eitaa logo
طنز و خنده درمانی حلال دکترداوود😂😂😂😍😍
1.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
16 فایل
بخند تا دنیا به رویت بخندد آخه چرا نمی خندی؟دیگه خندیدی..... کلیپهای طنزی برات میگذارم که تا بحال هیچ کجا ندیده باشی
مشاهده در ایتا
دانلود
یڪی از اعمال روزی ۷۰ مرتبہ "ذڪر استغفرالله و اسئله التوبہ" هست موافقے باهم بفرستیم؟
الهی به حق علی ابن موسی الرضا الهم عجل لولیک الفرج 🤲🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روز زندگی را دوباره از سر بگیر بی‌خیال هر چیزی که تا به امروز نشد... سلام صبح بخیر❄️☕️ https://eitaa.com/tanzedd کانال طنز و خنده حلال
' ﴿پروردگارا•••﴾ 𓂃𓈒 تنها دری که همیشه صاحب خانه با مهربانی میگشاید دره خانه توست🥹🫀 𓂃𓈒 ﴿حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ°°°🌿﴾ ️️خُـــــــــــــــــــــــــــــــدابراےِݦَݧ‌ْکافیست
🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼
پارت هفدهم« خانه نور» از شیخان به مسیر بازار حرکت کردم. پیاده روی زیاد بود اما ترجیح دادم تن به پیاده رفتن دهم. شهرِ قم بافتِ سنتی خودش را حفظ کرده بود. بازار را که دیدم خوشم نیامد بروم داخل. دیدم مسئله خاصی نیست که بروم و ببینم. موقع برگشتن سری هم می زنم. پیچیدم سمت راست و به مسیرم ادامه دادم. اینجا را به سمبوسه‌هایش می‌شناختم. دوست داشتم برای یک وعده نوشِ جان کنم. یکی از مغازه‌ها که اتفاقا هم باز بود، سمبوسهٔ پیتزایی خریدم. همان‌جا خوردم و ادامه دادم. دخترِ دبیرستانی بود که از او پرسیدم:« بیت النور کجا میشه ؟ از کدوم طرف برم؟» با علامت دست به من گفت که از سمت راست باید روم. اتوبوسِ رایگان حرم را دیدم اما سوارش نشدم. وسطای راه از این تصمیم منصرف شدم ولی اتوبوسی نبود که بخواهم بروم با آن. به جایی رسیدم که احساس می‌کردم گم شده‌ام. از طرفی خجالت می‌کشیدم بپرسم و طرف دیگر، متوجه مسیرِ نشان نمی‌شدم. چون برخی از مکان ها کوچه پس کوچه بود. بالاخره از خیابان رد شدم و مسیرم را پیدا کردم. خیلی تجملی نبود، اما نور از آن مکان می‌زد بالا. سمتِ چپم پارک مانندی بود که حاج آقایی بر روی نیمکت نشسته بود. داخل رفتم. نگران نبودم که کفش‌هایم بیرون مانده. چیزی برای از دست دادن - مخصوصاً کفشم- نداشتم. رنگ سبز خودش را نمایان می‌کرد. حاج آقایی با تسلط بسیار انگلیسی حرف می‌زد با زائرانی. تابلوی بزرگی زیارت حضرت معصومه سلام الله نوشته بود و من هم مقابلش ایستادم که بتوانم بخوانم. چندتا پله می‌خورد می رفت پایین تا برسی به محلِ عبادت حضرت معصومه ( بیت النور محلِ عبادت حضرت معصومه سلام الله بوده است.) نمازم که تمام شد آمدم بیرون. حاج آقایی با شال سبز ایستاده بود و خوش آمد می‌گفت به زائرانِ آنجا. لهجه و شکل و شمایلش به افغانستانی‌ها می‌خورد. پرسیدم:« می‌خوام برم چل اخترون، از کدوم طرف برم؟» - ببین یه امام زاده هست، به اسم شاه حمزه خیلی حاجت میده، اونم تو مسیرت برو. وقتی آدرس می‌داد؛ داشتم گیج می‌شدم. - کوچه رو که می‌بینی، برو تهش، بعد هم برو سمت راست، آنقدر برو که می‌رسی! من هم دلم را زدم به دریا و حرکت کردم. نمی‌دانستم چه چیزی در انتظارم است! ✍نویسنده: مائده اصغری
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺کلش واس ماس ... 🌺مولودی خوانی شیرین و بامزه با در برنامه حسینیه معلی امشب 🔹💠🔹 https://eitaa.com/tanzedd
رســـول خدا فرمود: هرکس در روز اول به راهی از راه‌های خـــیر بشتابد، به شاخه‌ای از شاخه‌های درخت طوبی در آویخته است و او را به سوی بهشت می کشاند.🌸از ماه ، روزه و صدقه است. https://eitaa.com/Tabligatgol به کانال حاجت روایی بپیوندید