eitaa logo
تربیت معنوی
6.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
93 فایل
﷽ 💌 همراه ما باشید در مسیر رشد معنوی ✅ با یک سبک زندگی قرآنی ❤️با دستورالعمل‌های مجرب علما 🙏 تبلیغات نداریم 👇ارتباط با ادمین جهت مشاوره وسؤالات @naserysaad 👇لینک عضویت در گروه هدایای معنوی https://eitaa.com/joinchat/1690239827C278acfec15
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🔴 حضرت علیه‌السلام ♦️بعدازظهر روز عاشورا، زمانی فرا رسید که امام حسین یکه و تنها ماند، به طرف راست خود نظر انداخت، هیچ مردی ندید. به طرف چپ خود نظر کرد باز کسی را ندید. غیر از خودش و زنان و بچه‌های کوچک کسی باقی نمانده بود؛ پس صدا زد: «آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که در مورد ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یاری دهنده‌ای هست که به امید ثواب خدا ما را یاری کند؟» صدای گریه و شیون زنان حرم بلند شد و همه مردم گریه‌کنان ضجه می‌زدند. ♦️سپس امام به در خیمه آمد و مقابل خیمه نشست. کلاه‌خود را از سر برداشت و عمامه‌ای بر سر گذاشت و به حضرت زینب فرمود: «فرزند کوچکم علی را به من بدهید تا با او وداع کنم». مادر علی اصغر رباب دختر امرؤالقیس بود. ♦️کودکش را آوردند؛ را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن او و فرمود: «پسر عزیزم وای بر این مردم، آن زمان که جد تو محمد مصطفی دشمن آنان باشد.». در این هنگام حرمله، تیری به سوی کودک رها کرد و آن تیر به گلویش نشست و گلوی علی اصغر را گوش تا گوش و رگ تا رگ در آغوش پدر پاره کرد. ♦️در حالی که خون از گلوی کودکش جاری بود به حضرت زینب فرمود: «این کودک را بگیر» سپس دست‌های خود را زیر گلوی علی اصغر برد، وقتی دست‌ها پر از خون شد به آسمان پاشید و فرمود: «خدایا تحمل این حادثه برایم آسان است، چرا که تو می‌بینی و در پیشگاه تو بچه ناقه صالح از کودک من جلیل‌تر نیست.» ♦️امام باقر علیه‌السلام فرمود: «از آن خونی که به آسمان پاشیده شد، قطره‌ای به زمین بازنگشت.» ♦️به روایت طبرسی: حضرت از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبری کند و کودکش را به خونش آغشته نمود و بعد دفن کرد. 📗چهل منزل با حسین، علی اکبر رنجبران، منزل ۱۴، ص ۱۴۳. @tarbiatemanavi
▪️ 🏴 ▫️سایز پروفایل @Tarbiatemanavi
🗓 روز هفتم محرم، بیاد حضرت و توسل به ایشان ☑️ السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ . 🏴 سلام بر عبداللّه بن الحسین، كودك شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده كه خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت كند حَرمَلَه بن كاهِل اسدى و همراهانش را كه به او تیر زدند. (ناحیه مقدسه) @Tarbiatemanavi
حضرت علیه‌السلام 🏴 بعدازظهر روز ، زمانی فرا رسید که امام یکه و تنها ماند، به طرف راست خود نظر انداخت، هیچ مردی ندید. به طرف چپ خود نظر کرد باز کسی را ندید. غیر از خودش و زنان و بچه‌های کوچک کسی باقی نمانده بود؛ پس صدا زد: ⁉️«آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که در مورد ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یاری دهنده‌ای هست که به امید ثواب خدا ما را یاری کند؟» صدای گریه و زنان حرم بلند شد و همه مردم گریه‌کنان ضجه می‌زدند. 