eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
10هزار ویدیو
333 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴کانال روشنگری وبصیرت متعلق به قرارگاه بسوی ظهور میباشد. شماهم میتوانید یک تحلیل گر بصیر سیاسی باشید👇 http://eitaa.com/joinchat/2353397772Ca74108e5e6 @uphjnv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#نکات_دعای_عهد 27 «پشتیبان مولا»💕 🌸 وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ‏...خداوندا پشتوانه‌‌ی محکمی برای‌ مولای ما
28 «یاور‌‌ آبادگر»💕 🌴وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَكَ،...خدایا به دست او کشورهایت را آباد کن! 📜 در این فراز دعا از خدا می خواهیم خرابی ها و نابسامانی های شهرهای مختلف به دست حضرت سامان بگیره و همه جا آباد بشه... 💠 همانطور که امام باقر(ع) هم می فرمایند: فلا یبقی فی الأرض خراب الّا عُمَّر! 💯در زمان ظهور امام عصر، بر روی زمین، هیچ خرابی نخواهد بود، مگر این که آباد خواهد شد. ⚠️ اماااا....آیا همه اینها به یکباره اتفاق می افته یا باید از قبل زمینه سازی شده باشه؟؟ 🔰 مسلما‌ برای رسیدن به این آبادانی و مدینه فاضله فقط دعا و درخواست‌ کافی نیست و باید ایجاد عمران و آبادی یکی از ویژگی های یاران امام عصر عج باشد‌. 💟 چون حرکت در راه امام زمان یعنی ایجاد زمینه ظهور و حرکت به سوی آینده‌ ! 🔺 با توجه به این نکته معلوم‌ میشه که بسیاری از مشکلات سیاسی و اقتصادی جامعه ناشی از بی‌توجهی به فرهنگ و مدیریت مهدوی هست!! 🌷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. رشد یعنی... 💟 🔝 ←رشد→ به این معنی نیست که به جای خاصی برسیم ؛ رشد، حرکت مداوم به سوی مطلوب است...! 🌀رسیدن در دنیا معنا ندارد. تکاپوی مدام و تلاش دائم، سرنوشت محتوم ما در دنیاست. 🔴 «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقيه». از اول نقشه نکش که اگر به جایی رسیدی قرار پیدا خواهی کرد... 🍃 ❤️⊰✾⊱❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اجرای سرود سلام فرمانده بر سر مرقد مطهر فرمانده محور مقاومت ، شهید حاج قاسم سلیمانی ، با حضور ۵۰۰ تن از دهه نودیهای کشورهای هند پاکستان عراق افغانستان آذرباییجان اندونزی تاجیکستان مراکش مالاوی تانزانیا کنیا نیجریه ساحل عاج سودان مالی سنگال بنگلادش کومور بورکینافاسو بی‌جهت نیست که غرب تبلیغات شدید ضد این سرود رو در دستور کار گذاشته برای غرب شروع این اتحاد بین ملتها خصوصا نسل پاک و پای کار دهه ۸۰ و ۹۰ ، شروع نابودی کلیه ایسمهایی است که سالها مردمان دنیا رو با آن مشغول و چپاول کردند 🇮🇷سرداردلها 🇮🇷 ⠀ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#ژنرالهای_جنگ_اقتصادی #بر_اساس_واقعیت #قسمت_سوم با حالت خاصی شروع کردم حرف زدن: آقا محمد .
گفت: باشه نرگس خانم ولی سخته اذیت میشیاااا نگی نگفتم ضمنا دیگه قسم جون خودتم واسه این چیزها نخور!!! خوشحالی از برق توی چشمام معلوم بود با شوق گفتم : من مرد روزهای سختم عززززززززیزم! لبخندی نشست روی لبش شاید فکر نمیکرد اینقدر خوشحال بشم ! شادی از پیشنهادی که خودم هم فکر نمیکردم یه روزی از گفتنش اینقدر سخت پشیمون و ناراحت بشم! با انرژی زیاد ادامه دادم: خوب حالا از کجا شروع کنیم؟ گفت: یعنی الاااااان میخوای شروع کنی! گفتم: آره خوب اصلا خوبیش همینه! چون توی خونه ایم هر ساعتی بخوایم می تونیم کار کنیم دیگه بلند شو دیگه تنبلی نکن بلند شو محمددد.... دید دست بردار نیستم بلند شد و دستم رو گرفت و بدون اینکه چیزی بگه رفتیم کنار وسایلش... یه عالمه پیچ و مهره و اتصالات بهم نشون داد که باید به هم وصل میشدن تا آماده ی نصب بشن! اون لحظه به نظرم کار خیلی راحتی اومد با هیجان شروع کردم کاری رو که بهم یاد داد انجام دادن... همینطور که با هم داشتیم کار رو انجام میدادیم به حالت شوخی گفتم: با وجود من مجید آقا رو دیگه نیاز نداری برای چی پول شاگرد الکی میدی! لبخندی زد و گفت: نشد دیگه نرگسی! مردم رو از نون خوردن ننداز کارت رو بکن پول حلال در بیار! دو تایی زدیم زیر خنده... خیلی خوشحال بودم از اینکه آقا محمد لحظات بیشتری پیشمه و هم اینکه می تونستم کمکش کنم حس و حال خوبی بهم داده بود خودش می گفت: روزی حداقل سه چهار ساعت وقتشون رو همین اتصالات می گیره، این حرف بیشتر بهم انرژی داد یعنی من می تونستم کاری کنم که آقا محمد روزی سه ، چهار ساعت بیشتر کنارم باشه ضمن اینکه خیالم راحته که کار داره انجام میشه. اون شب با اینکه محمد خسته بود ولی بخاطر من تا نیمه های شب کلی کار انجام دادیم و پیچ و مهره ها رو طوری که بهم می گفت متصل می کردم. احساس مفید بودن داشتم آقا محمدم از اینکه من اینقدر راضی و خوشحال بودم خوشحال بود و با صبر نکته های ریز کارش رو بهم یاد میداد.... تا جایی کار کردیم که دیگه جفتی چشمهامون بسته میشد من که هنوز مقاومت می کردم ولی محمد داشت بیهوش می شد بین همون حالت خواب و بیداری گفت: خااانم اضافه کاریم میخوای من باهات بقیه اش رو حساب می کنم بیا بریم بخوابیم!!! رفتیم خوابیدم ... محمد که مثل جنازه افتاد ولی من با اینکه خسته هم شده بودم اما از هیجان خوابم نمیبرد... هزار تا فکر توی ذهنم می اومد برای من که، توی این چند وقت فقط شب تا شب اون هم یکی، دو ساعت همسرم رو دیده بودم حضور چند ساعته کنارش در حالی که کمک حالش بودم خیلی لذت بخش بود و دوست داشتم این برنامه ادامه داشته باشه! نمیدونم با این رویا ها کی خواب رفتم! برای نماز صبح که به فلاکت بیدار شدیم و به چشم بر هم زدنی، از شدت خستگی دوباره خوابیدیم! وقتی بیدار شدم خیلی دیر شده بود نگران مثل برق گرفته ها پریدم که چقدر بد شد آقا محمد بی صبحونه رفته! اما تا توی آشپزخونه رسیدم دیدم به به چه خبر.... ادامه دارد.... نویسنده: با این ستاره ها راه گم‌نمیشود 👇 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#ژنرالهای_جنگ_اقتصادی #بر_اساس_واقعیت #قسمت_چهارم گفت: باشه نرگس خانم ولی سخته اذیت میشیاااا ن
