eitaa logo
🇵🇸رِسـانـه طَـریـقُ الْـحَـقْ🇮🇷
2.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
8.9هزار ویدیو
169 فایل
✨﷽✨ كانالي مملوّ از تكان دهنده‌ترين سخنان علمای اخلاق و عرفان (روشنگری) #جهاد_تبیین رفیق ظهور نزدیک است، برای ظهور آماده ای؟؟؟ (کپی آزاد) تأسیس : ۲۷ / ۱ / ۱۳۹۷ ارتباط با ادمین کانال @Adel_khalatbari تبادل نداریم🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
مدار مغناطیسیِ علی (ع) 🔻 یک آهن در حالت طبیعی فقط یک آهن است و وقتی به یک مدار مغناطیسی متصل می‌شود، خودش مدار مغناطیسی می‌گردد... به همین دلیل دارای اعجاز است. 🔸 هر كس به مدار مغناطيسی (ع) نزدیک‌تر شد، اين مدار بر او اثر می‌گذارد؛ او می‌شود، او می‌شود، او پاک می‌شود. 👤
🔴 «خودسازى» 🔻بیشترین مطلبی که از احمد آقا می‌شنیدیم درباره‌ بود. یک‌بار به همراه چند نفر دور هم نشسته بودیم. احمد آقا گفت: بچه‌‌ها، کمی به فکر خودمان باشیم. بعد گفت: یکی از بین ما خواهد شد. داشته باشیم تا قسمت ما هم بشود. 🔸بعد ادامه داد: حداقل سعی کنید سه روز از پاک باشید. اگر سه روز و را انجام دهید حتماً به شما عنایتی می‌شود. 🔺بچه‌ها از احمد آقا سوال کردند: چه کنیم تا ما هم حسابی به نزدیک شویم. احمد آقا گفت: روز نکنید. مطمئن باشیدکه و شما باز خواهد شد. این سخن به همان معروف اشاره دارد که می‌فرماید: «هر کس اعمالش برای خدا باشد خداوند چشمه‌های را بر زبان او جاری خواهد کرد». 📙منبع: «كتاب عارفانه»؛ زندگى‌نامه و خاطرات شهيد احمد على نيرى.
✳️ ذکر شهادت 🔻 ما مصطفی را با آشنا کردیم، ولی خودش شده بود پایه‌ی مجلس حاج آقا. یک جلسه که دور حاج آقا جمع شده بودیم، مصطفی پرسید «حاج آقا، یه ذکر بده شیم.» حاج آقا گفت «شما اول کارِتون رو تموم کنید، بیاید بهتون می‌گم چیکار کنید که شهید شید.» نمی‌دانم، شاید همان جمله‌ای که حاج آقا گفت، ذکر بود. حتما مصطفی کارش را تمام کرده بود. 📚 کتاب ۲۲ | خاطرات ❤️ 📌 پ.ن: مصطفی احمدی روشن دانشمند جوان کشورمان، در تاریخ ۲۱ دی‌ماه ۹۰ طی عملیاتی تروریستی به دست کوردلان دنیای استکبار به شهادت رسید.
✳️ انسان پیوسته در حال مرگ و حیات است 🔻 انسان در دنیا مسافری است که در مراتب دائما باید سیر کند و خود را تحت تربیت رشد دهد تا کاملا مطیع مراتب عالی‌تر نفس گردد. این سفر یعنی سراسر مرگ و شهادت؛ مردن از مرتبه‌ی نفس اماره و زنده شدن در مرتبه‌ی نفس لوامه؛ که این حداقل سیر انسان مؤمن است؛ «موتوا قبل ان تموتوا». 🔸 انسان پیوسته در حال مرگ و حیات است و باید از مراتب دون نفس بمیرد و به زنده شود. در چنین فرهنگی، انسان در دار دنیا دائماً در حال خرید و فروش است و به تعبیر زیبای امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، برخی و خود را به دنیای دون می‌فروشند و در همان مراتب حیوانی نفس می‌مانند و عمری را می‌کنند تا به خاک سپرده شوند، و برخی دیگر با رها کردن نفس اماره، پله‌پله مراتب عالی‌تر نفس را طی می‌کنند و با هر مرگی، شهادتی جدید نصیبشان می‌شود و رزقی زیباتر در کنار محبوب دریافت می‌کنند. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 صفحات ۸۹ و ۹۰ #⃣
✳ حل مسئله علمی به کمک نماز 🔻 : من یک جایی خواندم که یک شب تا دیروقت روی یک پیچیده‌ای کار می‌کرد و نتوانست آن را حل کند. شاگرد او نقل می‌کند که شهید مبالغ زیادی کار کرد، بعد که نتوانست این مسئله را حل کند، گفت برویم مسجد دانشگاه - گمانم دانشگاه شهید بهشتی- رفتیم داخل مسجد، دو رکعت خواند با حال، با توجه، بعد از نماز گفت فهمیدم، راه حل را خدای متعال به من نشان داد؛ بلند شد آمد و مسئله را حل کرد. این است، راه خدا اینجوری است. 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۱۲ 👤
🕊 شهید سید مرتضی آوینی حیات عند رّب نقطه پایانی معراج بشریّت است که به آن مقام جز با شهادت دست نمی توان یافت . . .
