eitaa logo
طنزک نیوز
3.2هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
8 فایل
🤣 اخبار کوتاه با چاشنی طنز 🤣 کانال اصلی مون 👇 @gooninews
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 وزیر فرهنگ گفت ۵۰ میلیون ایرانی عضو شبکه‌های اجتماعی داخلی هستن 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴نیویورک تایمز اعلام کرد اسرائیل میداند که ایران بمب اتم دارد برای همین است که به ایران حمله نظامی نمی کند. آفرین که میدانید😅 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 شجاع خلیل‌زاده گفت از همه اصحاب رسانه جز آن یک نفر عذر می‌خواهم! اون یه نفر کیه باوام🤔 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴باشگاه ذوب آهن اصفهان گفت در پی انتشار خبر عجیب و مضحک پیرامون پیدا شدن ادعیه و جادو! 👹 در رختکن تیم پرسپولیس، جهت روشن شدن افکار عمومی اعلام می‌نماییم باشگاه فرهنگی ورزشی ذوب‌آهن قویاً خبر مذکور را تکذیب کرده و بازی‌های رسانه‌ای از این دست را در شأن دو باشگاه بزرگ پرسپولیس و ذوب‌آهن نمی‌داند.🤔 باشگاه ذوب آهن پیگیری قضایی موضوع مذکور را حق خود دانسته و با جدیت، راستی آزمایی و ورود کمیته اخلاق و نهادهای ذی‌ربط جهت برخورد با این موضوع را خواستار است."😵‍💫 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🌨 هم اکنون مسدود شدن جاده قم اراک ده‌ها خودرو گرفتار شدن❄️ 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 9 اسفند سالگرد مرگ پیروز پسر ایران 🤭 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 رسانه های اسرائیلی اعلام کردن مواضع ارتش اسرائیل در الجلیل غربی مورد اصابت موشک های لبنانی قرار گرفت. 🐀 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
عبدالفتاح سیسی گفت ظرف چند روز به آتش بس در غزه خواهیم رسید. 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🚨حزب الله لبنان دو پایگاه اسرائیلی دیگه روتو مرزهای شمالی هدف قرار داد.🔥 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دعوت پزشکان یزدی از مردم برای حضور در انتخابات 🔺️پزشکان یزدی با دعوت از مردم تو انتخابات تاکید کردن که تمامی مردم به عنوان سلول‌های جامعه برای حفظ اقتدار و سلامت ایران عزیز وظیفه دارن در انتخابات شرکت کنن👌 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴«شهرام همایون» میگه : نگرانم که ما هم بمیریم و جمهوری اسلامی بماند! آخه دیوانهْ احمق چیزی که قطعیت داره جای نگرانی نداره ! این وعده الهیه😊 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یه نامزد مجلس تو شهر ارومیه با نخ و سوزن جیبشو دوخت تا نشون بده قصد اختلاس نداره !😐 هرچی ندیدیم تو این کاندیدا دیدیم🤯 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🚨شنیده شدن صداهای انفجاری در زینبیه دمشق 🔺️منبع خصوصی : انفجار بسیار شدیدی در حومه زینبیه رخ داده است 🔺️ پدافند هوایی سوریه با تهاجم در آسمان دمشق، پایتخت، مقابله می کند. 🔺️هم‌اکنون اعزام گسترده خودروهای امدادی به محل حمله 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 اردوگاه شهید هیثم سلیمان در غوطه دمشق در حومه شهرک ببیلا نیز هدف قرار گرفته است 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🚨رسانه های صهیونیستی گفتن اسرائیل مواضع نیروهای ایرانی در منطقه ببیلا در دمشق سوریه را مورد حمله قرار داده است. 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴به‌گزارش منابع سوری هدف این حمله ساختمانی بود که به عنوان مقر شبه نظامیان طرفدار جمهوری اسلامی ایران در جنوب دمشق عمل می کرد. 