eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
10.2هزار ویدیو
333 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶خواص کیا هستند؟ سخنرانان مطرح جامعه، سلبریتی ها، اساتید مشهور دانشگاه ها، تا حدودی نمایندگان مجلس و هر کسی که در بین مردم چهره هست و حرفش بین مردم خریدار داره میشه خواص جامعه. 💥 الان شما به فتنه اخیر نگاه کنید. جرقه فتنه توسط چه کسانی زده شد؟ خواص جامعه مثل سلبریتی ها.... 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷@saritanhamasir
✅ الان مثلا یکی از خواص که موضع گیری خیلی خوبی داشتند سید حسن نصرالله بود. خدا این مرد بزرگ رو حفظ کنه. 🔹در مورد مراجع تقلید هم میبینم برخی دوستان خیلی حرص میخورن که چرا مراجع بیانیه نمیدن؟ 🔶 ببینید واقعیت اینه که ما طی سال های کرونایی تقریبا اکثر مراجع و علمای تاثیرگذار جامعه رو از دست دادیم.... حالا کی بیاد بیانیه بده؟ 🔸کلا سه چهار تا مرجع باقی مونده که بنده های خدا خوب موضع گیری کردند. دشمن نامرد از این خالی موندن جای علما خیلی استفاده کرد. 🔸تنهامسیری شوید 👇 🇮🇷 @saritanhamasir
🔶مثلا حاج آقای عالی خیلی خوب جلو اومدند. استاد پناهیان و دکتر عباسی هم خوب سخنرانی کردند و سایر عزیزانی که برای روشنگری تلاش کردند ولی خب بنده نمیتونم اسم تک تکشون رو بیارم. ✅ خلاصه هر کسی میخواد بیشتر به خدا مقرب بشه باید توی همین فتنه ها بیشترین تلاشش رو بکنه. حاج آقا حسینی 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 مقدمه یک امتحان بزرگ الهی فراهم شده است 🌱 مراقب باشید! خبری در راه است ... 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷 @saritanhamasir
🚨 چرا سلبریتی‌ها در توئیتر و اینستاگرام دچار توهم مخاطب فراوان می‌شوند؟ ⭕️ شبکه‌های اجتماعی آمریکایی با فناوری ‎، فیلترینگ را بر مخاطب اعمال می‌کنند. این حباب مبتنی بر ‎ است که از هوش مصنوعی بهره‌گیری می‌کنند و کاربران شبیه را به هم نشان و پیشنهاد می‌دهند. ⭕️ پلتفرم‌های آمریکایی مانند توییتر و اینستا و... کاربران را بر اساس نوع ذائقه، کنش‌ها و رفتارشان در محاصره کاربران شبیه خودشان قرار می‌دهند و یک فضای کانالیزه شده را برایشان رقم می‌زنند که باعث فریب آنها شده و تمام محیط را شبیه خودشان تلقی می‌کنند. 👈سلبریتی‌ها اینگونه در دام می‌افتند! 🔸تنهامسیری شوید 👇 🇮🇷 @saritanhamasir
این تصویر را ببینید👆 🔶 یک ساختمان در عینِ حال که در فضایِ حقیقی آرام و امن است در فضایِ مجازی سقوط کرده است. 🔸 ماهیت مجازی همین است. طرف در خانه اش نشسته، شهر آرامِ ارامِ است اما چون او از مجازی اخبار را دنبال میکند ، تصور میکند نصف شهرهای سقوط کرده است. 💢 در این یازده روز فضای همین بود در عموم خیابانها فضا آرام بود اما فضای مجازی از ایران یک کشورِ برافروخته به نمایش گذاشته بود... 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷 @saritanhamasir
⛔️ ببخشید که شما نیستید که مدافعان حقوق زنان براتون دل بسوزونن! ⛔️ ببخشید که شما برا حق تحصیل داشتن باید جون بدید و دنیا خفه خون گرفته! ⛔️ ببخشید که خون شما به درد استفاده های سیاسی دشمن نمیخوره! 🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 ناگفته هایی در مورد حجاب استاد رحیم پور ازغدی 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از هلند می آیم؛ کشور کوچکی در اروپا... با ایشان در هلند آشنا شدم. هلندی الاصل. ایمان عمیق و عمل به دستورات دین از سوی ایشان خیلی مرا متحیر کرد. این ویدئو ایشان است که از هلند به پیاده روی اربعین رفته است. می گفت: «من واقعا باور نمی کردم که یک غیر مسلمان می تواند مسلمان شود!» فرایند مسلمان شدنش را توضیح می دهد که خودتان ببینید. اما برایم قابل توجه بود که می گفت:‌ « مردم فکر می کنند اگر موهایتان را درست کنید و آرایش کنید یعنی خوشحالید و حالتان خوش است. اما آن موقع من اصلا احساس خوشی نداشتم. چون دائم نگران این بودم که ظاهرم چه طور است؟ مردم چه فکر می کنند؟ ولی الان که دارم حجاب می پوشم دیگر برایم اهمیت ندارد که مردم درباره ام چه فکری می کنند و فقط نظر خدای تعالی برایم مهم است. و اینگونه اعتماد به نفس من برگشت...» 💡 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، و ایران 🇮🇷@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از هلند می آیم؛ کشور کوچکی در اروپا... با ایشان در هلند آشنا شدم. هلندی الاصل. ایمان عمیق و عمل به دستورات دین از سوی ایشان خیلی مرا متحیر کرد. این ویدئو ایشان است که از هلند به پیاده روی اربعین رفته است. می گفت: «من واقعا باور نمی کردم که یک غیر مسلمان می تواند مسلمان شود!» فرایند مسلمان شدنش را توضیح می دهد که خودتان ببینید. اما برایم قابل توجه بود که می گفت:‌ « مردم فکر می کنند اگر موهایتان را درست کنید و آرایش کنید یعنی خوشحالید و حالتان خوش است. اما آن موقع من اصلا احساس خوشی نداشتم. چون دائم نگران این بودم که ظاهرم چه طور است؟ مردم چه فکر می کنند؟ ولی الان که دارم حجاب می پوشم دیگر برایم اهمیت ندارد که مردم درباره ام چه فکری می کنند و فقط نظر خدای تعالی برایم مهم است. و اینگونه اعتماد به نفس من برگشت...» 💡 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، و ایران 🇮🇷@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمیدونم چرا وقتی بابام خوابه تمام چیزایی که لازم دارم داخل کمد بالای سرشه 😐 😍 @saritanhamasir 😍
قدیما طرف خونه کرایه میکرد بهش میگفتیم ایشالا سال دیگه بتونی همینو بخری😆😆😆 الان جوری شده که بهش میگیم ایشالا سال دیگه بتونی همینو تمدیدکنی😢😢😢😂😂😂 🤣 @saritanhamasir 🤣
‏يه بار نصفه شب پاشدم ديدم دوتا پشه نشستن رو دستم دارن كنار هم خونمو ميخورن؛ احتمالا تازه عروس دوماد بودن كه داشتن تو يه ظرف غذا ميخوردن😂😂😂 🤣 @saritanhamasir 🤣
🇮🇷 🖼 / خسارت‌های اینستاگرام در ۱۰ روز اخیر 🔸تنهامسیری شوید 👇 🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_پنجم مرتضی درحالی‌که رو
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 جنگ با همه تلخی‌ها و زیبایی‌هایش تمام شد عمه در این سال‌ها تحصیلاتش را تکمیل کرد و گاهی در دانشگاه و گاه در حوزه تدریس می‌کرد . پدرم بعد از جنگ یکی دو سالی پریشان بود به‌سختی توانست ظاهرش را حفظ کند و خارج از مناطق جنگی بماند، با گروهی از اهالی روستا تعاونی راه انداخت، یک مرغداری و یک کارخانه کوچک روغن گیری اولین پروژه آنها بود. پدرم مرد جهادی بود و کارها را با سرعت پیش می‌برد ، گاهی ما هم برای کمک به روستا می‌رفتیم . همگی سوار ماشین لندرور می‌شدیم ، صفایی داشت ... و بین مسیر کلی خوش می‌گذشت... دوستش داشتم ، نمی‌دانم از چه زمانی شروع شد اما از وقتی‌که خودم را شناختم محبت مرتضی در وجودم حک‌شده بود . در تمام این سال‌ها او کنارم بود و با هم رشد می‌کردیم. وقت سربازی رفتن مرتضی که رسید به‌وضوح پریشان بودم صبح روزی‌که می‌خواست اعزام شود گوشه‌ی آشپزخانه داخل حیاط عصبی و بداخلاق کار می‌کردم معصومه خانم هم با حرف‌های تکراری و تذکرات زیادش اعصابم را به‌هم‌ریخته بود وقتی از آشپزخانه خارج شد سبد سبزی‌ها را با تمام قدرت داخل سینک کوباندم سبزی‌ها پخش شدند و عصبانیت من با یک بغض و اشک گرم ترکید... با گریه سبزی‌ها را جمع می‌کردم: _ لعنتی‌ها... لعنتی‌ها... حضورش را کنارم حس کردم: + چه کار می‌کنی با خودت ؟ چته تو پس ؟ با عصبانیت نگاهش کردم: _ هیچی نگو مرتضی عصبانیتم رو سرت خالی می‌کنما همان‌طور که یک ترب قرمز را گاز می‌زد دست‌هاشو بالا گرفت : +باشه باشه بابا تسلیم ما که داریم میریم طیبه خانم خلاصه خوبی هامون رو حلال کن بدی مدی که ندیدی... از لحن حرفش خندیدم گرفت ، همیشه می‌توانست مرا بخنداند . نمی‌دانستم چه بگویم فقط نگاهش کردم دوست داشتم بگویم : دلم برایت تنگ می‌شود ، زود زود نامه بده ، اما روم نشد... فقط نگاهش کردم و او هم همین‌طور چند ثانیه‌ای که برایم قد یک عمر طول کشید ... مرتضی به سربازی رفت و ما هم با درس و کارهای پدر مشغول بودیم و البته کتاب و کتاب و کتاب ، به مطالعه اعتیاد داشتم لذت کتاب خواندن و یاد گرفتن تنها چیزی بود که جای خالی مرتضی را برایم پر می‌کرد. نوروز سال شصت و نه هنوز چند ماه از سربازی مرتضی مانده بود همه به روستا رفتیم. من سال دوازدهم بودم و آماده کنکور می‌شدم از این‌که مرتضی چند روز اول تعطیلات نوروز پیش ما بود سر از پا نمی‌شناختم . در شلوغی منزل پدربزرگ و مادربزرگ تمام حواسم به‌راحتی مرتضی بود مثلاً اگر احساس می‌کردم تشنه شده سریع برایش آب می‌آوردم، سر سفره حواسم بود تا او غذا نمی‌گرفت لب به غذا نمی‌زدم و جالب این‌که او همه این ریزه‌کاری‌های مرا تعقیب می‌کرد و هر وقت چشم در چشم می‌شدیم با لبخند قدردان بود. آن نوروز برای اولین‌بار بعد از سال‌ها امیر را دیدم برای تبریک نوروز آمده بودند موهایش را فوکول زده بود انگار مثل دخترها با بیگودی موهایش را لوله لوله کرده بودند ، با پیراهن و شلوار سفید که ده تا پیله داشت ... با بچه‌ها حسابی به مدل موهایش خندیدیم و با تذکر مرتضی خودمان را جمع کردیم . امیر پسر یکی از اقوام بود که نسبت به بقیه اهالی روستا متمول تر بودند ، پدرش در میهمانی هم دائم در حال به رخ کشیدن دارایی خود بود. موقع پذیرایی من هم ظرف آجیل را چرخاندم وقتی پذیرایی کردم با لب‌ولوچه آویزان به آشپزخانه بازگشتم مرتضی جلوی در آشپزخانه مهربان گفت : +چی شده باز تن صدایم را آرام کردم و نزدیکش رفتم و گفتم : _ این امیرخان هیز با چشماش داشت قورتم می‌داد هیچ خوشم نمیاد ازشون ... مرتضی با خنده علامت سکوت را نشان داد و گفت : +برو داخل آشپزخانه‌ و تا نرفتن بیرون نیا خودم جمعش می‌کنم نگران نباش ... رفتم داخل ، با بودن او که نگران نبودم... زیر لب لبخند می‌زدم ... مرتضی که باشد حال من روبه‌راه است... آن روزها به‌واقع بچه بودیم نمی‌دانستیم که چند ماه دیگر سرنوشت چه بازی پیچیده‌ای را با ما شروع خواهد کرد ... ✍ صالحه کشاورز معتمدی ... ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @saritanhamasir
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴برخی سلبریتی‌ها برای گرفتن تابعیت کشورهای غربی ژست اپوزیسیون گرفته‌اند ♦️محمد گلریز، خواننده سرشناس ایرانی: ما از درگذشت خانم امینی غمگینیم اما این دلیل نمی‌شود که عده‌ای کشور را به آشوب و اغتشاش بکشند و تمامیت ارضی کشور را هدف قرار دهند. اکثر سلبریتی‌هایی که به مردم خط و آدرس غلط می‌دهند، هدفی بجز گرفتن گرین کارت آمریکا و تابعیت کشورهای غربی را ندارند. ♦️باید به سلبریتی‌ها بگویند که اگر می‌خواهید در مملکت فعالیت هنری یا کاری داشته باشید باید به اصول و قوانین این مملکت پایبند باشید. ما نباید نمک بخوریم نمکدان بشکنیم. تنها مسیری شوید 👇 🇮🇷 @saritanhamasir
🚨 فوری | یمن هشدار داد : شرکت‌های نفتی امارات و عربستان را ترک کنند 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷 @saritanhamasir
27.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستند "زنــدگی جــمعی" 🔸کارگردان: مهدی حامدی 💠 تهیه شده در: موسسه تنهامسیر آرامش ۱۴۰۱ 🔳 ▪️ 🇮🇷 @saritanhamasir