🩸سپس امام به در آمد و مقابل خیمه نشست. کلاه‌خود را از سر برداشت و عمامه‌ای بر سر گذاشت و به حضرت فرمود: 🕯«فرزند کوچکم علی را به من بدهید تا با او وداع کنم». مادر علی اصغر رباب دختر امرؤالقیس بود. کودکش را آوردند؛ را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن او و فرمود: «پسر عزیزم وای بر این مردم، آن زمان که جد تو محمد مصطفی دشمن آنان باشد.». 🩸در این هنگام حرمله، تیری به سوی کودک رها کرد و آن تیر به گلویش نشست و گلوی علی اصغر را گوش تا گوش و رگ تا رگ در آغوش پدر پاره کرد. 🩸در حالی که خون از گلوی کودکش جاری بود به حضرت زینب فرمود: «این کودک را بگیر» سپس دست‌های خود را زیر گلوی علی اصغر برد، وقتی دست‌ها پر از خون شد به آسمان پاشید و فرمود: «خدایا تحمل این حادثه برایم آسان است، چرا که تو می‌بینی و در پیشگاه تو بچه ناقه صالح از کودک من جلیل‌تر نیست.» امام علیه‌السلام فرمود: «از آن خونی که به آسمان پاشیده شد، قطره‌ای 🩸 به زمین بازنگشت.» به روایت طبرسی: حضرت از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبری کند و کودکش را به خونش🩸 آغشته نمود و بعد دفن کرد. 📓چهل منزل با حسین، علی اکبر رنجبران، منزل ۱۴، ص ۱۴۳. @tarbiatemanavi
☑️ 🏴 روز ششم محرم به یاد حضرت علیه السلام أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ. 📌جهت اطلاع از برنامه توسل و مطالعه زندگینامه‌ی ایشان، در گروه زیر عضو شوید: 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1690239827C278acfec15 @tarbiatemanavi
🩸 🩸 ❓آیا مدافعی هست؟ حضرت علیه‌السلام 🏴 بعدازظهر روز ، زمانی فرا رسید که امام یکه و تنها ماند، به طرف راست خود نظر انداخت، هیچ مردی ندید. به طرف چپ خود نظر کرد باز کسی را ندید. غیر از خودش و زنان و بچه‌های کوچک کسی باقی نمانده بود؛ پس صدا زد: ⁉️«آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که در مورد ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یاری دهنده‌ای هست که به امید ثواب خدا ما را یاری کند؟» صدای گریه و زنان حرم بلند شد و همه مردم گریه‌کنان ضجه می‌زدند. 🩸سپس امام به در آمد و مقابل خیمه نشست. کلاه‌خود را از سر برداشت و عمامه‌ای بر سر گذاشت و به حضرت فرمود: 🕯«فرزند کوچکم علی را به من بدهید تا با او وداع کنم». مادر علی اصغر رباب دختر امرؤالقیس بود. کودکش را آوردند؛ را در آغوش گرفت و شروع کرد به بوسیدن او و فرمود: «پسر عزیزم وای بر این مردم، آن زمان که جد تو محمد مصطفی دشمن آنان باشد.». 🩸در این هنگام حرمله، تیری به سوی کودک رها کرد و آن تیر به گلویش نشست و گلوی علی اصغر را گوش تا گوش و رگ تا رگ در آغوش پدر پاره کرد. 🩸در حالی که خون از گلوی کودکش جاری بود به حضرت زینب فرمود: «این کودک را بگیر»🩸 سپس دست‌های خود را زیر گلوی علی اصغر برد، وقتی دست‌ها پر از خون شد به آسمان پاشید و فرمود: «خدایا تحمل این حادثه برایم آسان است، چرا که تو می‌بینی و در پیشگاه تو بچه ناقه صالح از کودک من جلیل‌تر نیست.» امام علیه‌السلام فرمود: «از آن خونی که به آسمان پاشیده شد، قطره‌ای 🩸 به زمین بازنگشت.» به روایت طبرسی: حضرت از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبری کند و کودکش را به خونش🩸 آغشته نمود و بعد دفن کرد. 📓چهل منزل با حسین، علی اکبر رنجبران، منزل ۱۴، ص ۱۴۳. @tarbiatemanavi