گربه سلبریتی
یکی از سلبریتیهای نیمهمحترم به تازگی عکسی از گربه باردارش منتشر کرده و گفته: «دارم بابا بزرگ میشم». در پی انتشار این خبر مصاحبهای داشتیم با این گربه بزرگوار. با ما همراه باشید:
خبرنگار: چی شد باردار شدید؟
گربه: وا خاک به سرم. این حرفها چیه؟ سوال بعدی لطفا!
خبرنگار: قراره اسم بچه رو چی بذارید؟
گربه: والا که باباش که ذلیلمرده تو سطل آشغال محله، کیسه نخاله ساختمونی افتاد رو سرش و مرد. دیگه باید ببینم آقاجونش چه تصمیمی میگیرن.
خبرنگار: خوب حالا فکر میکنید تصمیم آقاجون چی باشه؟
گربه: آقاجون گفته اگه دختر باشه اسمش رو میذاریم پیشی کوچولو و اگه پسر باشه میذاریم میشی کوچولو.
خبرنگار: خیلی خوب. چه توصیهای به گربههای همسن و سال خودتون دارید؟
گربه: البته من در حدی نیستم که توصیه کنم ولی به همه میگم خودتون رو باور داشته باشید. من خودم از تو سگدونیهای جنوب شهر، استخون بلند میکردم الان تو خونه یه سلبریتی تو شمال تهرانم. هیچ وقت خودتون رو دست کم نگیرید. باردار بشید. نترسید. جمعیت گربهها داره آب میره و این باعث سلطه سگها میشه.
خبرنگار: ممنون از لطفتون. امیدوارم همیشه مثل سگ بچه بیارید. موفق و پیروز باشید.
#علی_بهاری
#سبک_زندگی
#اجتماعی
#گربه_خانگی
#سلبریتی
@tanzac
دبه فرهنگی | در جشنواره فجر چه میگذرد؟
🔹ساعت ۱۰ صبح است. اولین بازیگر با کلی خدم و حشم وارد سالن میشود. شلوار گشاد مشکی مجهز به هفت خشتک به پا دارد و یک کت فاستونی سفید را به تن کرده است. پای راستش بوت قهوهای زنانه و پای چپ دمپایی حمام - دستشویی آبی. کلاه ورزشی آدیداس هم سرش گذاشته است. همه خبرنگاران عکس میگیرند. یک جوان فریاد میزند: «عاشق سلیقتم!»
🔸ساعت ۱۱ است. همه کلافه از این که شخصیت دیگری به اینجا نیامده تا این که سر و کله یکی از بازیگران زن پیدا میشود. ملافهای سفید با گلهای سبز لجنی پوشیده و از حوله آبی به عنوان روسری استفاده کرده است. کفش استوکدار نایک به پا دارد و کمربند وزنهبرداری به کمرش بسته است. کیفدستیاش هم، کیسه خالی برنج هندی است.
🔹بعد از ظهر ساعت ۳، سر و کله یکی از خوانندگان مشهور پیدا میشود. دبه خالی خیارشور را به جای بطری آبمعدنی دست گرفته و گاهی از آن مینوشد. نیمتنه بالا را با کیسه زباله مشکی پوشانده و برای نیم تنه پایین از کاغذ روزنامه دیواری استفاده کرده است. ناخنهای دست چپ را هم لاک آبی نفتی زده.
🔸ساعت ۵ بعد از ظهر، یکی از سیمرغداران دوره قبل سر میرسد. کت و شلواری مشکی، زیبا و شکیل پوشیده است. کفشهای مشکی واکسزده، بوی ادکلن فرانسوی و برق ساعت مچیاش باید توجه هر کسی را به خود جلب کند، اما نمیکند. هیچ کس سرش را هم بالا نمیآورد. بازیگر چند قدمی این طرف و آن طرف میرود، اما خبری نمیشود. ابروهایش را به هم گره میزند و دمق و پکر از پردیس خارج میشود.
🔹ساعتی بعد برمیگردد. سر تا پایش را با کفن پوشانده و کفش و جوراب هم به پا ندارد. نمیتواند عادی راه برود؛ مثل گنجشک، جفت پا کوتاه میپرد. همه تعجب میکنند و به سویش میدوند! یکی سلفی میگیرد و دیگری صورتش را میبوسد. فشار جمعیت به حدی بالاست که کفنش پاره میشود. در آن شلوغی زیر گوشش میگویم: «زیر کفنت چیزی پوشیدی؟» در شرایطی که یکی لپ چپش را میکشد و دیگری گونه راستش را میبوسد فریاد میزند: «نه. میخواستم طبیعی به نظر بیاد!»
▪️عرق سرد روی پیشانیام مینشیند. ما در آستانه یک آبروریزی تاریخی و افتضاح فرهنگی هستیم. فریاد میزنم: «مراقب باشید. لباس اول و آخرش کفنه!» همه فاصله میگیرند و او هم از ترس بیآبرویی، با پرشهای جفتپایی گنجشکیاش از پردیس خارج میشود.
#جشنواره_فجر
#سلبریتی
#علی_بهاری
@tanzac