حالا دشمن به کل هیکلشان ماله میکشد از خون پدر و مادر به خون غلطان آن کودک شیرازی کنار حرم، شاید بیدار شوند. کاش بیدار شوند.
✍ علی مهدیان
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی