eitaa logo
طنزک
360 دنبال‌کننده
380 عکس
127 ویدیو
4 فایل
محتوای کانال تولیدی است. از این که عضو می‌شوید، عضو می‌مانید و عضو می‌کنید ممنونیم. برای نقد و نظر، تبادل، پیشنهاد و انتقاد: @alibahari1373 نخستین پست کانال: https://eitaa.com/tanzac/1267
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا از سر تقصیر ما بگذره. چقدر به خیابانی خندیدیم! @tanzac
بیننده ندارید درست ولی دو تا موز سالم بذارید @tanzac
وقتی نهی از منکر نتیجه عکس میده. @tanzac
وقتی پسر حاج آقا میاد مصاحبه: چند تا خرگوش می‌بینید؟ وقتی غریبه میاد: چند تا هویج می‌بینی؟ @tanzac
زنگ ورزشِ دهه شصتی‌ها @tanzac
‏حتی توی تخیلی ترین لحظات ذهنم فکرشو نمیکردم چنین محتوایی توی فضای مجازی ببینم :))))))))) @tanzac ™️
«مادر، مقدس نیست» این جمله‌ای بود که بعضی عزیزان خارج‌نشین تازگی‌ها گفتند. یعنی چی می‌گید مادر، سلطان غم، مادر، کوه صبر یا مادر، پشتوانه ... جمع کنید بساط‌تون رو. این دوستان گویا کودکی سختی داشتند و به خاطر خراب‌کاری‌هاشون زیاد مزه شیرین دمپایی مامان رو می‌چشیدن. مثلا وقتی داشتند دنبال بسته نمک می‌گشتن که نمک‌دون رو پر کنند از مامان سوال می‌کردن: «این نمک‌‌ها کجاست؟» که مامان‌شون هم جواب می‌داد: «همونجا» کلمه همونجا خیلی دقیقه. یعنی مختصّات جغرافیایی رو اگر با محاسبات ریاضی دربیاری ضریب خطا داره ولی «همونجایِ» مامان‌ها نداره. حتی دیده شده بچه‌های موشکی هم می‌خوان سری جدید بالستیک‌های نقطه‌زن رو بر اساس سامانه همونجایابی مامان‌ها طراحی کنند که اگه این اتفاق بیفته نقش مهمی تو بازدارنگی دفاعی کشورمون خواهد داشت. وقتی مامانت میگه همونجا و پیدا نمی‌کنی، این میشه آغاز کار با اشیاء. کار با اشیاء مراتبی داره که از پرتاب دمپایی شروع میشه و به ضربات کاری، موثر و نقطه‌زن کف‌گیر ختم میشه. هرچند دیده شده ضربات کف‌گیر، بازدارندگی لازم رو نداره و به همین خاطر، مامان‌ها بهتره همون راهبرد پرتاب دمپایی رو در پیش بگیرن. البته دمپایی هم انواعی داره که مهم‌ترینش همونیه که مش صُغری، مادر حسین قصاب پاش می‌کنه. همون‌ها که جلوش بسته است و وقتی توش آب جمع بشه نمی‌فهمی و تا ما فیه خالدونت چندش میشه. این نوع دمپایی، فوق العاده موثر و بازدارنده است. واقعا جا داره روان‌شناس‌های کودک درباره‌اش، تحقیق کنند که چطور می‌تونه حسنی که فقط جمعه‌ها می‌رفت مکتب‌خونه رو تا تیم ملی المپیاد ریاضی ارتقا بده. البته این چیزهایی که از روش تربیتی مادرها گفتیم مربوط به دهه شصته. مادرهای 1400، کلا فرق می‌کنند. یعنی بچه‌ای که تو دهه شصت از درخت توت همسایه بی‌اجازه توت برمی‌داشت و به خاطرش، سه روز حصر خانگی می‌شد با یه وعده غذا، الان اگه از گاوصندوق خاله ساناز اینها طلا برداره با جمله "عزیزم به نظرت رفتارت مناسب بود؟" به اتاقش فرستاده میشه تا درباره آثار سوء دزدی بر اخلاق انسانی تحقیق کنه، با اینترنت نسل چهار! اون مجری‌ نسبتا محترمی که میگه مادر، محترم نیست احتمالا از همون‌هاست که تو مهمونی زن‌عمو مریم یه رون مرغ اضافه برداشته و وقتی به خونه برگشتن مامانش با گفتن جمله "تو می‌خواستی من رو جلوی جاریم، سکه یه پول کنی" چنان فلفلی به دهنش مالیده که اگه به دهن دست‌فروش‌های دهلی بریزی تغییر تابعیت میدن. یعنی مورد داشتیم واسه این رون مرغ بلکه بال مرغ اضافه چنان دعواش کردن که مرغه اومده تو خواب مادرش و گفته «حاج خانم، رون منه. راضیم» که تو همون خواب یه جوری سرش جیغ کشیده پرهای مرغه ریخته و مرغ گردون شده! خلاصه داداش! مادر با همه خوبی‌ها یا اشتباهاتش جلوه رحمت خداست. سرت رو بلند کن، کف پاش رو می‌بینی. @tanzac
‏تو ایتالیا در دمای ۳۰ درجه ۱۵ نفر از گرمازدگی مردن... میفهمید؟ مُردن! تو قم در دمای 43 درجه دارم چایی میخورم و مینویسم=))))))) @tanzac
شینزوآبه به رحمت خدا رفت. ضمن قرائت فاتحه، یادی کنیم از جایگاه تاریخی نامه ترامپ زیر بدن مرحوم! @tanzac
نامه یک سگ خانگی به مردم ملت شریف ایران! سلام علیکم. نمی‌دانم با چه زبانی بگویم از قلاده انداختن دور گردنم خسته شده‌ام. من می‌خواهم آزاد بگردم، ول بچرخم، با ماده سگ همسایه سر دیت بروم و او را به یک کاسه استخوان دعوت کنم. از همان‌ها که اصغر قصاب، آخر شب در جوی می‌اندازد. ولگردهای منطقه، آنجا را آباد کرده‌اند و من اینجا در ویلایی که یک دهم سگ‌دانی پدرم هم نیست دارم می‌پوسم! صاحبم، ناهار سوپ گوشت چرخ‌کرده می‌دهد. 🔸 لامصب! من از گوشت چرخ‌کرده بدم می‌آید. استخوان‌هایش را می‌اندازد جلوی ولگردها که هر چه ندارند مستقل‌اند و چه نعمت ارزشمندی است استقلال. یک لقمه استخوان گندیده که با استقلال به دست بیاید صد شرف دارد به گوشت بره با ذلت. به من که همین طوری کیوت‌ام – البته حمل بر خودستایی نشود - لباس زنانه می‌پوشاند و آهنگ «یک حلقه طلایی، اسمت را رویش نوشته‌ام» پلی می‌کند و بعد در حالی که دو دستش را به هم می‌کوبد می‌گوید: «آه آه جونم پی‌پی جون» اسمم را پی‌پی گذاشته است. پی‌پی خودتی و آن رفیق‌هایت. همان‌ها که گاهی مرا بهشان قرض می‌دهی. یکی‌شان برایم مژه مصنوعی گذاشته بود. گرد و خاک رفت داخل چشمم. دو تا پلک زدم، نیم‌متر بلند شدم. 🔸 سه روز پیش رفتیم پارک. قلاده‌ام را رها کرد و لگدی به نشیمن‌گاهم زد. البته برای شما نشیمن‌گاه است، برای ما پشتوانه دویدن! مردم ترسیدند و در رفتند. چند توله‌سگ هم نثار من و خودش کردند! در مورد من که فحش نیست، بیان یک واقعیت است. هیچ وقت از هویت خانوادگی‌ام فرار نکردم. تولگی، شناسنامه پرافتخار من است. پدر مرحومم هم ولگردی زحمت‌کش بود که عاقبت عمرش را در راه معاش توله‌هایش داد. رفته بود از آشغال‌های همان اصغر قصاب، استخوان بیاورد. نیسانی آبی ترمز برید و زیرش کرد. پدرم در جا تمام کرد و افتخاری شد برای جامعه سگ‌های ولگرد. راننده هم از معرکه گریخت و هرگز ردی نیافتیم. 🔸 شاید اگر پراید بود الان پدرم زنده بود. پس توله‌سگ، فحش نیست. یادی از مرحوم پدر است. ولی من مانده‌ام صاحبم چرا ناراحت نشد وقتی به پدرش نسبت برادری با پدر من را دادند؟ فردایش دوباره رفتیم دور دور! آن هم در یکی از شلوغ‌ترین پاساژهای شهر. یک لحظه غریزه‌ام غالب شد و انداختم دنبال گربه‌ای نر که از دور فکر کردم ماده‌سگ است. کافی است دو بار دیگر در محیط عمومی، غریزه غلبه کند. حتما راهی «باغ وحش اصلاح و تربیت» می‌شوم. 🔸 دیشب هم دعوت بودیم جشن تولد پِت پانیز جون. ماده است. داشتم مخش را می‌زدم که یکهو توله کامی چنان حمله‌ای بهم کرد که کرک و پر کامی ریخت. نگو با توله کامی این رل‌اند و من بی‌خبر. حیثیت سگ‌سانان رفت. همه پکر و دپرس از جشن تولد زدند بیرون. من هم زخمی شدم. فدای سر پت پانیز جون. خلاصه خانه محل زندگی ما نیست. به طبیعت برمان گردانید و الا به حرفه شریف پدر زباله‌گردم قسم نهضت بازگشت به توحش اصیل راه می‌اندازیم و همه را پاره می‌کنیم. @tanzac