eitaa logo
🇵🇸رِسـانـه طَـریـقُ الْـحَـقْ🇮🇷
2.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
8.9هزار ویدیو
169 فایل
✨﷽✨ كانالي مملوّ از تكان دهنده‌ترين سخنان علمای اخلاق و عرفان (روشنگری) #جهاد_تبیین رفیق ظهور نزدیک است، برای ظهور آماده ای؟؟؟ (کپی آزاد) تأسیس : ۲۷ / ۱ / ۱۳۹۷ ارتباط با ادمین کانال @Adel_khalatbari تبادل نداریم🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 «خودسازى» 🔻بیشترین مطلبی که از احمد آقا می‌شنیدیم درباره‌ بود. یک‌بار به همراه چند نفر دور هم نشسته بودیم. احمد آقا گفت: بچه‌‌ها، کمی به فکر خودمان باشیم. بعد گفت: یکی از بین ما خواهد شد. داشته باشیم تا قسمت ما هم بشود. 🔸بعد ادامه داد: حداقل سعی کنید سه روز از پاک باشید. اگر سه روز و را انجام دهید حتماً به شما عنایتی می‌شود. 🔺بچه‌ها از احمد آقا سوال کردند: چه کنیم تا ما هم حسابی به نزدیک شویم. احمد آقا گفت: روز نکنید. مطمئن باشیدکه و شما باز خواهد شد. این سخن به همان معروف اشاره دارد که می‌فرماید: «هر کس اعمالش برای خدا باشد خداوند چشمه‌های را بر زبان او جاری خواهد کرد». 📙منبع: «كتاب عارفانه»؛ زندگى‌نامه و خاطرات شهيد احمد على نيرى.
✳ پاکی من با شهادتم است! 🔻 خداوندا! من چه بگویم از این همه دردها و از این همه ظلم‌هایی که بر خود روا داشتیم؟ ای معبودم! من بنده‌ی ذلیلت، من بنده‌ی حقیرت، من بنده‌ی ظالم بر نفسم چه بگویم؟ این هستی مرا خداوندا چه سرنوشتی است؟ 🔸 تو خود می‌دانی که از آن لحظه‌ای که در قرار گرفتم، امیدم، حرکتم، راهم، زندگی‌ام و هر آن چه در توانم بود، در راهت گذاردم و در این راه چه حرکت‌های ضد خدایی که صورت نگرفت. خداوندا! خودت مرا در آخرین نَفَس‌هایم در راهت قرار ده و این را می‌دانم که تنها من با و می‌باشد. 🔺 تو را به جان سمبل زنان عالم، سوگند می‌دهم که این نعمت را به من ارزانی دار که دیگر تاب تحمل این را ندارم، خودت می‌دانی. پس تو را به وحدانیتت سوگند، را از من پذیرا باش و این نیت را به عملم مبدل گردان. معبودم! 📝 «یادداشتی از » 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۲۷۶ 👤 نویسنده: علی اکبری مزدآبادی ❤
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻 شهادت نوع را عوض میکند وقت مرگ را عوض نمیکند... از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند شهادت را نصیبتان کند و از دنیا ببرد. ❤️ 📹 لحظه شهادت مصطفی صدر زاده 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🇵🇸رِسـانـه طَـریـقُ الْـحَـقْ🇮🇷
راستش را بخواهید تا حالا به مرگی غیر از شهادت فکر نکرده ام چون با تمام ذرات وجودم اعتقاد دارم آنکه را صبح شهادت نیست شام مرگ هست با شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند ولی اگر قراره مرگی غیر از شهادت برای کسی رقم بخوره ، چه مرگی بهتر از ، مرگ در لحظه دعا کردن و چه زمانی برای رسیدن اجل بهتر از زمانی که مشغول انجام وظیفه ای پ.ن انّا لله و انّا الیه راجعون " حجت الاسلام مجاهد از اساتید حوزه علمیه قم، امسال روز تاسوعای حسینی-علیه السلام- ، در امامزاده ابراهیم روستای ارمبویه پاکدشت پس از شروع منبر ، ناگهان اجلش فرارسید و به دیار ابدی شتافت..خدا رحمتش کند..👆👆👆 ان شاء الله همگان عاقبت بخیر شویم ✍سید کمیل
✳️ آرزو داشت تا جایی که می‌شود شبیه امامش باشد 🔻 سرش را آورد بالا و این‌بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم‌هایم و گفت: «مامان جان! می‌دونید داریم تا شهادت. دلم می‌خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می‌کنی برام؟» 🔸 نمی‌فهمیدم این بچه کجاها را می‌دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می‌کردم پسرم با شهادت عاقبت‌به‌خیر بشود اما پسرم، فقط آن را نمی‌خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می‌شود، شبیه باشد. 📚 از کتاب | روایت زندگی اشرف‌سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📖 صفحات ۱۹۰ و ۱۹۱ ❤️ 📗
✳️ ذکر شهادت 🔻 ما مصطفی را با آشنا کردیم، ولی خودش شده بود پایه‌ی مجلس حاج آقا. یک جلسه که دور حاج آقا جمع شده بودیم، مصطفی پرسید «حاج آقا، یه ذکر بده شیم.» حاج آقا گفت «شما اول کارِتون رو تموم کنید، بیاید بهتون می‌گم چیکار کنید که شهید شید.» نمی‌دانم، شاید همان جمله‌ای که حاج آقا گفت، ذکر بود. حتما مصطفی کارش را تمام کرده بود. 📚 کتاب ۲۲ | خاطرات ❤️ 📌 پ.ن: مصطفی احمدی روشن دانشمند جوان کشورمان، در تاریخ ۲۱ دی‌ماه ۹۰ طی عملیاتی تروریستی به دست کوردلان دنیای استکبار به شهادت رسید.