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 قبر هر شهید ، یک معراج است تا آسمان ... قبر ، انتهای سرنوشت هر انسان است ... قرار است برای قبر خود ، چه کنی؟! برای آن خانه یی که به چشم برهم زدنی آنجا ساکن خواهی بود ! گاهی چشم هایت را ببند ، و آنچه که قرار است پس از مرگ برای تو رخ دهد را تصور کن ... مرور کن که این پاها قرار است کجاها قدم بزند ! قرار است این چشم ها ، چه چیزها ببیند ! اینکه این بدن چه بر سَرش خواهد آمد ... . . الهی ، مرا ببخش ... هیچ ندارم ، جز امید آن هم به کَرم تو ...
دیروز تشریف نداشتید؟! برای انجام مأموریت، عازم تهرانم و نمی‌توانم همراه دوستان به دیدار آقا بروم. فردا صبح که برمی‌گردم قم، آن‌قدر دل‌تنگ آقا هستم که قبل از هر کاری می‌روم خدمت‌شان. بعد از سلام‌علیک؛ می‌فرمایند: «دیروز تشریف نداشتید؟!»، دلم غَنج می‌زند. باورم نمی‌شود نبودنم به چشم‌شان آمده باشد. می‌گویم: «مجبور شدم برای انجام کاری به تهران بروم.» می‌گویند: «شما هر وقت جایی می‌خواهید بروید، به ما بگویید که بدانیم چه دعایی در حق شما بکنیم.» چیزی نمی‌گویم. تنها خیره می‌شوم به چشم‌هایی که از مهربانی لبریز است. . درخانه اگر کس است ؛ بر اساس خاطرهٔ یکی از شاگردان . .
🇵🇸رِسـانـه طَـریـقُ الْـحَـقْ🇮🇷
این‌قدر مادرت را اذیت نکن! شنیده بود این ساعات می‌تواند آقا را توی حرم ببیند. وارد مسجد بالاسر شد. چشمش که به آقا افتاد، خستگیِ سفر را از یاد برد. آهسته قدم برداشت. چند متر عقب‌تر، طوری که آقا متوجه نشود، روی زمین نشست. خیلی وقت بود برای آمدن به قم و دیدار آقا، لحظه‌شماری می‌کرد. مدت کمی که گذشت، ناگهان آقا سرش را به عقب چرخاند و گفت: «شما بیایید.» با شتاب نزدیک شد و سلام کرد. آقا جواب سلامش را داد و بی‌مقدمه گفت: «این‌قدر مادرت را اذیت نکن!» ضربان قلبش شدت گرفت. یاد آن شبی افتاد که به مادر گفته بود: «حق ندارد با ازدواج مجددش، آبروی خانواده را ببرد»؛ و مادر فقط سکوت کرده بود... از مسجد بالاسر که بیرون آمد، عرق سردِ پیشانی‌اش را با پشت دست پاک کرد. باید خودش را زودتر به خانه می‌رساند و مادر را از خودش راضی می‌کرد. . 📚 درخانه اگر کس است 📚 بر اساس خاطرهٔ یکی از دوست‌داران آقا 📚 به‌نقل از یکی از شاگردان . . . .
🇵🇸رِسـانـه طَـریـقُ الْـحَـقْ🇮🇷
آیت الله شهید دستغیب(ره): از دوستان آل محمد (ص) از اول تاکنون، کسی به درجه اصحاب حسین (ع) نرسیده. چنانچه به خود ابی‌عبدالله (ع) نسبت داده می‌شود که فرموده است: «خدایا! من اصحابی باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و نه خویشاوندی نیکی کننده‌تر از خویشان خودم» در محبت‌ورزی، اصحاب حسین نمونه‌اند. خدا توفیق‌شان داد علاقه‌ قلبی خودشان را آشکار نمودند. ظهر عاشورا هنگامی که حسین (ع) به نماز ایستاد جناب سعید بن عبدالله حنفی خودش را سپر آقا قرار داد. تیرهایی که رو به آقا می‌آمد، بدنش را پیش می‌کشید نمی‌گذاشت به حسین بخورد. گاهی سر و گاهی دست و سینه‌اش را برابر تیر می‌گرفت تا سیزده تیر به بدن نازنینش رسید که سلام نماز حسین (ع) با افتادن او همراه بود. حالا معنی و حقیقت محبت‌ورزی را توجه کنید با این فداکاری در راه خدا جان می‌دهد، ولی هنوز شرمسار است آن طوری که سزاوار حسین (ع) است آیا وفا کرده است یا نه؟ رو به آقا کرد و گفت «اوفیت» آیا وفا نمودم؟ نه اینکه خود و کارش چیزی ببیند و به آن مغرور شود.ما همه راستی در محبت‌ورزی و در مقام تبیعت، از هر جهت شرمساریم، چیزی که هست گریزان از آل محمد (ع) نیستیم هر چند کاملاً متصل نیستیم، ولی امیدواریم کاملاً جدا هم نباشیم اگر گناهی پیش‌ آمد توبه می‌کنیم و باز می‌گردیم. . . . . .