🔺️ چندین شهید و زخمی گزارش شده 🥀 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🚨رژیم صهیونسیتی با بمب های فسفری حومه میس الجبل را هدف قرار داد و  تپه العویضة  در شرق شهر الطيبة و حومه روستا حولا و مرکبا گلوله باران کرد🥺 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 محورهایی که به علت بارش برف مسدود هستند😯 🔺️ محور خرم آباد-پلدختر، محور سربیشه-نهبندان، محور دلگان-ایرانشهر، توسکستان-شاهرود، اراک-سلفچگان، دلیجان-سلفچگان، قم-سلفچگان، کاشان-اصفهان 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴تأخیر در فعالیت ادارات استان مرکزی❄️ 🔺️اداره کل مدیریت بحران استان مرکزی: به علت یخبندان، برودت هوا و ضرورت مدیریت مصرف گاز؛ فردا پنجشنبه ۱۰ اسفند ماه فعالیت ادارات و بانک‌های استان با دو ساعت تأخیر شروع خواهد شد. 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
📸 خیابان چهارباغ اصفهان، تجربه قدم زدن در یکی از زیباترین خیابان‌های جهان 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یه ساعت پیش یه خود رو جلو زندان اوین تو دره سقوط کرد 😯 خدا رو شکر آتش نشانان دو سر نشین داخل خود رو ، رو نجات دادن 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🌨بارش شدید در جنوب شرق/ ادامه سرمای هوا تا پایان هفته اصغری، کارشناس هواشناسی: 🔺️ شدت بارش‌ها در ۲۴ ساعت آینده در جنوب شرق کشور در حد طغیان رودخانه‌ها و آب گرفتگی معابر خواهد بود. 🔺️ در اصفهان، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد بارش برف ادامه دارد. 🔺️ سرمای هوا تا آخر هفته ادامه خواهد داشت. 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
📸 کوچه‌باغ‌های نجف‌آباد، اصفهان، ایران 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
طنزک نیوز
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍁 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 #هم_نفس_با_داعش #پارت9 تا رو زمین دراز کش افتادم متوجه شدم چن تا گلوله
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍁 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 چشمامو بستم، نفسمو تو سینه حبس کردم، تفنگمو برداشتم و سریع زیگ زاگی حرکت کردم و بیس متر جلو تر خودمو انداختم پایین نگاه سمت پشت کردم و دیدم بعضیا دارن میان و یه سریا سر جاشون قفل شدن.. شهادتینمو گفتم... من تو یه قدمی  تموم شدن عمرم بودم و هر کدوم از اون گلوله ها  می تونست منو مجروح یا حتی شهید کنه... نفسمو گرفتم و سریع تر حرکت کردم... من حدود 50 متر جلو رفته بودم اما یه نگاه سمت جلوم کردم و دیدم جلو تر حدود بیس متریم یه دیواره که می تونم  پشتش پناه بگیرم داشتم می رفتم جلوتر که دو تا از بچه ها هم خودشونو به من رسوندن تکیه دادم به دیوار و رو به روم بچه های خودی بودن... تا حالا انقدر نفس کشیدن برام سخت نشده بود...  آروم از سوراخ دیوار  جلو تر رو نگاه کردم و دیدم یه داعشی داره از اون ساختمون به سمت بچه ها شلیک می کنه من یه فرصت بیشتر نداشتم و اگه تیرم به هدف نمی خورد قطعا جاشو عوض می کرد  تا تو تیر رس من نباشه، برا همین ریسک نکردم و جامو با بغل دستیم عوض کردم و از سمت راست دیوار سریع خودمو به پشت ساختمون رسوندم نمی دونستم داعشیه منو دیده یا نه.. از پله ها آروم بالا می رفتم.، طوری که متوجه ورود من به ساختمون نشه . از طرفی گلوم می سوخت هر لحظه ممکن بود بازم ببوفتم به عطسه... طبقه ی سوم که رسیدم صدای گلوله خیلی نزدیک بود  دیدمش و سریع یه گلوله بهش زدم که به شکمش خورد و داشت  جابه جا می شد که یکی دیگه هم زدم  و از دیوار خراب شده افتاد زمین.. رفتم سمت دیوار و از گوشه ی دیوار به پایین یه نگاهی انداختم به پهلو افتاده بود و می شد صورتشو دید... ریش  سیاهی و بلندی داشت که از نیمه به  بعد قرمز رنگ بود... بچه ها یواش یواش ریختن  تو ساختمونا و خیابونا... زمان خیلی کند پیش می رفت و  هیجان و دلهره ای که تو اولین عملیات  داشتم باعث شده بود که خیلی احساس خستگی بکنم.. ساختمون به ساختمون درگیری بود تا اینکه فرمانده دستور داد همه جمع شن یه سمت  تا تو کمین دشمن نیوفتن... ما اونجا بودبم تا زمان بخریم و حواسشونو از جنوب حلب پرت کنیم و دو گروه دیگه  جاده رو بگیرن  ... اما هنوز  یه قسمت مهمی از قسمت ما مونده بود که دست داعش بود و ما فرصت زیادی برا آزاد سازیش نداشتیم 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
طنزک نیوز
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍁 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 #هم_نفس_با_داعش #پارت_10 چشمامو بستم، نفسمو تو سینه حبس کردم، تفنگمو ب
َ🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍁 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 با کمک خدا تا قبل غروب تونسته بودیم عملیاتو تموم کنیم و دو گروه دیگه هم موفق بودن... بچه ها جمع شدن و فرمانده شروع کرد به صحبت _ دوستان خدا قوت می گم بهتون... گل کاشتین، و بچه ها تو جنوب حلب تونستن از محاصره خارج بشن... می دونم خسته اید و روز سختی داشتین... اما ماموریت جدیدی بهمون سپرده شده که  اونم باید به حول و قوه ی الهی انجام بدیم.. اونم نگه داشتن این منطقه س و دیگه پیشروی نداریم... البته  می دونم یه تعداد  مجروح  داشتیم و به خاطر همین  گفتن تا چن دیقه ی دیگه نیروی کمکی و مهمات  بهمون می رسه... یا علی، بفرمایید استراحت کنین *** با تاریک شدن هوا صدای تیر اندازی که تو طول روز بود و خبر  از درگیری ها تو مناطق اطراف می داد، کم شد ... نفهمیدم کی خوابم گرفت که با شنیدن صدای پدرام از خواب پا شدم.. _ ها؟ _  پاشو فرمانده گفته همه جمع شن بلند شدم و نشستم. یاد روزایی افتادم که  تا لنگ ظهر می خوابیدم و کسی کاری به کارم نداشت، چه برسه بین خاک و خول بگیرم بخوابم ولی به هر  حال  اوضاع جوری  بود که همه می دونستن باید با سختیا کنار بیان.. لباسمو مرتب کردم و ایستادم..  شب سردی بود... حرفای فرماندهو نصف و نیمه شنیدم  ولی فهمیدم بچه های نیرو هوایی، متوجه خودرو های ضد گلوله ی  انتحاری داعش شدن و احتمالا می خواستن از اونا استفاده تا ازمون تلفات بگیرن و مجبور بشیم بکشیم عقب. داشتم فکر می کردم لابد می خواد نوبتی با یه آر پی جی کیشیک وایسیم.... _  شما باید دور تا دور  جایی که  هستیم رو خندق بکنید... درست شنیدم تو ادامه ی اون روز سخت تو اوج خستگی و نیاز به یه خواب چند روزه باید بیل و کلنگ دست می گرفتیم و زمینو می کندیم... *** از دور ماشین سیاهی رو با دوربین می دیدم که داشت میومد سمتمون، با سرعتی میومد که چند دقیقه ای طول نمی کشید که می رسید بهمون تا رسید به  چاله ای که کنده بودیم  با کله رفت پایین.. دیدن اون صحنه کل خستگی دیروزو از تنم در اورد و میشد فهمید همه ی بچه هام مثل من ذوق زده شدن... 5 تا خودروی انتحاری فرستادن و وقتی دیدن خبری از عقب نشینی ما نیست یه بالگرد فرستادن که اوضاعو بررسی کنه که بچه ها بهش شلیک کردن و برگشت... **** داشتیم تو اطراف گشت می زدیم که پدرام متوجه یه صداهایی تو ساختمون شد و رفت داخل تا ببینه چه خبره  حوصله نداشتم برم اما یهو دلم شور افتاد و منم رفتم تو ساختمون، آروم بی سر و صدا بالا رفتم ...   سر پدرام به سمت پنجره بود و یه داعشی  تفنگشو تکیه داده بود به سر پدرام داعشی :  تفنگتو بنداز زمین و دستاتم بذار رو سرت من اگه جای پدرام بودم زبونم بند اومده بود ولی پدرام با صدای صاف و بی لرز گفت : یه سلامی یه علیکی.. نمی دونستم اگه من شلیک کنم داعشی تو اون چند ثانیه تعادلشو از دست می ده و شلیک نمی کنه یا نه ناچار منم  تفنگمو تکیه دادم رو سر داعشیه که جا خورد _  خودت اسلحتو بنداز زمین حدس نمی زدم داعشیه همچین حماقتی بکنه و شلیک کنه  ولی با صدایی که شنیدم تموم تن و بدنم به لرزه در اومد 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
آرزوی امشبم؛ الهی برسد از جانب خدا مصلحت هایی که آرزویت بود ...👌♥️ شبتون خوش🌙 📌👇 🇮🇷@tanzaknews🇮🇷