محمد یه سفره ای انداخته بود که نگو و نپرس ! حقیقتا من تا حالا چنین صبحانه ای براش به این شکل آماده نکرده بودم همینطور که شوکه و ذوق زده بودم، متوجه حضورم شد دستش رو گرفت سمتم و با اشاره و یه حالت خاصی تعظیم کرد و گفت سلام صبح بخیر! البته درستش اینه بگم ظهر بخیر! خانم کارفرمااااا! لبخند عمیقی زدم و توی دلم از این کلمه اش کلی روحم به شعف اومد، خانم کارفرماااا حقیقتا شنیدنش جذاب بود! منم کم نیاوردم و گفتم: چشم رییس ! الساعه حاضر میشم ... در حالی که می رفتم دست و روم رو بشورم صداش از تو آشپزخونه بلند شد و گفت : رئیس نفرماییید خانم! ما مجید آقا! شوفر و شاگرد شما! نشستم کنارش و با هم شروع کردیم صبحانه خوردن شاید به نظر خیلی هاتون این یه اتفاق عادی بود اما برای من که سه و ماه نیم از ازدواجم گذشته بود و از این صحنه ها ندیده بود نه تنها عادی نبود که فوق العاده بود! چقدر این صبحانه چسبید واقعا توی قالب کلمات نمیاد که بگم! حسابی مشغول خوردن بودیم که که گوشی محمد زنگ خورد ولی رد داد و مشغولش کرد بعد هم گفت: مجید آقا بنده خدا از صبح منتظرم بوده... بعد هم ادامه داد: بهش پیامک دادم که دستمون جلو افتاده، نگران نباش دیرتر میام! بعد نگاهی به من کرد و گفت: البته این بخاطر اینکه دیشب کمکم دادی و دستم جلو افتاد، منم تصمیم گرفتم دو_ سه ساعت دیر تر برم سر کار، چون کارم عقب نبود و ضمن اینکه مزد کارفرما رو هم باید تا خورشید غروب نمیکرد میدادیم! دیگه همین قدر بضاعت و توانم بود نرگسی خانم! محمد خوب جواب کار من رو داد و این اولین شارژ باطری عاطفی من بود، شارژی که باعث شد انرژی بگیرم و با تمام قوا این مسیر رو ادامه بدم و خودم رو بدبخت کنم! وقتی محمد میخواست بره ازش خواستم یه مقدار از وسایل رو بذاره داخل خونه که وقتی بیکارم مشغول باشم، محمد هم قبول کرد.... بعد از اینکه رفت به سرعت رفتم سراغ کار محمد دلم میخواست بیشتر و بیشتر کمک بدم تا دستش جلو بیفته! اینقدر مشغول شدم که یادم رفت نهار درست کنم و در حالی که چشم هام رو از شدت خستگی بهم فشار میدادم، یکدفعه دیدم کلید توی در چرخید و در باز شد متعجب که یعنی کی می تونه باشه ؟! دیدم عههههه آقا محمد! نگاهی به ساعت انداختم دیدم ای وای اینقدر درگیر کار بودم که اصلا نفهمیدم زمان چطوری گذشت و غروب شد! توی همون نگاه اول محمد هم فهمید ماجرا چیه! هم خوشحال شد که چقدر کارش رو انداختم جلو! هم ناراحت شد و اومد دستم رو گرفت و گفت: دیگه قرار نشد از اینکارها بکنی مگه نگفتی با هم! نگاه چشمهات کن شده کاسه ی خون! بیا بریم داخل... بعد هم ادامه داد: حالا خانم خانما چی درست کردی بخورم که دارم از گرسنگی جان به جان آفرین تسلیم می کنم؟! دستم رو بهم گره زدم و با حالتی بین شرمندگی و لوس کردن گفتم: من از صبح درگیر کارهای آقامون بودم! نرسیدم دیگه! چشم هاش رو ریز کرد و گفت: عجب!!!! بعد هم لبخندی زد و به حالت شوخی گفت: چکار کنیم رییس شمایی دیگه! وچون خوب کار کردی باشه اشکالی نداره! شام هم مهمون من و با تمام خستگیش رفت توی آشپزخونه! محمد می خواست هر جوری هست کمک های من رو جبران کنه ولی نمی دونست که... ادامه دارد..... نویسنده: با این ستاره ها راه گم نمیشود 👇 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای دیدار علامه حلی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌹اهمیت جمعه 🌹 *🌳 مستحب موکد است که دارای ثواب زیاد وفواید فراوانی می باشد* و در بعضى از روایات دارد که : 👈غسل جمعه را ترک نمیکند ، مگر شخص فاسق. 🌷حضرت علی علیه السلام : *🌱اگر کسی غسل جمعه را ترک کند او در هم و غم خواهد بود تا جمعه ديگر .* 🌷حضرت صادق علیه السلام : *🌿غسل جمعه پاک کننده وکفارۀ گناهان است ميان دو جمعه.* 🌷حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله : *🪴هر کس غسل جمعه کند گناهانش آمرزيده ميشود تماماً و به هر قدمی که بر می دارد از برای غسل جمعه ، بيست حسنه برايش نوشته می شود.* 🌷حضرت صادق(علیه السلام): *🍀هر کس عمداً جمعه را ترک کند بايد استغفار نمايد.