✳️ انسان پیوسته در حال مرگ و حیات است 🔻 انسان در دنیا مسافری است که در مراتب دائما باید سیر کند و خود را تحت تربیت رشد دهد تا کاملا مطیع مراتب عالی‌تر نفس گردد. این سفر یعنی سراسر مرگ و شهادت؛ مردن از مرتبه‌ی نفس اماره و زنده شدن در مرتبه‌ی نفس لوامه؛ که این حداقل سیر انسان مؤمن است؛ «موتوا قبل ان تموتوا». 🔸 انسان پیوسته در حال مرگ و حیات است و باید از مراتب دون نفس بمیرد و به زنده شود. در چنین فرهنگی، انسان در دار دنیا دائماً در حال خرید و فروش است و به تعبیر زیبای امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، برخی و خود را به دنیای دون می‌فروشند و در همان مراتب حیوانی نفس می‌مانند و عمری را می‌کنند تا به خاک سپرده شوند، و برخی دیگر با رها کردن نفس اماره، پله‌پله مراتب عالی‌تر نفس را طی می‌کنند و با هر مرگی، شهادتی جدید نصیبشان می‌شود و رزقی زیباتر در کنار محبوب دریافت می‌کنند. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 صفحات ۸۹ و ۹۰ #⃣
▪️در آستانه تو کسی نا امید نیست آقا برای ما همه، باب الحوائجی بی‌شک شفیع ماست نگاه رئوف تو در رستخیز واهمه باب الحوائجی جانسوز امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد.
امام موسی کاظم تنها امامی بودن که سالها زندانی بودند ،اون هم نه زندان هایی که ما در ذهنمون هست، در سیاه چاله های پر از لجن موش و حیوانات موذی،وقتی که هم این بزرگوار را در زندان انفرادی میفرستادن، در حدی تنگ و کوچک بوده که راوی نقل میکند؛امام همچون جنین در شکم مادر زانو هایشان در بغلشان چسبیده و سر خم بوده!💔 و در نهایت هارون وقتی دید مردم دارند شیفته امام میشوند چون انقدر کاظم الغیض بودند و هیچ وقت لب به نفرین کسی باز نمیکردند و با همه با عطوفت رفتار میکردند دستور قتل امام را با خرمای مسموم شده داد و امام سه روز بعد از خوردن خرما به شهادت رسیدند💔 بعد از شهادت امام، جنازه ی حضرتش را روی تابوت نهاده و از زندان بیرون آوردند،شخصی پیشاپیش جنازه فریاد می زد: هذا اِمامُ الرَفضه فاعرفوه ؛این امام رافضیان است پس او را بشتابید. جنازه ی امام را روی پل بغداد گذاشتند و به مردم اعلام‌نمودند بیایند، ملاحظه کنند که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته و اثر جراحت در بدنش دیده نمی شود. یکی از شیعیان گفت: امام مرده و زنده ندارد ، من از شخص امام جریان را سوال می کنم، او نزدیک جنازه آمده عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! تو راستگو و پدرت راستگو است، به جا خبر بده که آیا تو را کشته اند یا خود از دنیا رفته ای؟ امام لب به سخن گشود و سه بار فرمود:قتلا،قتلا،قتلا، مرا کشته اند. امام موسی کاظم تسلیت باد🖤💔
🕊 شهید سید مرتضی آوینی حیات عند رّب نقطه پایانی معراج بشریّت است که به آن مقام جز با شهادت دست نمی توان یافت . . .
دیروز تشریف نداشتید؟! برای انجام مأموریت، عازم تهرانم و نمی‌توانم همراه دوستان به دیدار آقا بروم. فردا صبح که برمی‌گردم قم، آن‌قدر دل‌تنگ آقا هستم که قبل از هر کاری می‌روم خدمت‌شان. بعد از سلام‌علیک؛ می‌فرمایند: «دیروز تشریف نداشتید؟!»، دلم غَنج می‌زند. باورم نمی‌شود نبودنم به چشم‌شان آمده باشد. می‌گویم: «مجبور شدم برای انجام کاری به تهران بروم.» می‌گویند: «شما هر وقت جایی می‌خواهید بروید، به ما بگویید که بدانیم چه دعایی در حق شما بکنیم.» چیزی نمی‌گویم. تنها خیره می‌شوم به چشم‌هایی که از مهربانی لبریز است. . درخانه اگر کس است ؛ بر اساس خاطرهٔ یکی از شاگردان . .