* 🌷حضرت صادق علیه السلام: 👈اگر روز جمعه گذشت روز شنبه *قضاء کند* واگر روز پنج شنبه رسيد ومی ترسد روز جمعه دسترسی به آب پيدا نکند ، روز پنج شنبه غسل را بجا آورد . 📚منابع : 1- گنج های معنوی 2- کشکول نوین ص377 *🌹 غسل جمعه* *⬅️وقت غسل جمعه از اذان صبح تا ظهر روز جمعه است و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود ؛* اگر تا ظهر انجام ندهد ، بهتر است که بدون نیت ادا و قضا تا غروب جمعه به جا آورد؛ *اگر در روز جمعه غسل نکند ، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به آورد ؛ و کسی که می‌ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند ، می‌تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد ، بلکه اگر در شب جمعه غسل را به امید آن که مطلوب خداوند عالم است به جا آورد،* (👈صحیح است و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید :) *👈🔹«اَشهَدُ اَن لاٰ اِلهَ اِلَّا اللّهُ وَحدَهُ لاٰ شَریٖکَ لَهُ، وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمّدً عَبدُهُ وَ رَسوُلهُ، اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلنٖی مِنَ التَّوّاٰبیٖنَ، وَاجْعَلنٖی مِنَ المُتَطَهِّریٖنَ»* (🌻 به دیگران فراموش نشود و خود را در این شریک بدانید🌻) *🌹تعجیل در فرج و سلامتی امام زمان صلوات🌹* *🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹* @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏خبرنگار از رزمنده می‌پرسه حالت چطوره؟ رزمنده هم با روحیه بالا جواب میده و میگه: حالم خیلی خوبه، اول شب دستم قطع شده ولی با این یکی دستم جنگیدم! هنرمند تویی، سلبریتی‌های گرین کارتی بمیرن هم نمیتونن اَداتو دربیارن!.... "Muhammad Siahroudi" @saritanhamasir
😂 حیف نون تو محرم سیگار میکشید بهش میگن: نکش گناه داره میگه: من عین شما نمی تونم بیخیال باشم ... اعصابم از دست یزید داغونه 😂😂 😌 -انساني عاقلی بود که به او زید مجنون میگفتند.. به اين خاطر اینکه هر انسان اديبي را به سکوت وا مي داشت -وقتۍ خبر تخريب بارگاه سیدالشهدا ؏ را شنيد، اندوهش شديد گرديد پاي پياده و ديوانه وار از مصر خارج شد، تا به کربلا رسید...بارگاه را خراب کرده و اب را بر ان جاری کرده بودند که شخم کنند اماهرچه اب میرفت باز قبر پنهان نمیشد..فردی که مسئول شخم زدن از طرف متوکل عباسی بود توبه کرد و به دست متوکل کشته شد. وزید بسیار غمگین شد. یک روز زید دید سر وصداییست و کسی باشکوه تشییع می شود..پرسید و گفتند: کنیز متوکل بوده. زید از غربت امام گریست و نامه ای به متوکل نوشت که: خدا اهل فساد و آنکه را بر اين دنياۍ فاني ايمان دارد، لعنت کند. - وقتي متوکل آن را خواند به شدت خشمگين شد و دستور داد او را زنداني کنند. چون شب فرا رسيد متوکل خوابی دید که برخاست و زيد را از زندان آزاد کرد و خلعت بسيار گرانبهايي به او پوشانيد و گفت: هر خواسته اي داري، بگو. زيد گفت: خواسته ام عمارت و ساختن قبر حسين ؏ است و اينکه کسي متعرض زائران آن حضرت نشود. متوکل دستور اين کار را صادر کرد و زيد با شادي بيرون آمد و در شهرها مي گرديد و مي گفت: هر کس قصد زيارت قبر حسين را دارد براي هميشه در امان است. بحار ج 45 ص 403 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💺 4 قسمت چهارم ⭕️ بحران در یک جامعه با اختلاف طبقاتی نقش زکات در اقتصاد اسلامی 🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😂 تولد 45 سالگیِ خاله م بهش یه لباس مرد عنکبوتی هدیه دادم تا بفهمه تولد ۵ سالگیم پارچ و لیوان نیاز نداشتم😂😂 @saritanhamasir —————————————————